ناكامی در براندازی؛ - آمريكا دنبال جنگ در منطقه | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۲
کد خبر: ۳۸۷۶۹۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۸ - ۱۴ شهريور ۱۳۹۸
طی یک ماه اخیر شاهد تحرکات مضاعفی از سوی فرانسوی‌ها به منظور حفظ برجام و کاهش تنش در سطح منطقه بوده‌ایم. به‌گونه‌ای که بلومبرگ در خصوص آخرین تحرکات فرانسوی‌ها گزارش داد «برونو لمیر، وزیر دارایی فرانسه که به واشنگتن رفته بود تا درباره ایجاد یک خط اعتباری به ارزش ۱۵‌میلیارد دلار تا پایان سال جاری برای ایران با مقامات آمریکایی رایزنی کند، با استیون منوچین، وزیر خزانه‌داری آمریکا دیدار کرده و پس از آن در صفحه توئیترش بدون اشاره به ایران گفت که مذاکراتی سازنده در این باره داشته‌اند.» از سوی دیگر سیدعباس عراقچی اظهارکرد: «به‌دنبال تماس‌های تلفنی آقای مکرون رئیس‌جمهور فرانسه با ایران، به او تاکید شد که یا اروپا می‌بایست از ایران نفت خریداری کند و یا معادل فروش نفت را به‌صورت خط اعتباری، که با درآمدهای نفتی ایران تضمین می‌شود و در حقیقت به نوعی به معنای پیش فروش نفت است، در اختیار ایران قرار دهد.» به منظور بررسی این موضوع گفت‌وگویی را با احمد نقیب‌زاده استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران انجام داده که در ادامه می‌خوانید.
طی یک ماه اخیر شاهد تحرکات مضاعفی از سوی فرانسوی‌ها به منظور حفظ برجام و کاهش تنش در سطح منطقه بوده‌ایم. به‌گونه‌ای که بلومبرگ در خصوص آخرین تحرکات فرانسوی‌ها گزارش داد «برونو لمیر، وزیر دارایی فرانسه که به واشنگتن رفته بود تا درباره ایجاد یک خط اعتباری به ارزش ۱۵‌میلیارد دلار تا پایان سال جاری برای ایران با مقامات آمریکایی رایزنی کند، با استیون منوچین، وزیر خزانه‌داری آمریکا دیدار کرده و پس از آن در صفحه توئیترش بدون اشاره به ایران گفت که مذاکراتی سازنده در این باره داشته‌اند.» از سوی دیگر سیدعباس عراقچی اظهارکرد: «به‌دنبال تماس‌های تلفنی آقای مکرون رئیس‌جمهور فرانسه با ایران، به او تاکید شد که یا اروپا می‌بایست از ایران نفت خریداری کند و یا معادل فروش نفت را به‌صورت خط اعتباری، که با درآمدهای نفتی ایران تضمین می‌شود و در حقیقت به نوعی به معنای پیش فروش نفت است، در اختیار ایران قرار دهد.» به منظور بررسی این موضوع گفت‌وگویی را با احمد نقیب‌زاده استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران انجام داده که در ادامه می‌خوانید.
به گزارش روز نو :در ميان تروئيکاي اروپايي شاهد تحرکات بيشتري از سوي پاريس و شخص امانوئل مکرون هستيم. چرا فرانسوي‌ها جلوتر از آلمان و بريتانيا به منظور حفظ برجام و کاهش تنش ميان تهران-واشنگتن تلاش مي‌کنند؟

فرانسوي‌ها در سياست خارجي خودشان سنتي را تحت عنوان استقلال طلبي و دوري گزيدن از سلطه آمريکا را دستور کار خود داشته و دارند. اين مساله از زمان دوگل به‌عنوان يکي از شاخص‌هاي اصلي سياست خارجي فرانسه مطرح بوده است. بريتانيا روابط بسيار مستحکمي با ايالات متحده داشته و در حال حاضر نيز مشکلات بسيار زيادي همچون مساله برگزيت را دارند. در حال حاضر بريتانيا نمي‌تواند مسائل ديگري را دنبال کند. از سوي ديگر آلمان‌ها نيز درگير مسائل داخلي خودشان هستند. در اين ميان قرعه فال به نام فرانسوي‌ها افتاده است. فرانسوي‌ها همانند ساير کشورهاي اروپايي از درگيري در خاورميانه برحذر هستند. چون هرگونه ناامني در منطقه خاورميانه منافع اروپا را با خطر مواجه مي‌کند. بنابراين فرانسوي‌ها به‌دنبال حفظ برجام هستند همچنين پاريس به‌دنبال مهار هسته‌اي ايران در چارچوب برجام است. پاريس اين ابتکار عمل را در دست گرفته که به نوبه خود مي‌تواند به نفع ايران نيز باشد. به‌گونه‌اي که نفت ايران را پيش خريد کرده که به معناي آن بوده که مي‌بايستي بالاخره يک روز تحريم‌ها برداشته شود. فرانسوي‌ها در مسيري قرار گرفته‌اند تا مذاکراتي را با ساير کشورهاي اروپايي کليد زده و اعتباري را در نظر گرفته تا نيازهاي مورد نياز ايران را تامين نمايند. در نتيجه در شرايط فعلي مي‌توان گفت که تحرکات فرانسوي‌ها به نفع ايران بوده تا شرايط از بن‌بست خارج شود.

