رقابت دایی و پروین برای رسیدن به پرسپولیس
اینجا همیشه جنگ است. حتی اگر هیچکس بر دیگری شمشیر نکشد و زبانهای برّان در سکوت نیامهایشان آرام گرفته باشد، باز باید تردید کنیم و مراقب خنجرهای پنهان شده در آستینها باشیم. اینجا، در پرسپولیس همیشه جنگ است. ما هم سادهلوحیمان را به تصویر کشیدهایم اگر آن لبخندهای ساختگی و دوستیهای نه چندان مهربانانه پرسپولیسیها را به باور بپذیریم.
اینجا مهربانی ما را به یاد آن مَثل معروف و سلام طمعکارانهاش میاندازد. دوستی، معنایش جز آن چیزی است که در ضمیر کودکیمان گنجانده بودند. در این سرزمین به دوروییها میگویند رفاقت. اینجا پرسپولیس است. جایی که به هیچ تکهای در این کُره خاکی شباهت ندارد. خودش است و خودش. با قانونهایی نانوشته که آن هم منحصر به فرد است و هیچ دادگاهی مقبولیتش را تایید نکرده.
این پرسپولیس آنقدر جاذبه دارد که همه را به سوی خود بخواند و پیشکسوتانش را همیشه در کنار داشته باشد. پیشکسوتانی که البته بودنشان دلیل بر همراه بودنشان نیست اما همیشه هستند؛ حالا یا در پرسپولیساند یا بیرون از گود، طلبکارانه نقش دلسوزها را به خود گرفتهاند. این یکی از همان ویژگیهایی است که گفتیم جز در پرسپولیس یافت نمیشود. پرسپولیسی که سن و سالش از بیش از یک نیم قرن هم فراتر رفته و همچنان، همچون کودکی نادان خود را در آغوش دایههای مهربانتر از مادرش رها کرده. بی آنکه وسعت نگاهش به فرداها برسد یا از دیروزهایش به یادگار، درسی گرفته باشد.
پیشترها میگفتیم پرسپولیس را افتخارهایش دوره کردهاند اما امروز، این باشگاه را در حلقه آتشبار مردانی میبینیم که داعیه علاقهشان به پرسپولیس گوش فلک را کر کرده و توقع دارند که در ازای این علاقه اثبات نشده، تمامیت پرسپولیس را صاحب شوند. در روزهای پرافتخار رفته، حتی نام پرسپولیس را هم یکی از هزاران جاذبه این باشگاه و این تیم میخواندیم. امروز اما «سهام» تنها جذابیت پرسپولیس است. آنقدر که حتی از نیمکت این تیم بیشتر خواهان دارد! عجیب هم نیست. برای نیمکتنشینی در پرسپولیس، تنها آن پیشکسوتانی میتوانند مدعی باشند که مربیگری را پیشتر تجربه کرده و نمره قبولی گرفتهاند اما سهام خوبیاش این است که با پول خرید و فروش میشود و هر کسی میتواند آن را در اختیار بگیرد. چه پیشکسوت باشد، چه مدیریت این باشگاه- موفق یا ناموفق بودنش مهم نیست- را در کارنامهاش نوشته باشند یا کسانی که هنوز حتی نمیدانند از کدام کوچه و خیابان میتوانند خود را به پرسپولیس برسانند.
اصلا جذابیت جنگ سهام به همین متفاوت بودنش است. بیخود نیست که این جنگ بیست و چند ساله هنوز به آخر نرسیده. این داستان یا همین جنگی که سرزمین پرسپولیس را از سالها پیش به خود درگیر کرده، هیچ اتفاق تازهای در خود ندارد. فقط بعضی از بازیگرانش عوض شدهاند. هر چند بعضیهایشان که خود آغازگر این دعوا بودند، همچنان هستند و میخواهند خط پایان را هم با قلم خودشان بنویسند. البته جز سهام باشگاه، خواستهای ندارند. سهامی که شایعهها گفته بودند قرار است 21 درصد آن به پیشکسوتان مورد تایید وزارت ورزش واگذار شود، 30 درصدش در اختیار دولت- وزارت ورزش و جوانان- باشد و 49 درصد باقیمانده را هم بدهند به بخش خصوصی.
پرسپولیسیها- پیشکسوتان- اما زرنگتر از این هستند که به حداقل راضی شوند. آنها دست کم 30 درصد از سهام باشگاه را طلب کردهاند و اگر راست گفته باشند، خواستهشان هم مقبول افتاده. اگر چنین شود، دولت هم 41 درصد از سهام باشگاه پرسپولیس سهم میبرد و برای واگذاری به بخش خصوصی تنها 29 درصد میماند. پیشکسوتان روی همان 30 درصد درخواستیشان حساب کردهاند و برای اینکه بیحساب و کتاب پیش نروند، شرکت پیشکسوتان کهن باشگاه را دوباره به فعالیت واداشتهاند. این بار البته به جای حمید استیلی، ریاست هیاتمدیره را همایون بهزادی به عهده دارد اما صندلی مدیرعاملی که پیشتر در اختیار سعید شیرینی بود، میهمان تازهاش را هنوز نشناخته است. اساسنامه این شرکت هم تدوین و تصویب شده و شرط پذیرش در جمع پیشکسوتان، دست کم 5 سال بازیگری در پرسپولیس است. همین است که به داستان جذابیت بخشیده چون کسی مثل علی دایی با سابقه تنها دو سال بازی در پرسپولیس، برای عضویت در شرکت پیشکسوتان و شریک شدن در آن سهام 30 درصدی هیچ شانسی ندارد. همه درهای سهامدار شدن را البته روی او نبستهاند و خود دایی هم از پرسپولیس و اتفاقهایش غافل نیست. علی دایی خوب میداند که پرسپولیسیها هیچجوری او را در جمع خود راه نمیدهند و به همین خاطر برای آن 29 درصدی دندان تیز کرده که قرار است به بخش خصوصی واگذار شود. آنقدر هم زرنگ هست که رد پایی از خود بجا نگذارد و واسطههایش را برای رایزنی به این طرف و آن طرف بفرستد. درست مثل آن روزهایی که مذاکرههایش با حبیب کاشانی برای گرفتن نیمکت پرسپولیس از کرانچار را بیرون از گود فوتبال و با واسطه انجام میداد.
امروز هم نماینده علی دایی برای حضور در رقابت با دیگر خریداران سهام باشگاه پرسپولیس کسی نیست جز حسین هدایتی. مردی که همیشه خواهان پرسپولیس بوده و هنوز هم هست. او از یک سو با علی دایی قول و قرار گذاشته و در روی دیگر سکه، با پیشکسوتانی همراه شده که میداند بالاخره بخشی از سهام- هر چقدر هم اندک- به آنها میرسد. او قول داده که پیشکسوتان سهامدار و شرکت آنها را به لحاط مالی ساپورت کند و در واقع اسپانسرشان باشد. اگر دایی هم سهام گرفت که چه بهتر؛ آن وقت حسین هدایتی در پرسپولیس صاحب دو رای خواهد بود. درست برعکس امیر عابدینی که با رای پرسپولیسیهای قدیمی برگزیده شده تا بعدا نماینده آنها در امور اجرایی باشگاه باشد.
همه بدهیها به گردن خریدار است!
پیشتر بدهیهای میلیاردی پرسپولیس را مانع واگذاری این باشگاه به بخش خصوصی میدانستند و حالا بهروز منتقمی مدعی شده که همه آن بدهیها را خریدار پرسپولیس باید گردن بگیرد: «فردی که باشگاه پرسپولیس را در اختیار میگیرد، باید همه بدهیها را هم بپردازد چون هیچ ردیف بودجه دیگری ندارد. او خودش باید درآمدزایی کند و هزینههای باشگاه را گردن بگیرد.»