اول «بهشت» و بعد پرواز به سوي «پاستور»؛ اين نخستين نقطه اشتراكي است كه براي سردار و دكتر قابل تصور است. هرچند بعيد است اين تشابه، قاليباف و احمدينژاد را در يك مسير قرار داده باشد اما درست يا غلط آنچه چند روزي است نقل و نُقل محافل سياسي و رسانهاي شده ملاقات محمدباقر قاليباف با محمود احمدينژاد است. ماجرا از روز جمعه شروع شد؛ «وحيد يامينپور» مجري صدا و سيما و فعال سياسي اصولگراي نزديك به جبهه پايداري در صفحه شخصي خود در شبكه اجتماعي توييتر از ديدار محمود احمدينژاد، رييسجمهوري سابق ايران و محمدباقر قاليباف، شهردار اسبق تهران و كانديداي ناكام 3 دوره انتخابات رياستجمهوري خبر داد؛ موضوعي كه از ديدها پنهان نماند و در نخستين روز هفته جاري نيز در گزارشي مختصر به آن پرداختيم. اما مساله اينجا بود كه در آن روز، حلقه اطراف احمدينژاد سكوت دست جمعي پيش گرفتند. جوانفكر به عنوان مشاور احمدينژاد به طور كلي ابراز بيخبري كرد و محسن پيرهادي از اعضاي شوراي شهر سابق و چهره نزديك به قاليباف ترجيح داد بدون آنكه خبر را تاييد يا تكذيب كند، بگويد كه «تمايل به انجام مصاحبه ندارم.» البته اين سكوت او يك روز بيشتر دوام نياورد. چنانچه ديروز در حساب كاربرياش در توييتر، در 280 كاراكتر اين موضوع را اتفاقي قديمي توصيف كرد. پيرهادي نوشت: «خبر ديدار آقايان قاليباف و احمدينژاد مربوط به اواخر فروردينماه است. گويا آقاي احمدينژاد چند جلسه به مجمع تشخيص مصلحت نظام نيامده بودند، آقاي قاليباف پيگيري كردند و متوجه شدند ايشان بيمارند بنابراين با جمعي از دوستان به عيادت ايشان رفتند.» او همچنين نوشت همه چيز در دنيا سياستبازي، انتخابات و حاشيه نيست. همين» هر چند پيرهادي جملاتش را با واژه «همين» پايان داد تا بگويد اين ديدار مقدمه و موخرهاي ندارد اما اين مسالهاي نبود كه با يك كلمه «همين» بتوان بر حرف و حديثهاي بعدي آن سرپوش گذاشت.
عيادت يا ائتلاف؟!
به گزارش روز نو :ساعتي از تكذيبيه توييتري پيرهادي نگذشته بود كه خبرگزاري ايرنا خبر ديگري اين بار به نقل از يك منبع آگاه نزديك به احمدينژاد منتشر كرد. خبري كه نشان ميداد آنچه حاميان قاليباف ميگويند چندان با واقعيت منطبق نيست. او گفته بود: «آقاي قاليباف به منزل آقاي احمدينژاد رفتند و با ايشان ملاقات كردند.» البته برخلاف محسن پيرهادي، اين فرد اعلام كرد كه علت اين ديدار بيماري احمدينژاد نبوده است. او ميگويد: «دليلش را نميدانم، اما اينكه علت اين ملاقات، بيماري آقاي احمدينژاد اعلام شده، صحت ندارد.» به گفته اين منبع آگاه، «اصل اين جلسه كه اعلام شده است، خبر كذبي نيست و صحت دارد، اما خبرها درباره محتواي جلسه كذب است.»
