بیتردید شورای شهر پنجم عملکرد مطلوبی داشته و اعضای آن فارغ از نگاههای سیاسی در مسیر ساخت و آبادانی پایتخت فعال هستند. میزان هجمهها و تلاش برای تضعیف شورای شهر پنجم که از نیروهای توانای اصلاحطلب تشکیل شده، هم نمایان است که دلایل مختلفی دارد. علنی کردن تخلفات و مشکلات شهرداری در دورههای قبل مانند بدهیها از جمله موضوعاتی است که سبب تلاش برای تضعیف اعضای شورای شهر پنجم شده و میشود اما ترکیب این شورا که از افراد متخصص تشکیل شده، این تلاشها را بیاثر کرده است و امتیاز بزرگی برای شورای شهر محسوب میشود؛ این تجربه سبب میشود تا تصمیمات شورای شهر با پشتوانه حقوقی محکمی اتخاذ شود و جایگاه هیات رئیسه هم ارتقا پیدا کند. دکتر سیدابراهیم امینی علاوه بر تجربه حضور در مجلس ششم، نایب رئیسی شورای شهر پنجم، ریاست حزب اعتماد ملی تهران را بر عهده دارد و در جایگاه سیاسی هم نشان داده تعامل و حرکت در چارچوب قانون بهترین مسیر رسیدن به اهداف است. در راستای برنامههای شورای شهر و همچنین تصمیمات اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس دوازدهم سیدابراهیم امینی با به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو :سؤال اول در مورد بحث حضور اصلاحطلبان در انتخابات است. دو راهبرد اصلي مطرح ميشود. مشارکت مشروط و مشارکت بيقيد و شرط. بهنظر شما راهبرد اصلي اصلاحطلبان اگر تصميمگيري شده کدام است و نظر خودتان چيست؟
فارغ از ميزان تاثير رأي، در کشورهايي که اداره کشور بر مبناي آراي عمومي صورت ميگيرد، طبيعي است همان ميزاني که رأي مردم در اداره کشور دخيل است، عدم استفاده از اين حق نيز باعث ميشود که ديگران به جاي ما تصميم بگيرند. لذا در برخي از کشورها رأي دادن را هم حق ميدانند و هم تکليف و حتي براي عدم شرکت مجازات هم پيشبيني شده است، هرچند شايد مجازات اندکي باشد و اجرايي هم نشود. مثلاً در کشور ترکيه رأي دادن هم حق است و هم تکليف و قانونگذار براي عدم شرکت وصف مجرمانه قائل شده و مجازات پيشبيني کرده است اما چون در عمل هزينه اجراي مجازات بيش از ميزان مجازات مقرر است، اجرا نميشود. ولي بحث اين است که دخيلبودن مردم در انتخابات و انتخاب کساني که کشور را اداره ميکنند مهم است. طبيعي است که انسان هميشه به همه آنچه ميخواهد بهطور صددرصد نميرسد ولي بهدنبال صفر يا صدبودن در عرصه سياسي هم کار درستي نيست. لذا من فکر ميکنم که ما بايد قبول داشته باشيم که هر نوع تغييري از طريق صندوقهاي رأي واقع ميشود و در نتيجه اگر با انتخابات قهرکنيم اين به منزله اين است که ديگران به جاي ما تصميم بگيرند و هميشه هم همينگونه بوده است. مثلاً شما ميزان آراي انتخابات شوراي پنجم و چهارم را با هم مقايسه کنيد. آن کساني که از نظر سياسي رقيب ما هستند ميزان رأيشان در اين دوره افزايش هم پيدا کرد ولي بهدليل اقبال مردم و حضور باشکوه مردم پاي صندوقهاي رأي آن ميزان رأي، کف قرار گرفت و اعضاي فعلي شوراي شهر با آرايميليوني انتخاب شدند. در حالي که رقباي ما در اين دوره بيش از ميزان رأيي که در دوره چهارم آورده بودند و انتخاب شده بودند رأي آوردند و بر همين اساس اعتقاد من اين است که ما بايد مردم را براي شرکت در انتخابات ترغيب کنيم تا يک مشارکت حداکثري واقع شود. قطعا نتيجهاي که حاصل ميشود اگرچه ممکن است صددرصد هم بر طبق ميل و خواسته ما نباشد، ولي نسبت به اينکه شرکت نکنيم و ديگران به جاي ما تصميم بگيرند، بهتر است.
شرايط شورا و مجلس کمي متفاوت است. عملکرد مجلس زير انتقادات شديدي قرار دارد و برخي معتقدند که مجلس فعلي عملکرد مورد انتظار را نداشته است. وضعيت شورا اما متفاوت است. با اين وجود آيا اين هزينه کردن از اعتبار اصلاحات نيست که افراد غيراصلاحطلب به مجلس بروند و نتوانند مطالبات اصلاحطلبان را پيگيري کنند؟
شما ميگوييد که شورا اين طور نيست. يکي از نتايج مجلسي که سر کار آمده است ايجاد زمينه براي برگزاري يک انتخابات رقابتي و آزاد در شوراي شهر بود. نظارت بر انتخابات بر عهده مجلس است. مجلسيان اين فرصت را ايجاد کردند که مردم بتوانند آزادانه تصميم بگيرند. پس ميخواهم بگويم که اگر ما قائل باشيم که در شورا اينطور نيست اين هم تا حدود زيادي بستگي به ترکيب مجلس دارد. ضمن اينکه يک سري واقعيتها وجود دارد که اولا نميتوانيم کارنامه همه ادوار مجلس را مثل همديگر ببينيم. با توجه به ترکيبي که مجلس پيدا ميکند کارنامهاش متفاوت است. ضمن اينکه بخش قابل توجهي از مشکلاتي که الان جامعه ما با آن درگير است تحت تاثير ديپلماسي ماست و اينکه ما ميخواهيم با دنيا چه کنيم. مثلا در شرايط تحريم كه حتي اجازه فروش نفت ر ا به ما نميدهند نتيجهاش مشكلات حاد اقتصادي است که مردم دچارش ميشوند. نمايندگان مجلس هم در اين عرصه نميتوانند تاثير جدي داشته باشند. اينها مسائل و واقعياتي است که وجود دارد و در هر حال اصلاح آن هم امري تدريجي است. اينکه ما بخواهيم دنبال صفر و صد باشيم و در مدت زمان کوتاهي بخواهيم همه مسائل و مشکلاتمان حل شود، امکانپذير نيست.
شما خودتان در مجلس ششم حضور داشتيد، آن مجلس عملکرد بهتري از خود به يادگار گذاشت، اما مجلس دهم تقريبا هيچ ابتکاري نداشته و حتي وقتي از برخي مسائل حساس صحبت ميکنند، توسط نهادي ديگر عليهشان شکايت ميشود و کار پيش نميرود و نماينده مجبور ميشود مواضعش را پس بگيرد.
درست است، در هر حال عرض کردم شرايط يکسان نيست ولي در مجلس ششم هم نتوانستيم در مسائل و مشکلاتي که به آنها قائل بوديم و فکر ميکرديم اگر به نحو ديگري رفتار شود بيشتر به مصلحت کشور است، تصميم جدي بگيريم.
اين نتوانستن باعث ميشود که مردم برايشان شبهه ايجاد شود که اگر نميشود چرا بايد دوباره در انتخابات شرکت کنند؟ تضميني وجود دارد در آينده پيشرفتي در اين زمينه حاصل شود؟
بحث من اين است که در هر حال ما نبايد اجازه دهيم جرياني که تفکراتش را نميپسنديم، همه اختيارات را يک جا داشته باشد، مجلس و دولت را اداره کند و براي همه مردم تصميم بگيرد.
شما خودتان حقوقدان هستيد. رئيسجمهور و نمايندگان مجلس معتقدند که اختيار کافي براي اداره امور ندارند. آيا بر اساس قانون اساسي فکر ميکنيد که اين اختيارات وجود دارد؟ چه براي رئيسجمهور و چه براي نمايندگان مجلس.
اگر به خوبي از اين اختياري هم که وجود دارد، استفاده شود، ميتوان خيلي از کارها را بهتر پيش برد و انجام داد. يک وقت هست که ما ميگوييم شما امکانات لازم را در زندگي شخصي و آنچه که ايدهآل هست نداريد ولي به اندازهاي که بتوانيد سروساماني به زندگيتان بدهيد امکانات داريد، اما اينکه از هماني که داريد هم استفاده نکنيد و بگوييد آنچه من خواستم به آن نرسيدم پذيرفته نيست. يعني ما از داشتههايمان به نحو احسن استفاده کنيم و بعد اگر جايي کم آورديم ميتوانيم بگوييم اختيارات را بيشتر کنيد. مثلاً اگر ميخواهيد سرمايهگذاري کنيد اما سرمايهاي که داريد کفايت نميکند نياز داريد تسهيلات بگيريد. ولي موقعي هم هست که از هماني هم که داريد استفاده نميکنيد. فکر ميکنم که ما کلا عادت کرديم يک مقدار فرافکني کنيم و مسائل و مشکلات را گردن همديگر بيندازيم. در حالي که در يک فضاي منطقي اگر روابط نهادهاي سياسي و تعاملشان بر اساس شاخصههاي قانون باشد، خيلي از مشکلات قابل حل است. علت اينکه خيلي از مسائل و مشکلات را شاهد هستيم اين است که ما خودمان نميتوانيم از فرصتهايي که داريم به خوبي استفاده کنيم.
اصليترين مشکلات در مسير شوراي شهر فعلي را چه ميدانيد. مشکلات حقوقي هستند يا فراتر؟
در مورد مشکلات شوراي شهر چند مساله وجود دارد؛ يکي ترکيب اعضاي شوراي شهر و يکي هم ابزارهايي که براي انجام وظايف و تامين مطالبات شهروندان در اختيار دارند و ديگر اينکه منابع لازم را براي تحقق آنها داشته باشيم. من فکر ميکنم که در اين دو سال اعضاي شوراي شهر نشان دادند که انسانهاي پاکدستي هستند، واقعاً در حال کار کردند و شبانهروزي و خستگيناپذير کار و تلاش ميکنند. در بحث اول مسائل و مشکل خاصي وجود نداشته، منتهي يک بحث ما خود جايگاه نهاد شوراست. بهعبارتي بهدليل اينکه شورا بيست سال بعد از پيروزي انقلاب، يعني سال 77 تشکيل شد مثل اين ميماند که ارثي به ورثه رسيده است و يکي از آنها نبوده و بقيه بين خودشان تقسيم کردهاند. يعني اختيارات شوراي شهر را بقيه نهادهاي حاکميتي بين خودشان تقسيم کردهاند. دولت و وزارت کشور و... بعد از 20 سال که از آغاز کار شورا ميگذرد، هر تلاشي ميکند که بتواند اختياراتي را که قانون اساسي برايش به رسميت شناخته، به دست آورد اما بهدليل بخشينگري موجود در دولت، مجلس و نهادهاي ديگر، هنوز نتوانسته جايگاه حقوقي و اختيارات لازمي را که بر اساس آن يک فصل در قانون اساسي به آن اختصاص داده شده است را پيدا کند که اين يک مشکل جدي ماست. مثلاً شما خيلي زور هم داريد، توان هم داريد ولي قدرت مانور نداريد. بهعنوان مثال چندي پيش لايحه ماليات بر ارزشهاي افزوده در مجلس و دولت در حال نهايي شدن بود که طبق آن آنچه که بهعنوان عوارض براي اداره شهر در اختيار مديريت شهري قرار ميگرفت، بهعنوان ماليات به حساب دولت برود، در حالي که اصلا ماليات و عوارض ماهيتا دو چيز متفاوت هستند. يا فرض کنيد راجع به مديريت يکپارچه شهري که در دنيا وجود دارد هم اين بحث مطرح است. در دنيا تمامي نهادهايي که مشغول خدماترساني به شهروندان هستند زيرمجموعه مديريت شهري هستند. يکي از مشکلات جدي در مقطع کنوني چنين است که بهدليل بخشينگري موجود، دولت برخي از اين نهادهاي خدماتي درآمدزا را براي خودش نگه داشته که مخابرات، گاز و برق از جمله اينها هستند که حتي مديريت شهري بايد به آنها کمک هم بكند. در نتيجه هرگاه بحث مديريت يکپارچه شهري مطرح ميشود اصلا اقبالي نشان داده نميشود که مديريت يکپارچه شود و هزينه چندباره کاري بر دوش شهروندان قرار ميگيرد. مثلاً يک مسيري را شهرداري آسفالت ميکند، بعد از آن مخابرات ميآيد و آسفالتها را تخريب ميکند و پس از آن اداره گاز و اداره آب و... مجالي به آسفالت خيابان نميدهد که دليلش عدم وجود مديريت يکپارچه شهري است. موضوع ديگر به منابع باز ميگردد. وقتي آمديم و شروع به کار کرديم، مديريت شهري بيش از سه برابر بودجه سالانه بدهکار بود که اين بدهکاري بيشتر هم ميشود چون بسياري از اينها بدهيها در پروندههايي است که هنوز در جريان هستند و بعدا رأي صادر ميشود. پس يکي بحث منابع است. ميگويند که پيرزني دفترچه برميداشت و سر ماه ميرفت بانک قسط وام ميداد و مينشست گريه ميکرد. رئيس شعبه ميگويد دفعه ديگر اگر آمد و گريه کرد، من صدايش ميزنم و ميپرسم که چرا گريه ميکند. اين موضوع تکرار شد و مسئول بانک به او گفت شما که ميآييد قسط وامتان را پرداخت ميکنيد گريهتان براي چيست؟ جواب ميدهد گريه براي شانس خودم است. در اين دوره زمانه هر کس يک گنج پيدا ميکند من يک دفترچه وام پيدا کردم دلم به حال صاحبش ميسوزد پس ميآيم قسطش را ميدهم که مشکل پيدا نکند. يعني ما از موقعي که رفتيم شورا فقط دفترچه وامهايي روي دستمان مانده و مدام بايد پرداخت کنيم. البته اين را بگويم که استفاده از تسهيلات يک هنر مديريتي است و من نميخواهم اين را انکار کنم ولي اگر يك بنگاه اقتصادي تناسبي بين درآمد و تسهيلات و وامهايي كه ميگيرد نباشد منجر به ورشكستگي ميشود.
يکي از مسائلي که براي شوراي پنجم خيلي بحث شده مساله حاشيههايي است که بهدليل اختلافات درون جرياني اصلاحطلبان پيش آمده است. يعني اختلافات بين کارگزاران، اتحاد، اعتماد ملي به خصوص در مورد آقاي نجفي حاشيههايي ايجاد کرده است. آيا اين اختلافات تاثيري بر روي شورا نداشته است؟
اختلاف زماني است که ما با اختلاف شهردار را انتخاب کنيم وقتي که ما آقاي نجفي را با اجماع 21 نفر انتخاب کرديم اختلافش کجا بود؟ آقاي محسن هاشمي کارگزاراني است، هميشه تقريباً با اکثريت قاطع آرا يا اتفاق آرا رئيس شورا ميشود پس اختلافي وجود ندارد.
بعد از اعتراضهايي که به زيست شبانه شکل گرفت، اکنون پرونده اين موضوع در چه مرحلهاي است؟ شورا موافق است يا مخالف؟
شورا مصوبهاي داشت که بر اساس آن شهرداري بايد لايحهاي را براي زيست شبانه آماده کند که هيات تطبيق ايراد گرفت، اين مصوبه براي حل اخلاف به شوراي حل اختلاف رفت و آنجا به نفع شورا رأي داده شد. الان مديريت شهري بايد لايحهاي را در اين خصوص آماده و براي تصويب به صحن شورا ارسال کند. هر فرد به يک نحو و از يک منظري به زيست شبانه نگاه ميکند. بعضيها فکر ميکنند کساني که شبها نميخوابند شايد بهدنبال کار خلاف باشند. اين نظري است که وجود دارد و برخي به آن معتقد هستند و همچنين بعضيها با نگراني نسبت به امکان تامين امنيت شهر در شب ترديدهايي را نسبت به اجراي زيست شبانه مطرح ميکنند. برخي ديگر معتقدند که خير، اصلا ناامني در شهر زماني است که همه چيز در سکوت و خواب است. اگر ما زيست شبانه داشته باشيم و با حضور مردم زمينه ايجاد بسياري از تخلفات و جرايم از بين ميرود يعني همه از سر دلسوزي حرفهايي را مطرح ميکنند. بنابراين واقعا بايد روي اين طرح کار تخصصي شود. بعضي از شهرها در جهان هستند که ازدحام در شب بيش از ازدحام در روز است و مشکلي هم ايجاد نميشود. دنيا ديگر الآن عوض شده است و ما چه بخواهيم چه نخواهيم الآن دنيا به يک دهکده جهاني تبديل شده است و زندگي ما متأثر از آن چيزي است که در دنياي اطراف ما وجود دارد. اين گونه نيست که ما بخواهيم خيلي تفاوتي داشته باشيم و لذا آنها هم در هر حال حق دارند که نظر خود را بيان کنند ولي بايد نشست و منطقي و کارشناسي نسبت به قضيه برخورد کرد و إنشاءا... تصميمي گرفته شود که هم بشود نشاط و شادابي را به جامعه به خصوص جوانها برگرداند و هم اينکه فرصتي شود براي کاهش جرايم و ناامنيها.
آرمان