۴ تایی شدن تیم امید در بازی تدارکاتی با ازبکستان احتمالا باعث واکاوی تازهای در فوتبال ایران شده است. واکاوی که چه عرض کنیم، گویی اتفاق وحشتناکی با این باخت رخ داده که تا کنون تجربهاش نکرده بودیم و به همین دلیل، مشغول عزاداری هستیم!
حالا همه با چشمانی نگران و دلواپس، از عملکرد شاگردان فرهاد مجیدی سخن میگویند و آن گاه که انتقادها اوج میگیرد سرمربی جوان تیم امید از کوره در میرود و می گوید اگر اجازه بدهند و دخالت نکنند موفق خواهیم شد.
راستی از کدام موفقیت احتمالی سخن میگوییم؟ ما درباره تیمی صحبت میکنیم که هرگز اولویت اول فوتبال کشور نبوده و همواره در محاق قرار گرفته است. می گویید نه؟ کمی با وجدان آگاه و بیدار به گذشتهها نگاه کنیم. راه دوری نمی رود!
فدراسیون فوتبال، کمیته المپیک، رسانهها، افکار عمومی و ... همواره کمترین میزان توجه را به این تیم داشتهاند. رفتارهای غیرحرفهای در قبال تیم امید باعث شد تا از انتخاب سوال برانگیز زلاتکو کرانچار به فرهاد مجیدی برسیم. تازه برای انتخاب مجیدی چقدر وقت و زمان هدر رفت؟ چقدر این تیم را در بیخبری مطلق نگه داشتیم و با حضور یک مربی جوان و بیتجربه در مربیگری در این سطح، هدفی که بیش از ۴۰ سال برای تحقق آن ناکام بودهایم را ترسیم کردهایم؟ مگر قرار است چه اتفاق محیرالعقولی برای تیم امید رخ بدهد که امروز با شکست سنگین در دیداری تدارکاتی تا این اندازه ماتم گرفتهایم؟
ما اگر در صعود به المپیک تخصص داشتیم، هرگز در طول این همه سال (۴ دهه است فوتبال ما رنگ المپیک را به خود ندیده) حسرت نمیکشیدیم، حرص و جوش نمیخوردیم و این همه وقت و سرمایه و هزینه را بر باد نمیدادیم!