او 12 سال مدیریت شهر تهران را به عنوان شهردار برعهده داشت و ضربات جبرانناپذیری را بر این کلانشهر وارد کرد به گونهای که همچنان تهران درگیر تبعات آن است. تخلفاتی که طی مدیریت محمدباقر قالیباف رخ داد همچنان در دست بررسی است. تخلفاتی از جمله شهرفروشی که تاکنون پاسخی از سوی مدیریت آن دوره بر شهر تهران به آن داده نشده است و حتی گمان میرفت قالیباف به خاطر آن صلاحیتش از سوی شورای نگهبان احراز نشود. اما حالا با ائتلافی که در این جریان صورت گرفته و توافقی که به نظر میرسد اصولگرایان با پایداریها داشتهاند، او خود را برای ریاست مجلس دوازدهم آماده میکند؛ جایگاهی که به زعم باهنر پله پرش او برای انتخابات ریاستجمهوری 1400 محسوب میشود. او که از حالا خود را رئیس مجلس آینده میداند از هماکنون به معرفی برنامههای خود و به نوعی تبلیغات انتخاباتی دست زده است؛ برنامهای از نوع پرش از روی مشکلات به مدت 5 سال. او میگوید قول میدهم در یک برنامه پنج ساله مشکلات اقتصادی و معیشتی را به ثبات برسانم.
به گزارش روز نو :اصولگرایان که در این دوره بدون حضور رقیبشان میدان انتخابات دوازدهمین دوره انتخابات مجلس را در اختیار گرفتهاند و از حالا خود را پیروز انتخابات میدانند، حالا شروع کردهاند به پیچیدن نسخه برای درمان کشور بابت مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی. اصولگرایان درواقع حالا با خیال راحت به تقسیم وظایف میپردازند. آنها قوه مقننه را میخواهند به قالیباف و یارانش بسپارند و درواقع مجلس آینده با ادامه این روند مجلسی کاملا اصولگرا با همراهی پایداریها خواهد بود. برای انتخابات ریاستجمهوری نیز تا به حال گزینههای زیادی را از جمله سعید جلیلی، محمدجواد آذری جهرمی و همچنین پیروز فتاح و البته تا حدودی علی لاریجانی را مطرح کردهاند که به نظر میرسد با عبور اصولگرایان و از جمله تندروهای این طیف از لاریجانیها، رئیس مجلس کنونی گزینه محتمل نباشد.
البته محمدرضا باهنر، معتقد است که محمدباقر قالیباف در انتخابات 1400 ریاست جمهوری بخواهد مجدداً نامزد شود چرا که قالیباف همیشه سقف پروازش را ریاستجمهوری تعریف کرده است.
رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری با بیان اینکه ریاست مجلس با ریاستجمهوری تضادی ندارد، گفته است: اگر کسی بخواهد نامزد شود باید از 6 ماه قبل استعفا بدهد، برای ریاست جمهوری چنین منعی نداریم. این یک شمشیر دولبه است. اگر ایشان به مجلس برود و رئیس شود، سکوی پرتابی خواهد بود تا در 1400 نامزد شود و رای بیاورد؛ ولی اگر در تهران رای نیاورد یا رای بیاورد و در مجلس رئیس نشود، شرایط برای ایشان خوب نیست. باید صبر کرد و نتیجه انتخابات و آرایش مجلس یازدهم را دید اما به نظر من ایشان میتواند به عنوان یک گزینه قوی برای ریاست مجلس مطرح شود.
با نگاهی به سخنان دیروز محمدباقر قالیباف، شهردار پیشین تهران، متوجه میشویم که همچنان سودای پاستور را در سر دارد و مدعی اصلاح کشور در یک برنامه کوتاهمدت است. قالیباف همان شعارهای انتخاباتی در سال 96 را میدهد بنابراین سخنان باهنر در رابطه با انتخابات ریاستجمهوری 1400 و احتمال کاندیداتوری قالیباف چندان دور از ذهن نیست.
محمد باقر قالیباف عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، پنجشنبه شب هفته گذشته در سلسله نشستهای نیروهای انقلابی با موضوع مردم مقاومت و کارآمدی یادبود سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی گفته است: مشکلات اقتصادی قابل حل است، اکنون مشکل ما این است که افراد دخل و خرجشان با هم نمیخواند.
قالیباف با بیان اینکه نشده من جایی در مسئولیتی باشم و قولی به مردم داده باشم که انجام نشود، گفت: من میفهمم زندگیتان سخت است. میفهمم یکی از مشکلاتی که در دل دارید و نمیتوانید فریاد بزنید این است که به ما مسئولان بگویید شما ما را درک نمیکنید، در چه شرایطی هستیم. من به خانههای بسیاری در تهران رفتهام. در خانهای رفتم که ۶ پسر معلول داشت و بهزیستی به هر نفر از اینها ۵۰ هزار تومان میداد، پس میفهمم. اما قول میدهم در یک برنامه پنج ساله بتوان این اقتصاد را به ثبات رساند. یعنی دخل و خرج مردم با هم بخواند.
حال سوال اینجا است که محمدباقر قالیباف که حدود 12 سال مدیریت شهر تهران را برعهده داشت، آیا به تمام وعدههای خود عمل کرد؟ آیا در آنجا توانست بر مشکلات فائق آید که حالا مدعی بهبود در سطحی کلانتر است؟ قالیباف که داعیه شفافیت مالی و اقدامات اصلاحی اداری و اجرایی را در شهرداری داشت، در موضوع عملکرد مالی سالهای ٨٢ تا ٨۴ و دوره شهرداری احمدینژاد که تا همین امروز پرابهام باقی مانده، هیچگاه به صورت شفاف ورود نکرد و درباره آن چیزی نگفت. اما حالا در جایگاه مدعی اصلاح امور از کم کردن فاصله مردم و مسئولان میگوید. این وعدههای انتخاباتی اعتماد عمومی را دچار آسیب جدی کرده است و فاصله بدنه اجتماعی با مسئولان را هر روز بیشتر میکند. گویا فراموش کردهاند همین وعدههای عمل نشده باعث سرخوردگی سرمایه اجتماعی و از بین رفتن اعتماد عمومی شده است. وقتی بدنه اجتماعی میبیند که این افراد کارنامه قابل قبولی پیش از این نداشتهاند، چگونه و بر اساس کدام معیار میخواهند دست به اصلاحات اساسی آن هم در مدت زمانی کوتاه بزنند؟
امری که در این دوره از انتخابات به کلی از سوی جریانها و نخبگان سیاسی و فکری فراموش شده است احیای اعتماد عمومی و شفافسازی درباره مسائل مختلف و کلان کشوری است. جامعهشناسان بارها دراینباره هشدار دادهاند که اگر میخواهیم دوباره مشارکت سیاسی را بالا ببریم باید همه در عملکرد خود شفافسازی کنند. اما متاسفانه این امر تا به حال نه تنها صورت نگرفته است بلکه حتی برخی قدم در راهی گذاشتهاند که سرخوردگی را دوچندان میکند.