ايالات متحده بعد از روي کار آمدن دونالد ترامپ در آمريکا از ميان سناريوهاي مذاکره، جنگ و فروپاشي از درون چه سناريوي مشخصي را در قبال ايران دنبال مي‌کند؟

ترامپ شخصيت استراتژيستي نيست که برنامه‌هاي استراتژيک را دنبال کند. اما در مورد ايران، آمريکايي‌ها بر اين نظر بودند که پروژه فروپاشي از درون با تحريم‌ها به کار مي‌افتد. فعل و انفعالات متاثر از تحريم‌ها موجب رژيم‌چنج در ايران خواهد شد. مي‌توان گفت تحرکات و مواضع ترامپ تا ميزان زيادي نمايشي است. زماني که آمريکايي‌ها در پيشبرد اهدافشان ناموفق بودند اعلام داشتند که ما به‌دنبال رژيم‌چنج در ايران نبوده و به‌دنبال تغيير رفتار ايران هستيم. اما در واقع آمريکايي‌ها در ابتدا به‌دنبال رژيم‌چنج در ايران بودند. اما زماني که نتوانستند اين سناريو را عملياتي کنند يک گام به عقب گذاشتند.

با توجه به قرار گرفتن ايالات متحده در شرايط انتخاباتي تا چه ميزان مي‌توان اين شانس را براي پيروزي ترامپ در انتخابات 2020 رياست جمهوري در آمريکا قائل بود؟ همچنين در صورت پيروزي احتمالي ترامپ در انتخابات وي چه سناريوي احتمالي را در قبال ايران دنبال خواهد کرد؟

به‌نظر مي‌رسد شانس ترامپ در پيروزي در انتخابات آمريکا 50-50 است و با قاطعيت نمي‌توان گفت که ترامپ پيروز انتخابات خواهد بود. همچنين ترامپ در صورت پيروزي احتمالي در انتخابات با اختلاف ناچيزي پيروز ميدان خواهد بود. به همين جهت پيش‌بيني اين مساله تا حدودي سخت است. اما در صورت پيروزي احتمالي ترامپ در انتخابات 2020 اقدامات سخت‌گيرانه‌تري در قبال ايران دنبال خواهد کرد. در حاضر نه فضا جنگي بوده و نه مردم آمريکا چنين اقدامي را برمي‌تابند. همچنين وي فرصتي هم براي دست زدن به اقدام سخت‌گيرانه در قبال ايران تا قبل از انتخابات 2020 ندارد. معمولا اگر قرار باشد ايالات متحده دست به اقدامي بر ضد ايران بزند در دوره دوم رياست جمهوري دست به اقدام خواهد زد.

آيا ترامپ بعد از پيروزي احتمالي در انتخابات 2020 به‌دنبال کليد زدن سناريوي جنگ با ايران خواهد بود؟

چنانکه آمريکايي‌ها بارها ادعا کرده‌اند، يکي از گزينه‌ها همين است و گزينه دوم نيز سخت‌گيري‌هاي شديدتر به منظور فروپاشي از درون است. در محاسبات آمريکايي‌ها سيستم سياسي ايران براي آنها هيچ‌گونه منافعي ندارد. رژيم‌چنج براي آمريکايي‌ها داراي منافع خواهد بود. در نتيجه جنگ متاسفانه يکي از گزينه‌هاي محتمل ايالات متحده در قبال ايران است.

با توجه به بررسي رفتار ايالات متحده در استفاده از سناريوي جنگ طي سال‌هاي اخير (جنگ افغانستان و جنگ عراق) نسبت به کشورهاي ديگر، پنتاگون چه برنامه‌اي را در قبال ايران دنبال مي‌کند؟

به‌نظر مي‌رسد آنچه که آمريکايي‌ها تاکنون در قبال ايران در پيش گرفته‌اند مدل عراق بوده است. آمريکايي‌ها به مدت 10 سال رژيم صدام را تضعيف کردند به‌گونه‌اي که تحريم‌هاي فلج کننده‌اي را در قبال اين کشور وضع و سپس آن را عملياتي کردند. زماني که عراق از درون استحکام داخلي‌اش را از دست داد در آن زمان اقدام به حمله نظامي کردند. سناريويي که آمريکايي‌ها در قبال ايران دنبال مي‌کنند همين است که با تحريم‌ها ايران را تضعيف کرده و پس از آن براي رژيم‌چنج تلاش کنند اما اين آرزويي بيش نيست. ايران به خوبي نشان داده کشور سهل و آساني براي عملياتي‌سازي سناريوهاي آمريکايي‌ها نيست. به‌گونه‌اي که تحريم‌هايي را که آمريکايي‌ها بر ضد ايران وضع کردند تحريم‌هاي بسيار شديدي بوده اما در بازار ايران کمبود وجود ندارد؛ هرچند گراني وجود دارد و آن موضوعي ديگر است. آمريکايي‌ها همين سناريو را نيز در قبال ونزوئلا عملياتي کردند به‌گونه‌اي که اين کشور بسيار تضعيف شد اما در ايران اين گونه نبوده است. حال سوال اين است که آيا آمريکايي‌ها تحريم‌ها را تشديد کرده و اين وضعيت را ادامه خواهند داد و در پي تضعيف بيشتر ايران خواهند بود و يا اينکه به اين نتيجه مي‌رسند که مي‌بايستي با ايران کنار آمده و راهکار ديپلماسي را در پيش گيرند؟ براي پاسخ به اين سوال بايد منتظر ماند و رفتار آمريکايي‌ها را با دقت رصد کرد.

راهکار ايران براي خنثي کردن چنين سناريوهاي خطرناکي از جانب ايالات متحده نسبت به حفظ تماميت ارضي و منافع ملي مردم ايران چه مي‌تواند باشد؟

به‌نظر مي‌رسد راهکارهاي ايران براي خنثي کردن چنين سناريوهايي در درجه اول تقويت بنيه نظامي است. در درجه دوم ايران مي‌توان اقدام سخت‌گيرانه واشنگتن را با سختکوشي و تلاش بيشتر پاسخ دهد. از سوي ديگر ايران مي‌تواند از مسائل حساسيت‌زا بکاهد.

ايالات متحده چه اهداف و منافعي را از پي عملياتي کردن سناريوي رژيم‌چنج در ايران دنبال مي‌کنند؟

ايران بازي آمريکايي‌ها را بهم زده است. آمريکايي‌ها تاکنون اجازه نداده‌اند که به يک قدرت منطقه‌اي در سطح منطقه به‌صورت مستقل تصميم‌گيري کند. ايران به‌طور فعال در زمينه‌هايي همچون افغانستان، عراق و سوريه عمل کرده است. بنابراين براي آمريکايي‌ها امپرياليسم غرب خيلي گران تمام شده است. بنابراين رژيم‌چنج در ايران براي آمريکايي‌ها داراي منافع است. چون بدين طريق مي‌توانند کل منطقه را در اختيار داشته باشند. مساله استقلال‌خواهي ايران براي آمريکايي‌ها ناخوشايند است. فرق سيستم سياسي که بر استقلال خود پافشاري مي‌کند و کشور ديگري که بر سر استقلال خود تاکيد ندارد، در مقايسه ايران و ترکيه قابل فهم است. ترکيه دربرابر فقد استقلال فوايد زيادي برده و ايران هزينه‌هايي متحمل شده، اما استقلال‌خواهي يکي اصول اساسي سياست خارجي ايران است که سرمايه‌داري جهان آن را برنمي‌تابد. يعني نظام سياسي مانند ايران براي آمريکايي‌ها و امپرياليسم غرب گران تمام شده است.

