رئیسجمهور و وزیر امور خارجه ایران در هفته اخیر به منظور شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل و همچنین مذاکره با کشورهای عضو ۱+۴ عازم نیویورک شد. طی این مذاکرات اروپاییها اصرار داشتند که حسن روحانی با دونالد ترامپ دیدار کند تا گره برجام گشوده شود اما جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره در سایه تحریمها نبود و لغو همه تحریمها بهعنوان پیش شرط آغاز مذاکرات با ایالات متحده مطرح شد. این اقدام ایران باعث شد تا عملا پیشرفتی در مذاکرات نیویورک حاصل نشود و تمام طرحهایی که پیش از مجمع عمومی مطرح شده بود، عملا به در بسته خورد. در گفتوگو با امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسائل آمریکا به بررسی این موضوع پرداخته است. او میگوید برای ترامپ مهم نیست که ماحصل دیدار و مذاکره چیست بلکه آنها به صرف برگزاری دیدار نیاز دارند. این کارشناس مسائل آمریکا معتقد است که با توجه به اتفاقات داخلی آمریکا و اتفاقات حول موضوع اوکراین امکان دارد سیاست خارجی آمریکا حتی تهاجمیتر شود. متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو :در سفر اخير رئيسجمهور به نيويورک، کشورهاي اروپايي اصرار داشتند که ديداري ميان آقاي روحاني و دونالد ترامپ اتفاق بيفتد تا شايد گشايشي ايجاد شده و يخ روابط ايران و آمريکا آب شود. آيا آن طور که اروپا اصرار دارد، صرف برگزاري يک ديدار ميتواند کارگشا باشد؟
مطمئنا نه، يک ديدار بدون برنامه و بدون اميد به توافق نميتواند گشايشي ايجاد کند و به همين دليل است که جمهوري اسلامي ايران نسبت به پذيرش چنين ديداري اکراه دارد و تا امروز با آن مخالفت کرده است. بهنظر ميرسد که براي دونالد ترامپ، ديدار صرفا براي ديدار اهميت دارد. يعني او ميخواهد که مانند الگوي کره شمالي، ديداري انجام شود و عکسي گرفته شود. براي او شکل گرفتن يا نگرفتن توافقي جديد با ايران اهميتي ندارد. خاطرتان اگر باشد در موضوع کره شمالي براي دونالد ترامپ کافي بود که در خاک کره قدم ميگذارد، فارغ از اينکه سرنوشت تحريمها عليه پيونگ يانگ چه خواهد شد و چه بر سر مردم کره شمالي خواهد آمد. آنها همين که به واسطه چند ديدار کره شمالي بسياري از آزمايشهاي اتمي و موشکي کره شمالي متوقف شدهاند، راضي هستند و به ماحصل مذاکرات فکر نميکنند. مشخص نيست پس از برگزاري اين ديدارها ميان رهبر کره شمالي و رئيسجمهور آمريکا، چه نتيجهاي عايد پيونگ يانگ شده و نگراني جمهوري اسلامي نيز دقيقا بر سر همين مساله است. آمريکاييها در مورد ايران هم فکر ميکنند که برقراري تماس و ديدار ميتواند سازنده باشد و از سطح تنشها بکاهد، اما با توجه به تحريمهاي سنگين که زندگي مردم ايران را مختل کرده، مسئولان جمهوري اسلامي فکر ميکنند که در مذاکرات بايد دستور کار، تعهد طرف مقابل و تعهد طرف ايراني مشخص باشد، سپس زمينه براي ديدار و گفتوگو فراهم شود. از آن جا که اين مقدمات فراهم نشده، از نگاه ايران، يک ديدار صرف بدون اطمينان از نتايج آن نميتواند شرايط را بهبود ببخشد و چه بسا که ميتواند شرايط را بسيار وخيمتر کند؛ چراکه اگر ديداري صورت گيرد و دستاوردي نداشته باشد، احتمال حرکت به سمت تنش بيشتر وجود دارد. در مجموع بايد گفت ديدار و عکس يادگاري چاره کار ايران نيست. مساله ديگري که وجود دارد آن است که اروپا عملا بدون آمريکا نميتواند کاري از پيش ببرد. براي مثال طرحي که فرانسه ارائه داد و توافقهايي که ميان تهران و پاريس صورت گرفت. همه چيز در طرح فرانسه منوط به ايالات متحده است، چون طرف آمريکايي اعلام آمادگي کرده است که اين طرح را بپذيرد. اجرايي شدن اين طرح منوط به آمريکا است، چون مسائل مالي در آن وجود دارد. تا زماني که اين کشور تهديد تنبيهي عليه هرگونه نقل و انتقال مالي عليه ايران را برندارد، امکان نتيجه دادن اين طرح وجود ندارد. نبايد فراموش کرد که آمريکا هفته قبل بانک مرکزي ايران را ذيل قانون مبارزه با تروريسم قرار داد. محقق شدن طرح 15ميلياردي آقاي مکرون دور از انتظار است، مگر اينکه آمريکا يک عقبگرد چشمگيري انجام دهد و در نهايت جنگ اقتصادي عليه ايران را متوقف کند و راه انتقال پول را باز کند تا اين طرح محقق شود. همينطور طرح اينستکس اروپا.
مواضعي که اروپاييها در نيويورک اتخاذ کردند و به خصوص بيانيهاي که عليه ايران صادر شد، به نوعي چرخش مواضع کشورهاي اروپايي عليه ايران بود. پيش از آن اروپا حداقل بهصورت کلامي مواضع ايران را مورد حمايت قرار ميداد يا حداقل از حملات لفظي به ايران اجتناب ميکرد، بهنظر شما ريشه اين تغيير مواضع چيست؟
من موافق نيستم که صرفا در نيويورک اروپاييها مواضعي عليه ايران اتخاذ کردهاند. پيش از آن نيز به خصوص در مسائل موشکي و منطقهاي همين نوع مواضع از سوي اروپا دنبال ميشد، اما خب با صراحت اعلام نميکردند. دست کم ميتوان گفت از زماني که ايالات متحده از برجام خارج شد، اروپا از اتهام زني آشکار عليه ايران پرهيز داشت. پيش از خروج ايالات متحده از برجام بارها گفته شده بود که جمهوري اسلامي بايد فعاليتهاي موشکي خود را کنار بگذارد و مذاکرات موشکي و منطقهاي را با 1+5 آغاز کند. امروز نيز موضع آنها همان است و تفاوتي با قبل ندارد. در خصوص مباحث غيربرجامي، مواضع اروپا تغيير نکرده است. ايران و اروپا تصميم داشتند، صرفا در حوزه برجام توافقي داشته باشند و آن را پيش ببرند که البته آن اتفاق هم نيفتاد. بنابراين ميتوان گفت بيانيهاي که از سوي سه کشور اروپايي صادر شد و همراستايي آنها با آمريکا عليه برنامه موشکي ايران و اتهامزني در مساله آرامکو چندان دور از انتظار بهنظر نميرسيد. از همين رو بايد ميان موضوع هستهاي که هنوز ميان اروپا و آمريکا محل اختلاف است و موضوعات موشکي و منطقهاي که غرب موضعي واحد در خصوص آن دارد. اين اشتراک مواضع از گذشته بوده، امروز وجود دارد و در آينده نيز ادامه خواهد داشت. علت سکوت اروپا در اين مدت و وقفهاي که در خصوص درخواست آنها پيرامون مذاکرات موشکي صورت گرفت به معناي خروج اين موضوع از دستور کار اروپاييها نبود بلکه آنها به اين نتيجه رسيدند که موضوع مهمتر فعلا برجام است، اما در شرايط فعلي، چون حادثه آرامکو نگرانيهايي را ايجاد کرده آنها بحث موشکي را دوباره مطرح کردند، اما از آنجايي که خود اروپا به هيچعنوان به تعهدات خود در برجام عمل نکرده و يا توان اجراي آن را نداشته است اين تناقض فاحش بين حرف و عمل آنها مورد اعتراض مقامات ايراني هم قرار گرفت. اساسا اروپا در موضوعي که هنوز به هر دليلي به تعهد خود در قبال آن عمل نکرده است نبايد توقع داشته باشد که ايران تعهد جديدي را بپذيرد. در موضوع حمله به تاسيسات نفتي عربستان و اتهامات واهي عليه ايران اگر بنا بود اقدامي نظامي صورت بگيرد ظرف 48 ساعت بعد از حمله به آرامکو صورت ميگرفت، اما اينکه عربستان و آمريکا موضوع را به تحقيق و تفحص در سازمان ملل برسانند و کميسيون تحقيقاتي تشکيل دهند نشاندهنده آن است که فعلا تصميمي براي اقدام نظامي در کار نيست. علاوه بر اينها ايران در بالاترين سطح خود هشدار داد که هر اقدام نظامي با واکنشي متقابل مواجه خواهد شد و به قول ظريف جنگ تمام عيار در منطقه درخواهد گرفت. البته اقدامي تلافيجويانه البته صرفا پرتاب موشک و بمباران نظامي نيست، همين که ايالات متحده بانک مرکزي ايران را در ليست گروههاي تروريستي قرار داد اقدامي تلافي جويانه محسوب ميشود که در طول تاريخ در مورد هيچکشور ديگري سابقه نداشته است و اين در حقيقت تشديدکننده جنگ اقتصادي عليه ايران است. امروز الزاما بمباران، پرتاب موشک و تخريب زيرساخت نيست و اقداماتي اين چنيني هم ميتواند همان اندازه موثر و کارآمد باشد کمااينکه ترامپ معتقد است استفاده از تحريم ابزار اقتصادي موثرتر از بمباران نظامي است که ايالات متحده سالها قبل عليه کشورها استفاده ميکرد.
دونالد ترامپ در سخنان اخير خود در سازمان ملل متحد، از همه دشمنانش در عرصه سياست خارجي نام برد و به آنها حمله کرد. رويکرد تهاجمي دولت آمريکا از کجا نشأت ميگيرد و چرا اين سياست از سوي سران کاخ سفيد اتخاذ شده است؟
رويکرد تهاجمي دولت ايالات متحده ريشه در ترس دارد. آمريکاييها زماني با استفاده از ابزارهاي تعبيه شده در نظام بينالملل و با رويکردي مبتني بر جهان گرايي يا گلوباليسم توانستند بر ديگران توفق يابند و به ابر قدرتي بلامنازع تبديل شوند. آنها منشأ اين قدرت را در نبردهاي جهاني شدن، برداشته شدن مرزها، انتخاب بازارهاي سرمايه و ايجاد ائتلافهاي جهاني ميديدند اما با گذشت زمان اين منشأ قدرت به تدريج به منشأ ضعف تبديل شد و ايالات متحده به اين نتيجه رسيد که جهاني شدن به ظهور قدرتهاي جديد در جهان ميانجامد و مزيتهاي نسبي اقتصاد آمريکا به چالش کشيده شود. چنين معضلي که از دست رفتن سرمايههاي آمريکايي ميانجاميد با خود بيکاري به همراه داشت و به رشد نارضايتيها در ميان مردم ايالات متحده ختم ميشد. از سوي ديگر اقتصاد ملي آمريکا وابستگي زيادي به ديگر کشورها پيدا ميکرد و ايفاي نقش پليس جهاني توسط آمريکا باعث تحميل هزينههاي سرسام آوري به اين کشور ميشد. آنها ديگر نميتوانستند هزينه جنگهاي مختلف در سراسر جهان را بپردازند و با مشخص شدن اين چالشها، يک جريان سياسي در آمريکا حول محور شعار «اول آمريکا» (America first) قدرت يافت. همين جريان پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات رياست جمهوري سال 2016 را رقم زد و از همان زمان واشنگتن رويکرد ضد جهاني شدن را در پيش گرفت. خروج از برخي پيمانها که گمان ميرفت منافع آمريکا را تامين نميکنند، به راه انداختن جنگ تجاري و تحت فشار قراردادن متحدان براي تامين هزينههايي که پيش از آن توسط ايالات متحده پرداخت ميشد نظير هزينههاي ناتو را ميتوان در راستاي همين نگاه ضد جهاني شدن ارزيابي کرد. امروز با توجه به اقتصاد تحت فشار آمريکا، کمبود منابع مالي و نياز اقتصاد ملي اين کشور به پولهايي که پيشتر در عرصه بينالمللي هزينه ميشد، آقاي ترامپ رويکردي تهاجمي اتخاذ کرده و به بنيانهاي نظام مبتني بر جهاني شدن و ائتلافهايي بر اين مبنا ايجاد شدهاند، ميتازد. در نطق رئيسجمهور آمريکا در هفتاد و چهارمين نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد نيز به صراحت بر همين موضوع تاکيد شد و آقاي ترامپ گفت که آينده جهان از آن ميهن پرستان يا سياستهاي ملي پرستانه است و جهان گلوباليستها که شامل ائتلافهاي بينالمللي، تعهدات بينالمللي، جنگهاي بينالمللي و فعاليت در فراسوي مرزهاست پايان يافته. بهنظر ميرسد که رفتارها در پي نوعي سياست بازگشت به درون مرزها از سوي آمريکا انجام ميگيرد يا حداقل ميتوان گفت جريان ملي گرا در آمريکا بهدنبال چنين چيزي است. اين که اين جريان موفق ميشود يا در اين راه شکست خواهد خورد هنوز قطعي نيست. کارشناسان معتقدند اين رويکرد در صورت پيگيري از سوي آمريکا در بلندمدت هم در خارج و هم در داخل باعث ضعف ايالات متحده ميشود.
با توجه به اينکه فشارهاي زيادي در داخل آمريکا به سبب رسوايي ترامپ در ماجراي اوکراين بر او وارد ميشود، ارزيابي شما از اثرات اين فشارها بر تصميم گيريهاي کاخ سفيد – چه در عرصه سياست خارجي و چه در عرصه سياست داخلي – چيست؟ آيا رويکرد دولت ترامپ تعديل خواهد شد؟
در عرصه سياست خارجي ميتوان گفت رسوايي اوکراين و آغاز روند استيضاح دونالد ترامپ تاثير چنداني نخواهد داشت و اگر بخواهيم تاثيري براي آن متصور باشيم بايد بگوييم که اين فشارها در داخل ميتواند رويکرد او را در خارج از کشور آمريکا تهاجميتر کند. نمونه بارز اين اتفاق را ميتوان در ماجرايي که براي رئيسجمهور بيل کلينتون رخ داد، مشاهده کرد. زماني که رسوايي اخلاقي او عيان گشت و او مجبور شد در برنامه زنده تلويزيوني حضور پيدا کند و به موجب خطايي که مرتکب شده حتي اشک بريزد، حملهاي به عراق صورت گرفت و گفته شد که رئيسجمهور آمريکا ميخواهد چهره خود را ترميم کند و چهرهاي مقتدر از خود به نمايش بگذارد. بنابراين در عرصه بينالمللي فشارهايي که بر رئيسجمهور آمريکا وارد ميشود و حتي استيضاح او ميتواند رويکرد کاخ سفيد را تهاجميتر کند. حتي اين خطر وجود دارد که آقاي ترامپ دست به ماجراجوييهاي بينالمللي بزند تا شرايط را به نفع خود تغيير دهد. در عرصه سياست داخلي اما قطعا اين موضوع به تضعيف موضع رئيسجمهور آمريکا منجر خواهد شد. يعني حتي اگر ترامپ بتواند از استيضاح جان سالم به در برد، مطمئنا با ريزش آرا مواجه خواهد شد و ترديدهايي در مردم آمريکا در خصوص صلاحيت او براي فعاليت بهعنوان رئيسجمهور ايالات متحده، پديد خواهد آمد. اکنون کاخ سفيد و مدير اطلاعات ملي آمريکا، عاليترين نهاد اطلاعاتي در اين کشور ملزم هستند متن کامل مکالمه جنجالي ترامپ و زلنسکي را در اختيار کنگره قرار دهند. براساس گزارش مقام امنيتي حاضر در اتاق رئيسجمهوري آمريکا، ترامپ خواسته غيرمعمول را از همتاي اوکرايني خود مطرح کرده است که اگر صحت آن به اثبات برسد، مجلس نمايندگان تحت کنترل دموکراتها به احتمال قريب به يقين به برگزاري دادگاه عليه رئيسجمهوري در سنا راي خواهد داد. در اين صورت و بر اساس روند پيشبيني شده در قانون اساسي آمريکا، ترامپ در سنا محاکمه خواهد شد و اگر دوسوم سناتورها به گناهکاربودن وي راي دهند، رئيسجمهوري آمريکا برکنار خواهد شد. با اين حال، در فضاي به شدت قطبي شده آمريکا، همراهي تعدادي از جمهوريخواهان با اقليت دموکرات سنا براي برکناري يک رئيسجمهوري همحزبي بسيار غيرمحتمل بهنظر ميرسد؛ مگر اينکه در روند تحقيقات، موارد غيرقابل کتمان از تخلفات ترامپ و به شدت خطرناک عليه امنيت ملي آمريکا به دست آيد. از آنجا که اين رسوايي از سوي يک مقام ارشد اطلاعاتي آمريکا کليد خورده است، انتظار ميرود در آينده موارد بيشتري از درز اطلاعات از سوي جامعه اطلاعاتي آمريکا عليه ترامپ در اختيار اعضاي کنگره و افکارعمومي اين کشور قرار گيرد. در نتيجه انتظار ميرود در اين موضوع فشار اصلي از سوي افکار عمومي آمريکا بر دونالد ترامپ وارد شود.