برگزیده سرمقاله​ های روزنامه های امروز | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۰
کد خبر: ۸۸۹۸۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۵ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۳
کیهان: «اسرائیل در نبردهای بعدی دود می شود»

«اسرائیل در نبردهای بعدی دود می شود» یادداشت کیهان به قلم دکتر مصطفی ملکوتیان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران است که در آن می خوانید:

در حالی که تا سال 2006 میلادی یعنی نبرد سرنوشت ساز 33 روزه که اسرائیل از حزب الله لبنان، شکست خورد این رژیم صهیونیستی بود که ظرف مدت چند روز اهداف خود را در حمله علیه فلسطینی ها و یا کشورهای عربی تأمین و تغییرات سیاسی دلخواه را ایجاد می کرد، امروزه هر تجاوز و نبرد این رژیم واقعیت های انکار ناپذیری را در مقابل دید جهانیان قرار می دهد:

الف- خون آشام بودن، نسل کشی و کودک کشی، ویرانگری خانه و کاشانه مردم عادی، حمله به مراکز عمومی مانند مسجد، مدرسه و بیمارستان (حتی مدارس اعلام شده قبلی سازمان ملل) و استفاده از سلاح های ممنوع و نامتعارف.

در جریان تجاوز یک ماهه اخیر، عاملان رژیم اشغالگر حدود 1903 نفر از مردم غزه را که بیشترشان کودکان و زنان بی دفاع بودند کشتند و به مساجد و مدارس و بیمارستانها از روی قصد و با تصمیم قبلی حمله کرده و آن را از افتخارات خود دانستند. آنها چندین بار با حمله هوائی و مانند آن کودکانی را که در ساحل مشغول بازی بودند کشتند.

در جریان این تجاوزات افکار عمومی در جهان به خروش آمد و اعتراض شکل جهانی به خود گرفت و حتی در لندن یکصد هزار نفر به اعتراض پرداختند و در پاریس مردم به ممنوع شدن تظاهرات وقعی ننهاده و دولت را به آزاد گذاردن تظاهرات مجبور نمودند.

هر چند دستگاههای تبلیغاتی غرب سعی می کردند به تجاوزات رژیم صهیونیستی مشروعیت بدهند، اما امروزه برخلاف گذشته با گسترش رسانه های ارتباطی، انحصار تبلیغاتی غرب شکسته شده و گروه یکپارچه دستگاههای تبلیغاتی مقاومت و رسانه های دولت های دوست مقاومت (مانند دولت های ونزوئلا، نیکاراگوئه و...) در آمریکای لاتین که سفرای رژیم صهیونیستی را نیز از کشور خود اخراج نمودند و دولت های بی طرف توانستند جهانیان را از عمق ددمنشی و فریبکاری اسرائیل آگاه نمایند و البته جای بسی تاسف است که رژیم های مرتجع عربی از قبیل عربستان، امارات، قطر، اردن و... هیچ اقدامی انجام ندادند و حتی گزارش هایی انتشار یافت که از همکاری پشت پرده این رژیم ها با رژیم صهیونیستی و هماهنگی قبلی با آنها برای حمله به فلسطین حکایت داشت.

ورود افکار عمومی جهانی به صحنه و فشار به دولت ها برای تحت فشار قرار دادن رژیم اشغالگر قدس امروزه به یکی از سلاح های مقاومت فلسطین تبدیل شده و در آینده نیز نقش آفرینی بیشتری خواهد داشت.

ب- ناتوانی این رژیم در دستیابی به اهداف خود و در نتیجه پذیرش شکست های پیاپی به گونه ای که در نبرد اخیر به هیچ یک از اهداف اعلام شده اش دست نیافت. مقامات، ارتش و روزنامه های این رژیم پس از یکماه تجاوز و در هنگام پذیرش آتش بس به عدم دستیابی به این اهداف و تسلیم در برابر خواسته فلسطینی ها اعتراف کردند.

این اهداف اعلام شده عبارت بودند از:
1- خاموش کردن پایگاه های پرتاب موشک های مقاومت (در جریان نبرد اخیر، (قبل از آتش بس سه روزه) فلسطینی ها حدود 5610 موشک، راکت و خمپاره به سوی مراکز مهم رژیم صهیونیستی و به ویژه برای اولین بار به تل آویو، حیفا و دیمونا (مرکز اتمی اسرائیل) شلیک و ترس و وحشت زیادی را بر سرزمین های اشغالی حکمفرما کردند. تلفات رژیم صهیونیستی در این نبرد نسبت به نبردهای قبلی بی سابقه بود، هر چند این رژیم اخبار مربوط به آن را به شدت سانسور می کرد. این رژیم ضمن پذیرش به هلاکت رسیدن فرمانده تیپ گولانی کشته شدن 66 نظامی خود را تایید کرد، اما فلسطینی ها این تعداد را 150 نفر اعلام نمودند. برخی منابع نیز تعداد کشته ها را بسیار بیشتر دانسته و از جمله الشرق الاوسط از کشته شدن 497 سرباز و 113 افسر اسرائیلی تا اواسط نبرد خبر داد).

2- خلع سلاح کامل مقاومت فلسطین.

3- تخریب کانال های زیرزمینی دسترسی فلسطینی ها به داخل سرزمین های تحت اشغال رژیم صهیونیستی ( حمله پیاپی کماندوهای فلسطینی از طریق حفر کانال های مخفی زیرزمینی متعدد به پشت نیروهای دشمن و زدن ضربات خردکننده به نظامیان متجاوز و حتی حمله به پادگان ها در عمق خاک رژیم صهیونیستی).

4-تقدیم نوار غزه به محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان در ساحل غربی رود اردن (محمود عباس پس از مرگ یاسر عرفات با حمایت غربی ها در یک انتخابات تک کاندیدایی فرمایشی که حماس آن را تحریم کرده بود در ساحل غربی رود اردن به ریاست تشکیلات خودگردان رسید، در حالی که جنبش مقاومت اسلامی یا حماس با آرمان و راهبرد اسلامی و با هدف آزادسازی تمامی سرزمین فلسطین با رای مردم در نوار 360 کیلومتر مربعی غزه به قدرت رسید).

ج- پایان دوران قدرت نمایی رژیم صهیونیستی و آشکار شدن شکننده بودن این رژیم در مقابل فلسطینی ها و نیروهای مقاومت در منطقه.

این واقعیت ها تاثیر خود را بر دولت ها و رهبران سیاسی و افکارعمومی جهانی به جا می گذارد و تأثیر افکار عمومی بر تصمیم گیری های محافل سیاسی جهان آشکار است.

بدین ترتیب نابودی رژیم صهیونیستی هر روز به واقعیت نزدیک تر می شود، (حتی هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا و استراتژیست معروف آمریکایی پس از مشاهده نبرد اخیر غزه گفته است که اسرائیل به زودی از بین خواهد رفت).

برای این امر دلایل متعددی وجود دارد:
1- محور مقاومت ضدصهیونیستی که با انقلاب اسلامی ایران پیوندی ناگسستنی دارد، شکست ناپذیر است؛ زیرا رژیم صهیونیستی از سال 2006 که در نبرد 33 روزه از حزب الله لبنان شکست خورد، تاکنون در نبرد با حماس نیز 3 بار شکست خورده و توطئه هایش علیه محور مقاومت از جمله توطئه اش علیه دولت سوریه به شکست انجامیده و از هم اکنون شکست توطئه تشکیل گروه هائی مانند داعش با همکاری ارتجاع عرب (که به اعتراف خانم کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا برای تشکیل این گروه، مسئولین آمریکایی به 60 کشور جهان رفت و آمد کردند) برای ایجاد آشوب و ناامنی فرقه ای در منطقه و از جمله در سوریه و عراق نیز مشخص است.

2- رژیم صهیونیستی رژیمی جعلی، بی هویت و بی مبنا، بی ملت و با سیاست ها و توطئه های استعماری جهانی انگلیس، آمریکا و ... ایجاد شده است. در واقع یهودیان در این رژیم به معنای واقعی کلمه یک ملت نیستند و همانطور که در کتاب خزران آمده است هر فردی در این رژیم نشانه های نژادی ملتی و کشوری را دارد که از آنجا آمده است.

3- جغرافیای سیاسی منطقه به گونه ای است که وصله ناچسب یعنی رژیم جعلی صهیونیستی را از پیکره خود خارج خواهد کرد و اسرائیل در دریایی از مسلمان غرق و محو خواهد شد.

4- رژیم صهیونیستی در مقابل موج حرکت جهانی مردمی علیه خود حرفی برای گفتن ندارد و نمی تواند بر کارنامه سیاه خود در قتل عام ها (که نمونه های آن را در دیریاسین، کفرقاسم، کفرمتی، صبرا و شتیلا و... دیده و هم اکنون در شجاعیه و نقاط مختلف غزه می بینیم) سرپوش بگذارد.

5- اساسا صهیونیست ها افرادی ترسو، پول پسند و بسیار فریبکار هستند (در توضیح فریبکاری آنها حتی بعید نیست که سرنگونی هواپیمای مسافربری مالزیایی بر فراز اوکراین که اندکی قبل از آغاز حمله رژیم صهیونیستی به غزه صورت گرفت، توسط عوامل صهیونیستها در دولت فعلی اوکراین- که توسط یک حرکت شبه کودتا توسط غربگرایان علیه دولت قانونی یانوکوویچ روی کارآمد- و به منظور تحت الشعاع قرار دادن تجاوزات اسرائیل در غزه صورت گرفته باشد). برخی از این ویژگی ها- ترسویی شدید- به ویژه در زمان بحران خود را به گونه های مختلف و از جمله مهاجرت معکوس نشان داده و آنها را به سوی نابودی سریع تر به پیش می برد.

6- برخلاف تبلیغات گسترده رژیم صهیونیستی و حامیانش، سپر دفاع ضد موشکی یا به اصطلاح گنبد آهنین که با کمک فنی و مالی برای مقابله با حملات موشکی مقاومت ایجاد شده ناتوانی خود را در خنثی کردن حملات نشان داده و رسوایی ببار آورده است. در نبرد اخیر این سامانه درصد اندکی از موشکها را رهگیری کرد ضمن اینکه بهره گیری از آن نیز بسیار پرهزینه است.
7- جمعیت فلسطین در نوار غزه حدود 1800000 نفر است. آنها که در یک باریکه 40 کیلومتری هزاران بار حمله ددمنشانه این رژیم را تحمل نمودند، با مقاومت دلیرانه و از جان گذشتگی شکست ناپذیر شده و روحیه صهیونیستها و حامیانشان را خرد نموده اند.

فلسطینی ها به مرور زمان قدرت و توان نظامی بیشتری به دست می آورند. مسلح شدن بیشتر و قوی تر فلسطینی ها و همان طور که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند مسلح شدن مردم در ساحل غربی رود اردن نیز یکی از کلیدهای پیروزی بر این رژیم است.

حملات دقیق از طریق پهپادها (که برای اولین بار توسط فلسطینی ها بر فراز وزارت جنگ رژیم صهیونیستی به پرواز درآمدند) و حملات دقیق تر موشکی با موشک های مخرب تر باید متوجه تل آویو، مراکز نظامی (پادگان ها، ناوچه های نیروی دریایی و...)، مراکز اقتصادی، مراکز سیاسی و مرکز اتمی دیمونا بوده و حتی طرح هایی برای اشغال این مراکز توسط کماندوها و یا حملات مسلحانه هزاران نفری فلسطینی ها در صورت حمله مجدد اسرائیل وجود داشته باشد تا شیرازه امور به سرعت گسیخته و ابتکار عمل در دست فلسطینی ها قرار گیرد. این امر هر چند در مراحل اولیه به صورت تاکتیکی خواهد بود، اما همگان به ویژه دولت های غربی حامی اسرائیل را به این نتیجه خواهد رساند که کار این رژیم تمام شده است و باید آن را به طور کامل جمع کنند. تزلزل و اختلافات رژیم های حامی اسرائیل در حمله اخیر علیه غزه به خوبی نمایان بود.

8- محور مقاومت در منطقه باید در یارگیری های منطقه ای و جهانی با محور فلسطین درنگ نکند و برای دفع توطئه های رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب (عربستان، امارات، قطر، اردن و...) که با همکاری کشورهای دیگری مانند ترکیه فرصت طلب انجام می شود طرح های راهبردی دقیق و آماده داشته باشد. در مسیر حوادث منطقه ای و جهانی همیشه، لحظه هایی پدید می آید که می توان بهترین استفاده ها را از آنها برد.

جمهوری اسلامی: «همدستی اوباما با داعش»

«همدستی اوباما با داعش» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
جنگنده های اف - 18 آمریکا بالاخره برای اولین بار مواضع گروهک تکفیری - تروریستی داعش را در استان اربیل عراق بمباران کردند. این اقدام پس از آن صورت گرفت که باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا دستور عملیات محدود هوایی علیه داعشی ها را صادر کرد.

اوباما گفته است عملیات هوایی محدود علیه داعش دو هدف را دنبال می کند؛ اول بمباران بخش هایی از مواضع تحت کنترل داعش در شمال عراق و دوم انتقال کمک های غذایی به ایزدی ها و مسیحیانی که در این منطقه از ترس داعش در کوه ها آواره شده اند.

سازمان ملل هفته گذشته درباره خطر گرسنگی و مرگ بیش از 40 هزار نفر از ساکنان شهر قره قوش و سنجار که از بیم داعش به کوه ها پناه برده اند هشدار داد. بخش عمده ساکنان شهر سنجار از اقلیت ایزدی (زرتشتی) و ساکنان قره قوش از اقلیت مسیحی هستند و دولت آمریکا اعلام کرده برای دفاع از اقلیت ها تصمیم به مداخله نظامی گرفته است.

پیش از آن پاپ بندیکت شانزدهم رهبر کاتولیک های جهان از جامعه بین المللی خواسته بود به آن دسته از شهروندان مسیحی عراق که از بیم تروریست ها به مناطق مجاور محل سکونت خویش فرار کرده اند، کمک کند.

شورای امنیت سازمان ملل نیز بعد از آنکه متوجه شد امنیت جانی مسیحیان در شمال عراق به خطر افتاده است، با درخواست اضطراری دولت فرانسه برای تأمین امنیت آنها جلسه فوق العاده تشکیل داد و فرانسوا اولاند رییس جمهوری فرانسه نیز به صورت جداگانه آمادگی دولت و کشورش را برای کمک به کردهای اقلیم کردستان عراق جهت محافظت از اقلیت های دینی اعلام کرد.

به راه افتادن چنین تحرکات سیاسی در مدت زمان بسیار کوتاهی که با آغاز خطر علیه اقلیت های دینی در عراق شاهد آن بودیم، البته نه تنها مثبت تلقی می شود بلکه از دیرباز مورد حمایت و درخواست جامعه بین المللی بخصوص مظلومان تحت ستم قرار گرفته در اقصی نقاط جهان بوده است و جمهوری اسلامی ایران نیز جزو اولین کشورهایی بود که آمادگی خود را برای کمک به مسیحیان و ایزدی های عراق که در محاصره گروهک تروریستی داعش قرار گرفته اند اعلام کرد و البته این از سیاست های کلان نظام جمهوری اسلامی در بخش سیاست خارجی است که همواره از ملت های مظلوم در جهان با هر قومیتی و مذهبی دفاع نماید.

اما در کنار این تحرکات سیاسی، دو نکته دیگر نیز وجود دارد که باید این تحرکات را با توجه به آن دو نکته مورد ارزیابی قرار داد. نکته اول اینکه یک روز قبل از صدور فرمان اوباما به منظور آغاز عملیات نظامی علیه داعش، خبری منتشر شد که رسانه های غربی بسیار تلاش کردند از انعکاس گسترده آن جلوگیری نمایند.

خبر این بود که هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خود با عنوان «گزینه های دشوار» سخنان غافلگیر کننده ای را مطرح ساخت و اعتراف کرد که در واقع «داعش» ساخته و پرداخته دست دولتمردان آمریکایی با هدف تقسیم خاورمیانه بوده است.

وی در این کتاب نوشته است:«ما وارد جنگ عراق، لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بروفق مراد و بسیار خوب بود ولی ناگهان انقلاب مصر روی داد و همه چیز ظرف 72 ساعت تغییر کرد... با برخی از دوستان این توافق حاصل شد که به محض اعلام تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود، اما ناگهان همه چیز فرو پاشید. توافق شده بود دولت اسلامی (داعش) در روز 2013.7.5 (12 تیر 1392) اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن ها را به رسمیت بشناسیم. مصر قلب جهان عرب و اسلام است و ما تلاش داشتیم از طریق اخوان المسلمین و از طریق داعش این کشور را تحت کنترل در آورده و آن را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم... کویت اولین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرین و عمان مدنظر ما بودند و پس از آن منطقه عربی کاملاً تقسیم می شد...».

با توجه به این اعترافات، اکنون این سؤال ها مطرح هستند که اگر آمریکایی ها واقعاً به جنگ علیه داعش معتقد هستند، چرا از اساس این گروهک تکفیری - تروریستی را پایه ریزی و ساخته و پرداخته کردند؟ آیا هدف از اعلام جنگ علیه داعشی ها نوعی فرافکنی برای تحت الشعاع قرار دادن اعترافات ناشیانه هیلاری کلینتون نیست؟ چرا آمریکایی ها و اروپایی ها گروه های تروریستی و جنایتکاری را پدید می آورند که بعدها مجبور به حمله نظامی علیه آنها شوند؟ در این زمینه سؤال های فراوانی وجود دارد که البته هیچگاه پاسخ روشنی به آنها داده نشده و هرگز هم پاسخ داده نخواهد شد.

نکته دومی که باید در ارزیابی حمله آمریکا علیه داعشی ها مورد توجه قرار گیرد اینست که گروه های تکفیری - تروریستی حدود سه سال و اندی است که در سوریه درحال ارتکاب جنایت علیه مسلمانان هستند و تقریباً از حدود یک سال پیش نیز کشتار مردم عراق را آغاز کرده اند، اما در این مدت دولت های غربی به سرکردگی آمریکا و مجامع جهانی تحت سیطره دولت واشنگتن، هیچگاه چنین تحرک سیاسی گسترده ای را به راه نیانداخته بودند. این تحرکات زمانی آغاز شد که دامنه جنایات داعش به اقلیت های دینی و مذهبی عراق و بخصوص علیه مسیحیان رسید و پس از آن بود که از سازمان ملل گرفته تا شورای امنیت و سران دولت های اروپایی و در نهایت آمریکا تصمیم گرفتند اقدامی علیه این گروهک تروریستی انجام دهند. آیا این روش نشان دهنده دوگانگی موجود در افکار شیطانی مقامات غربی نیست؟ چرا مجامع بین المللی و دولت های غربی به مدت سه سال در برابر جنایات داعش در سوریه و یک سال جنایت این گروهک تروریستی در عراق سکوت کردند؟ چرا مدعیان حقوق بشر بیش از یکماه است که از کشتار آنان و کودکان فلسطینی در غزه توسط رژیم صهیونیستی حمایت می کنند؟ اما به یکباره زمانی که جان مسیحیان و سایر اقلیت های دینی به خطر افتاد، دایه مهربان تر از مادر شدند؟

این دوگانگی ریشه در نیت های شیطانی آنها دارد، آنها در واقع نگران نسل کشی نیستند، بلکه زمانی نگران می شوند که نسل کشی ها مسیحیان و سایر اقلیت های دینی به جز مسلمانان را تهدید کند.

این یک واقعیت است که نسل کشی مسلمانان و برهم زدن جغرافیای سیاسی کشورهای اسلامی از اهداف بلند مدت غرب در قالب دشمنی با دین اسلام است و امروز اگر ناچار شده اند بخاطر حفظ وجهه و آبروی خود به روی داعشی های خودساخته آتش بگشایند و درصدد به نمایش گذاشتن چهره ای قهرمانانه از خود در عراقی که خود مسبب به هم ریختن اوضاع آن هستند برآمده اند، فردا دسیسه های دیگری را برای رسیدن به اهداف پلیدشان طراحی خواهند کرد.

وارد عمل شدن آمریکائیها در عراق البته دلایل سیاسی و امنیتی از جمله ترس از به خطر افتادن جان آمریکایی های حاضر در کردستان عراق و همچنین خطر سقوط شهر اربیل که برای آمریکائیها از اهمیت خاصی برخوردار می باشد و بسیاری دلایل دیگر دارد که در جای دیگر باید مورد مداقه و بررسی قرار گیرد.

در این میان آنچه حائز اهمیت است اینست که جهالت برخی سران کشورهای عربی و اسلامی در منطقه، به آمریکائیها که همواره به صورت آشکار دشمنی خود را با اسلام و مسلمانان نشان داده اند این اجازه را می دهد که یک روز با دخالت مستقیم و روزی با تحریک عوامل مزدوری مانند «داعش» اهداف خود را که ضربه زدن به اسلام و مسلمانان به هر بهانه ای است دنبال کنند و تاسف بار اینکه سران عربی در کمک کردن به آمریکائیها برای رسیدن به اهداف شومشان از یکدیگر سبقت می گیرند. آیا زمان آن فرا نرسیده است که آنها متوجه شوند در این میدان، اوباما و داعش همدست هستند و دستشان در یک کاسه است؟!

سیاست روز: «ماموریت داعش چیست»

«ماموریت داعش چیست» سرمقاله امروز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می خوانید:

در روزهای اخیر گروه های تروریستی بعثی - تکفیری ابعاد جدیدی از حملات را در عراق اجرا کرده اند. در کنار حملات صورت گرفته به منطقه سنجار و اربیل و درگیری میان این گروه ها و اتحاد ارتش و نیروهای پیشمرگه کرد یک نکته مهم قابل توجه است و آن حملات صورت گرفته به ایزدیان و مسیحیان است.

گزارش های منتشره نشان می دهد که تروریست ها حملات گسترده ای را به این قشر از ساکنان عراق صورت داده و حتی مراکزی را برای فروش زنان و کودکان آنها در موصل ایجاد کرده اند. نکته مهم تر آن است که محافل رسانه ای و سیاسی غربی نیز این اخبار را برجسته ساخته و حتی در صدر اخبار آنها قرار گرفته است.

مجموع رفتارهای داعش و واکنش های محافل رسانه ا ی و سیاسی غربی نشانگر ارتباط این مسائل با یکدیگر برای رسیدن به اهدافی خاص است. مهمترین مسئله در تحولات ماه های اخیر ناتوانی داعش به عنوان مهره دست پرورده غرب در ایجاد شکاف دینی و قومی در عراق است بگونه ای که شیعه و سنی و حتی اکراد در قالب ارتش واحد برای نجات میهن تلاش می کنند. با توجه به اینکه تفرقه افکنی حربه غرب برای سلطه بر کشورها است داعش ماموریت دارد با جنایت علیه مسیحیان و ایزدیان فضای بی اعتمادی مردمی به دولت مرکزی عراق را ایجاد نماید تا شاید با این حربه خللی در وحدت عراق ایجاد شود.

این سناریو زمانی تقویت می شود که آمریکا پس از ماه ها سکوت با ادعای حمایت از کردها، ایزدیان و مسیحیان بمباران عراق را اجرا می کند تا چنان وانمود شود که دولت عراق تلاشی برای کمک به این طیف ها ندارد حال آنکه دولت عراق برای کمک به این گروه ها بیشترین تسلیحات را برای نیروهای پیشمرگه کرد و کمک های غذایی برای مردم ارسال کرده است.

نکته مهم دیگر آنکه آمریکا برای حمله به عراق نیاز به توجیه دارد. آمریکایی ها در حالی با برجسته سازی کشتار مسیحیان سعی دارند تا انزجار از مسلمانان را شدت بخشیده تا هم فضای ضد اسلامی در غرب تشدید گردد و هم ساکنان اروپا و آمریکا را به دلیل نفرت از اسلام به دوری از غزه معطوف سازند که همزمان به دنبال بهانه جویی برای حملات خود به عراق و حتی لشگر کشی به منطقه هستند.

جنایات داعش علیه مسیحیان طرحی برای دینی ساختن بحران های منطقه است تا در لوای آن مسیحیان جهان از اتحاد با مسلمانان علیه رژیم صهیونیستی دور گردید چنانکه در زمان پیوند مسیحیان و مسلمانان جهان علیه رژیم صهیونیستی در دوربان آفریقای جنوبی صهیونیست ها و آمریکا حوادث ۱۱ سپتامبر را ایجاد کردند تا از این پیوند جلوگیری کنند.

رسالت: «قفل مبارزه با فساد چگونه باز می شود؟»

«قفل مبارزه با فساد چگونه باز می شود؟» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:

چندی پیش رییس جمهور محترم در مراسم بزرگداشت روز صنعت و معدن گفته بود:«والله، بالله و تالله سال های 84 تا 92 تکرار نمی شود.»(1) واقعا از این قسم های جلاله متاسف شدم تا اینکه به بهانه روز خبرنگار داشتم تفسیر سوره قلم از شهید مطهری را مرور می کردم. تاسفم بیشتر شد. شهید مطهری در تفسیر آیات «ولا تطع کل حّلاف مهین، همّاز مشّاء بنمیم»(2) می فرماید:«زیاد قسم خوردن را قرآن مذمت کرده است. قسم دروغ جای خود دارد، حتی قسم راست هم مذمت شده است. در روایات داریم که قسم را خوار نکنید ولو برای حرف راست. آخر همه جا که جای والله و بالله نیست. قسم خوردن از نظر شرعی امر زشتی است. روایات زیادی داریم که قسم راست هم جز در مواقع ضروری نباید به کار رود».

بعد آیت الله مطهری در مذمت عیب گیری، طعنه زنی و سخن چینی در تفسیر همّاز مشّاء بنمیم، مطالب خوب و عبرت آمیزی می فرماید که بماند. (3)

در فضل، کرامت و صداقت جناب آقای رییس جمهور شک ندارم. اما نتوانستم واقعا دلیل سوگندهای جلاله او را دریابم. با آنکه در انتخابات ریاست جمهوری، کسی دیدگاه های رییس دولت گذشته را نمایندگی نمی کرد و روحانی رقیبی از این دست نداشت و از نامزدهای مطرح هم کسی در مقام دفاع از عملکرد رییس جمهور دور دهم و نهم نبود، چرا رییس جمهور اینقدر خوف از بازگشت به گذشته دارد؟

آیا مفهوم این قسم های جلاله این است که اگر رییس دولت دهم یا کسی که دیدگاه او را نمایندگی کند در دوره دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری ظاهر شود، رییس جمهور با تمام توان ولو برخلاف رویکرد رای مردم به منتخب ملت در برابر جمهوریت نظام می ایستد؟ اگر این طور است که این تکرار فتنه سال 88 است.

این سخن رییس جمهور حتی با فهم ایشان از گذشته مغایر است چرا که اخیرا در مصاحبه با خبرنگاران فرمودند:«برخی سرشان را به پشت گرفته اند و راه می روند. ما می ترسیم اینها زمین بخورند. حالا یک وقتی کاری شد، چیزی بود، بگذریم. هی می خواهیم کش بدهیم و بادش کنیم. در این کشور هر کس جرمی کرده، قوه قضائیه ببرد محاکمه کند. اگر نگرفته یعنی پاک است، ولش کنیم. اگر کسی دستگیر نشده و در خیابان راه می رود یعنی گناهی نکرده و جرمی نکرده است. صبح تا شام آن را متهم نکنیم».(4)

اگر این فهم از گذشته را رییس جمهور قبول دارد، پس قسم های جلاله چیست؟

اگر این فهم از گذشته را رییس جمهور قبول دارد چرا باید در جلسه شورای اداری استان چهارمحال و بختیاری بگوید:«تحت نام دور زدن تحریم ها نفت را دادند به عده ای و بردند و خوردند و ملت ایران را دور زدند».به نظر می رسد این گونه سخن گفتن در شأن رییس جمهوری نباشد.

همچنین به نظر می رسد این گونه سخن گفتن در شأن کسی که خود را حقوقدان می داند هم نباشد و نیز بگوید:«فساد غرق شده سال های پیش را مگر می شود با این سروصداها شست... این بازی که بعضی ها درآوردند می گویند فلان جا رانت شد، برای پوشاندن رسوایی هاست».(5)

چه کسی تحت نام دور زدن تحریم ها پول نفت را برده و خورده و ملت را دور زده است؟ رییس جمهور از طریق حقوقی می تواند او را مورد پیگرد قرار دهد و از بیت المال مسلمین صیانت کند.

قوه قضائیه کارنامه شفاف و روشنی دارد، پرونده سه هزار میلیاردی را با قدرت رسیدگی کرد. اکنون پرونده مهدی هاشمی در دست رسیدگی است. پرونده ای که از دوران اصلاحات خاک می خورد امروز دارد رسیدگی می شود. پرونده بابک زنجانی در دست رسیدگی است. چرا باید طوری حرف زد که گویی مملکت بدون حساب و کتاب است؟

شرکت ملی نفت در فروش نفت تضمین های لازم را از اشخاص حقیقی گرفته است. باید دید آیا از اشخاص حقوقی هم گرفته است؟

رییس جمهور از طریق سازمان حسابرسی که به عنوان بازرس قانونی عمل می کند این امر را می تواند پیگیری حقوقی کند.

طعنه زدن و متلک پراکنی علیه مسئولین گذشته در شأن رییس جمهور نیست. این حرف ها باید فرآیند دادرسی و حقوقی خاص خود را طی کند و رییس جمهور در همه مراحل این رسیدگی دقت کند به مردم ظلم نشود و حق بیت المال را ادا کند.

مسئولین شرکت نیکو که از مدیران کنونی شرکت ملی نفت هم هستند، در دولت دهم بیش از چهار میلیارد دلار نفت فروخته اند و نتوانستند پول آن را به داخل بیاورند.(6) آیا رییس جمهور در این مورد هم می خواهد بگوید بردند و خوردند؟! اگر این نظر را دارد پس اینها به عنوان مدیران فعلی نفت چه می کنند؟! چرا تاکنون متعرض آنها نشده است؟ اگر بابک زنجانی میلیاردها تومان وثیقه در شرکت ملی نفت برای تضمین فروش نفت و بازگشت پول آن گذاشته، مدیران نیکو که نه وثیقه گذاشته و نه تضمینی در این مورد داده اند!

آیا این نوعی بی حساب و کتاب حرف زدن و خروج از ممشای حقوقدانی و حقوق خوانی نیست؟

همین چند روز پیش بود که حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی گفته بود:«وای به حال ما اگر تهمت بزنیم و بد دیگران را بخواهیم».(7) رییس جمهور نباید در مسیری حرکت کند که خود همواره آن را مذمت کرده است!

یادم می آید که رییس جمهور در روزهای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری گفته بود:«کلید من، کلید تدبیر است و هر قفلی را باز می کند. تمام مشکلات قابل حل است و برای آنها برنامه دارم». مبارزه با فساد یکی از مشکلات اصلی کشور است.

قفل مبارزه با فساد را رییس جمهور چگونه می خواهد باز کند؟ اگر فسادی در جایی رخ داده، باید دید با چه تدبیر حقوقی قفل آن را باید باز کند؟ با حرف درمانی یا با احترام به نهادهای قانونی، قضائی و نظارتی و طی فرآیند دادرسی و حقوقی به تک تک مواردی که وجود دارد، کدام یک؟ کلید قفل مبارزه با فساد، حرف درمانی نیست.

دولت دارای نهادی به نام سازمان حسابرسی است که به موجب قانون حسابرس مستقل نهادها و بنگاه های اقتصادی دولت است. وفق ماده 151 قانون تجارت باید جرایم یا تخلفاتی که در بنگاه های اقتصادی دولت (بخوانید مسئولین دولتی) رخ می دهد به محاکم قضائی برای تعقیب اعلام کند. طی یک سال گذشته که دولت یازدهم سر کار بوده است اولین مدعی فساد باید همین نهاد باشد. چرا مسئولین آن ساکت هستند؟

شش ماه است سخن از یک رانت 650 میلیون یورویی در دولت یازدهم مطرح است. موضع سازمان حسابرسی چیست؟ پیگیری های دولت در نهادهای نظارتی و قضائی کدام است؟

رییس جمهور باید علاوه بر اینکه مفاسدی را که در دولت قبل فکر می کند اتفاق افتاده، پیگیری کند، پاسخگوی ادعاهای مربوط به رانت 650 میلیون یورویی باشد. حداقل از خود بپرسد آن کسی که متهم به گرفتن امتیاز و رانت است چرا سکوت کرده و از خود دفاع نمی کند؟

راه درست رونق تولید، خروج از رکود و مسیر درست اقتصاد مقاومتی، از مبارزه درست و اصولی با مفاسد اقتصادی می گذرد، آن هم نه با صدور سخنرانی، بیانیه و نظریه. این نوع مبارزات، اعمالی است نه اعلامی!

آیا رییس جمهور محترم در مقام اعمال مبارزه با فساد با بهره گیری از انبوه قوانین و مقررات در این مورد هست؟ با توجه به هماهنگی ای که با دیگر قوا دارد، آیا حاضر است مدیریت مبارزه با فساد در دستگاه های دولتی را به عنوان یک حقوقدان از طریق مکانیسم های حقوقی دنبال کند؟

اگر چنین است، بسم الله! یک سال از عمر دولت یازدهم گذشت. کارنامه مبارزه با فساد اقتصادی چیست؟

پی نوشت ها:

1- روزنامه آرمان 11 تیر 1393

2- سوره قلم آیات 10 و 11

3- مجموعه آثار شهید مطهری جلد 27 صفحه 580

4- مصاحبه رییس جمهور با خبرنگاران داخلی و خارجی 24 خرداد 1393

5- روزنامه ایران 18مرداد 93 صفحه اول

6- مصاحبه میرکاظمی با تسنیم 13 مرداد 1393

7- آرمان 13مرداد 93

ابتکار: «نسبت سردبیری با سانسور»

«نسبت سردبیری با سانسور» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می خوانید:

وقتی کلمه یا جمله ای را از صفحه همکارانم در روزنامه خط می زنم، پوزخند شان را زیر چشمی می بینم و البته می گذرم. گاهی می دانم که در ذهن شان چه می گذرد و گاهی نمی دانم. می دانم که در دل می گویند «این واژه و یا این جمله به کجای جهان بر می خورد که باید خط بخورد؟» می گویند «چگونه تا دو روز پیش واژه نامطلوبی نبود، چرا امروز باید خط قرمزی بر آن کشیده شود؟»

درگیری ذهنی آنها با خودشان وقتی بیشتر می شود که کل مطلب «باید» حذف شود و معمولا این زمانی است که توضیح می خواهند، از آن جهت که بدانند کجای کارشان اشکالی دارد و کدام یک از خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته اند؟

و این جاست که بحث آغاز می شود. آنها همه خطوط قرمز قانونی و شرعی را بر می شمارند و استدلال می کنند که این مطلب به هیچ کدام از این ممنوعیت ها نزدیک نشده است و من مصوبات هر روزه و تذکرات و شکایات دستگاه های مختلف دولتی و حکومتی را مثال می آورم که گاه توانسته روزنامه ای را از هستی ساقط کند و گاه بسیاری را از کار بیکار.

آنان از سر هیجان از انگیزه های خیرخواهانه خود می گویند و این که تلاش کرده اند در بین خطوط حرکت کنند و من از سر تجربه مثال از روزنامه هایی می آورم که فلان سرمقاله با آن چه کرد و یک کاریکاتور سرنوشت روزنامه دیگر را به کجا کشاند؟ از گزارشی می گویم که چگونه یک موسسه اقتصادی مدعی آن شد و نویسنده اش را به دادگاه کشاند و از خبری می گویم که خبرگزاری های رسمی کشور منتشر کرده اند، اما درج آن در روزنامه شکایت حقوقی یک وزارتخانه را به دنبال داشت.

زبان همکارم زبان قانون و شفافیت است و استدلال من از سر تجربه و البته مقدار متنابهی ابهام. نمی دانم در ذهن خود مرا سانسورچی می خواند یا نه، اما می دانم که اندکی از جایگاه سردبیر و مامور ممیزی با یکدیگر همپوشانی دارد، با این تفاوت که مامور ممیزی فقط بالا دست خود را می بیند و دیگر هیچ، اما سردبیر هم باید خود را در جایگاه کسی ببیند که هم نگاهی به بالا دارد و هم در جایگاه کسی است که بخشی از نوشته خود را خط می زند و هم در موقعیت مخاطبی است که می فهمد بخشی از مطلب موجود نیست و خودش باید مطالب را به هم بچسبانند و از آن مفهومی درک کنند و این البته موقعیتی است پر از تناقض و تضاد که هم سبب سردرگمی خودش (سردبیر) می شود و هم او را در معرض یک اتهام قرار می دهد.

اما آنان که با فضای سیاسی و رسانه ای ایران آشنایی دارند، می دانند که او همانقدر سانسورچی است که هر ایرانی در ارتباط با دیگران بخشی از ذهنیت خود را بر زبان نمی آورد. همان قدر که هر فردی بخشی از علل پدیده ها و اتفاقات را پنهان می کند.

او همان قدر مامور ممیزی است که هر ایرانی، زبان به دندان می گیرد تا در مراودات خود، ملاحظه زمین و زمان را داشته باشد. او همان قدر بر رفتارش ممیزی اعمال می کند که سانسورچی درون ما فرمان می دهد.

با این همه او، هم از سوی نهادهای دولتی و حکومتی به اباحه گری وسهل انگاری در رعایت خطوط قرمز متهم می شود وهم از سوی همکاران و مخاطبان به تنگ نظری و جلوگیری از دسترسی مخاطبان به جریان آزاد اطلاعات.

آفرینش: «مشترکان تلفن همراه و انبوه اس ام اس های تبلیغاتی»

«مشترکان تلفن همراه و انبوه اس ام اس های تبلیغاتی» سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیان بخت است که در آن می خوانید:

با توجه به این مساله که استفاده از اس ام اس یا همان سرویس پیام کوتاه و پیامک در قیاس با سایر ابزارهای ارتباطی نسبتا ارزان تر بوده و می توان خلاصه ای از مطالب و اطلاعات دلخواه را از طریق آن به دیگران انتقال داد بسیاری از افراد، واحدهای فروش و سازمان ها و... برای امور تبلیغاتی و موارد موردنظر خود از آن استفاده می کنند. اما باید دید آیا گیرندگان و دریافت کنندگان این گونه پیام ها نیز نسبت به دریافت آن رضایت دارند و یا خیر.

ممکن است در این زمینه نظرات مختلفی وجود داشته باشد و عده ای از مشترکان، از دریافت چنین اس ام اس هایی ابراز رضایت کنند، با توجه به این که این گونه پیامک ها اطلاعات هرازگاه مفیدی را در موارد و زمینه های مختلف در اختیار آن ها قرار می دهند و سطح آگاهی آن ها را نسبت به پاره ای از خدمات در سطح جامعه، بالا می برند.

اما جانب دیگر قضیه نیز صدق می کند. در کنار آن دسته از افرادی که از دریافت چنین پیام هایی اظهار خرسندی می کنند، و یا حداقل مشکلی با دریافت این گونه اس ام اس ها از سوی افراد و نهادها ندارند، عده ای دیگر از مشترکین قرار دارند که از دریافت پیامک هایی از این دست، گله مند بوده و این گونه پیام ها را مخل و برهم زننده آرامش فردی خود تلقی می کنند.

در مورد افرادی که دریافت اس ام اس تبلیغاتی چندان هم خوشایندشان نیست و خواهان حذف و عدم دریافت چنین پیام هایی از طریق گوشی تلفن همراه خود هستند، راهکاری که پیشنهاد می شود این است که این دسته افراد، با وارد نمودن کدهایی که برای غیرفعال سازی این گونه پیام ها درنظر گرفته شده، برای همیشه خود را از دریافت چنین پیام هایی خلاص کنند.

به عنوان مثال درمورد مشترکین همراه اول، این دسته از افراد برای عدم دریافت پیامک های تبلیغاتی باید عدد 1 را به شماره 8999 ارسال نمایند و البته راه های مشابه دیگری نیز از طریق سامانه همراه اول برای این قبیل افراد، به منظور قطع دریافت پیام تبلیغاتی ارائه شده است که مشترکین با انجام آن، دیگر اس ام اس تبلیغاتی دریافت نمی کنند.

اما یکی از مسائلی که درصورت انجام این کار و اقدام به قطع پیامک های تبلیغاتی برای مشترکان رخ می دهد این است که در این حالت، اس ام اس های غیر تبلیغاتی و بعضا کاری و مرتبط به فرد مشترک که دریافت آن برای وی لازم است نیز دیگر برای وی ارسال نمی شود و این مساله، موجب می شود مشترکان با وجود نارضایتی از دریافت پیام های تبلیغاتی، از ترس از دست دادن اس ام اس های کاری مهم، اقدام به قطع پیام های تبلیغاتی نکنند و همچنان دریافت اس ام اس تبلیغاتی را تحمل نمایند.

در واقع راهکاری که برای رها شدن از دست پیام های تبلیغاتی به مشترکان پیشنهاد شده است راهکار ناقصی است که به دلیل منجر شدن به حذف و قطع تمامی پیامک هایی که اپراتورها برای مشترک می فرستند و ممکن است در لابلای آن ها پیامک های مهم کاری و گروهی نیز باشد، نمی تواند دست مشترک را برای قطع پیام های تبلیغاتی آن هم با خاطری آسوده، باز بگذارد.

برای مثال، اخیرا در بسیاری از موارد درمورد کارهای اداری و پیگیری آن ها به افراد گفته می شود نتیجه امر از طریق پیامک برای آن ها ارسال خواهد شد، حال، در صورت اقدام به قطع پیامک تبلیغاتی، این گونه اس ام اس های مهم اداری و کاری نیز برای مشترک ارسال نمی شود و این خود، موجب بروز مشکل برای مشترکین می شود.

نکته مهم قابل اشاره در این باره نیز، مساله حجم و شمار پیام هایی از این قبیل است که به طور شبانه روز برای مشترکان ارسال می شود. حجم انبوه و فراوان این گونه اس ام اس ها خود یکی از دلایل مهم و تشدیدکننده نارضایتی مشترکان است. تجدیدنظر در ارسال این گونه پیام ها و درنظر گرفتن راه حل هایی برای رعایت حال مشترکین، خواسته بسیاری از مشترکان تلفن همراه از مسئولان امر می باشد.

مردم سالاری: «باز هم خون بر شمشیر پیروز شد»

«باز هم خون بر شمشیر پیروز شد» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید:

حرف اول: و این حکایت تاریخ اعتقادی ماست که همیشه خون بر شمشیر پیروز می شود و نیز باور داشت تلقی عامه که خون بی گناه، دامن خونریز را می گیرد و مجبور به اعتراف خوی خونریزی اش می کند و شکست منطق زشتش؛ یعنی، همان اقرار ناخواسته ای که سفاکان صهیونیست کرده و می کنند و فرق است بین ملتی که می خواهد زندگی کند، انگیزه زندگی دارد و می داند که چه می خواهد و می داند که برای چه می جنگد با مردمی که نمی دانند برای چه می جنگند و چه می خواهند! برای همین است که آن، گلوله بر سینه دشمن متجاوز می نشاند و این از ترس و زبونی و بی انگیزگی و اینکه می داند حق با او نیست، به خودش گلوله می زند تا با فلسطینی ای که خود از آنان قهرمان ساخته، روبه رو نشود . و این است که صهیونیست ها به گرد تابوت قشنگ دوست و منسوب خود جمع می شوند و با ترس و افسردگی اشک می ریزند و خود را در فردای نزدیک خفته در همین تابوت احساس می کنند و نه بر مرده که به حال و روز خود می گریند که به سبب آدم کشی و آدم خوارگی رهبرانشان و حامیان کنگره و مجلس سنای برادر بزرگشان کی نوبت به آنها می رسد؟

و از سوی دیگر، آن پدر پولادین اراده فلسطینی که همه اهل خانه و تمامی هستی خود را از دست داده، در مقابل دوربین ها و چشم های حیرت زده جهانیان، «الحمدلله» می گوید و پیشانی شکر بر زمین می ساید و بر خدا توکل می کند ؛ خم می شود اما نمی افتد. صهیونیست ها اکنون با چنین مردمی روبرویند. با ملتی که به قول شهید محمد خیابانی ما، «چون از مرگ نمی ترسند، هرگز نمی میرند!» و این همان حکایت است که ششمین ارتش مجهز جهان را در نبرد سی روزه به بیچارگی و درماندگی می نشاند آن چنان که فرار و عقب نشینی را در برابر مردمی که سالیان دراز در محاصره اند و بدون آب و نان، سعادت و سلامت خود می داند! خوب! چنین ارتشی چگونه می خواهد که تاسیسات هسته ای ملتی جاودان، با مدنیت و فرهنگ و تمدن درخشان و تاثیرگذار که همیشه قوم یهود را مشمول عنایات و حمایت خود کرده است، ویران کند؟ وقتی برادر کوچک بر صهیونیست ها آن می کند، برادر بزرگ چه بلایی بر سر آنها خواهد آورد؟ پس شرط عقل آن است که با دم شیر ژیان، بازی نکنند . همچنین این واقعه دلخراش اما عبرت آموز سی روزه هم، هشدار و درس نکته آموزی به «روی میزی» هاست که دنیای شیرین خود را برنیاشوبند و مواظب سر خود باشند و بدانند که رفاقت با ملتی نجیب و آزاده که «در خیال خویشتن زانها / پلنگ و اژدها و شیر نمی سازد» بهتر از رقابت ناسالم است.

حرف دوم: حال که نمایندگان ملت قهرمان «غزه» و فلسطین، این بار با بیش از دوهزار شهید و ده هزار مجروح و تحمل خسارتی بیش از شش میلیارد دلاری و آن همه خرابی و دل لرزه سی روزه، پشت میز مذاکره می نشینند، امید است که راه را گم نکنند و در مقابل وعده های همیشه توخالی غرب و زرق و برق دلارهای نفتی هم نژادان و هم کیشان گرگ در لباس میش و «ملک» های طبل صفت در باطن هیچ، منفعل نشوند و آنچه در میدان مبارزه نباخته اند، در پشت میز مذاکره نبازند و مثل اسلاف خود گرفتار دور تسلسل باطل نشوند و سخن «حواری بومدین» الجزایری را به خاطر بیاورند که به یاسر عرفات گفت که: «تفنگ در دست، پشت میز مذاکره باید نشست» و حق گفت و حق طلب کرد و کوتاه نیامد که امروز، برای غزه، سخن از موضع قدرت است.

حرف سوم: خیزش و بیداری باورنکردنی مردم اقصی انقاط جهان، حتی در دل آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان به عنوان همسو با سیاست صهیونیست ها و همدردی و ابراز شفقت مردم همین کشورها و همگامی آنان با دیگر مردم جهان نسبت به مردم در خون تپیده غزه، این حقیقت را بر همه مبرهن و مدلل ساخت که جهت تضمین امنیت و حقوق انسانها و برای اینکه به سبب خواست ابرقدرتها، هر جا غزه نشود، باید در ساختار نهادهای بین المللی مثل سازمان ملل و شورای امنیت که ابزار دست و چماق قدرت های جهانی اند و با حق غیرعادلانه «وتو» ارائه حق و اقامه عدل را مانع می شوند، تحولی ایجاد کرد که اگر امروز، خیرخواهان انسانیت و مشفقان ابنای بشر از سنخ دکتر «گیلبرت» نروژی و اندیشمندان و اهل قلم و بیان نکوشند و راحت و آسایش خود را صرف تامین و تضمین آرامش مردم جهان نکنند، فردا بسیار دیر خواهد بود و زودا که از جنس «نتانیاهو» بر گرده ناسور بشر بنشینند و کاری کنند که در «غزه» کردند.

حرف چهارم: بیداری و راهپیمایی اعتراض آمیز مردم جهان باید در تداوم عمل نیک و انسانی خود، به صدور بیانیه های مستدل و با شواهد مستند زمینه را برای تشکیل دادگاه جنایات جنگی فراهم سازند. همچنین بر متفکران و حقوقدانان جهان بویژه مسلمانان و ایرانیان، حتی دانشوران ایرانی خارج از کشور به عنوان وظیفه و تکلیف انسانی بایسته است که با فراهم آوردن مستندات محکمه پسند حقوقی، یاور مظلومان غزه و در گستره ای وسیع تر مدافع حقوق بشر واقعی باشند و در این راه با دستگاه سیاستگذاری هر کشوری که در این زمینه جهت استیفای حقوق مظلومان می کوشد با قلم و بیان یاری کنند و در تشکیل دادگاه جنایات جنگی از هیچ کوششی دست بازندارند که قطع دست متجاوز خودسر و بی اعتنا به جان و مال مردم و نیز منع ولع سیری ناپذیرش در کشتار زنان و کودکان، وظیفه ای انسانی و رسیدن به داد مظلوم بی پناهی است که فریادش را شنیده اند.

خراسان: «اشتغال زایی و رکود تورمی»

«اشتغال زایی و رکود تورمی» عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم آرین رضایی است که در آن می خوانید:

تیم اقتصادی دولت در یک سال گذشته با رد آمارهای اشتغال آفرینی در دولت های نهم و دهم این انتظار را ایجاد کرده که روند از دست رفتن اشتغال های موجود در نتیجه رکود سنگین در بخش های اشتغال زا را متوقف خواهد کرد، اما حالا این سوال مطرح است که تا چه میزان این انتظار در نتیجه بسته پیشنهادی دولت محقق خواهد شد و نرخ بیکاری واقعی در کشور کم می شود؟

واقعیت این است که سیاست های اشتغال زایی دولت های گذشته، کمتر با ایجاد اشتغال پایدار با درآمد کافی و امنیت شغلی همراه بوده و در نتیجه هر نوسان در رشد اقتصادی و یا تغییر در سیاست های کلان اقتصادی، ایجاد فرصت های شغلی و تبدیل آنها به اشتغال موثر و پایدار با درآمد کافی دستخوش دگرگونی شده است.

افزون بر اینها در نتیجه سیاست های جمعیتی و آموزشی سال های گذشته، بسیاری از جویندگان کار، زمان ورود به بازار کار را به دلیل تحصیلات در سطوح عالیه و دانشگاه ها به تاخیر انداخته اند و حالا لشکر بیکاران تحصیلکرده با سطح مطالبات متفاوت و متنوع در انتظار ایجاد شغل است به این امید که تدبیر دولت یازدهم، فرصت را برای اشتغال فراهم خواهد ساخت.

آنچه روشن است، اینکه ایجاد اشتغال با تزریق نقدینگی و پول دستکم به دو دلیل روشن چندان از کارآمدی موثر برخوردار نیست؛ دلیل نخست اینکه تجربه اشتغال آفرینی با سیاست های انبساطی پولی و بودجه ای تاکنون نتوانسته اشتغال پایدار و با درآمد کافی ایجاد کند و به همین دلیل با ایجاد فرصت های شغلی جدید، بخشی از نیروی کار شاغل با روی آوردن به چندشغلی تلاش می کنند تا سطح درآمد خود را افزایش دهند و افزون بر این ها، تکیه محض سیاست های اشتغال آفرینی به پمپاژ پول به جامعه، چندان از قوت کارشناسی برخوردار نبوده و ضرورت ایجاب می کند که دولت یک تغییر استراتژی در ایجاد اشتغال با افزایش بهره وری، بهبود فضای کسب و کار و اتکا بر توان بخش خصوصی با ایجاد بازار رقابتی را در پیش بگیرد.

دلیل دوم اینکه با فرض غلط ایجاد اشتغال با تزریق نقدینگی، دولت به دلیل محدودیت های منابع مالی و پولی و البته در تنگناهای دسترسی به درآمدهای ارزی، چندان نمی تواند به این سیاست دل ببندد.

ایجاد اشتغال در شرایط رکود تورمی ایجاد شده و حاکم بر فضای کلی اقتصاد هم با پیچیدگی های زیادی مواجه است و به همین دلیل دولت برای سامان دادن به ناهمواری ها و نابسامانی های بازار کار ناچار به اولویت بندی سیاست ها و برنامه هاست از همین جهت، نباید انتظار داشت که دولت چندان به سرمایه گذاری های جدید روی آورد.

انتظار منطقی از دولت و تیم اقتصادی کابینه تدبیر و امید این است که در گام نخست مانع از دست رفتن اشتغال موجود شود و در گام دوم، فرصت های ایجاد شده و بخش های دچار رکود را فعال سازد و ظرفیت خالی و بالقوه اقتصادی را تحریک کند.

به طور طبیعی برای محقق شدن این انتظار، ضروری است که منابع محدود بانک ها و بودجه ای کشور به سمت بخش های واقعی اقتصاد با رویکرد افزایش تولید کالاها و خدمات رقابتی داخلی سوق داده شود و از هرگونه انحراف منابع گران قیمت و ارزشمند به سایر بخش هایی که تورم آفرین و ضد اشتغال است، باید پرهیز شود البته دولت تصمیم دارد بخش هایی از اقتصاد نظیر نفت و گاز و بهینه سازی مصرف انرژی، مسکن و صنایع را به عنوان پیشران خروج غیرتورمی از رکود تحریک کند و رویکرد کلی دولت هم این است که منابع مالی محدود را به سمت بنگاه های کوچک و متوسط اشتغال زا سوق دهد.

این رویکرد با لحاظ مخاطرات تورمی آن به ویژه در بازار مسکن وقتی کارآمد خواهد بود که در یک فرآیند و زنجیره ای از تولید و اشتغال تعریف شود و نگاه دولتمردان نباید، مقطعی و با رویکرد تسکین دهنده باشد.

دل نگرانی دولت از مهار تورم البته قابل درک است، اما اگر قرار باشد این دل نگرانی به قیمت از دست رفتن اشتغال موجود و تعمیق رکود باشد، باید نگران تر بود و انتظار این است که مشکلات امروز اقتصاد ایران به ویژه اشتغال زایی در شرایط رکود تورمی را مشکل دولت فعلی ندانیم و همه مطالبات را از دولت نخواهیم، مجلس و دیگر دستگاه های حاکمیتی و اجرایی و البته مردم در این زمینه نقشی به مراتب تعیین کننده و سرنوشت ساز خواهند داشت و بایسته است که بپذیریم سیاست های اشتغال را نباید با نگرش ها و خواسته های سیاسی آلوده سازیم که این یک خطای نابخشودنی در حق نسل فعلی و آینده است.

خروج اقتصاد ایران از دوران یخ زدگی رکود سال های اخیر وقتی شیرین و اعتمادساز خواهد بود که بتواند ضامن ایجاد اشتغال موثر، کارآمد با درآمد کافی برای شاغلان و در مسیر خدمت به اقتصاد ملی، بهبود معیشت مردم، تسهیل کننده رقابت سالم و شفاف در بازار کار و اقتصاد ایران باشد.

دنیای اقتصاد: ریشه های اقتصادی «داعش»

ریشه های اقتصادی «داعش» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر تیمور رحمانی است که در آن می خوانید:

در میان بهت و شگفتی (البته به ظاهر) بسیاری از ناظران اوضاع خاورمیانه، گروه تروریستی داعش که حتی خشونت و واپسگرایی طالبان در سایه آن رنگ باخته است توانست در مدت نسبتا کوتاهی بخش قابل توجهی از خاک عراق و سوریه را به اشغال خود درآورد و از این هم فراتر رفته و به عملیات تروریستی و جنگ چریکی بسنده نکرده، بلکه تشکیل خلافت اسلامی را اعلام کند.

حال بحث این است که چگونه در شرایطی که درصد بالایی از مردم مسلمان دنیا خواهان زندگی مسالمت آمیز نه تنها در درون خود بلکه حتی با غیر مسلمین هستند و غیر مسلمین ساکن در میان مسلمین با انجام وظایفی که برای آنها تعیین شده است نه تنها حق زندگی معمولی و فعالیت اقتصادی دارند بلکه از حمایت حقوقی و قانونی دولت اسلامی بهره مند هستند، افرادی این چنین خشن و دارای رفتار غیر انسانی بر بخش قابل توجهی از سرزمین اسلامی حاکم می شوند و حتی گروه قابل توجهی را با خود همراه می سازند.

آیا واقعا اتفاق بسیار شگفت آمیزی رخ داده است یا منطق تحلیل علمی قادر است حداقل توضیح نسبی از آن فراهم کند.

در این نوشتار ضمن احترام به تمامی علوم مرتبط با شرح مساله از قبیل علوم سیاسی، روانشناسی، جامعه شناسی، تاریخ ادیان و مذاهب، فلسفه و کلام و امثالهم، هدف آن است که توضیحی مبتنی بر علم اقتصاد از ظهور و قدرت گرفتن گروه داعش فراهم شود.

نویسنده بر این باور است که محرک اصلی این گونه پدیده ها اقتصاد و منافع اقتصادی گروه های مختلف مرتبط با موضوع است و سایر جنبه های موضوع صرفا نقش تسری دادن، گسترش دادن و فزونی بخشیدن را دارند.

بر همین اساس نیز هرگونه چاره اندیشی برای مقابله با و حل چنین مشکلاتی که به ریشه های اقتصادی موضوع توجه نداشته باشد قرین به موفقیت نخواهد بود.

مردم عراق نزدیک به 14 قرن است که نه به عنوان یک کشور، بلکه به عنوان یک ملت، دارای زندگی مسالمت آمیزی با همدیگر بوده اند و مذاهب مختلفی اعم از مسلمانان و غیر مسلمانان در کمال صلح و صفا با هم زیسته اند و هیچ جنگ و خونریزی مذهبی اهمیت داری در تاریخ این سرزمین وجود نداشته است.

جنگ های صفویان و عثمانی ها یا تبعیض هایی که در دوره های مختلف از جمله در دوران امپراتوری عثمانی یا در دوران صدام حسین نسبت به برخی اقلیت های مذهبی و قومی وجود داشته است نیز حتی اگر بخش هایی از عراق را درگیر کرده باشد واقعا جنگ مردم عراق با همدیگر نبوده است.

حال چطور شد که در فاصله یک دهه عراق تبدیل به یکی از میدان های جنگ مذهبی شده است با وجود آنکه اکثریت مردم عراق از این وضع ناراضی و ناخشنود هستند. از اینجا است که می توان دنبال یک توضیح اقتصادی گشت که متاسفانه ورای بسیاری از خونریزی های موجود در کل جامعه جهانی (نه فقط در عراق) است.

یکی از توضیح های اقتصادی قدرت گرفتن داعش به تحلیل های اقتصاددان معروف ویلیام بامول و برخی از اقتصاددانان تاریخ رشد و توسعه اقتصادی برمی گردد که به نحوه جهت گیری استعدادهای ویژه موجود در میان افراد جامعه بشری می پردازد. در این تحلیل، تعداد اندکی از افراد موجود در جامعه بشری استعداد و توانایی سازماندهی دیگر افراد بشر را دارند و اکثریت افراد جامعه بشری را کسانی تشکیل می دهند که توسط آن تعداد اندک باید سازماندهی شوند.

در شرایطی که محیط برای فعالیت تولید کالاها و خدمات مهیا باشد، این استعداد های نادر به سازماندهی سایر افراد جامعه به شکل استخدام مستقیم یا غیر مستقیم جهت انجام فعالیت اقتصادی می پردازند تا از آن طریق سود و منافع اقتصادی کسب کنند.

در شرایطی که محیط برای فعالیت اقتصادی مناسب نباشد، این استعداد های نادر و اندک به سازماندهی سایر افراد جامعه در سایر فعالیت ها می پردازند که به تولید کالاها و خدمات نمی انجامد بلکه سهمی از تولید موجود را از این طریق نصیب خود می کنند.

این فعالیت ها می تواند شامل دزدی و تبهکاری، راه انداختن جنگ، تشکیل احزاب سیاسی و حتی سحر و جادو نیز شود.

نباید سازمان دهندگان و رهبران داعش را افرادی خنگ و عقب مانده تصور نمود، بلکه بخشی قابل توجه از آنها افرادی دارای توانایی سازماندهی هستند که جهت کسب منافع و موقعیت مادی و اجتماعی به این فعالیت روی آورده اند تا از محیط مناسب چنین فعالیتی و نبود محیط مناسب فعالیت اقتصادی برای آنها کمال بهره برداری را کرده باشند.

تشکیلات طالبان پاکستان و افغانستان نیز در راستای نفع مادی موجود در تولید و فروش مواد مخدر در اصل یک نظام انگیزشی نیرومند برای سازمان دهندگان اصلی آن ورای خود دارد.

توضیح دیگر اقتصادی راجع به انگیزه بخشی از جمعیت است که به داعش پیوسته اند، از آن حمایت کرده اند یا حداقل مخالف قدرت گرفتن آنها نیستند. در کشوری مانند عراق که دموکراسی نوپای آن متکی به فعالیت احزابی است که بیشتر ماهیت طایفه ای و مذهبی دارد، به طور طبیعی قدرت همراه با ثروت عظیم نفت بخشی از جامعه عراق را بسیار بهره مند ساخته است و بخشی از آن، از این درآمد رو به تزاید نفت، کم بهره شده است.

طبیعی است که بخشی از اعراب سنی که به طور سنتی سهم قابل توجهی در قدرت داشته اند و به ویژه بازماندگان حزب بعث که قدرت و منافع اقتصادی خود را از دست داده اند، امکان این را فراهم آورده اند که رهبران داعش از انگیزه آنها برای راه انداختن جنگ به ظاهر مذهبی بهره مند شوند.

بدون وجود این انگیزه اقتصادی امکان چنین پیشروی سریعی فراهم نمی شد. اگر در عراق اقتصاد آزاد و غیر دولتی وجود داشت بدون تردید بسیاری از این سازمان دهندگان داعش و کسانی که به آن پیوسته اند را درگیر فعالیت اقتصادی با کسب سود می کرد و مانع شکل گیری و قدرت گرفتن چنین گروه تروریستی می شد.

توضیح اقتصادی دیگری که برای قدرت گرفتن گروه داعش به طور خاص و گروه های افراطی مذهبی در حالت عام مطرح است آن است که تعداد زیادی از جنگجویان داعش ظاهرا از کشورهای دیگر و به ویژه کشورهای فقیر اسلامی به آنها پیوسته اند.

ضمن اینکه توضیح دیگری در راستای نظریه های کلوب در اقتصاد وجود دارد که چرا چنین افرادی به یک گروه جنگجوی دینی می پیوندند، اما دلیل اصلی پیوستن آنها هم اقتصاد است، گرچه قاعده کلی در مورد رفتار انسان همیشه احتیاج به احتیاط دارد، اما واقعیت دردناک آن است که غالب افرادی که به گروه های شبیه داعش و طالبان پیوسته اند از کشورهای فقیر اسلامی بوده اند یا در کشور خود از نظر اقتصادی ناموفق بوده اند و پیوستن آنها به داعش آنها را از بن بست فقر مادی می رهاند.

به عهده گرفتن مسوولیت زندگی و کار و تلاش برای خانواده کار دشواری است و بسیاری از این جنگجویان خود را از این مسوولیت رهانیده اند و در عین حال به منافع مادی نیز دست یافته اند. این موضوع حتی در مورد جنگجویانی که از کشورهای اروپایی به داعش پیوسته اند نیز صادق است.

توضیح اقتصادی دیگر برای قدرت گرفتن داعش منافع اقتصادی متضاد دیگر کشورها در عراق است. این منافع اقتصادی از فروشندگان اسلحه و تصاحب بازار بالقوه عراق گرفته تا رقابت بین خریداران بزرگ نفت و حتی کشورهای صادر کننده نفت که قصد تسلط بر بازار نفت را دارند شامل می شود. مورد آخر بدون تردید نقش مهمی را در این رابطه بازی می کند.

تمام این موارد دست به دست هم می دهند تا در کشوری که سابقه جنگ مذهبی وجود نداشته است یک گروه بی رحم و به دور از رافت اسلامی بتواند بر موج سوار شود و مبتنی بر منافع اقتصادی زمینه شعله ور شدن خونریزی مذهبی را ایجاد کند بنابر این، لازم است با عینک اقتصاد نیز به موضوع نگاه کرده و اجازه ندهیم تحلیل رسانه ای مبتنی بر دامن زدن به اختلاف مذهبی در این زمینه مسلط شود و بیش از این انسان های بی گناه را قربانی نماید.

برخی از رسانه های تاثیرگذار جهانی بیش از حد بر شکاف مذهبی به عنوان دلیل اصلی ظهور داعش تاکید می کنند و متاسفانه رسانه های جهان اسلام را نیز دنباله رو خود ساخته اند، در حالی که شکاف مذهبی تنها ابزاری برای سازمان دهندگان داعش جهت تامین منافع اقتصادی است.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز