بچه فقیرهایی که یک شبه پولدار شدند!
روزنو :
واژه ی بچه پولدار شاید واژه ای اصیل نباشد و عمری بیش از یک قرن نداشته باشد اما اگر معنایی برابر با غنی برای آن در نظر بگیریم سابقه ای کهن در فرهنگ دارد.
از شعرهای حافظ و مولانا و نوستالژی نحوه ی زندگی طلا فروشان در قرون گذشته تا تصویر معروفی که ، عاقبت نقد فروشی را نشان میداد، همه و همه تصویری ذهنی است از پولدار بودن!
اما چند وقتی است این واژه جدید تغییر معنایی داشته است که با تمام مصداقها در ادبیات کهن مغایر است ، یک ضرب المثل معروف است که میگوید هر وقت که از یک پولدار بپرسیم وضعیت کاسبی چگونه است به دیوار یک جمله میخوریم که : شکر اما بازار راکد است.
در چند ماه گذشته شاهد فعالیت مجازی قشری از جامعه بودیم که این بار نه دیگران بلکه خودشان نام بچه پولدار را بر خود گذاشتند تا بگویند ما هستیم و پولداریم ! دلیلش مهم نیست ، راهش هم مهم نیست فقط اینکه :ایها الناس همه بدانید ما پولدار هستیم !
برای اولین بار حدود یک ماه پیش بود که نام بچه پولدارهای تهرانی شنیده شد و عکسهایی از آنها توسط خودشان در اینستاگرام منتشر شد، هر چند آن صفحه از حالت عمومی خارج شد اما پایان فعالیت مجازی بچه پولدارها نبود بلکه نمونه های استانی آن هم شروع به فعالیت کرد که آخرین آن صفحه ی بچه پولدارهای اهوازاست.
بگذریم که این موضوع هنجار است و یا هنجار شکنی، حتی از این هم بگذریم که این کارمغایر با عرف است یا دارد به عرف تبدیل میشود، بحث در اینجا فارغ از اینهسات.
چند نکته ای درباره ی بچه پولدراهای تهرانی ، تبریزی ، اهوازی یا به طور کل ایرانی وجود دارد که نه خودشان در عکسهایی که منتشر کردند به آن جواب دادند و هم کمتر مطالبه ای در این مورد وجود داشت
پیش از صحبت در خصوص این ناگفته ها و ناشنیده ها ، بد نیست یکبار دیگر اما اینبار از دید یک بچه پولدار به این موضوع نگاهی بیندازیم:
فرض کنید شما هم ابتدا در خانواده ای به اصطلاح پولدار به دنیا آمده بودید، از آن دست خانواده ها که هر چه میخواستید برایتان فراهم بود اما نه بدون محدودیت ، از آن دست پولدارها که پدرتان یا از شاگردی در بازار پیشرفت کرده بود و یا از آن آدمهایی بود که وقتی همسن و سالهایش به فکر بازی و شادی بودند به قول قدیمی تر ها دود چراغ خورده بود و دکتر مهندسی شده بود.
اصل مطلب اینکه در خانواده ای پولدار به دنیا آمده بودید که از ابتدا همه چیز خوب بود.
این دسته از پولدارها یک وجه اشتراک بزرگ با فقرا دارند و آن اینکه به شرایطشان عادت کرده اند، وقتی پای عادت به هر چیزی به میان میابد فخر فروختن به یک شرایط عادی بسیار غیر عادی به نظر میرسد.
حال فرض کنید که در خانواده ای فقیر و یا حتی متوسط به دنیا آمده اید، آرزوهای دست نیافتنی تان،( همان آروزهایی که شبها با فکر به آن میخوابید) گاهی انقدر زیاد می شود که نرسیدن به آنها آزارتان میدهد.
در این جنگ همیشگی بین واقعیت و آروزوها ناگهان ورق بر میگردد ، شرایط عوض می شود و شما یک شبه به آنی تبدیل میشوید که هیچگاه نبودید، به آنی تبدیل میشوید که حتی از آرزوهایتان هم بزرگتر است اینجاست که قشری در جامعه به وجود می آید که با آنکه نام خاصی در فرهنگ زبان برایش تعریف نشده اما در عرف تازه به دوران رسیده نامیده میشود.
دقیقا همان خانواده هایی که در فیلمها به خوبی نشان داده شده است، همانهایی که کمتر خانواده ای تمایل به معاشرت با آنها دارد، همانهایی که هر روز به دنبال این هستند تا به دوستان سابق خود بگویند ما پولدار شدیم، یک روز با خرید یک اتومبیل و یک روز با تزریق ژل به گونه ها و یک روز با ، بگذریم...
حالا به این جنبش بچه پولدارها با نگاه یک قاضی عادل نگاه کنیم، رفتارها، عکسها و نوشته ها واقعا نزدیک به کدام گروه از پولدارهاست؟
پولدارهای اصیل و یا تازه به دوران رسیده ها؟!
اقتصاد ایران در ده سال گذشته وضعیت ثابتی را سپری نکرد و نوسان قیمتها تجارت را برای عده ای آسان و برای عده ای سخت و طاقت فرسا نمود.
در این شرایط نه چندان خوب عده ای به هر دلیلی به آرزوی های در خوابشان رسیدند و عده ای که با زحمت به آرزویشان رسیده بودند در این کابوس غرق شدند.
جنبش بچه پولدارها همان فریاد فخر فروشی دهه ی گذشته در فامیل بود که اینبار شکل مجازی به خود گرفت و مخاطب این فریاد هم چند صد هزار برابر شد.
اما همانطور که گفته شد ناگفته ها و ناشنیده هایی در بلندی این فریاد گم شدند، ناگفته هایی نه از جنس جذابیت چگونه خرج کردن یک بچه پولدار بلکه از جنس چگونه پولدار شدن!
ناگفته هایی از پدر های بچه هایی که اسم پولدار بر خود گذاشتند، این ناگفته ها قرار نیست گفته شود، قرار نیست عکسهایی با پدر ها منتشر شود و قرار نیست، کسی از آنها جواب بدهد که چگونه بعضی فقرا در 8 سال گذشته یک شبه پولدار شدند!
سامان گیلانی