
رویاپردازی با ناصر حجازی برای حمله به امیر قلعه نویی
شکست سنگین استقلال در برابر تراکتورسازی باعث شد تا آبیپوشان برای دومین فصل متوالی از کسب سهمیه لیگ قهرمانان آسیا محروم بمانند.
چنانکه انتظار میرفت، این ناکامی خیلی زود با واکنش شدید و منفی اهالی رسانه روبهرو شد. تیترهای تند، فضای عصبی و رویکرد انتقامجویانه به وضوح در عکسالعمل بسیاری از وسایل ارتباط جمعی نسبت به باخت استقلال نمایان بود.
تردیدی وجود ندارد که در اتمسفر فعلی به وجود آمده، مقصر اصلی خود امیر قلعهنویی بوده؛ کسی که تا جایی که میتوانست برای خودش و تیمش "دشمنسازی" کرد و بیخود و بیجهت علیه این و آن جبهه گرفت.
قلعهنویی با رفتار و گفتار تحریکآمیزش و نیز فرافکنیهای غیرمنطقیاش نقش پررنگی در ابری شدن هوای استقلال ایفا کرد. او میتوانست به جای درگیر شدن با امثال کیروش و فردوسیپور، روی کار خودش تمرکز کند و اگر هم قصوری داشت آن را بپذیرد.
قلعهنویی اکنون یک بازنده تمام عیار است و در آن شکی نیست، اما کاش خداوند ذرهای انصاف به همه ما بدهد تا رفتار درست با یک بازنده را بیاموزیم.
امروز عدهای چنان به امیر یورش میبرند که انگار استقلال همیشه در غیاب او تیمی موفق بوده که جامها را پیاپی درو میکرده است. اوضاع طوری است که گویا بعد از یک دوره موفقیتهای بیپایان، قلعهنویی روی نیمکت آبیها ظهور کرده و کمر این تیم را شکسته است!
به هرحال تا همین جا هم زبان آمار و ارقام به سود امیر شهادت میدهد. در یک دهه گذشته استقلال 5 جام قهرمانی به دست آورده که فقط یکی از آنها در غیاب قلعهنویی بوده است.
تنها همین یک فکت کافی است تا روشن شود واکنشهای امروز به زمین خوردن این مربی، چندان منصفانه نیست و بیشتر بوی حب و بغض میدهد.
اوضاع اما زمانی جالبتر میشود که بخش عظیمی از جامعه منتقدان امیر به ناصر حجازی پناه میبرند و اسم این اسطوره فقید استقلال را به عنوان ترجیعبند غرولندهایشان قرار میدهند.
در فیسبوک و اینستاگرام همینطوری عکس حجازی است که آپلود میشود و حالا کار به جایی رسیده که حتی پولاد کیمیایی هم برای آن مرحوم پیغام میفرستد: «ناصرخان کجایی که استقلال را کشتند؟»
در اینکه حجازی یکی از افتخارات فوتبال ایران بود و مردی دوستداشتنی به شمار میآمد تردیدی نیست، اما کاش زیادهروی در این زمینه کار را به جایی نرساند که گمان کنیم او از نظر فنی هم کارایی فوقالعادهای داشته و از خاک، کیمیا میساخته است.
همه مربیان کارنامه فنی مشخصی دارند که جای حاشا ندارد. حجازی در کنار فرازهای موفقی که در رزومهاش داشت، شکستهای فراوانی را هم در این عرصه تجربه کرد.
آخرین مقطعی که ناصر حجازی هدایت آبیها را برعهده داشت، این تیم با ناکامیهای متعددی مواجه شد؛ شکستهایی که در نهایت به برکناری حجازی و قرار گرفتن استقلال روی پله سیزدهمی انجامید. این نازلترین رتبه آبیها در تاریخ لیگ برتر است.
اما شخص حجازی در این تورنمنت ناکامیهای بزرگتری را هم تجربه کرد که از آن جمله میتوان به سقوط دردناک با استقلال رشت در لیگ اول اشاره کرد؛ همان دورهای که تیم شمالی با قبول شکست 9 بر 2 مقابل ابومسلم و دریافت 7 گل از شخص رضا عنایتی به دسته پایینتر رفت.
واقعیت این است که فراموشکاری روزافزون این جامعه و عطش آن به افراطگرایی، خیلی مایه نگرانی است. هنوز چهار سال هم از غروب تلخ حجازی نمیگذرد که اصرار روی بزرگنمایی ابعاد شخصیتی او، به جنبههای فنی هم سرایت کرده است.
با این خلق و خو، آدم حق دارد شک کند به خیلی از آنهایی که در قامت "اسطوره" از گذشته به زمان حال رسیدهاند. قلعهنویی بد عمل کرده، زمین خورده و خیلی اشتباهها داشته است. او در هر دادگاهی بدون دادستان هم بازنده است.
باور کنید نیازی نیست برای تخطئه چنین کاراکتر ناکامی، سراغ رقیبتراشی تاریخی علیه وی برویم و مثلا به حجازی جنبههای قدسی بدهیم. اسطوره فقید آبیها آنقدر در زندگیاش نقطه قوت داشته که نیازی به اغراق در تواناییهای فنیاش نباشد.
بگذارید بگذریم از جامعهای که انگار در آن "زنده خوب" و "مرده بد" وجود ندارد.