سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۰۸ تير ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۰
کد خبر: ۱۰۱۷۲۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ - ۰۶ آبان ۱۳۹۳
روزنو :
«شایعه کرده‌اند من پس از حادثه اسیدپاشی دیگر از خانه بیرون نیامده‌ام و یک‌سری حرف‌های دیگری که همه آنها را تکذیب می‌کنم. من به دلیل حساسیت‌های موجود تاکنون با هیچ رسانه‌ای صحبت نکرده‌ام و حالا به خواسته خبرنگار این روزنامه به محل حادثه آمده‌ام.» اینها جملاتی است که اولین قربانی اسیدپاشی در حالی به فرهیختگان می‌گوید که ماسک بر چهره دارد و با ساقی که بر دستانش کشیده سعی دارد سوختگی‌های دستش را بپوشاند. با «س» که نمی‌خواهد نامش فاش شود در یکی از خیابان‌های نزدیک به محل سکونتش قرار گفت‌و‌گو را گذاشتیم، از او خواستیم ما را به محل حادثه ببرد و تمام اتفاقاتی که آن روز برایش افتاده را شرح دهد. فضای شهر حالتی عادی دارد. حضور ماموران ملموس است، اما می‌شود متوجه نگرانی برخی از زنان بعد از غروب آفتاب شد. حالا بیش از یک ماه از نخستین حادثه گذشته و شهر از آن تب و تاب و رعب و وحشت روزهای اول خارج شده است. محل نخستین حادثه خیابان 22 بهمن در تقاطع حمزه اصفهانی بود و حدود ساعت 10 صبح به آنجا رسیدیم. خانم «س» که سمت چپ صورت و قسمتی از دست چپش که روی فرمان بوده آسیب‌دیده از خودرو پیاده شد و همان‌طور که با دستش مسیر حرکت خودرویش را نشان می‌داد اتفاقات روز حادثه را شرح داد. او همچنین درباره شناسایی مرتکب این اسیدپاشی گفت: «من بارها برای پیگیری پرونده به اداره آگاهی رفته‌ام و می‌دانم که برای دستگیری اسیدپاش تلاش می‌‌کنند.» او که ترجیح داده در بیمارستان نباشد و این روزها در خانه استراحت می‌کند، یکی از دو قربانی است که درمان گیاهی را به جراحی‌های متعدد ترجیح داده و از این تصمیم راضی نیز بوده است. در گفت‌و‌گویی که می‌خوانید، نخستین قربانی اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای اصفهان از لحظات اولی که اسید روی صورتش ریخته شد می‌گوید و از روزهای اول بعد از اسیدپاشی و وضعیتی که داشت. از کابوس‌هایی که هر شب خواب را از چشمانش ربوده و از هزینه‌های سنگین درمانش.
نویسنده : فرناز استادنوبری
تعداد بازدید : 32


دقیقا لحظه‌ای که اسید بر صورتت پاشید را تعریف کن و بگو دقایقی قبلش چه وضعیتی داشتی؟
دقیقا همین جا اتفاق افتاد. پشت فرمان خودرویم نشسته بودم. پشت چراغ خیابان 22 بهمن تقاطع حمزه اصفهانی. چراغ که سبز شد و خواستم حرکت کنم دیدم یک موتوری آمد کنار پنجره‌ام و به من نگاه کرد. من اصلا توجهی نکردم و به راهم ادامه دادم که در کسری از ثانیه یک بطری را روی صورتم خالی کرد. آن لحظه واقعا شوکه شده بودم و اصلا نمی‌فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. یک‌دفعه احساس کردم صورتم به‌شدت می‌سوزد و تنها کاری که کردم این بود که خودرو را به کنار خیابان رساندم و آنقدر جیغ کشیدم تا مردم دورم جمع شدند.

می‌گویند اگر لحظه‌های بعد از اسیدپاشی فورا محل آسیب‌دیده را با آب شست‌و‌شو بدهی تاثیر خوبی دارد. توانستی این کار را انجام بدهی؟
چند بار به سمت سوپرمارکتی که آنجا بود دویدم که همین کار را انجام بدهم. می‌خواستم آب بگیرم و روی صورتم بریزم. انگار روی صورت و دستانم آتش گذاشته بودند و آتش به دستم چسبیده بود. داشتم می‌سوختم، اما مردم من ‌را گرفتند و نگذاشتند به سوپرمارکت برسم. آنها با روشن کردن سیگار و فوت کردن در چشمانم و آتش زدن کاغذ و مقوا سعی داشتند صورتم را تسکین بدهند و می‌گفتند اسپری فلفل به صورتش زده‌اند. هر کسی چیزی می‌گفت و کاری انجام می‌داد و به هر حال هر طور که بود من نتوانستم تا پیش از آمدن آمبولانس، صورت و دستم را با آب بشویم.
وقتی به بیمارستان رسیدی چه کردند؟
در بیمارستان فقط به ما گفتند باید با آب بسیار زیاد محل‌های آسیب‌دیده را شست‌و‌شو بدهیم تا اسید رقیق بشود. خوشبختانه چشم‌هایم آسیب جدی ندیده بود. می‌خواستند پوستم را تراش بدهند و از طرفی طبق گفته‌هایشان ممکن بود بخواهند صبح روز بعد از حادثه من‌ را عمل کنند، اما من می‌ترسیدم در بیمارستان باشم و همه‌اش اسیدپاش را در پشت سر خودم احساس می‌کردم. به‌خاطر همین گفتم می‌خواهم به خانه بروم و رفتم.

 با خانه رفتنت مخالفتی نشد؟
آنها گفتند باید تا فردا صبح هیچ چیزی نخوری شاید لازم باشد عمل کنی و باید سعی کنی چندین ساعت مداوم زیر دوش باشی تا اسید رقیق شود. من آن شب از ساعت 10 شب تا هشت صبح زیر دوش بودم و کلا دو تا یک ربع از زیر دوش خارج شدم. در تمام این مدت هم چیزی نخوردم و این موضوع باعث ضعف و سرگیجه شدید من شده بود.

این روزها که سر کار نمی‌روی روزهایت چطور می‌گذرد؟
آنقدر دنبال درمان هستم و دکتر می‌روم که وقت نمی‌کنم کار دیگری انجام بدهم و در روز فقط چند ساعت صرف استفاده از پمادهای مختلف و درمان‌های دیگر می‌شود. خیلی روزها هم به دنبال پیگیری پرونده‌ام به آگاهی می‌روم.

چه چیزی این روزها بیشتر از هر چیز آزارت می‌دهد؟
کابوس‌هایم امانم را بریده. شب‌ها لحظه‌ای آرامش ندارم. از روز اسیدپاشی شب‌ها نمی‌توانم بخوابم و اگر هم بخوابم با کابوس‌های وحشتناک از خواب می‌پرم. برخی‌ها هم حرف‌هایی به نقل از من منتشر می‌کنند که ناراحتم می‌کند. آن روز در یکی از رسانه‌ها مطلبی دیدم که واقعا ناراحت شدم. من به‌دلیل حساسیت‌هایی که روی پرونده ماست تاکنون با جایی صحبت نکرده‌ام و حوصله حاشیه و دردسر ندارم. فرهیختگان اولین جایی است که اعتماد کردم و صحبت کردم.

  کابوس چه می‌بینی؟
خواب می‌بینم فردی می‌خواهد دوباره روی صورتم اسید بریزد یا پزشکان می‌گویند بینایی‌ات را از دست داده‌ای و ناگهان از خواب می‌پرم. واقعا بعضی شب‌ها با اینکه خیلی خسته‌ام و به‌شدت خوابم می‌آید، می‌ترسم بخوابم.

گفتی درمان گیاهی را انتخاب کرده‌ای. توضیح می‌دهی چرا و چطور این تصمیم را گرفتی؟
اصفهان به درمان‌های گیاهی معروف است و یکی از قطب‌های درمان گیاهی کشور است. برای این موضوع هم رفتم با یک پزشک حاذق مشورت کردم و قرار شد با پمادهای دست‌سازی که برایم درست می‌کند پوستم را درمان کند. خدا را شکر تا الان که موفق بوده و وضعیت خیلی بهتری از روزهای قبل دارم.

با توجه به اینکه به گفته خودت با دیگر قربانی‌های این حادثه در ارتباط هستی، این درمان را به آنها هم پیشنهاد داده‌ای؟
بله هم به سهیلا گفتم و هم به آن دو نفر دیگر، اما به جز یک نفر از آنها که دومین قربانی اسیدپاشی است، بقیه درمان‌های شیمیایی را ترجیح داده‌اند و کارهایی مثل تراشیدن پوست و عمل‌های جراحی پلاستیک متعددی قرار است روی صورت‌شان انجام شود. البته آنها متاسفانه چشم‌هایشان هم آسیب دیده است و نمی‌توانند تنها به این درمان اکتفا کنند. البته من هم در ناحیه دستم دچار گوشت اضافه شده‌ام و برای این موضوع نیاز به لیزردرمانی دارم که به‌شدت هزینه‌بر است.

از پلیس شنیدم با توجه به اینکه نسبت به قربانی‌های دیگر وضعیت بهتری داری برای پیگیری این پرونده تلاش زیادی کرده‌ای. روند کار پلیس را چطور ارزیابی می‌کنی؟
از روزی که این اتفاق برایم افتاد بعضی روزها برای شناسایی یا برای تکمیل تحقیقات به اداره آگاهی می‌رفتم، اما پس از مورد آخر یعنی مرضیه ابراهیمی، تقریبا هر روز با خواهرم به آگاهی می‌رویم و واقعا از نزدیک شاهد هستم که بسیار تلاش‌ می‌کنند. حتی به‌طور اتفاقی متوجه شدم یکی از کارآگاهان پلیس که در آگاهی است سه روز فرزندش را ندیده و تمام آن سه روز درگیر و پیگیر پرونده من بوده است. امیدوارم بتوانند زودتر به نتیجه برسند. به هر حال من الان در نقطه‌ای ایستاده‌ام که اسید رویم پاشیده شد. به نظرم حضور پلیس زیاد شده و احساس امنیت مردم در شهر نسبت به روزهای اول بیشتر شده است، اما به هر حال باید مراقب بود.

چه ارگان‌ها یا نهادهایی به جز نیروی انتظامی با تو در تماس بوده‌اند و در این مدت چه حمایت‌هایی از تو شده است؟
هیچ حمایتی از سوی هیچ ارگانی نشده است. نمی‌دانم، می‌گویند وزیر بهداشت گفته هزینه‌های درمان‌مان را قرار است بدهد. حالا از هزینه‌های درمان گیاهی که خیلی هم بالاست بگذریم اما نیازمند حمایت خیلی از نهادهای دولتی هستیم که بتوانیم تا حدودی به چهره قبل خود نزدیک بشویم. ما که هرگز به چهره‌های اولمان برنمی‌گردیم، اما می‌خواهیم حداقل به بهترین شکل درمان بشویم. از همه بیشتر نگران چشم‌های سهیلا هستم و همه‌اش به او فکر می‌کنم.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
عکس روز
خبر های روز