آمريکايي‌هاي از تجميع تجهيزات و سلاح‌هاي پيشرفته در منطقه و اعلام تشکيل ائتلاف دريايي در منطقه خليج فارس و تنگه هرمز چه اهداف احتمالي را دنبال مي‌کنند؟

از جمله مواضع اعلامي و نه اعمالي ايران که اعلام داشت تنگه هرمز براي هيچ‌کشوري امن نخواهد بود اگر ايران نتواند نفت خود را به‌فروش برساند. تنگه هرمز گلوگاهي است که مي‌تواند براي نفت جهان گران تمام شود. ايران زماني که نفتکش گريس1 توسط نيروي دريايي بريتانيا توقيف شد توانست با مقابله به مثل آن را فيصله دهد. اين مساله براي متحدان آمريکا و مخالفان ايران يک نوع پاشنه آشيل است. چون ايران مي‌تواند از وضعيت کنوني به نفع خود استفاده کرده و شرايط را در راستاي منافع خود تغيير دهد. تنگه هرمز گلوگاهي است که ايران مي‌تواند تمام سناريوهاي آمريکا را نقش برآب کند. بدين ترتيب آمريکايي‌ها به‌دنبال آنند تا اين ابزار را از دست ايران بگيرند و نگذارند چنين اتفاقي به‌وقوع بپيوندد.

وزارت خزانه‌داري آمريکا پس از رفع توقيف نفتکش آدريان دريا (گريس1) آن را تحريم کرد. ايالات متحده از تحريم نفتي ايران چه اهدافي را دنبال مي‌کند؟ همچنين واشنگتن تا چه ميزاني مي‌تواند اين حلقه تحريمي را بر ضد ايران تنگ‌تر کند؟

آمريکايي‌ها در مورد ايران نشان داده‌اند که سناريوهاي متعددي دارند. آمريکا همين سناريو را در دوره اوباما نيز عملياتي کرد و رفت و آمدهاي زيادي ميان هيلاري کلينتون با پايتخت‌هاي کشورهاي اروپايي صورت گرفت تا بدين وسيله آنها را متقاعد کنند که ايران را در سناريوي تحريمي خود نگه دارند. اما در حال حاضر بدون اين گونه اقدامات با اين موضع که اگر هر شرکت و يا کشوري با ايران مراوده داشته باشد توسط ايالات متحده جريمه خواهد شد. آمريکا به همان نتايج البته خيلي بيشتر رسيده است. بنابراين با اعمال تحريم نفتي آمريکايي‌ها از آنجايي که ايران کشوري تک محصولي است آنها به خوبي مي‌دانند چه نتايجي بر اقتصاد ايران خواهد داشت. اما اينکه نفتکش ايراني توقيف شود موضع زورگويانه‌اي بود چون اين اروپايي‌ها بودند که سوريه را تحريم کرده بود. اين مساله همانند آن است که ايران اعلام دارد چون آمريکا تحت تحريم ايران قرار دارد، اين حق را براي خود قائل است تا هر کشتي که به سمت آمريکا مي‌رود توقيف کند. چنين استدلالي نادرست و زورگويانه‌ است. سوريه متحد استراتژيک ايران است هيچ‌دليلي ندارد ايران به تحريم‌هاي اتحاديه اروپا عمل کند. اين مساله قابل پذيرش نيست، اما دنياي امروز و روابط بين‌الملل مبتني بر قدرت است.

کشورهاي زيادي همچون عمان، قطر، عراق، سوئيس، ژاپن، آلمان و فرانسه مساله‌اي را تحت عنوان ميانجي‌گري ميان تهران-واشنگتن دنبال کردند. آيا ميانجي‌گري مي‌تواند راهگشاي کاهش تنش ميان ايران و آمريکا باشد؟

کشورهايي که پيش از فرانسه سعي داشتند ميانجي‌گري کنند هيچ‌برنامه‌اي نداشتند. فقط دنبال آن بودند تا مثلا دست ايران را از نفوذ در منطقه کوتاه کنند. اما در مقابل هيچ‌گونه مابه‌ازايي براي ايران در نظر نمي‌گرفتند. اما فرانسوي‌ها در مقابل خواسته‌هايشان بسته‌اي را نيز پيشنهاد کرده‌اند که حداقل مي‌تواند مشکلات و معضلات ايران را براي مدتي هر چند کوتاه حل کرده و شرايط را از بن‌بست خارج نمايد. اما ميانجي‌گري بايد طوري مطرح مي‌شد که در مقابل حفظ برجام مجبور به دادن امتياز به ايران مي‌بودند و چون از طرف ميانجي‌هاي پيشين چنين پيشنهاداتي ارائه نمي‌شد، تهران نيز توجهي به اين ميانجي‌ها نداشت. در حال حاضر طرف فرانسوي، ما به ازايي را در نظر گرفته و ايران نيز موضوع را بررسي مي‌کند.

با توجه به تحولات اخير در بريتانيا آيا لندن مي‌تواند در تاريخ اعلامي بوريس جانسون از اتحاديه اروپا خارج شود؟ همچنين خروج بريتانيا چه تبعاتي براي اين کشور و اتحاديه اروپا خواهد داشت؟

ماجراي بريتانيا و اتحاديه اروپا ماجراي طول و درازي است. از روز اول نيز که دوگل مخالف پيوستن بريتانيا به اتحاديه بود اين استدلال را مطرح مي‌کرد که بريتانيا اسب تراواي آمريکايي‌ها در اتحاديه اروپا خواهند بود. بنابراين بريتانيا با ورود در اتحاديه آن را از درون به سمت فروپاشي مي‌کشاند. واقعيت ماجرا نيز همين گونه بود. به‌گونه‌اي که بريتانيا در چندين نوبت نزديک بود که تمامي تلاش‌هاي کشورهاي اروپايي را نقش بر آب کند. به‌عنوان نمونه در مساله ماستريخت، انگليسي‌ها بسياري از تعهدات را نپذيرفتند. اما اتحاديه، بريتانيا را مجزا کرد تا به شينگن نپيوندد و همچنين پول واحد و تمهيدات گمرکي را نپذيرد. در حال حاضر که بريتانيا به‌دنبال خروج از اتحاديه است مي‌داند که با مشکلات بسيار زيادي مواجه خواهد گشت چون پيوندهاي بسيار زيادي ميان بريتانيا و اتحاديه اروپا به‌وجود آمده است. اگر آنها بخواهند تمامي اين پيوندها را کنار گذارند براي اين کشور بسيار مشکل آفرين خواهد بود. هر چند انگليسي‌ها به مشکلات کوتاه‌مدت نمي‌نگرند و اين گونه مطرح مي‌کنند که بريتانيا مي‌تواند با همکاري با کشورهاي مشترک‌المنافع تمام اين مشکلات و کمبودهاي ناشي از خروج از اتحاديه را پشت سر گذارد. اما اين نکته را نيز بايد در نظر داشته باشيم که با خروج بريتانيا از اتحاديه، اتحاديه اروپا از انسجام بيشتري برخوردار خواهد گشت. به‌گونه‌اي که ديگر کشوري همچون بريتانيا نيست تا با تمهيدات اتحاديه مخالفت کند. اما به همان ميزان نيز از اقتدار اتحاديه اروپا کاسته مي‌شود. چون به همين ميزان کشور بزرگي همچون بريتانيا را از دست مي‌دهد. همچنين ممکن است خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا به‌عنوان الگويي براي ساير کشورها باشد. همچنين کشورهاي ديگري نيز که در صحنه اروپا ناراضي هستند ممکن است از اتحاديه اروپا خارج شوند صدمه زيادي اتحاديه اروپا در پي اين خروج خواهد ديد.

مدت زمان زيادي از روي کار آمدن بوريس جانسون در بريتانيا نمي‌گذرد، بريتانياي جانسون چه رويکرد مشخصي در دو سطح نسبت به ايالات متحده آمريکا و ايران دنبال خواهد کرد؟

پيش‌بيني مي‌شود بعد از خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا، روابط لندن-واشنگتن خيلي نزديک‌تر خواهد شد به‌گونه‌اي که شاهد همسويي بيشتري ميان بريتانيا و آمريکا خواهيم بود. همچنين به‌نظر مي‌رسد بريتانيا فعاليت بيشتري در خاورميانه پيدا خواهد کرد براي آنکه جبران کمبودهايي که ناشي از خروج اين کشور از اتحاديه اروپا بوده را با حضور در مناطق خاصي همچون کشورهايي که بريتانيا در آن حضور تاريخي داشته همچون خاورميانه جبران شود. بنابراين در اين مساله شاهد همسويي بيشتري ميان بريتانيا و آمريکا خواهيم بود. البته اين همکاري به‌طور تام و تمام نخواهد بود. با وجود تمامي اين همسويي ميان لندن-واشنگتن، بريتانيا از برجام خارج نشد اين مساله نشان مي‌دهد آزادي عمل اين کشور در جاي خود باقي خواهد ماند اما حداقل به‌صورت تاکتيکي همسويي بيشتري با آمريکا پيدا خواهد کرد.

برچسب ها: آمریکا ، جنگ
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز