
سعيد حجاريان: امکان دارد دوم خرداد در آینده به اشکال نوینی خودرا بروز دهد و همه را بار دیگر غافلگیر کند
روزنو :تاريخ مكتوب و زنده دوران اصلاحات ديروز يكجا در دانشكده فني دانشگاه تهران به نمايش گذاشته شد تا دانشجوياني كه از حماسه دوم خرداد حتي خاطرات روشني هم ندارند حيات سياسيترين دانشگاه كشور را فرياد بزنند.
تاريخ مكتوب و زنده دوران اصلاحات ديروز يكجا در دانشكده فني دانشگاه تهران به نمايش گذاشته شد تا دانشجوياني كه از حماسه دوم خرداد حتي خاطرات روشني هم ندارند حيات سياسيترين دانشگاه كشور را فرياد بزنند. راهروي منتهي به سالن شهيد چمران پر از عكس روزنامههاي دوم خردادي بود كه يك شب بيهوا بسته شدند. دانشجويان كتابهايي را ميفروختند كه بايد از پستوي دستفروشان خيابان انقلاب پيدا كرد. همان كتابهايي كه در دوره اصلاحات به چاپهاي دو رقمي ميرسيد. اما اين تنها بخشي از تاريخ مكتوب اصلاحات بود. آنها تاريخ زنده اصلاحات را هم دعوت كرده بودند. سخنراني عباس عبدي كه تمام شد همه منتظر ميهمان ويژهاي بودند كه سالها از آخرين حضور دانشگاهياش ميگذشت؛ ميهماني كه از دانشكده فني حق آب و گل داشت و روزهاي انقلاب را پشت همين ميز و نيمكتها تجربه كرده بود. ميهمان ويژه يادگاري تلخ دوران اصلاحات را روي گونه داشت. همان يادگاري تلخي كه ميخواست ريشه حياتش را قطع كند اما نشد. همان يادگاري كه بعد از سالها هنوز راه رفتن و سخن گفتنش را سخت كرده است. باور اينكه سعيد حجاريان سخنران مراسم است وقتي ممكن شد كه از در سمت راست سالن وارد شد. شعار يكپارچه «شهيد زندهاي تو، قلب تپندهاي تو» وقتي در تمام سالن پيچيد حضور او را هم تثبيت كرد؛ حضوري كه اشك را به چشم حميدرضا جلايي پور آورد و بغض را ميهمان گلوي عباس عبدي كرد. دانشجويان ايستاده با شعارهاي هماهنگ برايش آرزوي سلامتي ميكردند و او خندان و آرام ميرفت تا در يكي از صندليهاي رديف اول سالن چمران بنشيند. سالن چمران دانشكده فني ديروز افراد، عكسها و فيلمهايي را ديد كه كسي فكرش را هم نميكرد. اما انگار خاصيت شور و هيجان دانشجويي همين است. كاري انجام ميدهند كه كسي فكرش را هم نميكند. حجاريان كه نشست دانشجوها هنوز ايستاده بودند و نامش را بلند فرياد ميزدند. از قبل ميدانستيم كه اگر بيايد يادداشتي آماده كرده كه قرار است توسط يكي از دانشجويان خوانده شود. اما بيميل نبود كه پشت تريبون برود. با دعوت مجري مراسم زير بازوهايش را گرفتند و آرام از پلهها او را بالا بردند. بعد از سلام گفت: خوشبختم كه اينجا نشستهام البته قدري هم حق آب و گل دارم. گويي او بيش از حاضران از حضورش متعجب شده بود. گفت نميدانم چطور شده، آفتاب از كدام طرف در آمده كه الان من اينجا هستم. پارسال ما را راه ندادند اما انگار اوضاع كمي بهتر شده است. دوم و سوم خرداد را همپاي هم تبريك گفت و بعد از آن سراغ انجمنهاي اسلامي رفت. وقتي گفت حدود ٥٠ انجمن اسلامي در سراسر كشور احيا شدهاند معلوم شد كه هنوز فضاي جنبش دانشجويي از دغدغههايش است. اظهار اميدواري هم كرد كه همين روند ادامه يابد و بعد از دوره عسرت و حيرت همه انجمنهاي اسلامي راه بيفتند. حرف ديگري نميخواست بزند جز يك خاطره. گفت در راه دوستان اصرار كردند كه خوب است خاطرهاي از دوران اصلاحات برايتان بگويم. صبوري براي اينكه حاضران بدانند او از ميان انبوه خاطرات دوران اصلاحات كدام يك را انتخاب كرده زياد نبود. گفت: «در دوره مبارزههاي انتخاباتي شايعهاي در ميان مردم پيچيده بود با اين عنوان كه «بنويسيد خاتمي بخوانيد ناطق». مردم به صندوق راي اطمينان زيادي نداشتند حتي براي اين شايعه كاريكاتوري هم كشيده بودند و دست به دست ميچرخيد. همان زمان يكي از رفقاي راست به من گفت تو جنگ رواني خواندهاي و اصولش را بلدي، اين شايعه كار توست. در جوابش گفتم اگرچه كار من نيست اما سلمنا، فرض كن كار من است، شما هم بياييد برعكسش را شايعه كنيد. شايعه كنيد كه «بنويسيد ناطق بخوانيد خاتمي». گفت اين بين مردم شايع نميشود و نميگيرد. گفتم مشكل شما جاي ديگري است. مردم از شما خبر دارند. بعضي شايعات هست كه اين طرفش ميگيرد اما آنطرفش نه. شما آسيبپذيريد، برويد آسيبپذيريتان را شناسايي كنيد.» بعد از اين خاطره از دوم خرداد ٧٦ به چهارم خرداد ٩٤ تونلي به اندازه ١٨ سال زد و گفت: همين الان رسانه ملي و كلي سايت و وبلاگ دارند ولي كسي حرفشان را باور نميكند. تشويق و شعار دانشجويان كه تمام شد حرفش را اينگونه تمام كرد: جنگ رواني يك ابزار كمكي است. اول بايد چيزي باشد تا بتوان آن را آنچنانتر كرد. اشارهاش به بيتي از دفتر چهارم مثنوي معنوي مولانا بود: باده ني در هر سري شر ميكند/ آنچنان را آنچنانتر ميكند.
اكنون بد نيست به يك پرسش پاسخ بگويم و آن اينكه آيا دوم خرداد استثنايي بر يك قاعده بود يا خير؟ به نظر من به دلايلي كه مجالش در اينجا نيست، دوم خرداد يك استثنا بود؛ استثنايي كه امكان دارد در آينده به اشكال نويني خود را بروز دهد و همه را بار ديگر غافلگير كند
ادامه از صفحه اول
حجاريان با اين خاطره و آن شعر سخنش را به پايان برد اما حرف هاي اصلي اش هنوز مانده بود. پس يكي از دانشجويان متن يادداشت او را دريافت كرد و پشت تريبون رفت تا معلوم شود ويژگيهاي دوم خرداد از نگاه سعيد حجاريان كه هنوز هم مغز متفكر اصلاحات مي خوانندش، چيست. متن يادداشت حجاريان به شرح زير است:
ويژگيهاي دوم خرداد
دوم خرداد به لحاظ پارهاي ويژگيها از ساير انتخابات ملي پس از انقلاب متمايز ميشود. منظور من از انتخابات ملي، انتخابات رياست جمهوري است كه دوم خرداد در بين تمامي آنها به لحاظ توسعهيافتگي ويژگيهاي منحصر به فردي دارد كه ذكر آنها خالي از فايده نيست.
١- رقابت: در دوم خرداد براي اولين بار بود كه مساله رقابت مطرح شد. تا قبل از آن ما در هيچ دورهاي رقابتي جدي نداشتيم. شايد اگر در اولين دوره انتخابات رياستجمهوري، كانديداي حزب جمهوري اسلامي، تاييد صلاحيت ميشد، شاهد رقابتي ميبوديم اما چنين نشد و كانديداي اصلي، بدون حضور رقيبي جدي و با حدود ١١ميليون راي پيروز شد. در دورههاي بعدي نيز همين امر تكرار شد. حتي در بعضي دورهها، كانديداي اصلي از بعضي افراد تقاضا ميكرد تا كانديدا شوند و خود خرج تبليغات آنها را ميپرداخت، اما واضح بود كه اين افراد جنبه نمايشي و صحنهگرمكني دارند. فقط در دور دوم كانديداتوري آقاي هاشمي بود كه احمد توكلي به رقابت با وي برخاست. با اينكه راي او در بهشهر كه شهر خودش بود، تفاوتي با ساير شهرها نميكرد اما توانست در مناطق سنينشين كردستان راي خوبي به دست آورد و از هاشمي جلو زد. من اين رقابت را نيز ملي نميدانم در واقع از بعد از دوم خرداد بود كه سنت رقابت در انتخابات رياست جمهوري نهادينه شد و قدرت بدون خشونت و حاشيه به آرامي دست به دست شد.
٢- مشاركت: از اول انقلاب به بعد آمارها نشان ميداد كه در سطح ملي مشاركت سير نزولي دارد، به حدي كه در دور ششم، مشاركت به پايينترين حد ممكن رسيد اما در دوم خرداد مشاركت بسيار بالا رفت به طوري كه آن را حماسه نيز ناميدند. منظورم اين است كه در ايران نفس رقابت باعث افزايش مشاركت ميشود يعني هرچه رقابت جديتر، آزادانهتر و منصفانهتر باشد، مشاركت نيز بالا ميرود. همين امر موجب تضمين رابطه دولت- ملت ميشود.اگر شوراي نگهبان در دوم خرداد خاتمي را رد صلاحيت ميكرد، روند نزولي ادامه مييافت و ممكن بود كه ديگر مردم اقبالي به صندوق راي پيدا نكنند. شايد به همين دليل بود كه شوراي نگهبان در انتخابات هشتم، ٩ كانديدا را تاييد كرد.
٣- گفتمانسازي: انباشت تلاشهاي تئوريك در زمينههاي ديني، سياست داخلي و خارجي، اقتصادي، فرهنگي و اخلاقي پشتوانهاي را براي ايجاد گفتمان اصلاحات فراهم كرد كه خود را در برنامه [كانديداي اصلاحطلبان] نشان داد. حتي تا امروز نيز جاذبه آن برنامه باقي مانده است بهطوري كه برخي تلاش ميكنند تا عناصري از آن را مصادره و بعضي ديگر ميكوشند تا در آن تجديدنظر كنند. اما در برابر گفتمان اصلاحات كه ميتوان آن را به يك نرمافزار تشبيه كرد، گفتمان رقيبي وجود نداشت و رقيب تنها به سختافزارهاي رسمي متكي بود.
٤- مظلوميت: با اينكه گفتمان اصلاحات دل طبقه متوسط را ربوده بود، اما تاثيري روي طبقات محروم نداشت. اين طبقات بيشتر از زاويه سيادت و مظلوميت به [كانديداي اصلاحطلبان] مينگريستند و در دوم خرداد احساس ميكردند كه انتخابات منصفانه نيست و به همين خاطر [ از اين كانديدا] حمايت كردند.
٥- خرده قدرت و كلان قدرت: در انقلاب ٥٧، معدن خرده قدرت كشف شد و امام آن را مفصلبندي كرد، اما اين معدن فراموش و همه بار ديگر نگاهشان معطوف به كلان قدرت شد. منظور من از خرده قدرت، تاثيرگذاري شهروند متفرد است در حالي كه كلان قدرت اثرگذاري نهادها و سازمانهاي رسمي است.در دوم خرداد اين معدن دوباره كشف شد و اين بار يك روحاني ديگر خرده قدرت را تجميع كرد و به صحنه آورد، به طوري كه كلان قدرت توان ايستادگي در برابر آن را نداشت و بازي را به آن باخت.
به طور مثال رسانههاي كلان قدرت تلاش كردند تا از طريق پخش برنامههايي چون «كارناوال عاشورا» به تحريف چهره [كانديداي اصلاحطلبان] بپردازند اما مردم با رسانهها سينه به سينه، خود به جنگ اين قبيل اقدامات رفتند.اين معدن در دورههاي بعدي نيز كمابيش مورد استفاده قرار گرفت.
اكنون پس از ذكر اين ويژگيها بد نيست به يك پرسش پاسخ بگويم و آن اينكه آيا دوم خرداد استثنايي بر يك قاعده بود يا خير؟ به نظر من به دلايلي كه مجالش در اينجا نيست، دوم خرداد يك استثنا بود؛ استثنايي كه امكان دارد در آينده به اشكال نويني خود را بروز دهد و همه را بار ديگر غافلگير كند.