حشمتالله فلاحتپیشه: راهی جز بازخوانی اصولگرایی نداریم
به حدی نوسان و اختلاف در این جریان ایجاد شد که عملا جریان رقیب را فراموش کردند و یک طیف گستردهای از اختلاف بین آنها ایجاد شد. حتی برخی افراد که به شدت تندرو بودند با یک نگاه جزمی و مطلق دیگران را از حوزه اصولگرایی خارج میدانستند.
روزنو : «اکنون باید درک کنیم که در اصول گرایان سره باید از ناسره جدا شوند. بخش معتدل جریان اصولگرایی اگر بخواهد وحدت را به نحوی ایجاد کند که نوعی مشروع کننده و تطهیر کننده افراطیهای این جریان باشد، طیف معتدل را نیز با شکست مواجه میکند. زیرا جامعه به هیچ وجه به افراطیگری روی خوش نشان نمیدهد. بنابراین اصول گرایان راهی جز بازخوانی اصول گرایی ندارند. باید مرزها اصول گرایی و تند روی روشن وشفاف بیان شود» این جملات اذعان حشمت ا... فلاحت پیشه نسبت به وضعیت اصول گرایان است. او در گفتوگو با ندای ایرانیان از راههای پیش روی اصول گرایان سخن میگوید و معتقد است اصول گرایان از نقد گذشته هراس دارند. مشروح مصاحبه حشمت الله فلاحت نماینده سابق مجلس و عضو حزب موتلفه اسلامی را در ادامه میخوانید:
چرا اقبال مردم نسبت به اصول گرایان کمتر از گذشته شده است؟
به گزارش روزنو، بخش عمدهای از دلایل شکست اصول گرایان بر میگردد به اشتباهات این جریان در طی دوران ۱۰ سال گذشته. زیرا اصولگرایان در طول هشت سال دولت آقای احمدینژاد و حدود دو سال قبل از آن که حاکم بر مجلس هفتم شدند، سعی نکردند خود را همراه با جامعه بروز کنند. از طرفی طی آن ده سال دوران پر نوسانی را پشت سر گذاشتند. البته باید بیتوجهی بخشی از اصول گرایان را به دغدغهها و نیازهای آتی کشور را نیز اضافه کرد. در طول این مدت به حدی نوسان و اختلاف در این جریان ایجاد شد که عملا جریان رقیب را فراموش کردند و یک طیف گستردهای از اختلاف بین آنها ایجاد شد. حتی برخی افراد که به شدت تندرو بودند با یک نگاه جزمی و مطلق دیگران را از حوزه اصولگرایی خارج میدانستند. این افراد که به طیف حاکم در دولت گذشته نزدیک بودند با سرعت افراط را در این جریان حاکم و نهایتا قطار اصولگرایی را از ریل خارج و با سانحه جدی مواجه کردند که هنوز هم امکان ترمیم آن فراهم نشده است.
به طور مشخص چرا اصول گرایان در انتخابات خرداد ۹۲ شکست خوردند؟
ما بیشترین ضربه را از تندروها خوردیم. کسانی که در سیاست ناشیتر هستند تندروتر هم هستند. در هر جریانی از جمله اصولگرایی اینطور است و کسانی که «تازه به دوران رسیده» بودند افراط را بر این جریان حاکم کردند و سران اصولگرا نیز نتوانستند وحدت لازم را ایجاد کنند.
با وجود این تجارب، چرا وحدت میان اصول گرایان شکل نمیگیرد؟
وحدت با حرف شکل نمیگیرد و کسانی که تا حالا موضع افراطی داشتند نمیتوانند وحدت ایجاد کنند. حتی اگر در ظاهر وحدتی ایجاد کنند نیز بدنه اصولگرایی همراه آنان نمیشود. اصولگرایان دو انتخابات پیش رو دارند و اگر این وحدت میل به ذائقه مردم داشته باشد، محقق میشود. برخی از کسانی که اکنون داعیه دار وحدت هستند همان کسانی هستند که در انتخابات مجلس هشتم روی اسم برخی از نمایندگان معتدل قلم گرفتند و تمام توان خود را برای شکست آنها بکار بردند. به همین خاطر الان به راحتی نمیتوانند این اقدام زشت را توجیه کنند و ادعای ایجاد وحدت داشته باشند. وحدت علاوه بر نیاز به جریان معتدل بر پایه اقتضایات جامعه شکل میگیرد. یعنی کسانی که سابقه توجه به رفع مشکلات مردم را داشتهاند بیشتر از کسانی که در قدرت ماندن منفعت آنهاست، میتوانند در تحقق این وحدت کمک کنند.
