كاش روشنفكران ما كثرت‌پذير بودند | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۴۴
کد خبر: ۳۸۵۸۵۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۶ - ۰۳ شهريور ۱۳۹۸
روشنفکران و نظريه‌پردازان جامعه تا سال‌ها بعد از زيست خود به سبب آنچه در دوره حيات گفته يا انجام داده‌اند در معرض نقد و بررسي قرار دارند و آيندگان تلاش مي‌کنند با واکاوي انديشه، کردار و گفتار آن‌ها از تجربه گذشتگان در توسعه فکري و عملي جامعه آينده استفاده کنند. عده‌اي از متفکران و پژوهشگران، يکسره بر آن‌ها خواهند تاخت و همواره روحشان را براي پرسش‌هاي تاريخي احضار و استيضاح مي‌کنند و عده‌اي ديگر از دانشگاهيان، به ستايش آن‌ها خواهند پرداخت.
روشنفکران و نظريه‌پردازان جامعه تا سال‌ها بعد از زيست خود به سبب آنچه در دوره حيات گفته يا انجام داده‌اند در معرض نقد و بررسي قرار دارند و آيندگان تلاش مي‌کنند با واکاوي انديشه، کردار و گفتار آن‌ها از تجربه گذشتگان در توسعه فکري و عملي جامعه آينده استفاده کنند. عده‌اي از متفکران و پژوهشگران، يکسره بر آن‌ها خواهند تاخت و همواره روحشان را براي پرسش‌هاي تاريخي احضار و استيضاح مي‌کنند و عده‌اي ديگر از دانشگاهيان، به ستايش آن‌ها خواهند پرداخت. به گزارش روز نو :«محمدرضا تاجيک»، استاد تحليل گفتمان سياسي دانشگاه بهشتي که رياست مرکز بررسي‌هاي استراتژيک رياست‌جمهوري در دوران اصلاحات را نيز برعهده داشته و به تحليل پست‌مدرن از مسائل اجتماعي و تاريخي شناخته مي‌شود، معتقد است فضاي روشنفکري و اصلاح‌طلبي در جامعه ايران وصله پينه‌اي است؛ يعني پيش از آن‌که انسان دموکراتيک پرورش داده شده باشد، خواسته‌اش يک جامعه دموکراتيک بوده و اين مسأله آسيب‌هاي زيادي را براي جامعه ايران در پي داشته است. تاجيک در اين باره به «ايلنا» مي‌گويد: «اتفاقي که افتاده، اين است که اين انسان قبل از اين‌که تبديل به آدمي بشود که سنگ جريان اصلاح‌طلبي و عمارت روشنفکري را بر دوش بکشد، آمده است و زير بار اين سنگ رفته است. تحزبي راه انداخته است پيش از آن‌که فرهنگ سياسي حزبي را تجربه کرده باشد. خواسته است يک جامعه دموکراتيک داشته باشد». او نتيجه اين تلاش کور را شکل‌گيري نوعي «دموکراسي بدون دموکرات»، «اصلاح‌طلبي بدون اصلاح‌طلب» و «تحزب بدون حزب» مي‌داند. او معتقد است اين فرايند دست آخر به توليد يک دموکراسي ناقص منتهي مي‌شود و جامعه‌اي متکثر اما متنفر از تکثر را در پي خواهد داشت. تاجيک با اشاره به وقايع بعد از شهريور 1320 در ايران مي‌گويد: «از سال 1320 را نگاه کنيد. به علت دموکراسي ناقصي که ايجاد شده است تعداد زيادي حزب در جامعه شکل مي‌‌گيرد اما عمر بعضي از اين‌ها، به اندازه چاپ يک شماره روزنامه است؛ يعني بعد از يک شماره، هم روزنامه‌اش تعطيل شده است و هم خودش. از گروه‌هاي فاشيستي تا گروه‌هاي سوسياليستي تا گروه‌هاي مارکسيست ارتدوکسي و همچنين گروه‌هاي مذهبي و گروه‌هاي ناسيوناليستي و شووينيستي در جامعه ايران، قارچ‌گونه مي‌رويد و هيچ‌کدام قائل به کثرت نيستند و مي‌گويند تحزب به معني ديگرپذيري و کثرت نيست».
 
اشتباه تاريخي مشروطه‌خواهان
 
شيخ فضل‌ا... نوري، از روحانيون متنفذ شيعه و منتقدين حکومت مشروطه ايران که در طول توقف مشروطه خواهان در قم تا زمان صدور دستخط و فرمان مشروطيت از سوي مظفرالدين شاه و بازگشت مهاجرين از قم، با آنان همداستان بود، پس از بازگشت از قم و انعقاد مجلس شورا و مطرح شدن نگارش قانون اساسي و مسأله بررسي آن توسط علما، تدريجاً از صف رهبران نهضت جدا شد و بناي مخالفت با حکومت مشروطه را نهاد. او معتقد بود حکومت بايد «مشروطه مشروعه» باشد و عمل به قوانيني که خلاف دستور شرع باشد (مانند اصل تفکيک قوا) جايز نيست. او در سوم تيرماه 1286 به عنوان اعتراض به حرم حضرت عبدالعظيم مهاجرت مي‌کند و با سخنراني‌ها و انتشار لوايح درصدد برملا ساختن مقاصد مشروطه‌خواهاني که مشروطه‌اي بدون تعهد به اسلام دنبال مي‌کردند، برمي‌آيد. شيخ فضل ا... نوري سرانجام به دست مشروطه‌خواهان و به حکم شيخ ابراهيم زنجاني اعدام شد. محمدرضا تاجيک با اشاره به اين واقعه تاريخي در عصر مشروطه تصريح مي‌کند که در دوران مشروطه به هر دليلي به دست همين روشنفکران اصلاح‌طلب سکولار يک فرد دگرانديشي مثل فضل‌ا... نوري بالاي دار مي‌رود، يعني در دوراني که جامعه به شدت مذهبي است و يک روحاني بلند مرتبه و مجتهد تراز اول است، او را بر بالاي دار مي‌برند. او معتقد است: «اگر عکس آن اتفاق مي‌افتاد، مي‌گفتيم اين‌ها ديدگاه متصلب و منجمدي دارند و دگرپذير نيستند و دستور داده‌اند که اين سکولارها را بالاي دار ببريد. اما چه کساني حکم بالاي دار رفتن دگرخودشان را دادند؟» تاجيک در توصيف جامعه ايراني در عصر مشروطه و بعد از اعدام شيخ فضل‌ا... مي‌گويد: «دفاعي از شيخ ندارم اما بعد از آن حذف افراد ديگري که اتفاق مي‌افتد و چنان هرج و مرجي در جامعه به وجود مي‌آيد که هر مشکلي در جامعه ايجاد مي‌شود مي‌گويند: که خب؛ مشروطه شده است! چنان هرج و مرجي اتفاق مي‌افتد که همان روشنفکر مشروطه‌خواه در حسرت آمدن يک ژنرال چکمه‌پوش شعر مي‌گويد! همه منتظرند يک ديکتاتوري بيايد و اين‌ها را از شر مشروطه نجات دهد. وي نتيجه مي‌گيرد که در جامعه ما، چون ما مقدم بر نشت و رسوب يک فرهنگ سياسي مدني و اصلاحي، دموکراتيک‌بازي دموکراتيک را آورديم اين بازي نتوانست در جامعه نمود و نماد يک بازي دموکراتيک باشد و تا امروز ما اين مشکل را داريم که احزابمان، هيچ کدام شبيه حزب به معني واقعي نيست و همه محفل و پاتوق هستند.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز