آذر منصوری چهره شناخته شدهای برای فعالان سیاسی است؛ کسی که علی رغم سابقه حزبی طولانی، هنوز هم دلزده از جایگاه احزاب در ایران است. عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در گفتوگو با ما پیرامون انتخابات مجلس یازدهم؛ از عملکرد احتمالی اصلاحطلبان و اصولگرایان در اینباره سخن میگوید و البته پیش بینیاش از قانون جدید احزاب و آنچه که در سالهای نه چندان دور در عرصه سیاسی کشور بناست تا اتفاق بیافتد.
به گزارش روز نو :خانم منصوری! برخی اصولگرایان از استراتژی جدیدی تحت عنوان مجلس نو سخن میگویند با این مضمون که دیگر اصولگرایان نباید درانتخابات اسفند 98 از چهرههای شناخته شده و برند خود استفاده کنند بلکه میبایست افرادی جدید و جوان را به عنوان اعضای لیست انتخاباتی خود برگزینند، با این رویکرد اصولگرایان، استراتژی اصلاحطلبان که همیشه از نبود چهرههای برند و اصلی خود در انتخابات محروم بودند و آن را دلیلی بر یک رقابت نابرابر معرفی میکردند چه باید باشد؟آیا بازهم اصلاحطلبان بر ضرورت حضور نیروهای قدیمی و شناخته شده خودشان دراین انتخابات تاکید میکنند؟
تفاوتی که بین جریان اصلاحطلب و اصولگرا از جهت حضور در انتخابات وجود دارد را همگان میدانیم. زمینی که اصلاحطلبان در آن مجبور و ناگزیر به رقابت هستند کاملا متفاوت است. اگر در تحلیلهای ما این موضوع در نظر گرفته شود علی القاعده آنگاه در جمع بندی و اتخاذ استراتژی و تاکتیک مناسب، نسبت به انتخابات یا هر کنش سیاسی دیگری به راحتی نمیتوان آنچه که در جریان اصلاحطلب میگذرد و آنچه در مجموعه جریان اصولگرا میگذرد را با یکدیگر مقایسه کرد. بیشتر بحث ما معطوف به این واقعیت است که به هیچ وجه امکانی که در اختیار اصولگرایان وجود دارد در اختیار ما نیست. در دورههای گذشته ردصلاحیتها به گونهای بوده که اصلاحطلبان ناگزیر شدند تا برای داشتن لیست، به کاندیداها فراخوان بدهندو گزینه منتسب به خودشان و یا نزدیکتر به خود را از میان آنها انتخاب کنند. قاعدتا چنین موضوعی در اتخاذ تاکتیک و استراتژی، فضارا برای اصلاحطلبان محدود میکند.
همیشه اصلاحطلبان از این میگویند که آنها «از وجود چهرههای اصلی محرومند و رد صلاحیتها ما را دچار مشکل کرده است» این موضوع خود باعث ایجاد یک مانور تبلیغاتی همیشگی برای جذب بیشتر مردم توسط آنها ست، رد صلاحیت چهرههای اصلاحطلب از سویی باعث میشد تا مردم برای رای دادن به آنها پای صندوق رای بیایند واز سویی این زمینه را ایجاد میکرد تا عدم توفیق اصلاحطلبان در بعد از به قدرت رسیدن به حساب این گذاشته شود که آنها نتوانستند چهرههای اصلی خود را در زمان انتخابات داشته باشند. اما امروز وقتی اصولگرایان میگویند که نمیخواهند با چهرههای اصلی و شناخته شده وارد انتخابات شوند، اساسا این استراتژی همیشگی اصلاحطلبان نمیتواند مثل قبل کارایی داشته باشد، چرا که اگر اصلاحطلبان اینبار از وجود چهرههای اصلی محرومند، اصولگرایان هم با چهرههای برند وارد انتخابات نمیشوند، آنها هم دم از مجلس نو میزنند. با این اوصاف چه قدر با این موضوع موافقید که اصلاحطلبان دیگر نمیتوانند مثل گذشته دغدغه ردصلاحیت چهرههای اصلی شان در انتخابات را برای افکار عمومی تبیین و از آن به عنوان یک برگ برنده به سود خود استفاده کنند؟
این موضوع امر واضح و مشخصی است که چهرههای اصلی اصولگرایان بخصوص در شهرهای بزرگ، شانسی برای اینکه بتوانند نظر مردم را برای رای دادن جلب بکنند، ندارند. حداقل در تهران و چند شهر بزرگ این موضوع ثابت شده است. تاکتیک جدید اصولگرایان و گزینش چهرههای نو، حتما با انتخاب شعارهای تازه تر نسبت به سالهای گذشته و به امید جلب آرای عمومی مردم است. وگرنه هر جریان سیاسی که تصمیم به شرکت در انتخابات میگیرد تلاشش این است که شناخته ترین و کارآمدترین نیروهای خود را به رای مردم بگذارد. جدا از اینکه این نیروها در چه رده سنی باشند. علی القاعده به نظر میآید که تاکتیک مجلس نو به واسطه تجربه شکستی است که اصولگرایان در سه انتخابات گذشته داشتند. مشخص شده که نیروهای شناخته شده اصولگرا در زمانی که مشارکت مردم بالا باشد شانسی برای پیروزی ندارند. بنابراین دلیل اصلی تمایل اصولگرایان به ورود چهرههای جدید و نه شناخته شده به عنوان نامزدهای مجلس از همین روی است.
البته ازسویی دیگر این نکته را نیز باید اضافه کرد که توجه به گردش نخبگان و حضور نیروهای جدید با توجه به شاخصهایی که مد نظر ماست میتواند یک امتیاز برای جریانهای سیاسی باشد که درانتخابات مشارکت میکنند، اما وقتی شما انتخابات سایر کشورها را نیز بررسی میکنید همواره، فرایند به نحوی است که سرمایه گذاری برای شرکت نامزدها، درانتخابات بر روی نیروهایی است که ضمن توانایی و کارآمدی امکان رای آوری داشته باشند. به عبارتی استراتژی جدید اصولگرایان از روی عدم رای آوری چهرههای شناخته شده شان است.
در حالی که وضعیت اصلاحطلبان کاملا متفاوت با این مسئله است.
در آخرین نشست خبری ریاست جمهوری، حسن روحانی صریحا از نظارت استصوابی سخن گفت، فکر میکنید دراین زمینه گشایشهایی برای انتخابات اسفندماه خواهیم داشت؟
با توجه به فضایی که بخصوص در شهرهای بزرگ در کشور حاکم است، تمایل به حضور در انتخابات نسبت به دورههای گذشته کاهش پیدا کرده است. به هر حال در طی انتخابات 94 و 96 ما اصلاحطلبان علی رغم همین ردصلاحیتها توانستیم به لیستی رسیده و آن را به جامعه معرفی کنیم. در همه این سالها با همین لیست نصفه و نیمه، اصلاحطلبان نقششان را در افزایش مشارکت مردم به خوبی انجام دادند. اما شرایط امروز حاکی از این موضوع است که با تداوم این فرایند دیگر نمیتوان مانند قبل بود. پیشبینیها حاکی از این موضوع است.
امیدواریم که با توجه به ضرورت مشارکت حداکثری،گشایشهایی و تغییراتی در نگاه نهادهای نظارتی نسبت به سالهای گذشته رخ دهد.
با انتخابات استانی موافقت نشد. عدهای از این بابت خوشحالند وبه نظر میآید که منافعی دراین باره دارند. نظر شما پیرامون استانی نشدن انتخابات چیست؟
معتقدم اگر استانی شدن انتخابات شکل میگرفت، انتخاب افراد با شناسنامه و هویت مشخص تر و در ادامه پاسخگوتر نسبت به عملکردشان رخ میداد، از سویی زمینه کار حزبی را در فرایند انتخابات بیشتر میکرد. برخلاف تصورات عدهای، اتفاقا این طرح میتوانست کمکی به این موضوع باشد تا ما در طی فرایند شکل گیری انتخابات زمینه مشارکتی بیشتر مردم را فراهم کنیم. به نظر من این موضوع یک امتیاز برای ساختار حقوقی ایران هم بودکه به هر حال اتفاق نیافتاد.
خانم منصوری در حال حاضر شاهد اختلافاتی در درون اصلاحطلبان هستیم مثلا احزاب بر سر موضوع شورای عالی اصلاحطلبان مشکل دارند، برخی شخصیتها عملا در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و جدالهایشان را رسانهای هم میکنند، تصورتان این است که با این شرایط این امکان وجود دارد که اصلاحطلبان بخواهند و یا بتوانند به لیست واحدی برای انتخابات مجلس برسند؟
در حال حاضر درباره چگونگی و نوع مشارکت در انتخابات تصمیمی گرفته نشده است.
در مورد لیست واحد داشتن یا نداشتن نظری ندارید؟
علی رغم همه اختلاف نظرها بر این باورم که اصلاحطلبان با تاکید برانسجام، لیست واحد خواهند داد. انسجام موضوع مورد توافق همه آنهاست.
پیشتر بارها با شما درباره ضعف احزاب گفتوگو کردم، طی این چهار پنج سالی که گذشت، تصور میکنید رویکرد و کارایی احزاب و نقششان تغییری کرده است و یا کماکان و صرفا نقش حمایتی در لیستهای قبل از انتخاباتی دارند و بعد هم به کناری میروند تا انتخابات بعدی. از دیدگاهتان دراین مدت احزاب مدرنتر شدند؟
تا حدودی رویکرد جدید قانون احزاب به سمتی بود تا احزابی که دارای بدنه تشکیلاتی و برنامه هستند، حداقل بتوانند درفضای سیاسی کشور ما فعالیت کنند، اما با همین قانون جدید هم بیشتر از 120 حزب توانستند خودشان را تطبیق بدهند و وزارت کشور قرار است روز پنجشنبه انتخاباتی برگزار کند و نمایندگان احزاب ملی و استانی به عنوان ناظر در کمیسیون ماده 10 احزاب در آنجا حضور پیدا کنند. هرچند بعد از سال 92 فضا برای فعالیت حزبی بیشتر شده است، احزاب به سمت اصلاح ساختار تشکیلاتی خودشان رفتند و دنبال جذب نیرو بودند اما همچنان ایراداتی وجود دارد. از سویی در کنار مسائلی چون امتناع معرفتی نظام حزبی در ایران، خود قانون جدید احزاب هم یک مسئله است. مثلا در قانون جدید حتی در مرامنامه و اساسنامه احزاب هم، این دولت است که تعیین تکلیف میکند، دولت بر اینکه احزاب چه ساختار تشکیلاتی داشته باشند یا در مرامنامه چه تعهداتی را بدهند تعیین تکلیف کرده است که اساسا معتقدم برخی از موارد آن میتواند با کار حزبی تفاوت و منافات داشته باشد. به هر حال قانون است و احزاب پذیرفتند که در چارچوب این قانون فعالیت کنند، اما میخواهم این موضوع را بگویم، همین که ما در کشور خانه احزاب داریم، همین که ائتلافها قبل از انتخابات شکل میگیرد، در حالیکه در همه جای دنیا ائتلافها بعد از انتخابات شکل میگیرد، نشان میدهد که احزاب ما هنوز نتوانستند به یک برند در فضای عمومی جامعه ما تبدیل شوند و ناگزیرند برای آنکه بتوانند در انتخابات حداکثر تاثیرگذاری را داشته باشند قبل از انتخابات ائتلاف کنند، این یعنی ماهنوز از رسیدن به چند حزب موثر و فراگیر بازماندهایم. هرچند به نظر میآید با توجه به اینکه تقریبا جریان اصولگرا هم به این مسیر حرکت کرده است که باید انتخابات به سمت حزبی شدن پیش رود ما بتوانیم در آیندهای نزدیک شاهد شکل گیری احزاب فراگیرتر از چیزی که امروز با آن مواجه هستیم باشیم.
بنابراین قانون جدید احزاب هم محدودیتها را بیشتر کرده است؟
بله این قانون نسبت به قوانین قبلی رویکرد به مراتب سلبی تری دارد.