محسن پيرهادي اما براي آنكه از صحت و سقم آنچه گفته است، دفاع كند اين بار مصاحبهاي با باشگاه خبرنگاران جوان انجام داد و گفت: «ديدار قاليباف، يك احوالپرسي ساده و عيادت از احمدينژاد بوده است.» او كه خود در اين ديدار حضور نداشته است، ميگويد: «تا جايي كه ميدانم، جمعي از مديران بودهاند، اما گويا ساير عيادتكنندگان همراهشان هم از اعضاي مجمع نبودهاند.» پيرهادي بار ديگر تاكيد كرد كه اين ديدار با اهداف سياسي و انتخاباتي برگزار نشده و تمام گمانهزنيها در اين زمينه غلط است.
مشتري براي نواصولگرايي
حكايت قاليباف و انتخابات حكايت «گاهي نميشود كه نميشود كه نميشود...» است؛ 3 دوره انتخابات رياست جمهوري و 3 شكست در كارنامه سياسي چيزي نيست كه بتوان آن را ناديده گرفت. حالا درست در زماني كه تا انتخابات مجلس يازدهم، تنها 7 ماه باقي مانده، خبر ديدار با احمدينژاد به بيرون درز پيدا ميكند. دو سياستمداري كه شايد تصور رابطهاي ميانشان، بدون در نظر گرفتن مسائل گذشته ناممكن است. براي همين به چند هفته بعد از انتخابات 96 برميگرديم؛ همان زماني كه قاليباف در برابر دوربين صدا و سيما لب به انتقاد از جناحي باز كرد كه با تصميم آنها مجبور به ترك انتخابات رياست جمهوري شده بود. جايي كه او با قيام عليه به قول خودش «پدرخواندههاي اصولگرا»، مسيرش را از اين طيف جدا كرد و علم «نواصولگرايي» برافراشت.قاليباف تقريبا يك سال پس از طرح اين موضوع يعني مهرماه 97، مانيفست
«نو اصولگرايي» مدنظر خود را هم منتشر كرد تا خط مشياش را براي جوانان اصولگرا كه مخاطب اصلي او بودند، مشخص كند. ماجرا و فراخوانهاي قاليباف اما به همين جا ختم نميشود و در تيرماه 98 از جوانان اصولگرا ميخواهد تا براي انتخابات مجلس يازدهم رزومه خودشان را در سامانهاي كه او معرفي كرده بود، ثبت كنند. البته هر روز آمارهايي هم از اين تعداد معرفي شد كه درست يا غلط بودنش هم به محل بحث تبديل شده بود. همه اينها نشان ميدهد اين بار قاليباف به جاي «پاستور»، سوداي «بهارستان» در سر دارد اما سوال اينجاست كه نقش احمدينژاد در اين ميدان كجاست؟!
در راه جريان سوم
پاسخ اين پرسش كه احمدينژاد در بازي اخير قاليباف چه نقشي ميتواند داشته باشد را ميتوان با يك نگاه به جامعه و اظهارنظرهاي مردم در كوچه و خيابان و البته فضاي مجازي پيدا كرد. به عبارت ديگر ريزش راي در ميان اصلاحطلبان و فاصله عريض و طويل اصولگرايان با جامعه جوان باعث شده تا فكر ايجاد «جريان سوم» تقويت شود. اما براي آنكه اين نقشه تمام و كمال اجرا شود و قاليباف بتواند از اصولگرايان عبور كند، نياز به يك همراه دارد؛ همراهي كه هم از اصولگرايان زخمخورده باشد و هم پايگاه رايي كه بتواند به سبد قاليباف اضافه كند. پس دور نيست اگر از احمدينژاد به عنوان تنها فردي كه همه اين ويژگيها را يكجا دارد، نام ببريم. مضاف بر اينكه در جريان انتخاباتهاي گذشته، وعدههاي انتخاباتي مشابه مانند يارانه يا برخورد با مفاسد اقتصادي با همان رفتار و نقطه اشتراك ديگري بود كه آن دو را بيشتر به هم شبيه ميكرد؛ بنابراين حداقل در مقام تصور، قاليباف و احمدينژاد ميتوانند زوج انتخاباتي خوبي براي يكديگر باشند و طبيعي است همكاسه شدن اين دو نفر و تلاش براي ايجاد «جريان سوم» چندان دور از ذهن نباشد.
