مصاحبه تازه فرهاد مجیدی درباره آنچه در استقلال میگذرد و اینکه چه باید کرد تا این تیم قهرمان شود، واکنشهای متعددی را در پی داشته اما عمدهترین سوال ما از وی بعد از آنچه طی مصاحبه جدیدش گفته، به دو قسمت و دو دیدگاه تقسیم میشود:
1- آیا استقلال برای رسیدن به آنچه در راه عبور از بحران فعلی و کسب قهرمانی به آن نیاز است، باید مربیان فعلیاش را به کلی کنار بگذارد یا با قدری جرح و تعدیل در کادر فنی کنونی میتوان به اهداف مورد نظر رسید و به روایت صریحتر آیا امیر قلعهنویی باید خلع شود یا خیر؟
2- آیا مجیدی در 38 سالگی و در حالی که هرگز مربی تیمی نبوده و جایی امتحان پس نداده، میتواند سریعا وارد ریسک عظیم خطرناکی همچون هدایت استقلال شود و نتیجه هم بگیرد و آیا او توقع دارد که مدیران فعلی استقلال حتی در ته ذهنشان به این احتمال فکر کنند؟
مجیدی تماشاگر بازی استقلال-ملوان!
فرهاد و پیغام و پسغــامهایی که ادامه دارد...
دوباره فرهاد مجیدی پیدایش شده و با خودش حاشیههایی را برای استقلال به ارمغان آورده است. داستان از عیادت غلامحسین مظلومی شروع شد و بعد مصاحبهای که تمام قد علیه امیر قلعهنویی بود البته با این ترفند که نامی از سرمربی استقلال به زبان نیاورده بود. حالا مجیدی قدری عقبنشینی کرده و میخواهد اوضاع را آرام کند. فرهاد پیامی داده با این مضمون که استقلال با قلعهنویی قهرمان میشود! باورش سخت است که این پیام از ته دل و خالصانه باشد. مجیدی که هجمه استقلالیها علیه خودش را دریافته میکوشد مصاحبهای که انجام داده بود را کمی تعدیل کند. او پیام دیگری هم دارد. اینکه پنج شنبه به ورزشگاه آزادی میرود تا استقلال را تشویق کند. خدا کند این رفتن و آمدنها قلبی باشد. به قول محمود فکری، فرهادی که وسط فصل استقلال را رها میکند و میرود نمیشود روی کارهایش چندان حساب باز کرد و با قطعیت گفت که با نیت خالصانه سمت استقلال میآید. به هرحال فوتبال است دیگر. بازیکنانی هم هستند مثل فرهاد که به رغم محبوبیت اما زیرزیرکی کارهایی انجام میدهند که خوشایند نیست. این نیز میگذرد...
از وقتی کریمی مربی شد
ماجراهایی از این دست در روزهای اخیر، به دلایلی فلسفه وجودی بیشتری یافتهاند. از وقتی فدراسیون فوتبال علی کریمی را که پیشینه مربیگریاش چیزی در حد مجیدی است برای دستیاری کارلوس کروش برگزید و بهتر بگوییم بر انتخاب کروش در این زمینه مهر تایید زد خیلیها حق انتخابهایی از این دست را برای خود قایلاند و میپرسند اگر کریمی میتواند کمک مربی تیم ملی باشد چرا مثلا فرهاد مجیدی نتواند در استقلال زمامداری کند؟ از گذشته نزدیک پیشینه رویکرد به مربیانی چون فرانتس بکنباوئر از جانب آلمانیها هم وجود دارد. زمانی که قیصر بدون هیچ سابقه و پیشینهای در کار مربیگری هدایتگر تیم ملی آلمان شد و این تیم را نایب قهرمان و سپس قهرمان جهان کرد، خیلیها پذیرفتند که نبوغ ذاتی بالاتر از صدها کلاس مربیگری است.
پایان آرامش
اینکه چطور میتوان نتیجه گرفت چون امثال قیصر و کرویف توانستهاند بدون پیشینهای روشن و طولانی در کار مربیگری در تیمهای خود موفق باشند پس مجیدی و کریمی هم میتوانند همان راه را طی کنند، مساله مبهمی است که توضیح آن را میتوان به معتقدان این فرضیه سپرد اما آنچه با اطمینان میتوان پرسید و بابت بیان آن از زبان مجیدی ابراز حیرت کرد برخی حرفهایی است که او در مصاحبهاش به آن اشاره کرده و با آنها آشکارا و شاید هم به طور ناخواسته دردسرساز شده است. مجیدی که به آرام و سیاستمدار بودن و نگه داشتن رازها در دلش معروف بوده، این بار طوری از راههای موفقیت در پست مربیگری استقلال گفته که هر کس کاپیتان سابق این تیم را میشناسد از شنیدن و خواندن آن دچار حیرت میشود و از خود میپرسد آیا این همان بازیکنی است که حتی در سختترین دوران تقابلش با امیر قلعهنویی سعی کرد از اعلام جنگ رسمی و بیان حرفهای تند خودداری کند و هیچ پلی را پشت سرش خراب نکند؟
بهترین بهانه در دست ژنرال
این بار که او ترک عادت کرده از یک سو بهترین بهانه را به دست ژنرال داده تا فرضیه و ادعاهایش درخصوص طراحی توطئههایی از بین قدیمیهای تیم برای برکناری خود را موجهتر جلوه بدهد و از جانب دیگر، سایرین را به طرح این سوال اساسی وادارد که مجیدی با کدام سابقه در این راه میتواند چیزی برای استقلال باشد که سالها ژنرال بوده و پشتوانه آن مدتها کار او در این تیم و کسب تجربه و آشنایی با اصول مربیگری حتی به طور عملی و بعضا غیرتئوریک بوده است. آنچه مجیدی را از برخی رقبایش در راه رسیدن به پست سرمربیگری آبیها بعد از اتمام عصر قلعهنویی در این باشگاه پیش میاندازد محبوبیت فراوان وی نزد هواداران و به ویژه جوانترها است اما یکی دو مصاحبه شتابزده دیگر از این دست و کشیدن باشگاه به سوی جنجالهایی اضافی کافی است که همین سلاح نیز کمرنگ شود و آنگاه کارنامه هنوز شکل نگرفته مجیدی در حرفه مربیگری او را از کاندیداهای بالقوه موجود شامل علی منصوریان، جواد زرینچه، محمود فکری و مهدی پاشازاده عقب بیندازد و موجب تثبیت بیشتر ژنرال هم بشود زیرا هواداران نیز درمییابند که اگر تیمشان درگیر یک بحران است با راهحلهای هیجانی قابل حل نیست و باید از کارآزمودهها در این حرفه سود جست. لقبی که فعلا برازنده مجیدی نیست.
هر چه دورتر
اینکه او ظاهرا کلاسهایی را در انگلیس گذرانده و شاید مدارکی را در مربیگری گرفته، لزوما به معنای قابلیتش برای هدایت استقلال نیست و حتی اگر او کلیگویی کرده و منظورش از لزوم به کارگیری مربیان برتر برای آبیها افرادی به جز خودش بوده، بیان آن در شرایط موجود شاید فقط او را از گروه فعلی حاضر در استقلال دور کند و عزم همین گروه برای حل مشکلات بدون مشارکت مجیدی و وحدت پیرامون قلعهنویی را بیشتر کند. قدر مسلم اینکه هر اثری بر مصاحبه تازه مجیدی مترتب باشد، قطعا تقویت او را در راه رسیدن به مکان و پستی در کادر فنی آبیها موجب نشده و احتمال این امر را چندان بیشتر از سابق نکرده است. به واقع با تدابیری از این دست معمولا راههای سخت و طولانی، کوتاه نمیشوند و احتمال طولانیتر شدن آنها بیشتر است!