ناصر ملک‌مطیعی:در هنر، عشق و رفاقت ارزش داشت | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۱
کد خبر: ۱۲۱۸۰۲
تاریخ انتشار: ۲۳:۳۲ - ۰۹ اسفند ۱۳۹۳
روزنامه همدلی نوشت: «ناصر ملک مطیعی» به معرفی نیاز ندارد، اما سینمای ایران قطعا به زنده نگاه داشتن یاد و هنر او در دل خود محتاج است. نامش کافی‌ست تا با تکرار آن، بیش از سه دهه از تاریخ سینمای ایران را از ذهن بگذرانیم، تاریخی که بی‌شک، خود او در تولد و شکل‌گیری سنگ بنای آن نقش اساسی داشته است. به بهانه بازگشت این ستاره بازیگریِ سالهای دور به مقابل دوربین سینما و حضورش در فیلم «نقش نگار»، گفتگویی صمیمانه با او ترتیب دادیم که بخش اول آن را در این شماره می‌خوانید. امید است قسمت‌های دیگر این مصاحبه در شماره‌های آتی از نظر خوانندگان عزیز بگذرد..
-جناب ملک‌مطیعی از اولین مواجهه‌تان با سینما بگویید؟
من در سال 1327 فیلم «واریته بهاری» را بازی کردم که ساختاری اپیزودیک داشت. یعنی مثلا آقای انتظامی بخشی از آن را بازی کرد و عبدالعلی همایون بخش دیگرش را.. مرحوم ظهوری و دیگران هم بودند، من هم در قسمتی از آن نقش یک مُنشی پزشک را ایفا کردم. بعد در 1330 فیلم «ولگرد» را بازی کردم. در واقع مواجهه اصلی من با سینما از همین سال بود.
-گویا از فیلم «ولگرد» نسخه‌ای موجود نیست؟
خیر، متاسفانه. در تهیه فیلم ولگرد سه نفر شریک بودند؛ آقای قدیر، سرهنگ منوچهری و آقای مهندس بدیع. همین مکانی که الان خانه سینماست، منزل آقای قدیری بود و مقداری از فیلم را همانجا گرفتیم. نمیدانم کپی‌ای از فیلم موجود است یا نه..
-شما به کارگردانی هم روی آوردید. در مصاحبه‌ای عنوان کردید که از میان کارهایتان «فرار از حقیقت» و «مردها و جاده‌ها» را بیشتر دوست دارید. از فضای کارگردانی  و ارتباطی که با آن داشتید بگویید؟
هنرپیشه‌ها معمولا بعد از اینکه چند فیلم بازی کردند وسوسه می‌شوند که فیلم بسازند. خیال می‌کنند که فلان کارگردان که دارد بهشان می‌گوید چه بکنند و چه نکنند، خودشان از او بهتر می‌دانند! (خنده) در خارج از ایران هم همینطور است، هرچند که آنجا با تجهیزات و معلومات بهتر وارد این کار می‌شوند، اما در ایران این گرایش، بیشتر احساسی است. من هم بعد از اینکه 6 یا 7 فیلم بازی کردم به فکر فیلم ساختن افتادم. اولین فیلمی که ساختم «سوداگران مرگ» نام داشت که مضمونش درباره مواد مخدر بود.در واقع اولین فیلم ایرانی بود که به این موضوع می‌پرداخت. آن موقع مبارزه با مواد مخدر، به طورگسترده و به مفهوم امروزی آن نبود. به همین دلیل خیلی فیلم سرو صدا راه نیانداخت. چون آن موقع فیلمها روال ثابت و مضامین ثابتی داشتند و اینگونه داستانها هنوز مد نشده بود. در سوداگران مرگ، من نقش افسر پلیس را بازی کردم. در خرمشهر هم فیلمبرداری کردیم و فیلم کلا بدون ساز و آواز و اینها بود.
-فیلمنامه نوشته خودتان بود؟
بله. البته منوچهر مطیعی نویسنده و فامیل من بود که به من در نوشتن سناریو کمک کرد. من انشایم در مدرسه خوب بود و همین در نوشتن فیلمنامه به دردم خورد. علت اینکه رفتم سراغ فیلمسازی این بود که فکر می‌کردم خودم می‌توانم سر و ته یک داستان را درست روایت کنم. چون هنوز سناریو و دیالوگ‌نویسی برای فیلم باب نبود. رمان‌نویس و نویسنده داشتیم ولی در حوزه فیلم کسی برای این کار نبود. مثل موسیقی متن که تا زمان آقای منفردزاده و حنانه و چشم آذر و.. به شکل جدی وجود نداشت. برای همین چون وادی تازه‌ای بود اشکالات زیادی هم در آن وجود داشت و خیلی درست پیش نمی‌رفت. بعد از آن «مردها و جاده‌ها» را ساختم که داستانش از متن زندگی مردم می‌آمد. مرحوم ظهوری هم بود در فیلم و خانم سهیلا.. بالاخره اینطور بود که در خلال سالهای بازیگری گاهی هم مرتکب کارگردانی می‌شدم! آخرین فیلمی که ساختم اسمش «فرار از حقیقت» بود که نقش رییس بیمارستان را هم در آن بازی کردم. یک فیلم با مرحوم صابر رهبر هم ساختم به اسم «عروس دهکده». همیشه وقتی که هنرپیشه‌ها فیلم می‌سازند، سلیقه و عقیده خودشان را اعمال می‌کنند تا مردم را جذب کنند و اینگونه از نگاه تجاری به فیلم دور می‌شوند. در نتیجه کارشان فروش نمی‌کرد و باعث می‌شد ادامه دادن این راه دشوار باشد. یادم است با آقای احمد شاملو برای فیلم فرار از حقیقت صحبت کردم و خواهش کردم که دیالوگهایش را بنویسند و نقشی را در آن بازی کنند. چون از نوجوانی با هم آشنا و هم محله‌ای بودیم، قبول کردند و نقش وکیل من را هم در فیلم ایفا کردند که تنها حضور ایشان در سینما بود. شاملو اصلا اهل بازیگری نبود اما به خاطر من قبول کرد.
-از جزییات ساخت این فیلم اگر خاطره‌ای به ذهنتان می‌رسد بگویید؟
زمان زیادی گذشته، خیلی خاطرم نیست ولی بطور کلی نتیجه همکاری یک گروه بود. به‌خصوص در قدیم مسئله رفاقت خیلی مهم بود، نه به این معنا که الان مطرح است. پول آنقدر در کار هنری ارزش نداشت، عشق بود که ارزش داشت. معمولا آنهایی که در این کار بودند همه عاشقان شیدا و واله‌ای بودند که به این کار عشق می‌ورزیدند. حالا با چند میلیارد هم آن دوستی به‌وجود نمی‌آید. فضا عوض شده است. اما آنچه که امروز برای سینما خیلی مغتنم و خوب شده، این است که تخصص و کاربلدی هم در این کار دخیل شده و مسئولان، هنرمندان را خطاب قرار می‌دهند. در واقع هنر اهمیت پیدا کرده است.
-در مورد پشت صحنه کارهایتان بگویید؟
یکی از مسائل خیلی جالب این بود که ما اصلا پشت صحنه نداشتیم! آن موقع نگاتیو بود و فیلم گرفتن از پشت صحنه خیلی سخت بود. کار، رفاقتی بود. کلا برای اینکه یک فیلم درست شود، واقعا 3 یا 4 نفر پول روی هم می‌گذاشتند یا قرض می‌گرفتند تا فیلم بسازند و باید آن پول به واسطه فروش فیلم برمی‌گشت و اگر گیشه جواب نمی‌داد، عده زیادی ضرر می‌کردند. 
Inline image 2
-جناب ملک مطیعی در خصوص چندین شاخصه، کارهای شما جزء اولین‌ها بوده، بطور مثال شما اولین جوان اول سینمای ایران بودید.
البته قبل از من حسین دانشور و علی تابش هم بودند. اما به عنوان هنرپیشه سینما که کارش سینما باشد و اسمش روی پرده بیاید و مردم  به او توجه بیشتری بکنند، بله، من بودم. اما اولین فیلمی که در سینمای ایران مطرح شد که آرتیست و عوامل داشت، همان فیلم ولگرد بود. چون این فیلم هوای تازه‌ای داشت، با دیالوگ‌هایی روشن و گویا، صحنه‌ها خیلی سینمایی بودند، داستانش هم داستانی بود که از بطن زندگی مردم آمده بود. کلا اتفاق جدیدی بود، بعد از آن هم فیلمهای دیگری ساخته شد و در نتیجه جوان اول هم در سینما زیاد شد. تا 5 یا 6 سال نخست، من تنها جوان اول بودم، بعدش آقای فردین، آقای بهروز وثوقی، سعید راد و بهمن مفید و... هم آمدندکه هرکدام نقش اول بازی می‌کردند.
- اولین فیلم اسکوپ سینمای ایران را هم شما بازی کردید: عروس فراری.
بله، به همراه «طلسم شکسته».. در کرمانشاه و ایلات فیلمبرداری کردیم که جنبه فولکلوریک داشت. این فیلم، البته خمیرمایه درستی برای مطرح شدن نداشت.
-اولین فیلم رنگی ایرانی هم گرداب بود که بازی کردید، درست است؟
بله، 16 میلیمتری بود. آقای خردمند کارگردانی می‌کرد و تهیه‌کننده هم آقای محبوبیان بود که در لاهیجان فیلمبرداری کردیم. از خاطرات جالبی که سر آن کار پیش آمد این بود که من چون معلم ورزش بودم و با ورزشکاران هم آشنا بودم، دعوتم کردند به زورخانه‌ای در آنجا که ورزش کنیم. ما هم رفتیم و مفصل ورزش کردیم ولی چون بدنم آمادگی نداشت کوفتگی شدیدی گرفت و سه روز فیلمبرداری تعطیل شد! (خنده)
-دکتر هوشنگ کاووسی به‌واسطه نقدهای تندی که می‌نوشت یکی از منتقدان فیلمهای فارسی به حساب می‌آید. با این حال فیلمی که خودش ساخت دور از فضای فیلمفارسی نبود و شما هم البته در آن بازی کردید.
فکر می‌کنم اتفاقا دور از فضای سینمای آن روزها بود، مضمون تازه‌ای داشت و یک فیلم پلیسی بود. آقای کاووسی مدرسه سینمایی ایدک فرانسه رفته بود، تئوری سینما می‌دانست اما به‌شکل عملی کار نکرده بود. با «پارس فیلم» کمی کلنجار رفت و همین فیلم «هفده روز به اعدام» را در استودیو عصر طلایی ساخت. من با کاووسی رفیق بودم. او با سینماگرهای آن روزگار در می‌افتاد، در عین رفاقتی که با دکتر کوشان و استودیو میثاقیه داشت. این واژه فیلمفارسی را هم او درست کرد. حتی با فیلم «قیصر» هم خیلی مخالفت کرد، نمی‌دانم چه حساب خورده‌ای داشت در این میان! فیلم قیصر هرچقدر هم که بخواهند ازش عیب بگیرند، آنقدرها نبود که کاووسی به آن آنطور خصمانه تاخت! خیلی از منتقدان مهم هم موافق فیلم بودند. قیصر فیلم ترو تمیزی بود و عوامل همگی کارشان خوب بود. نقش من هم خیلی کوچک اما راضی‌کننده بود. اما کاووسی از دریچه غیرمنصفانه‌ای به این فیلم نگاه کرد.
هفده روز به اعدام هم بیشتر در دکور فیلمبرداری شد. آن زمان در استودیوها دکور درست می‌کردند و آقایی به نام خاکدان بود که از روسیه آمده بود و دکوراتور بسیار خوبی بود.
-درواقع یکی از فیلم‌هایی که از دکور خارج می‌شود و در فضاعای طبیعی فیلمبرداری می‌شود،  همان فیلم «مردها و جاده‌ها»ی خودتان بود، درست است؟
بله، آن فیلم فضای خارجی زیاد داشت. مرحوم اکبر هاشمی هم بود با من سر آن کار.. هنرپیشه خیلی خوبی بود، خیلی‌ها آن موقع زود رفتند.. خیلی‌ها هم دیرتر، نمی‌دانم چرا من دارم آنقدر دیر می‌روم.. (خنده)
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز