سمیه عظیمی:این سالها که میگذرد هر ماه و هر هفته و هرروزش احساس میکنیم، بیش از پیش به مرز ناامیدی میرسیم؛ آنقدر ناامید که از دست دولت امید هم کاری برنیاید!
گوشهایمان سالهاست تیز است و چشمهایمان به راه.
چشم به راه و گوش به زنگ یک خبر. "یک خبر خوش" که خوشحالمان کند و صمیم قلبمان، آکنده از امید و سرشار از نشاط شود.
چند سالی است که گوش به زنگیم و از آن خبر، خبری نیست.25 خرداد سال 92، در اوج ناامیدی و سردرگمی، خبری شنیدیم که قدری خوشحالمان کرد؛ پیروزی دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری.
از صبحاش معلوم بود که شب خوبی خواهد بود و آن را به جشن خواهیم نشست؛ جشن پایان دولتی که اظهارنظرها و رفتارهای عجیب و غریب رئیساش، دلمان را خون کرده بود.
اما همین خبر هم، خبری بود که خودمان رقماش زده بودیم و چندان هم یکباره خوشحالمان نکرد؛ چراکه خودمان قبل از اعلام، احساسش کرده بودیم و به اصطلاح نتوانست سورپرایزمان کند. ضمن آنکه، خبری سیاسی بود و حالا باید بعد از آن منتظر مینشستیم که آیا آن خبر خوشی که سالهاست منتظرش هستیم به این واسطه، قریبتر میشود یا نه!
بیش از هشت ماه است که دولت دکتر روحانی برقرار است، اما همچنان در انتظاریم و چشم به راه همان خبر؛ همان یک خبر خوش.
سالیانی است که چشم انتظار یک خبر خوش اقتصادی نشستهایم ولی خبری نیست که نیست.
شاید هیچ چیز به اندازه شنیدن چنین خبری شادمان نکند. سالیانی است مرتب میشنویم: کرایههای تاکسی افزایش یافت/ قیمت طلا و ارز رکورد زد/ دلار گران شد/ قیمت بنزین بالا رفت/ قیمت مسکن رکورد زد/ بازار مسکن دچار رکود است/ اجاره بها بالا رفت/ قیمت خودرو هرگز کاهش نخواهد یافت/ امکان بالارفتن کیفیت خودروهای داخلی نیست/ تعرفه آب، برق، گاز، تلفن افزایش یافت/ قیمت نان بالا رفت/ یارانه قطع شد/ شیر از سبد غذایی خانوار حذف شد/ و اخباری از این دست...
دکتر روحانی که رأی آورد، امیدی به تدبیر دولتش به ما دست داد و گفتیم شاید خبری برسد و سرو کله آن خبر خوش پیدا شود؛ اما باز هم خبری نشد که نشد.
این روزها، اخبار اقتصادی باز هم از آشفتگی بازار بورس، افزایش قیمت طلا و ارز، کاهش قدرت خرید مردم، افزایش قیمت آب، برق، گاز، بالا رفتن قیمت نان و ... حکایت دارند.
دولت مدتی مشغول ثبت نام جدید برای پرداخت یارانه بود و از مردم میخواست که اگر توان تأمین هزینههای زندگی خود را دارند، از دریافت یارانه به نفع دیگر هموطنان خود انصراف دهند.
حالا دولت اعلام کرده که تنها 7 درصد از مردم از دریافت یارانه انصراف دادهاند. مقامات رسمی کشور، با حالتی متعجب، میگویند که 60درصد از ثبتنام کنندگان، گفتهاند درآمدی کمتر از 600هزار تومان دارند و آماری که با فرمهای خوداظهاری یارانه به دستشان رسیده چندان خوشایند نیست.
گویا بزرگواران تازه با این واقعیت تلخ مواجه شدهاند که اینگونه تعجب کردهاند! گویا تاکنون از آن اطلاعی نداشتهاند!
امشب بنزین قرار است گران شود و ما ملت ایران همچنان به رسم سالیان گذشته، در انتظار شنیدن یک خبر خوش اقتصادی نشستهایم... باشد که از راه برسد.
کاش دولت دست کم، آن بخش از مسکن مهرهای نیمهکاره را درست کرده و به مردم تحویل دهد تا حداقل بخشی از مردم با داشتن یک چهاردیواری، قدری خوشحال شوند؛ خدا را چه دیدیم، شاید بعضیها حتی با چنین خبری هم در پوست خود از خوشحالی جایشان نشود!
مسکن مهر، حتی اگر یک کار غیرکارشناسی و نادرست هم بوده باشد، به هر حال، بخشی از مردم، بخشی یا حتی همه دارایی محدود خود را در آن سرمایهگذاری کردهاند؛ صرفا به امیدی به نام خانهدار شدن! بی شک اگر به این امید و این انتظار پاسخ داده نشود، بلاتکلیفیها میتواند آثار نامطلوب داشته و نارضایتیها را افزایش دهد.
خبر آمد "خطری" در راه است...کاش دولتمردان بدانند که انتظار خیلی بد است و انتظار بیپاسخ برای شنیدن یک خبر خوش اقتصادی، میتواند آثار بدی به لحاظ روحی، روانی و همچنین به لحاظ اجتماعی در پی داشته باشد.