غلامرضا ظريفيان:بايد گفت‌وگويي جدي با دلواپسان واقعي صورت بگيرد/ اين دولت را بايد قدر بدانيم | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۸
کد خبر: ۱۰۱۵۶۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۲ - ۰۵ آبان ۱۳۹۳
دانشگاه و دانشجو را خيلي‌ها نقطه اميد شروع تغييرات فرهنگي و اجتماعي جامعه مي‌دانند اما عده‌يي هم نگران از هر تغيير كوچك يا بزرگي به دنبال اعمال كنترل هرچه بيشتر بر فضاي آكادميك جامعه هستند.
موتور حركت انتخابات رياست‌جمهوري سال 92 بيشتر حركت‌هاي اجتماعي دانشگاه بود. به همين خاطر است كه وزارت علوم با وجود نداشتن منفعت‌هاي مالي مثل ديگر وزارتخانه‌ها، هنوز با چالش‌هايي از سوي گروه‌هاي مخالف روبه‌رو است. آنچه انتخابات 92 را ايجاد كرد بيش از آنكه يك سازماندهي باشد يك فهم و افق ديد جمعي بود. كنش اين فهم جمعي خود را بيش از هرجا در دانشگاه نشان داد و در هر ستادي نقش اصلي را دانشجويان برعهده داشتند. دولت در ارتباط با دانشگاه‌ها مسير درستي را پيش گرفته است

دانشگاه و دانشجو را خيلي‌ها نقطه اميد شروع تغييرات فرهنگي و اجتماعي جامعه مي‌دانند اما عده‌يي هم نگران از هر تغيير كوچك يا بزرگي به دنبال اعمال كنترل هرچه بيشتر بر فضاي آكادميك جامعه هستند. در اين ميان اما فعاليت‌هاي دانشجويي يا همان جنبش دانشجويي با گستردگي ايدئولوژيك و جغرافيايي خاص خود همواره محل تعارض آرا و حتي برخوردهاي شديد گروه‌هاي محافظه‌كار و تحولخواه بوده است. دانشگاه كه قبل از انقلاب نقشي پررنگ در مبارزه عليه رژيم پهلوي داشت، بعد از انقلاب هم سعي كرد اثرگذاري خود را حفظ كند. در سه دهه پرفراز و نشيبي كه جنبش دانشجويي بعد از انقلاب از سر گذرانده فعاليتش در برخي دوره‌ها همسو با جهت‌گيري‌هاي دولت بود و در برخي دوره‌هاي ديگر با نگاهي تند و تيز سياست‌هاي دولتي‌ها را نقد مي‌كرد. گاه چهره‌يي اقتصادي به خود مي‌گرفت و گاهي بيشتر از هر چيز به مطالعات معرفتي و ديني مي‌پرداخت و تلاش براي رسيدن به آزادي بيان را در اولويت قرار مي‌داد.

آغاز دوران جديد فعاليت‌هاي دانشجويي با اواخر دوره دوم رياست‌جمهوري هاشمي مقارن بود؛ زماني كه انتخابات رياست‌جمهوري 76 نقطه اميدي براي شروع تغيير و تحول شد. جنبش دانشجويي شاكي از سياست‌هاي اقتصادي رييس‌جمهور سازندگي براي پيروزي خاتمي در انتخابات تلاش كرد و موفق هم شد. دوران اصلاحات را آرمانخواهي خاص خود سپري كرد و در اين مسير متحمل هزينه هم شد. اما دو دولت احمدي‌نژاد دانشگاه را هم مانند بسياري از نهادها با ورشكستي مادي و غيرمادي روبه‌رو كرد. جنبش دانشجويي كه چند سال يكه تاز نقد سياست‌هاي داخلي و خارجي دولت بود يكباره فشاري سنگين مقابل خود ديد. در دولت يازدهم نيز رييس‌جمهور چندبار در جمع دانشجويان حاضر شد و از لزوم وجود فضاي گفت‌وگو و كاهش فشارهاي امنيتي در دانشگاه سخن گفت. روحاني در آخرين حضور خود در دانشگاه اعلام كرد كه دانشگاه باشگاه سياسي نيست و نبايد مركز فعاليت احزاب باشد. او ضمن اشاره به فشارهاي امنيتي بر دانشجويان از مسوولان مرتبط خواست تحمل بيشتري در برابر دانشجويان داشته باشند. صحبت‌هاي اخير روحاني بهانه‌يي شد تا با غلامرضا ظريفيان به گفت‌وگو بنشينيم. معاون وزير علوم دولت اصلاحات سير تحول جنبش دانشجويي را ترسيم مي‌كند و از عوامل موثر بر ظهور اين تغييرات مي‌گويد. ظريفيان فشارهاي امنيتي اعمال شده بر دانشجويان را ناشي از نگاه سنتي برخي افراد به جنبش دانشجويي مي‌داند كه با وجود تغيير گسترده پارادايم اين جنبش همچنان در فضاي دهه‌هاي گذشته باقي مانده است. او كه از سياست‌هاي دولت حاضر در قبال دانشگاه خشنود است از روحاني مي‌خواهد ظرافت بيشتري در برخورد با نسل جوان امروز به خرج دهد و از طرف ديگر با دلواپسان به گفت‌وگو بنشيند تا شايد آنها به دركي جديد و مطابق فضاي روز از فعاليت‌هاي دانشجويي دست يابند و قدري از فشارهاي وارد بر دانشجويان و وزارت علوم بكاهند.

با توجه به به تجربياتي كه در زمينه كار در دانشگاه داريد، شما چه تصويري از آنچه در جنبش دانشجويي بعد از انقلاب ترسيم مي‌كنيد؟ به نظر شما جنبش دانشجويي در حال حاضر در چه وضعيتي است؟

نگاه متعارف به جنبش دانشجويي امروز، بقاياي پارادايمي است كه از يك دوره تاريخي يعني از دهه 40 تا دهه 70 بر اين جنبش مسلط و غالب بود. با وجود تغييرات وسيع در فضاي دانشگاه هنوز هم نگاه به جنبش دانشجويي كمتر وارد فهمي جديد شده است. جنبش دانشجويي در واقع حركتي آوانگارد و پيشرو و پيشتاز است كه در غياب احزاب كارآمد بار سنگين فقدان و ناكارايي احزاب بعد از انقلاب را به دوش مي‌كشد. گفتمان اصلي اين جنبش قبل و بعد از انقلاب سياسي است و به همين علت هم تا سال 76 فراز و نشيب‌هاي سنگيني را متحمل مي‌شود. تا دوره‌يي شعارهاي جنبش سنگين و ظلم ستيزانه است و نگاه ضدامپرياليستي و ضدسرمايه داري دارد كه برگرفته از فضاي قبل از انقلاب است. در سال‌هاي ابتداي دهه 70 رويكرد راديكال دفتر تحكيم را مي‌بينيم كه در روز 13 آبان راهپيمايي جداگانه برگزار مي‌كند و به‌شدت دولت سازندگي را مورد نقد قرار مي‌دهد و معتقد است اين دولت به سمت سازش و گفت‌وگو با جهان غرب مي‌رود. اما در عين حال ساز?و كارهاي سرمايه‌داري در كشور مخصوصا در دوره سازندگي در حال سامان يافتن است. گفتمان غالب جنبش دانشجويي در اين دوره، گفتمان انقلابي دهه 40 بود كه تطوراتي هم تحت تاثير فضاي بعد از انقلاب پيدا كرده بود. اين جنبش انقلابي‌تر شده و پشتوانه‌هايش كه قبلا برگرفته از چپ ماركسيستي و گفتمان اباذر شريعتي بود تغيير كرده بود.

در سال‌هاي بعد از جنگ كشور با ركود روبه‌رو بود، به ويژه در دوره دوم رياست‌جمهوري هاشمي اين ركود منجر به تعارض جنبش و دولت شد و در نتيجه انتقادات دانشجويان، دولت هم برخوردهايي صورت داد. البته جنبش دانشجويي فكر نمي‌كرد كه با برخورد مواجه شود. اما به تدريج و با رواج انديشه روشنفكري ديني و بحث‌هاي معرفتي در دانشگاه بخشي از جنبش دانشجويي هم تحت تاثير اين مباحث قرار گرفت و در دوم خرداد 76 مي‌بينيم پارادايم جنبش دانشجويي از گفتمان عدالت?محور به سمت پارادايم آزادي محور مي‌رود. البته جنبش دانشجويي هيچگاه عدالت و آموزه‌هاي طبقاتي و اقتصادي را رها نمي‌كند و اين گفتمان طبقاتي حتي در بحث‌هاي روشنفكري ديني هم به نوعي ديده مي‌شود. اما اهميت آزادي و دموكراسي‌خواهي در اين دوره بيشتر مي‌شود. گفتمان جديد جنبش دانشجويي منجر به انشعاب تحكيم وحدت به دو طيف علامه و طيف شيراز هم مي‌شود و بعدا هركدام از طيف‌ها نيز خود منشعب مي‌شوند. در اين دوره شاهد هستيم كه دانشجويان در طيف‌هايي متكثر از سنتي تا مدرن، از جمهوريخواه تا دموكراسي‌خواه و از طراحان عبور از خاتمي تا بخشي از انجمني‌هاي دانشگاه تهران كه به دولت خاتمي توجه داشت سعي كرد پشتوانه‌هاي اعتقادي خود را رها نكند، فعاليت مي‌كنند. در اين دوره نگاه به انجمن اسلامي تغيير كرده بود و برخي دانشجويان ديگر اعتقاد چنداني به اصول اوليه اين تشكل نداشتند. البته موسسان اين تشكل دانشجويي همواره نسبت به اصول ديني انجمن تاكيد داشتند و درعين داشتن ديدگاه روشنفكرانه نسبت به دين معتقد بودند انجمن‌هاي اسلامي بايد رويكرد ديني خود را حفظ كنند. به ياد دارم دانشجويان دانشگاه اميركبير در دوراني كه بحران‌هايي در ارتباط با نگاه‌هاي تازه به انجمن اسلامي و فعاليت دانشجويي به وجود آمده بود به ديدار آقاي سحابي رفتند. مرحوم سحابي گفته بود ما به قرآن و نماز پيوند خورده‌ايم و هويت انجمن اسلامي با مسلمان بودن گره خورده است. ايشان معتقد بود نبايد اين طور باشد كه عنوان انجمن اسلامي را داشته باشيم اما رويكردي ديگر مد نظرمان باشد و اگر گرايش ديگري داريم مي‌توانيم با تابلوي ديگري فعاليت كنيم. به هرحال، پارادايم و ديدگاه جنبش دانشجويي در اين دوره متكثر شد. يك ديدگاه متاثر از بحث‌هاي حقوق بشري بود، يك ديدگاه دين را از سياست تفكيك كرد و تاكيد بيشتري بر جمهوريت داشت، ديدگاه ديگري معتقد بود ما همچنان مي‌توانيم بين دين و حكومت پيوند بزنيم و در عين حال روشنفكر باشيم و نگاه آقاي خاتمي را دنبال مي‌كرد. به تدريج اين تفاوت‌ها باعث شد جنبش دانشجويي انسجام خود را از دست بدهد. از آن طرف هم جريان راست جنبش دانشجويي در دوره فعاليت‌هاي دانشجويي افرادي مثل حشمت‌الله طبرزدي مورد عنايت ويژه قرار گرفت و در دوره احمدي‌نژاد به‌شدت تقويت شد و تشكل‌هاي بسياري ايجاد كرد. اين جريان صداي غالب را نه به عنوان جنبش دانشجويي بلكه به عنوان جرياني كه تشكل‌هاي دانشجويي را در دست دارد و در واقع پايگاه دانشجويي دولت، در هشت سال رياست دولت احمدي‌نژاد بود و هنوز هم پايگاه‌هاي خود را در دست دارد.

اين سير تطوري بود كه جنبش دانشجويي در پاراديم سياسي خود داشت اما اتفاقي كه در عرصه اندازه‌هاي نهاد علم رخ داد جنبش دانشجويي را با مفاهيم جديدي روبه‌رو كرد. تا قبل از پيروزي انقلاب ما بيست و سه دانشگاه در كشور داريم و اصلا ما دانشگاهي مثل دانشگاه آزاد در ايران وجود ندارد و تنها حدود 170هزار دانشجو در حال تحصيل در دانشگاه هستند. اين دانشگاه در واقع elit university يا دانشگاه نخبه‌ها بود و سازو كار و تبار خاص خود را داشت اما از سال 1990 در جهان دانشگاه‌ها اتفاقي رخ داد؛ شعار يونسكو از «آموزش براي همه» به سمت «آموزش عالي براي همه» رفت و نهضت جهاني ورود به دانشگاه آغاز شد. با شروع اين نهضت جهاني، نداشتن مدرك دانشگاهي به ملاك بيسوادي تبديل و در عرض 10 سال خانواده جهاني دانشگاه شش برابر بزرگ‌تر شد. اما اين انبساط در ايران شديدتر بود تا آنجا كه خانواده دانشگاهي ايران 10 تا 12 برابر رشد داشت. در اثر اين تغييرات دانشگاه از حالت نخبگي و كريدور خاص درآمد. در گذشته اين طور نبود كه همه آرزوي ورود به دانشگاه را داشته باشند و افراد در طبقه ضعيف و متوسط جذب بازار كار و نه دانشگاه مي‌شدند و ورود به دانشگاه فراتر از نيازهاي اوليه بود. اشتغال در گذشته هدف اصلي ورود به دانشگاه نبود اما با ظهور اين تغييرات، ورود به دانشگاه تبديل به امري عمومي شد. در اين دوره دانشگاه به mass university يا دانشگاه توده‌يي تبديل شد. البته اين تغيير نشان تنزل دانشگاه نيست بلكه بيانگر ارتقاي سطح فرهنگ عمومي جامعه است. از آن پس خانواده عموما در تلاش بودند فرزندان‌شان به دانشگاه بروند و اين مساله به سبد نياز عام جامعه راه پيدا كرد. در نتيجه دانشگاه فربه شد و شايد حتي رشدي غيرمنطقي و غيرطبيعي پيدا كرد. از وقتي تحصيل در دانشگاه به بدنه اجتماعي آمد تاثير خود را بر همه ابعاد دانشگاه از جمله جنبش دانشجويي گذاشت. دانشگاه در واقع به ميزان الحراره جامعه تبديل شد به اين معني آنچه در دانشگاه رخ مي‌داد مدل مينياتوري اتفاقات جامعه بود. گفتمان جامعه تنها سياسي نيست و در نتيجه گفتماني كه اين جنبش با خود به همراه آورد هم صرفا سياسي نبود و در جايي حتي سياسي نبود. تغيير اصلي در اين دوره آن بود كه گفتمان آوانگارد سياسي جنبش دانشجويي به گفتمان اجتماعي تبديل شد كه امر منجر به تغييراتي در رويكرد و منش جنبش دانشجويي بود. گفتمان سياسي مرزبندي دارد و افراد در دسته‌بندي‌هاي مختلف خود را هويت مي‌بخشند اما در گفتمان اجتماعي مرزها آنقدر روشن نيستند و اصطلاحا اين گفتمان ژلاتيني است. در گفتمان اجتماعي ارتباطات تعاملي هستند و ديگر تشكل‌هاي مختلف درگيري شديد ندارند. اين تفاوت‌ها اساس تغيير و تطور جنبش دانشجويي در سال‌هاي گذشته است. بنابراين ما وارد جنبشي اجتماعي و تازه شديم كه بخشي از اين تغييربه اندازه‌هاي آموزش عالي مربوط بود و بخش ديگري هم به جهاني شدن. دانشگاه هر شهر درحالي كه ويژگي‌هاي محلي دارد دستگاهي ملي هم هست و در عين حال عنصري جهاني است و به همين خاطر جهاني شدن روي دانشگاه تاثير گذاشت و ذايقه‌ها را تغيير داد.

با توجه به سيري كه ترسيم كرديد، تغييرات جهاني و اجتماعي شدن دانشگاه‌ها تقريبا با شروع به كار دولت اصلاحات همراه بود؛ واكنش اين دولت به تغييرات جنبش دانشجويي چه بود؟


ما بعد از دوم خرداد متوجه شديم كه با محيطي متكثر روبه‌رو هستيم و سعي كرديم اين تكثر آرا را به نوعي پاسخ دهيم. به همين علت براي افزايش تشكل‌هاي دانشجويي و گسترش فعاليت‌ها اقداماتي انجام داديم. با اين حال وقتي به دانشجويان پيشنهاد ايجاد تشكل‌هايي با كاركردهاي صنفي و فرهنگي و هنري داده شد نخستين كساني كه با ما مخالفت كردند اعضاي انجمن‌هاي اسلامي بودند. آنها مي‌گفتند شما مي‌خواهيد جامعه دانشگاهي را غير سياسي كنيد اما حرف ما اين بود كه جامعه تازه وارد به دانشگاه اگر فقط با گفتمان سياسي روبه‌رو شود شايد تنها 20 درصد به سمت فعاليت‌هاي دانشجويي اقبال كند. ما نبايد 80 درصد باقيمانده را رها مي‌كرديم چرا كه صداي صرف سياسي براي آنها بيگانه بود و بايد در معرض انتخاب‌هاي گسترده قرار مي‌گرفتند. به خاطر همين تكثرگرايي بود كه از سال 76 تا 78 حدود دو هزار تشكل دانشجويي و نزديك به سه هزار نشريه دانشجويي مجوز گرفت. فعاليت‌هاي غيرسياسي دانشجويان در سطح بالايي انجام مي‌شد و جشنواره‌هاي فرهنگي دانشجويي گاهي اوقات به جشنواره‌هاي رسمي كشور تنه مي‌زد.

آيا گسترش فعاليت‌هاي دانشجويي در قالب انبوه شدن تشكل‌ها توانست اثري مثبت بر عملكرد و پيشروي جنبش دانشجويي بگذارد؟

واقعيت اين است كه ما آن زمان فكر نمي‌كرديم كه استقبال از ثبت تشكل‌هاي دانشجويي تا اين حد زياد شود. به همين علت پيش‌بيني‌هاي لازم را نداشتيم و بستر مناسب را فراهم نكرديم. در بسياري از نقاط دنيا تشكل‌ها بدون آموزش شكل نمي‌گيرند و با انباشت تجربه و دانش كار جمعي را تمرين مي‌كنند. يكي از نقدهايي كه به عملكرد خود در دوره اصلاحات داريم اين است كه بستر لازم براي آموزش اين تشكل‌ها فراهم نكرديم و در نتيجه تشكل‌هاي دانشجويي به زودي دچار اختلافات وسيع و انشعاب شدند. دو مشخصه عميق در فرهنگ ما وجود دارد؛ قانون‌گريزي و مشاركت ستيزي. احزاب قبل از انقلاب ما هم به خاطر همين مشخصات سريع منشعب شدند. عدم تمايل به تعامل ريشه تاريخي در فرهنگ ما دارد و با وجود خرد جمعي قوي و تلاش براي ساختن، به فردگرايي منحط هم تمايل داريم. جنبش دانشجويي هم از اين آسيب‌ها مصون نبود و مشاركت‌ستيزي براي تبديل به فرهنگ مشاركت‌جويي نياز به بستر داشت. اين بستر بايد در قالب آموزش به افراد مايل به كار در تشكل‌هاي دانشجويي ساخته مي‌شد.

نمود اين مشاركت ستيزي و قانون‌گريزي در فعاليت‌هاي دانشجويي چه بود؟

اين معضلات آنجا خود را نشان داد كه بسياري از تشكل‌هايي دانشجويي با عوض شدن دولت و القاي حمايت‌هاي دولتي از هم پاشيدند.

آيا فشارهاي امنيتي در پاشيده شدن تشكل‌هاي دانشجويي موثر نبود؟

البته اين فشارها هم موثر بود اما به هرحال قبل از انقلاب تشكل‌ها با وجود فشارهاي بسيار سرپا مي‌ماندند اما تشكل‌هاي دانشجويي سال‌هاي اخير نتوانستند خود را از انحطاط نجات دهند. فرهنگ ارتباط و تعامل و همچنين توانايي حفظ و باقي ماندن در شرايط مختلف در جنبش دانشجويي وجود نداشت.

سرپا ماندن تشكل‌هاي دانشجويي در برخي مواقع نيازمند فعاليت غيرقانوني بود، در چنين شرايطي حفظ اين تشكل‌ها چطور ممكن است؟


به هرحال همه تشكل‌ها سياسي نبودند و مي‌توانستند با برخي ملاحظات به كار خود ادامه دهند. علت اصلي توقف تشكل‌ها آن بود كه ما فرهنگ لازم را خوب سامان نداديم و طبعا بعد از هشت سال فعاليت‌شان هم امكان ايجاد تغيير نبود. البته بخشي از بدنه نظام از فعاليت‌هاي دانشجويي هراس داشت. متاسفانه شكل گرفتن حلقه‌هاي مدني در ذهن عده‌يي كه نگاه امنيتي داشتند به مثابه بسيج لشكر ضدانقلاب بود. تصور اين افراد اين بود كه دانشجوهاي فعال لشكر براندازي نرم هستند و از سوي غرب براي مقابله با حكومت حمايت مي‌شوند.

اين نگاه امنيتي و نگران از كجا نشات مي‌گرفت؟

اين افراد همچنان در پارادايم قبلي مانده بودند. دنيا و نوع مناسبات و نيازها عوض شده بود اما اين افراد در عالم ديگري تغييرات را بررسي مي‌كردند. نگراني اين افراد درحالي بود كه اساسا بسياري از فعالان دانشجويي نگاه سياسي نداشتند و اصل ايجاد تشكل‌هايي غيرانجمن اسلامي هم همين مساله بود. به ميزاني كه جامعه مدرن مي‌شود نوعي افتراق‌يافتگي هم شكل مي‌گيرد؛ افتراق يا تكثري كه درهم تنيده نيست. فعاليت‌ها در جامعه متكثرمشخص است اما قبلا در پارادايم سياسي امور مختلف در هم آميخته بود. نگراني‌ها از آنجا شكل گرفت كه افتراق يافتگي درك نشد و به همين خاطر هم به چشم تهديد و نه فرصت به دانشجو نگاه مي‌شد. فرد با نگاه امنيتي‌اش حركت دانشجويان را درك نمي‌كرد و مي‌خواست با اين تهديد مقابله كند. نگراني‌ها نيز به برخوردهاي شديد منجر شد كه نتيجه آن هم راديكال شدن بخشي از جنبش دانشجويي و انفعال بخشي ديگر بود.

برخوردهاي امنيتي و شديد با فعالان دانشجويي بعد از روي كار آمدن احمدي‌نژاد شدت گرفت، آيا شروع روند نگراني‌ها هم از سال 84 بود؟


مسائل فرهنگي ريشه تاريخي دارد اما در برهه‌يي بروز مي‌كند و در اثر تغيير فضاها شكاف‌ها خود را نشان مي‌دهند. ما وارد پارادايم جديدي در جنبش دانشجويي شديم، قبلا جنبش دانشجويي در صدور بيانيه‌ها و اعتراضات ديده مي‌شد اما حالا سپهر جنبش دانشجويي اجتماعي شده است و بخشي از جنبش اصلا به دنبال چنين تحركاتي نيست. به همين خاطر هم فعاليت جنبش دانشجويي فعلي كمتر ديده مي‌شود درحالي كه گسترده‌تر و متكثرتر از گذشته است. جنبش فعلي ابعاد وسيع‌تري دارد اما صدايش آرام‌تر است. مجريان مديريت فرهنگي دانشگاه‌ها در دوره احمدي‌نژاد اين نوع تغييرات را منفي مي‌ديدند و به همين خاطر برخوردهاي سنگين‌تري صورت گرفت. همزمان با گسترش تكثر آرا طبيعي است كه خطاهايي هم صورت گيرد اما اين خطاها بعد از 84 پررنگ شد و مورد برخورد شديد قرار گرفت. درحالي كه اين خطاها عمدي نبود و جنبش دانشجويي در حال تمرين بود اما همين خطاهاي معدود به كل جامعه دانشگاهي تميم داده مي‌شد. كار به جايي رسيد كه برخي معتقد بودند جريان‌هاي دانشجويي بعضا به سمت فعاليت راديكال رانده مي‌شوند تا به عنوان تابلويي براي ترساندن و اتهام زدن به ديگران استفاده شوند. به طور كلي جهاني شدن، فربه شدن جامعه دانشگاهي و البته برخوردهايي كه با اين جنبش صورت گرفت، موجب تولد ناقص الخلقه آن شد. اين جنبش نتوانست در بستر طبيعي خود رشد كند كه اگر در مسير تكاملي درست قرار مي‌گرفت به كانون آموزش دوره جديد و فهم تحولات اين دوره تبديل مي‌شد و به تقويت مشاركت در جامعه كمك مي‌كرد. ان جي اوها و گروهاي داوطلب مثل جنبش‌هاي دانشجويي در سطح جهان واسط دولت و جامعه‌اند، اگر اين جنبش امكان رشد داشت فضاي سياسي را عقلاني‌تر مي‌كرد و پيام‌هاي دو طرف را بهتر انتقال مي‌داد.

روحاني در سخنراني اخير خود در دانشگاه تهران گفت كه دانشگاه باشگاه سياسي نيست و نبايد مركز فعاليت احزاب باشد. نظر شما در رابطه با سخنان روحاني چيست؟

اين حرف روحاني اساسا درست است. فعاليت احزاب با فعاليت‌هاي دانشجويي اصولا متفاوت است. احزاب، كانون‌هايي داراي انباشت تجربه تاريخي هستند و هدف حزب اين است كه دولت سايه باشد و به طور حرفه‌يي خود را تقويت مي‌كند تا جايگزين دولت شود. اما فعاليت دانشجويي در واقع دوره تمرين براي يادگيري مهارت‌هاي زندگي اجتماعي است. علت افزايش و گسترده شدن فعاليت سياسي حرفه‌يي دانشجويان، ضعف احزاب است و اين جايگزيني طولاني مدت هزينه سنگيني به جامعه دانشگاهي تحميل كرده است. هرچند اين فعاليت‌ها نشانگر تعهد و چندوجهي بودن جامعه دانشگاهي است اما كار دانشجو صرفا تمرين و يادگيري مهارت‌هاست.

درحال حاضر فعاليت‌هاي سنگين و حجيم دانشجويي فضاي فعلي دانشگاه را به خشكسالي كشانده و نيازمند گذراندن چرخه طبيعي است تا خود را بازيابي كند و اعتماد از دست رفته را دوباره به دست آورد. روحاني زماني از دانشجويان گله داشت كه چرا فعاليتي در جهت حمايت از دولت ندارند، شايد پاسخ اين باشد كه دانشجو هنوز به نتيجه فعاليت‌هايش مطمئن نيست و كماكان فضا پيش‌بيني‌ناپذير است. نبايد انتظار داشته باشيم كه با تغيير گفتمان دولت، دانشجويان هم به سرعت واكنش نشان دهند. از طرفي بايد به ياد داشته باشيم اين جنبش با جنبش دهه 70 متفاوت است و ديگر موجوديت خود را با بيانيه‌ها و اعتراضات تند نشان نمي‌دهد. اگر موانع را از سر راه دانشجو‌برداريم و او را به چشم فرصت و نه تهديد نگاه كنيم مي‌توانيم انتظار كنش سياسي هم از او داشته باشيم. بايد در قدم اول به عقلانيت جنبش دانشجويي ايمان بياوريم، همان طور كه در ناآرامي‌هاي سال 78 هم معتقدم اين عقلانيت دانشجويان بودند كه فضا را آرام و هيجانات را كنترل كردند.

آيا علت اعمال كنترل دانشجويان بر فضا در اتفاقات سال 78 واهمه و هراس از برخوردهاي امنيتي نبود؟


نه، من درگير آن ماجرا بودم و ديدم كه دانشجويان خود معتقد بودند با غليان هيجانات با شورش‌هاي كور روبه‌رو مي‌شويم و عواقبش افراد زيادي را خواهد سوزاند. در آن زمان برخورد دانشجويان براي من درسي شد كه بدانم اين نسل از ما به كشور و مردمش وفادارتر و خوشبين‌تر است، درحالي كه آسيب‌هاي زيادي هم ديده است.

به نظر شما جنبش دانشجويي در انتخابات 92 نقش‌آفريني منسجمي داشت؟

گاهي اوقات كنش‌ها و صدمات ناشي از آنها بدون اينكه قصدي در ميان باشد منجر به فهم و ايجاد وجدان جمعي مي‌شود. آنچه انتخابات 92 را ايجاد كرد بيش از آنكه يك سازماندهي باشد يك فهم و افق ديد جمعي بود. كنش اين فهم جمعي خود را بيش از هرجا در دانشگاه نشان داد و در هر ستادي نقش اصلي را دانشجويان برعهده داشتند.

اين نقش‌آفريني فردي بود يا از تحركات جنبش دانشجويي ناشي شد؟

فعاليت‌هاي دانشجويان در سال گذشته فردي بود با اين حال وقتي افراد را رصد مي‌كرديم متوجه مي‌شديم هركدام تبار خاص خود را داشتند اما وجدان و خرد جمعي آنها را به كنش واداشته بود. وزرات علوم آن زمان با نگاه نگران خود، اشتباهي استراتژيك مرتكب شد و دانشگاه‌ها را زودتر تعطيل كرد تا فعاليت دانشجويي براي انتخابات صورت نگيرد اما اين دانشجويان هركدام به نقطه‌يي از كشور رفتند و پيام خود را رساندند. تحرك دانشجويان نشان داد كه مي‌خواهند آنچه رخ مي‌دهد مدني باشد بدون اينكه كسي آنها را متشكل كرده باشد. اما به هرحال موتور حركت انتخابات رياست‌جمهوري سال 92 بيشتر حركت‌هاي اجتماعي دانشگاه بود. به همين خاطر است كه وزارت علوم با وجود نداشتن منفعت‌هاي مالي مثل ديگر وزارتخانه‌ها، هنوز با چالش‌هايي از سوي گروه‌هاي مخالف روبه‌رو است.

به قول دكتر باستاني پاريزي؛ همچنان اگر اميدي باشد به همين چهارديواري دانشگاه است.


بله، اگر همه گروه‌هاي معتدل نظام متوجه اين نكته شوند دانشگاه به فرصتي طلايي براي رشد و ارتقاي فرهنگ عمومي تبديل مي‌شود. من مطمئنم جنبش دانشجويي است كه مي‌تواند بسياري از تغييرات مثبت را در كشور ايجاد كند.

برنامه دولت حاضر براي جنبش دانشجويي چيست؟


من متولي دولت نيستم و حامي آن هستم. جامعه ما نياز به افرادي دارد كه از دين ابزار نسازند. دين در جامعه ما شرط قوام است به شرطي كه پيام‌هاي مترقي‌اش پررنگ‌تر شود. جامعه ما سابقه غني تاريخي و فرهنگي دارد. اين دولت را بايد قدر بدانيم به اين دليل كه فهم اين دولت از شرايط انضمامي است. فهم‌ها خيلي از اوقات انتزاعي‌اند درحالي كه فهمي درست است كه انضمامي باشد. در دولت اصلاحات آتشفشان انتظارات به دولت آسيب زد و حتي خود دولتمردان به اين انتظارات دامن مي‌زدند. اما ما امروز به اين درك و بلوغ رسيديم كه مسائل براي حل شدن نياز به زمان دارند و گروه‌هاي مختلف دريافتي عقلاني‌تر و منطقي‌تري دارند. بايد دولت را متوجه كرد كه موتور حركت‌هاي اجتماعي دانشجويان هستند و اگر به كرامت‌شان توجه نكنيم اين موتور مي‌تواند در يأس اجتماعي هم تاثيرگذار باشد. دولت بايد در برخورد با نسل جوان تدبير و اميد را تقويت كند. فكر مي‌كنم دولت در ارتباط با دانشگاه‌ها مسير درستي را پيش گرفته و سعي كرده كساني را در اين زمينه به‌كار بگيرد كه تجربه دانشگاهي دارند و مورد اعتماد‌اند. البته بايد گفت‌وگويي جدي با دلواپسان واقعي صورت بگيرد و تبيين شود كه اين نسل جوان نيامده تا با ارزش‌ها مقابله كند بلكه فهم و كنش خود را دارد و نبايد او را نااميد كرد. برخورد نااميد‌كننده ممكن است دانشجو را از چند حركت افراطي باز دارد اما او را سمت شورش سفيد سوق خواهد داد. شورش سفيد رفتن به سمت انديشه‌هاي كاذب، خودزني‌ و يأس و اعتياد است. بايد ديدگاه‌هاي او را به رسميت شناخت و اگر دچار خطاست توجيه‌اش كرد كه اجازه ندهد افراطي‌گري حرف اول او باشد.

اقدامات دولت در زمينه دانشجويان تا حدي انتظارات آنها را برآورده كرده با اين حال جنبش دانشجويي از مسائلي دلخور است. در مراسمي مثل سخنراني روحاني در دانشگاه تهران كماكان حضور دانشجويان گزينشي است و همه نمي‌توانند در اين مراسم شركت كنند.


توجه به اين مسائل همان ظرافت‌هايي است كه دولت بايد در ارتباط با اين نسل به خرج دهد و بداند تعامل‌ها نبايد مثل گذشته و سنتي باشد. البته با گسترده شدن راه‌هاي ارتباطي با دولت خود به خود ديگر افراد براي رساندن صداي خود به دولت به شركت در يك جلسه متكي نخواهند بود.
برش 1
به ياد دارم دانشجويان دانشگاه اميركبير در دوراني كه بحران‌هايي در ارتباط با نگاه‌هاي تازه به انجمن اسلامي و فعاليت دانشجويي به وجود آمده بود به ديدار آقاي سحابي رفتند. مرحوم سحابي گفته بود ما به قرآن و نماز پيوند خورده‌ايم و هويت انجمن اسلامي با مسلمان بودن گره خورده است. ايشان معتقد بود نبايد اين طور باشد كه عنوان انجمن اسلامي را داشته باشيم اما رويكردي ديگر مدنظرمان باشد و اگر گرايش ديگري داريم مي‌توانيم با تابلوي ديگري فعاليت كنيم
برش 2
اين جنبش با جنبش دهه 70 متفاوت است و ديگر موجوديت خود را با بيانيه‌ها و اعتراضات تند نشان نمي‌دهد. اگر موانع را از سر راه دانشجو ‌برداريم و او را به چشم فرصت و نه تهديد نگاه كنيم مي‌توانيم انتظار كنش سياسي هم از او داشته باشيم. بايد در قدم اول به عقلانيت جنبش دانشجويي ايمان بياوريم، همان طور كه در ناآرامي‌هاي سال 78 هم معتقدم اين عقلانيت دانشجويان بود كه فضا را آرام و هيجانات را كنترل كرد.جنبش فعلي ابعاد وسيع‌تري دارد اما صدايش آرام‌تر است
منبع: اعتماد
برچسب ها: ظریفیان ، دلواپسان
عکس روز
خبر های روز