از همان روزی که به نفع کاندیدای اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری کنارهگیری کرد، ترجیح داد تا اینبار مدل دیگری بازی کند. او میخواست نه تنها دیگر به نفع کسی از رقابتهای انتخاباتی انصراف ندهد بلکه دیگران را وادار به کنار کشیدن به سود خود در رقابتهای انتخاباتی نماید.
او بارها شانسش را نیز در رقابتهای ریاست جمهوری امتحان کرده بود. اما حالا میدانست که برای کسب رای مردم، باید طرحی نو دراندازد. برای همین بعد از 96 خیلی زود به دو سال بعد و صندلیهای سبز پارلمان اندیشید. اینبار سعی کرد تا نه تنها پیروز میدان سیاست لقب بگیرد بلکه همه اصولگرایان روی او وحدت نظر کنند و از سویی جریان اصلاحطلبی را نیز شکست داده و در مجلس قد علم کند تا به آرزوی دیرینهاش که داشتن ریاست یکی از قوای کشور است برسد.
>گامهای قالیباف
به گزارش روز نو :قالیباف در این راستا اما خیلی حساب شده گام برداشت و برای آنکه به اصولگرایان نشان دهد کت تن کیست، طرحی مطرح کرد تا او پیشرو جریان راست باشد و نه دنباله رو. برای رسیدن به این هدف خیلی خوب رسانههایش را به کار گرفت و برای نخستین بار با نوشتن بیانیهها و یادداشتهایی پر زرق وبرق و حماسی، ماجرایی به نام «نئو اصولگرایی » را بر سر زبانها انداخت. واژه نئواصولگرایی اگر چه کلمهای مبهم و غیرملموس برای بسیاری حتی نزدیکان قالیباف بود، اما یک معنای آشکار داشت: «ساز جدایی قالیباف از اصولگرایان». از همان موقع بود که اصواگرایان نیز با این طرح شهردار سابق تهران کلنجار رفتند و از خود میپرسیدند او به دنبال چیست؟ شست خیلیها خبردارشده بود که قالیباف با عنوان نئواصولگرایی میخواهد لیدر باشد. لیدر طرحی که خود مطرح کرده، قالیباف با تز نئو اصولگرایی علاوه بر اعلام تلقین رهبریت در میان اصولگرایان در پی این بود تا ثابت کند که این اصولگرایی فعلی راه به جایی نمیبرد. در واقع او با عنایت به اینکه جریان اصولگرایی پایگاه اجتماعی چندان زیادی در بین مردم و به ویژه جوانان ندارد، تلاش کرد تا با عنوان موضوعی جدید در قالب اصولگرایی تفاوت خود و جریانش با اصولگرایان سنتی را به نمایش بگذارد بلکه بخش بیشتری از مردم را به سمت خود جذب کند و هم اینکه کاری کند تا جوانان، گرایششان را به سمت جناح راست افزون کنند. از همین رو او با بیان اینکه جمعیت نئواصولگرایی را جوانان تشکیل میدهند اظهار کرد این رده سنی هستند که باید راه متفاوتی در مسیر اصولگرایی تعریف کنند. قالیباف حساب خود را از چهرههای نامدار و سنتی اصولگرا که این روزها دیگر جایی در میان مردم ندارند، جدا کرد و شد سردمدار بهادهی به جوانان.
>گام دوم آن ویدئو
گام دوم قالیباف و رودرروییاش در مقابل اصولگرایان سنتی اما با یک ویدئو در شبکههای اجتماعی همراه شد، در آنجا وی صریحتر از هر زمان دیگری از برنامههایش برای مجلس گفت. ازاینکه هم باید اصلاحطلبان مجلس پارلمان یازدهم را ترک کنند و هم اصولگرایانی که تا کنون در این نهاد قانونگذاری جا خوش کرده بودند. قالیباف در آن ویدئو مشخصا از مجلس نو گفت و اینکه باید جوانان جای این مجلس نشینان کنونی را بگیرند. این یعنی قالیباف نه تنها در مقابل اصلاحطلبان به عنوان یک رقیب قرار گرفته بود، بلکه اصولگرایان را نیز مجاب به پیروی از مشی خود میکرد به این معنا که اگر جناح راست میخواهد پیروز میدان شود باید به آنچه که وی میگوید تن دهد. قالیباف دراین پیام ویدئویی به طور مشخص در نقش یک لیدر ظاهر میشود که نصایحی راهگشا برای کشور و نهاد قانونگذاری دارد، یک لیدر برای تبیین خط اصلی که مردم در انتخابات مجلس یازدهم باید پی بگیرند.
>گام سوم ضددولتی شدن
وقایع آبان ماه 98، مطمئنا مثل باقی مسئولین برای قالیباف نیز غیر قابل پیش بینی بود. وقایعی که باعث شد تا وی را در راستای اهدافی که درسر دارد یاریگر باشد. شهردار سابق تهران که چه در سال 92 و چه در سال 96، از مناظرات با حسن روحانی، خاطرات تلخی به یاد دارد و نسبت به او و دولت، زاویهای خاص پیدا کرده است، اکنون فرصت را برای یک انتقام سیاسی مناسب میبیند. قالیباف نیک آگاه است که محبوبیت دولت در این مدت کاهش پیدا کرده. این است که او برای کسب محبوبیتی بیشتر برای خود در آستانه انتخابات و نامنویسی نامزدهای مجلس، حمله به دولت و حسن روحانی را صریحتر از همیشه در پیش میگیرد، تا هم تلافی سالهای 92 و 96 را در این روزهای سخت رئیس جمهور درآورد و هم آنکه مردم را متفاوت از اظهارنظرهای اصولگرایان دیگر به سمت خود بکشد. او با تاکید بر روند اشتباه قیمتگذاری بنزین، سخنهای تندتر و مستقیم تری نسبت به هم جناحیانش در مورد وضع موجود کشور مطرح میکند تا بلکه از این طریق خود را منادی بهبود و رهایی از مشکلات امروز معرفی کند.
>تلاش برای جذب همه جناحها
نکته دیگر آنکه قالیباف در شکل و شمایل یک اپوزیسیون دولت خود را معرفی میکند و شاید تا حدی هم فراتر، البته نه به اندازه کسانی مثل احمدی نژاد اما با تقلب از دست او و ابراز سخنانی عوامگرایانه تلاش دارد تا خودش و جریان نئواصولگرایی را بیشتر از آنکه به جریان اصولگرا نزدیک کند به احمدینژادیها بچسباند، بلکه ازاین طریق هم پایگاههای رای جناح راست و هم هواداران رئیس دولت نهم و دهم را به سمت خود داشته باشد. نئواصولگرایی با توجه به این که تا حدی از اصولگرایی فاصله دارد میخواهد تا شبیه به جریان سومی باشد که حتی علاوه بر اصولگرا و احمدی نژادیها تا حدی ظرفیت جذب برخی از اصلاحطلبان خنثی یا اصطلاحا اعتدالیون را نیز درخود بالا ببرد. اینها تمام روشهایی است که قالیباف در این مدت به کار برده تا بتواند همه جناحها را متقاعد به حمایت از خویش کند.
>پروپاگاندای قالیباف
قالیباف تا روز پایانی ثبت نام انتخابات مجلس یازدهم، این سوال را برای بسیاری به جای گذاشته بود که آیا خودش نیز در انتخابات شرکت میکند و یا تنها به رهبری جریان نئواصولگرایی در مجلس کمک میکند؟ اما در آخرین ساعات، در انتخابات مجلس نام نویسی کرد تا نشان دهد که سودای بزرگتری از نئو اصولگرایی دارد، او تمام این گامها را برداشته بود تا خود و تیمش به مجلس راه یابند و آن گاه به عنوان رئیس مجلس با قدرت بیشتری به مخالفت بادولت روحانی بپردازد. ولی او هنوز برای این مسیر گامهای دیگری نیز بر میدارد. با بهرهبرداری از پرو پاگاندای رسانهای اطرافیانش که کم هم نیستند، در قالب تحلیل، احتمال یا گزارش، این موضوع را مطرح میکند که او رئیس آینده مجلس است و هم تیمیهای وی نیز تماما به پارلمان راه مییابند. جالبی ماجرا اما زمانی است که بعضا برخی رسانههای اصلاحطلب نیز با این هدایت رسانهای همگام شدند و درراستای معرفی قالیباف به عنوان رئیس مجلس آینده از یکدیگر سبقت گرفتند و تیم آینده او و جریان نئو اصولگرایی را فاتحان بی بدیل پارلمان یازدهم دانستند. استنباط اکثر این رسانهها نیز در این راستا، نبود اقبال عمومی در انتخابات آینده به اصلاحطلبان و در نتیجه رای آوری اصولگرایان و قالیباف است.
قالیباف موفق شده است تا به اینجای کار اینگونه القا کند که با حذف و منصرف شدن افرادی مانند حداد عادل، سعید جلیلی و... در انتخابات مجلس او تنها چهره سرشناس انتخاباتی اصولگراست که میتواند شانس ریاست مجلس و سرلیستی را داشته باشد. دامن زدن برخی رسانههای اصلاحطلب نیز به این بازی نشان میدهد که او توانسته تا حد زیادی حتی رقبای خود را نیز به اینکه او پیروز میدان است متقاعد کند و با این کار در دل جریان اصلاحطلب هراس بیندازد. این ترس و القا اما یک برد دیگر هم برای قالیباف دارد و آن اینکه او بتواند از این طریق سایر اصولگرایان را نیز متقاعد کند که او برنده است و وادارشان سازد تا تمام جناح راست، پشت او درآیند و از آنها امتیاز بگیرد.
اما با نگاهی واقع بینانه به همه این مسائل درمییابیم که امروز موضوع ریاست قالیباف و پیروزی او در انتخابات آن قدرها هم که به نظر میآید با حقیقت سازگار نیست و ناشی از شانتاژهای رسانهای هدفمند قالیباف و تیم اوست که تا به این جای کار موفقیت آمیز نیز بوده است.
>آیا اصلاحطلبان الزاما بازندهاند
نخستین موضوعی که القای رسانهای قالیبافیها را در پیروزی او و یارانش زیر سوال میبرد پاسخی به این سوال است که آیا باید اصلاحطلبان را به عنوان بازندگان انتخابات مجلس یازدهم برشمریم؟ استدلالهایی وجود دارند که بیانگر زودهنگام و سطحی بودن این نتیجه گیری است، به عبارتی بعید نیست که حتی قالیباف به مجلس هم راه نیابد چه برسد به اینکه رئیس مجلس شود.
دلایل زیادی درباره ریزش رای اصلاحطلبان بیان میشود، اما هیچ کس قطع به یقین به مقدار درصد این ریزش نمیتواند اشاره کند، نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری 96 و مجلس 94 و فاصله آرای روحانی با رقیبش و همین طور لیست امید با لیست اصولگرایان به طرز شگفت آوری نشان میدهد که اصلاحطلبان حتی اگر با کاهش 20تا 30 درصدی آرایشان در این انتخابات هم مواجه شوند با فرض به اینکه آرای اصولگرایان حتی نیم درصد هم کاهش نداشته باشد، باز هم پیروز این انتخابات لقب میگیرند. بنابراین دراین انتخابات باید به شرطی اصلاحطلبان را بازنده انتخابات بدانیم که ریزش رای آنها بیشتر از 30 درصد آرای قبلیشان باشد مثلا به نصف کاهش پیدا کند.
نکته بعدی اینکه اگرچه ریزش آرا و کاهش اقبال عمومی مردم به اصلاحطلبان را باید قبول کنیم اما این احتمال مهم را نیز نباید ندید گرفت که این فقط اصلاحطلبان نیستند که با کاهش اقبال آرا روبه رو خواهند شد. بی تردید وقایع آبان ماه 98 که قلب آن در جنوب شهرها، شهرستانها و سایر استانهای غیر از تهران بوده است، نشان میدهد که بخشی از بدنه اجتماعی اصولگرایان میانه با تم تفکراتی مانند قالیبافیها نیز فرو ریخته است، به عبارتی اگر در این انتخابات شاهد ریزش آرای اصلاحطلبانیم شاهد ریزش آرای اصولگرایان نیز هستیم. از همین رو، میتوان به این نتیجه رسید که عدم اقبال عمومی به اصلاحطلبان نمیتواند الزاما به معنای شکست آنها باشد، چرا که این موضوع اولا به درصد این عدم اقبال و ثانیا به میزان ریزش رای اصولگرایان نیز بستگی دارد. از سویی تجربه همه انتخابات نشان داده که آرای خاموش و بخش گستردهای از مردم که تا قبل از هر انتخاباتی با اطمینان از قهر با صندوقهای رای میگویند، در دو سه روز مانده به انتخابات آن چنان در جو انتخاباتی و برخی سخنان و بعضا تصویرسازیهای خاصی از آینده کشور در صورت رای ندادنشان میشود که در روز انتخابات از بیم این آینده، برای رای نیاوردن جناح اصولگرا به اصلاحطلبان رای میدهند.
فرضیه دیگری که اصلاحطلبان را میتواند به عنوان برنده انتخابات آتی امیدوار کند احتمال عدم وجود یک لیست واحد از سوی اصولگرایان است، مطمئنا شکسته شدن آرای اصولگرایان در میان چند لیست، خود به معنای شانس بیشتر اصلاحطلبان در انتخابات آینده است.
>او تنها چهره سرشناس است؟
همانطور که گفته شد قالیباف علاوه براینکه تلاش دارد تا تلقین کند اصلاحطلبان در این انتخابات شکست میخورند، میخواهد بیان کند، او سرشناسترین چهره اصولگرایی است که با توجه به صبغه سیاسیاش نه تنها به مجلس راه مییابد بلکه شایسته ریاست مجلس نیز هست. این در حالی است که برخلاف اصلاحطلبان در میان اصولگرایان چهرههای بسیار سرشناسی در این انتخابات نامنویسی کردهاند که هر یک میتوانند به عنوان گزینههای ریاست مجلس خود را مطرح کنند. اما از آنجایی که رسانهها پیشتر تنها تمرکزشان بر روی گزینههایی مانند حداد عادل یا سعید جلیلی بود، نبود آنها را دراین انتخابات به عنوان جولان تمام قد قالیباف ارزیابی میکنند، در حالی که با کمی دقت میتوانیم به اسامی در بین نامزدهای اصولگرایان بربخوریم که مسئولیتهایی مهمتر از شهرداری تهران را بر دوش یدک میکشند. کسانی مانند شمسالدین حسینی وزیر اقتصاد کابینه احمدینژاد و یا علی نیکزاد وزیر راه و شهرسازی دولت نهم و دهم که مدتهاسرپرستی وزیر ارتباطات را نیز برعهده داشت، چهرههایی کاملا رسانهای و شناخته شده اصولگرا که پیشتر در قامت وزارت نقش ایفا کرده بودند و مطمئنا هر کدامشان گوشه چشمی به ریاست مجلس یازدهم نیزدارند. این افراد جدای از سایر چهرهها و وزرای دولت نهم و دهم هستند که دراین انتخابات نامنویسی کردهاند. بنابراین حتی با فرض پیروزی اصولگرایان نمیتوان قالیباف را تنها گزینه ریاست مجلس در پارلمان اصولگرای یازدهم تعبیر کرد.
>اصولگرایان بر او اجماع نظر ندارند
از سویی دیگر اگرچه قالیباف در تمام این دو سال تلاش داشته تا خود را تافتهای جدابافته معرفی کرده و به گونهای القا کند که سایر اصولگرایان باید از او پیروی کنند اما عملا موضوع نئواصولگرایی بخشی از بدنه این جناح را از وی جدا کرده است. این در حالی است که جناح راست در تمام این سالها نتوانسته هیچ گاه او را به عنوان لیدر خود برگزیند، چه درانتخابات ریاست جمهوری 92 که سایر نامزدهای اصولگراحاضر نشدند تابه نفع او کنار بکشند و چه در سال 96 که قالیباف را وادار کردند تا کنار بکشد. این نشان میدهد که جریان راست نمیتواند تخم مرغهایش را در سبد او بگذارد هرچند که شهردار سابق تهران مصرانه آرزوی چنین چیزی را دارد و از همین رو امروز رسانهها را به حرکت دراین راستا واداشته است. سایر جریانات سیاسی نیز حاضر نیستند تا با هر قیمتی با قالیباف هم پیمان شوند و هر چه او میگوید را بگویند چشم. نمونهاش اعضای جبهه پایداری که اظهار داشتهاند اگر قالیباف به تکرویهایش ادامه دهد در مقابلش چند لیست اصولگرا خواهیم داشت، مثلا سید محمد جواد ابطحی عضو پایداری در اینباره میگوید: به اجماع نرسیم، اصولگرایان از تهران با ۳ فهرست میآیند. دائم میگویند پایداری عقبنشینی کند، خیر تیم قالیباف هم باید انعطاف نشان دهد و بر سرلیستی قالیباف اجماع نشده است.
>ضد و نقیضهای زیاد
مشخص نبودن فرجام اصلاحطلبان و حتی محتمل بودن پیروزی شان در انتخابات آتی، عدم توافق اصولگرایان بر روی قالیباف و لیست او، وجود چهرههای سر شناس اصولگرایی به غیر از وی که میتوانند حتی دریک مجلس تمام اصولگرا رئیس مجلس شوند، همه بیانگر این است که موضوع ریاست او در پارلمان آتی صرفا ناشی از فضاسازیهای زیرکانهاش در چنین برههای است وگرنه میتوان موارد ضدو نقیض بسیاری دراین پروپاگاندای رسانهای پیدا کرد.
آفتاب یزد
اصولگرایی در دوران سازندگیی ضربه سنگینی خورد بطوریکه سردار اصلاحات ناچار شد به اردوگاه اصلاح طلبان پناه ببرد و اینک کار سیاست برای اصلاح طلبان و اصولگرایان تمام شدهست