امیر محبیان:جریان اصولگرایی نیازمند نوسازی است
روزنو :
آیا تا به حال خود را از عینک رقیب به تماشا نشسته بودید؟ در ایران چنین اتفاقاتی کم رخ میدهد. چرا که فعالین سیاسی، غالبا نقد را نمیپذیرند؛ چه آنکه ناقد رقیب هم باشد. سالها دیواری بلند میان اصلاح طلبان و اصول گرایان توسط فعالین سیاسی دو جریان چیده شده بود و کسی را یارای نگریستن به آن سوی دیوار نبود. به جوانترهای اصلاح طلب فهمانده بودند اصول گرایان دگم، کهنه و قدیمی هستند، آنها با ما مخالف و دشمن هستند و حرف تازهای ندارد غیر از آنکه ما را نفی کنند. از سوی دیگر به جوانترهای اصول گرا فهمانده بودند که آن سوی دیوار همه کافر و ضددین هستند و مبادا به آن سوی دیوار نگاهی از سر رفاقت و کنجکاوی بیندازید که آنها براندازاند. برای اینکه از این دیوار ساخته دست فعالین سیاسی عبور کنیم باید پای صحبت رقیب بنشینیم و خود را از عینک رقیب ببینیم. آن وقت است که نقد معنا پیدا میکند و چون رقیب برای پاسخ دادن نباشد هر چیزی به غیر از آن تخریب و دشمنی است. امیر محبیان استاد دانشگاه و فعال اصول گرا معتقد است «اصول گرایی دارای چارچوبهای ارزشمندی است که باید با توجه به شرایط روز، مخاطبان امروز، نسل کنونی و بایدها و نبایدهای جهان امروز نوسازی شود. به تعبیری دیگر گفتمان اصول گرایی باید به روز شود. اما در مورد اصول گرایان معتقدم که آنان در طول سالهای گذشته دچار اشتباهاتی شدهاند و تصمیماتی را در طول همین چند سال اخیر گرفتهاند که به ضرر پایگاه اجتماعی این جریان سیاسی تمام شد. اگر عصمت و قداست خاصی برای این جریان سیاسی قائل باشیم چنان که برخی امروز قائل به این قداست هستند رویکردشان، اشتباه است و با عقل سلیم هم خوانی ندارد» به همین دلیل با این موسس حزب اصولگرای نو اندیشان و مدیر عامل خبرگزاری آریا به گفتوگو نشستیم تا از اصول گرایی و اصلاح طلبی از او بپرسیم. در ادامه متن گفتگوی خبرنگار سایت ندای ایرانیان را با امیر محبیان میخوانید:
به عنوان یک استاد دانشگاه و یک فعال اصول گرا، اصلاح طلبی را که جریان رقیب شما است چگونه میبینید؟ آیا شما هم مانند برخی از اصول گرایان، اصلاح طلبی را تلاشی برای براندازی میدانید؟
اصلاحات و اصلاح طلبی از چند منظر قابل بررسی و تعریف است. بهتر بتوان گفت کلمه اصلاحات چند معنا را به ذهن انسان متبادر میکند. یک مفهوم بحث اصلاحات اجتماعی است، صاحبان این دیدگاه بر این عقیده هستند که باید اشکالات موجود در جامعه را برطرف کرد. بنابراین راه اصلاح اجتماعی را بر میگزییند. به دنبال این مفهوم است که بهبود خواهان اصلاحات سیاسی را هم دنبال میکنند چون معتقدند سیستم مدیریتی کشور دارای اشکالات و کاستیهایی است بنابراین برای بهینه شدن وضعیت مدیریتی، سیاسی و اقتصادی تلاش میکنند. بدین معنا هر انسان خردمندی، که طبیعتا میل به بهبود وضعیت کشور دارد به دنبال این است تا اصلاحات در ساختارها، سیستمها و کارکردها صورت بگیرد. بنابراین ما مخالفی از این لحاظ نداریم.
پس دلیل مخالفتها و چالشهایی که مقابل گفتمان اصلاح طلبی پدید میآید چیست؟
مخالفتها از آنجایی شروع میشود که مفهوم اصلاحات به مسائل سیاسی و اصلاحات ساختار سیاسی تقلیل پیدا میکند. به تعبیری بهتر برخی اصلاحات را در مسائل سیاسی بنگرند و بقیه مسائل از جمله مسائل اجتماعی، فرهنگی و.... دنبال نکنند. در مقابل این رویکرد دو گونه مخالفت با توجه به رفتار اصلاح طلبان روی میدهد. برخی از منتقدان اصلاحات بر این باورند که ساختارهای مدیریتی و سیاسی کشور فاقد هر گونه اشکال و نقصانی است به دیگر سخن آنها معتقدند ساختارهای سیاسی نیازی به اصلاح ندارد و کاملا با آنچه که ما میخواهیم منطبق است. من فکر نمیکنم با زهم هیچ فرد صاحب درایتی بر چنین باوری باشد چرا که ما خودمان بارها میشنویم، که سیاست مداران و رهبران سیاسی گروههای مختلف و حتی مقام معظم رهبری به پارهای از رویکردها، کارکردها و حتی بعضا ساختارهای سیاسی انتقادات جدی دارند. بنابراین این امر نشان میدهد که ما همیشه نیازمند اصلاحات سیاسی، حتی اصلاح ساختارهای معیوب سیاسی هستیم. اما جواب سوال شما در اینجاست، وقتی ما اصلاحگری و اصلاح خواهی را به عنوان یک برچسب برای یک گروه سیاسی به کار میبریم، طبیعتا گروه مقابل که رقیب این گروه محسوب میشود، نسبت به عملکردهای رقیب انتقاداتی دارد طبعا این نقد عملکردهای اصلاح طلبان به معنای نفی گفتمان اصلاحات نیست.
برانداز خواندن اصلاح طلبان قطعا نمیتواند یک انتقاد از عملکرد محسوب شود؟
باید توجه داشت که جریان اصلاحات از طیفها و گروههای متفاوتی تشکیل شده است. یک گروه از اصلاح طلبان کسانی هستند که مفهوم واقعی اصلاحات را دریافتند و در پی آن هستند که با پذیرش ساختار موجود به نقد، بررسی و اصلاح آن بپردازند. طبعا این رویکرد بسیار ارزشمند است و اگر هم اصلاحات سیاسی است در چارچوب معارضه با قانون قرار نمیگیرد. بلکه ارائه طرح و برنامه برای بهبود امور با توجه به گرایش روز جامعه است. اما آنچه را که برخی اصلاح طلبی را به آن تقلیل میدهند، اصلاح طلبی رادیکال است. اصلاح طلبی رادیکال، خودش را به مرز براندازی نزدیک میکند میزان نقد اصلاحات رادیکال نسبت به سیستم، رویکردها و قوانین حاکم به حدی است که میتوان آن را تغییر سیستم نامید. نفی نمودن ساختار موجود و جایگزین کردن گفتمانی فراتر از اصلاحات سیاسی از ویژگیهای اصلاح طلبان رادیکال است. از نظر من تعداد و طیفهای اصلاح طلبان رادیکال، بسیار معدود و انگشت شمار هستند. اما برخی از منتقدان و رقیبان اصلاح طلبان، به اشتباه و با به عمد اصلاحات را به این گروههای اندک تقلیل میدهند. اما اگر معقول بنگریم اصلاحات مفهومی ارزشمند تلقی میشود چنانکه رهبری فرمودند هر اصول گرایی باید اصلاح طلب و هر اصلاح طلبی باید اصول گرا باشد.
شما گفتید که هر اصولگرایی باید اصلاح طلب هم باشد. آیا اصولگرای رادیکال هم داریم؟ اصلا آیا اصول گرایان به نقد گذشته اصولگرایی علاقهای دارند؟
در میان جریان اصول گرا سه رویکرد نسبت به نقد گذشته وجود دارد. گروهی از اصول گرایان بر این باورند که گذشته سیاسیشان هیچ نیازی به نقد ندارند و آنچه که نیاز به نقد و تغییر مسیر دارد رقیب است و نه خود ما. گروهی دیگر بر این باوراند که ما باید از خود انتقاد کنیم و کاستیها و تندرویهای گذشته را به بوته نقد بکشیم اما لازم نیست که این نقد را آشکارا و در رسانهها بیان کنیم. این طیف از اصول گرایان بر این باورند که باید در میان خودمان به نقد درون گفتمانی روی آوریم تا بتوانیم از شکستهای گذشته راهی برای پیروزی بسازیم. اما گروه سوم بر این باورند که پنهان سازی نارساییها و ناکاستیها باعث میشود که ما نتوانیم این پیام را به افکار عمومی بدهیم که اصول گرایی، جریانی انعطاف پذیر و نقد پذیر است. عدم نقد آشکار گذشته طیف ما را به عنوان گروهی نشان میدهد که نقد پذیر نیست. به تعبیری دیگر ما اصول گرایان خود را گروهی با افکار مقدس، متصلب و غیر قابل اشکال به جامعه نشان میدهیم. از نظر من عدم پرداختن به نقد گذشته جریان اصول گرایی اشتباه است چرا که ما هم مانند هر جریان سیاسی دیگری اشتباهاتی داشتهایم و قطعا در اولین گام باید اشتباهات و خطاهای خود را بپذیریم و به جامعه هم نشان دهیم که ما در حال بازخوانی عملکرد گذشته هستیم و اصول گرایی و عملکردمان را مقدس نمیدانیم. حتی در مورد اصلاح طلبی هم فکر میکنم همین سه دیدگاه وجود دارد عدم نقد، نقد پنهان و نقد آشکار.
ظاهرا برخی از فعالین سیاسی از دو جریان اصول گرا و اصلاح طلب بر این باورند که نقد گذشته، تضعیف یا خیانت به جناح خودی و تقویت رقیب است؟
اتفاقا نقد عملکرد و رویکردهای گذشته کمک میکند تا یک گفتمان سیاسی حیات و سرزندگی خود را حفظ کند. طبعا فعالین سیاسی اصول گرا هم در گذشته تندرویها و اشتباهات زیادی داشتند اتفاقات سالهای گذشته باید توسط اصول گرایان به نقد و بحث گذاشته شود. من نقد آشکار عملکردها و رویکردهای گذشته بیشتر میپسندم چرا که جامعه را هم با زنده وپویا بودن یک گفتمان آشنا میکند.
این حرف که شما میزنید، قطعا مخالفتهایی را از سوی دوستان شما برخواهد انگیخت اینطور نیست؟
من معتقدم جریان اصول گرا نه تنها نیاز به تغییر و اصلاح دارد بلکه معتقد هستم که جریان اصول گرا، نیاز نه به بازسازی بلکه نیاز به نوسازی دارد.
منظورتان از بازسازی و نوسازی چیست؟ اصول گرایان قرار است چه چیزی را نوسازی کنند؟
بازسازی فرمول بندی بر اساس ساختار پیشین است. در بازسازی ما ساختار پیشین را مطلوب ارزیابی میکنیم و بر مبنای آن معتقدیم که فقط تنها کاری که باید صورت بگیرد این میباشد که ما باید بر اساس روش پیشین نقصها را بر طرف کنیم به تعبیری دیگر الگوی ما در گذشته است. در حالی که در نوسازی، شما به یک جریان سیال منعطف و روبه آینده اعتقاد پیدا میکنید. نه تنها مبتنی بر تجربه گذشته بلکه با توجه به آینده جریان اصول گرایی را نوسازی کنید.
این نوسازی در جریان اصول گرایی چگونه روی خواهد داد و چه اصول و چه معیارهایی دارد؟
در بازسازی بیشتر به گذشته تاکید میشود و ما ساختار گذشته را میپذیریم اما در نوسازی ما ساختارناکارآمد گذشته را با توجه به شرایط و تحولات امروز تغییر میدهیم در نوسازی بازسازی هم وجود دارد. تجربه گذشته و عملکرد جریان اصول گرا به ما نشان میدهد که نیازمند نوسازی گفتمان اصول گرایی هستیم، نوسازی به معنای کنار گذشتن الگوها و ساختارهای ناکارآمد یک جریان در گذشته است که براساس ناکارآمدی یک ساختار تعریف میشود.
شما به عنوان یک چهره اصول گرا چرا رویکرد نوسازی این گفتمان را برمی گزینید؟ یعنی معتقدید که این جریان در گذشته اشتباه داشته است و یا امروز نیاز به خون و حیات تازه دارد؟
اصول گرایی دارای چارچوبهای ارزشمندی است که باید با توجه به شرایط روز، مخاطبان امروز، نسل کنونی و بایدها و نبایدهای جهان امروز نوسازی شود. به تعبیری دیگر معتقدم گفتمان اصول گرایی باید به روز شود. اما در مورد اصول گرایان معتقدم که آنان در طول سالهای گذشته دچار اشتباهاتی شدهاند و تصمیماتی را در طول همین چند سال اخیر گرفتهاند که به ضرر پایگاه اجتماعی این جریان سیاسی تمام شد. اگر عصمت و قداست خاصی برای این جریان سیاسی قائل باشیم چنان که برخی امروز قائل به این قداست هستند رویکردشان، اشتباه است و با عقل سلیم هم خوانی ندارد. در عین حال معتقدم با نقد گذشته بدون انتقامهای شخصی یا تخریب خود به شکل معقول و منطقی بر نقد گذشته تاکید کنیم. نقد گذشته اصول گرایی در نهایت موجب میشود که نقاط ضعف به تقاط قوت ما تبدیل شود. پدید آمدن پدیده احمدینژاد، شکست در انتخابات گذشته و.... همه از موضوعاتی است که میتواند موضوع نقد گذشته اصول گرایی باشد.
مثلا نقد عملکرد اصول گرایان در مورد شکست انتخابات چه سودی برای آنان دارد؟
معتقدم هم جریان اصول گرایی و هم جریان اصلاح طلبی دارای پایگاه اجتماعی گستردهای است. اگر هر یک از دو جریان فعالیتها و باورهای خود را به حوزه سیاست تقلیل بدهند قطعا به آن جریان و پایگاه اجتماعیاش صدمه میزنند. چنانچه بخشی از جامعه با دید اصول گرایی و اصلاح طلبی زندگی میکنند، لازم است هر دو جریان در مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نظرات خود را به جامعه ارائه دهند بنابراین نباید اصول گرایی و اصلاح طلبی را به سیاست و در نهایت به فعالین سیاسی اصول گرا و اصلاح طلب تقلیل دهیم. اصول گرایی را نباید به چهرهای چون نمایندگان مجلس و فعالین سیاسی اصول گرا تقلیل داد. بلکه باید به مسائل اجتماعی، فرهنگی واقتصادی نیز توجه کرد و برنامههای اصول گرایی را برای حرکت درست جامعه تدوین کرد. در مورد اصلاح طلبی هم معتقدم تقلیل دادن گفتمان اصلاح طلبی به مسائل سیاسی، فعالین سیاسی و نمایندگان مجلس ظلم به این گفتمان است. چرا که اصلاحات اجتماعی، فرهنگی و ارائه برنامه جریان اصلاح طلب برای مسائل روز جامعه لازمه حیات یک گفتمان دارای پایگاه اجتماعی است. در نهایت معتقدم با توجه به شرایط روز جامعه، جریان اصول گرایی به مانند هر جریان زنده دیگری نیاز به نوسازی دارد.