برخی از اصلاحطلبان از لزوم بازخوانی برنامههای جریان اصلاحات میگویند. اما اصول گرایان ظاهرا اشتباهات و تندروی گذشته را نپذیرفتهاند؟
معتقدم که اصول گرایان هنوز طعم شکستهای گذشته را نچشیدهاند. هنوز نپذیرفتهاند که تندروی تازه به دوران رسیدهها اصول گرایی را به شکست کشانده است. به همین دلیل دم از وحدت با جناحی میزنند که به دنبال رای مردم نیست و تلقی خود را از سیاست و حکومت حجت قرار داده است. بیش از هر چیز اصول گرایی نیازمند بازخوانی مفاهیم خود است. اکنون باید درک کنیم که در اصولگرایی سره باید از ناسره جدا شود. بخش معتدل جریان اصولگرایی اگر بخواهد وحدت را به نحوی ایجاد کند که نوعی مشروع کننده و تطهیر کننده افراطیهای این جریان باشد، طیف معتدل را نیز با شکست مواجه میکند؛ زیرا جامعه به هیچ وجه به افراطیگری روی خوش نشان نمیدهد. بنابراین اصول گرایان راهی جز بازخوانی اصول گرایی ندارند. باید مرزها اصول گرایی و تند روی روشن و شفاف بیان شود.
چه کسی باید این خط و مرز را مشخص کند؟
ناطق نوری، لاریجانی و بزرگان دیگر میتوانند اصول گرایی را دوباره باز تعریف کنند. آنها خط مرز را به درستی مشخص میکنند و شرایط را هم به درستی درک میکنند. اصولا هر جریان سیاسی که بخواهد در رقابتهای سیاسی کشور حضور فعال داشته باشد و زمینه توفیق خود را فراهم کند، چارهای جز وحدت و البته بازخوانی گذشته ندارد. وحدت موجب روی افراد مشخص باعث هم افزایی و تجمیع آرای طرفداران است که بیشترین امتیاز در عرصه رقابتهای انتخاباتی فراهم میآورد. از لحاظ تجربه و عبرتی که از انتخاباتهای گذشته میتوان گرفت، وحدت و همگرایی در میان اصولگریان یک ضرورت اجنتاب ناپذیر برای موفقیت است. عدم وحدت و انسجام نیز تاکنون به طور طبیعی به شکست در انتخاباتها و عدم دستیابی به اهداف منجر شده است.
چرا اقبال مردم نسبت به اصول گرایان کمتر از گذشته شده است؟
به گزارش روزنو، بخش عمدهای از دلایل شکست اصول گرایان بر میگردد به اشتباهات این جریان در طی دوران ۱۰ سال گذشته. زیرا اصولگرایان در طول هشت سال دولت آقای احمدینژاد و حدود دو سال قبل از آن که حاکم بر مجلس هفتم شدند، سعی نکردند خود را همراه با جامعه بروز کنند. از طرفی طی آن ده سال دوران پر نوسانی را پشت سر گذاشتند. البته باید بیتوجهی بخشی از اصول گرایان را به دغدغهها و نیازهای آتی کشور را نیز اضافه کرد. در طول این مدت به حدی نوسان و اختلاف در این جریان ایجاد شد که عملا جریان رقیب را فراموش کردند و یک طیف گستردهای از اختلاف بین آنها ایجاد شد. حتی برخی افراد که به شدت تندرو بودند با یک نگاه جزمی و مطلق دیگران را از حوزه اصولگرایی خارج میدانستند. این افراد که به طیف حاکم در دولت گذشته نزدیک بودند با سرعت افراط را در این جریان حاکم و نهایتا قطار اصولگرایی را از ریل خارج و با سانحه جدی مواجه کردند که هنوز هم امکان ترمیم آن فراهم نشده است.
به طور مشخص چرا اصول گرایان در انتخابات خرداد ۹۲ شکست خوردند؟
ما بیشترین ضربه را از تندروها خوردیم. کسانی که در سیاست ناشیتر هستند تندروتر هم هستند. در هر جریانی از جمله اصولگرایی اینطور است و کسانی که «تازه به دوران رسیده» بودند افراط را بر این جریان حاکم کردند و سران اصولگرا نیز نتوانستند وحدت لازم را ایجاد کنند.
با وجود این تجارب، چرا وحدت میان اصول گرایان شکل نمیگیرد؟
وحدت با حرف شکل نمیگیرد و کسانی که تا حالا موضع افراطی داشتند نمیتوانند وحدت ایجاد کنند. حتی اگر در ظاهر وحدتی ایجاد کنند نیز بدنه اصولگرایی همراه آنان نمیشود. اصولگرایان دو انتخابات پیش رو دارند و اگر این وحدت میل به ذائقه مردم داشته باشد، محقق میشود. برخی از کسانی که اکنون داعیه دار وحدت هستند همان کسانی هستند که در انتخابات مجلس هشتم روی اسم برخی از نمایندگان معتدل قلم گرفتند و تمام توان خود را برای شکست آنها بکار بردند. به همین خاطر الان به راحتی نمیتوانند این اقدام زشت را توجیه کنند و ادعای ایجاد وحدت داشته باشند. وحدت علاوه بر نیاز به جریان معتدل بر پایه اقتضایات جامعه شکل میگیرد. یعنی کسانی که سابقه توجه به رفع مشکلات مردم را داشتهاند بیشتر از کسانی که در قدرت ماندن منفعت آنهاست، میتوانند در تحقق این وحدت کمک کنند.
برخی از اصلاحطلبان از لزوم بازخوانی برنامههای جریان اصلاحات میگویند. اما اصول گرایان ظاهرا اشتباهات و تندروی گذشته را نپذیرفتهاند؟
معتقدم که اصول گرایان هنوز طعم شکستهای گذشته را نچشیدهاند. هنوز نپذیرفتهاند که تندروی تازه به دوران رسیدهها اصول گرایی را به شکست کشانده است. به همین دلیل دم از وحدت با جناحی میزنند که به دنبال رای مردم نیست و تلقی خود را از سیاست و حکومت حجت قرار داده است. بیش از هر چیز اصول گرایی نیازمند بازخوانی مفاهیم خود است. اکنون باید درک کنیم که در اصولگرایی سره باید از ناسره جدا شود. بخش معتدل جریان اصولگرایی اگر بخواهد وحدت را به نحوی ایجاد کند که نوعی مشروع کننده و تطهیر کننده افراطیهای این جریان باشد، طیف معتدل را نیز با شکست مواجه میکند؛ زیرا جامعه به هیچ وجه به افراطیگری روی خوش نشان نمیدهد. بنابراین اصول گرایان راهی جز بازخوانی اصول گرایی ندارند. باید مرزها اصول گرایی و تند روی روشن و شفاف بیان شود.
چه کسی باید این خط و مرز را مشخص کند؟
ناطق نوری، لاریجانی و بزرگان دیگر میتوانند اصول گرایی را دوباره باز تعریف کنند. آنها خط مرز را به درستی مشخص میکنند و شرایط را هم به درستی درک میکنند. اصولا هر جریان سیاسی که بخواهد در رقابتهای سیاسی کشور حضور فعال داشته باشد و زمینه توفیق خود را فراهم کند، چارهای جز وحدت و البته بازخوانی گذشته ندارد. وحدت موجب روی افراد مشخص باعث هم افزایی و تجمیع آرای طرفداران است که بیشترین امتیاز در عرصه رقابتهای انتخاباتی فراهم میآورد. از لحاظ تجربه و عبرتی که از انتخاباتهای گذشته میتوان گرفت، وحدت و همگرایی در میان اصولگریان یک ضرورت اجنتاب ناپذیر برای موفقیت است. عدم وحدت و انسجام نیز تاکنون به طور طبیعی به شکست در انتخاباتها و عدم دستیابی به اهداف منجر شده است.
منبع:ندای ایرانیان