هر چند شواهد نشان ميدهد كه اين ائتلاف چندان هم به دور از تصور نيست، اما افرادي هم مانند مهرداد لاهوتي از نمايندگان عضو فراكسيون مستقلين كه اتفاقا رابطه نزديكي هم با قاليباف (حداقل در مقطعي شهردار تهران بود) دارد، اين ائتلاف را غيرممكن ميداند. او به «اعتماد» ميگويد: «من ائتلاف احمدينژاد و قاليباف را يك چيز غيرممكن ميدانم يعني بر اساس تحليلي كه دارم به نظرم اين دو نفر نميتوانند در كنار يكديگر قرار بگيرند.»
او در پاسخ به اين سوال كه چرا اين ائتلاف را غيرممكن ميداند، گفت: در زمان مسووليت اين دو نفر دو نگاه متفاوت داشتند شايد از نظر جناح سياسي از يك جناح بودند اما رفتارهاي آقاي احمدينژاد در خيلي مواقع چه بعد از رياستجمهوري و چه در همان زمان قابل قبول نيست. من از جزييات ديدار اين دو نفر خبر ندارم، اما تحليلم اين است كه اين دو نفر نميتوانند در كنار يكديگر قرار بگيرند.
البته اسدالله عباسي، وزير دولت احمدينژاد عضو هيات رييسه مجلس دهم معتقد است كه تلاش براي ايجاد يك «جريان سوم» از سوي احمدينژاد از جانب ديگران القا ميشود. او به «خبرآنلاين» ميگويد: «متاسفانه برخي ميكوشند تا به جامعه القا كنند كه احمدينژاد به دنبال ايجاد يك جريان سوم است. معتقدم كه ما نيازمند آن هستيم كه اخلاق سياسي را رعايت و از ايجاد چنين شبهاتي خودداري كنيم. هر فرد در هر جناح و طيفي كه قرار داشته باشد طبيعي است كه ملاك براي مردم عملكرد اوست. جامعه تا حدود زيادي به طيفهاي سياسي آگاهي دارند. اينكه بگوييم جريان سومي در حال شكلگيري است كه تهديداتي را متوجه كشور ميكند به هيچ وجه قابل استناد نيست و منطقي در ماهيت آن ديده نميشود. مردم آگاه هستند و خود ميتوانند بررسي درستي از شرايط و معادلات كنوني داشته باشند.» عباسي درباره احتمال ائتلاف بين قاليباف و احمدينژاد ميگويد: «در مبحث ائتلاف در بين اصولگرايان مولفههاي مشخصي وجود دارد. اگر هر فردي اختلافي با اهداف اساسي اصولگرايي نداشته باشد ميتواند نقطه اشتراكي براي دو طرف بدل شود و همكاري آغاز شود. البته ممكن است در گوشه و كنار صحبتهاي مخالفي بروز پيدا كنند و طيفهاي اصولگرايي نيز در برخي موارد نظرات يكسان نداشته باشند اما من مايل هستم كه تمامي ديدگاههاي سياسي ذيل چتر يك اصولگرايي واحد تجميع شوند و فرصت آن فراهم شود تا با توجه به رهنمونهاي مقام معظم رهبري و هم راستا با گام دوم انقلاب مجلس و دولت آتي بتوانند يك شگفتي را در سپهر سياسي كشور رقم بزنند.»عباسي درباره پرچمداري قاليباف و مسير جدا از اصولگرايان نيز گفته است: «قاليباف در سال ۹۶ ازخودگذشتگي نشان داد و به تصميم شوراي مشورتي اصولگرايان احترام گذاشت كه همين موضوع يكي از ويژگيهاي مثبت سياسي اوست. معناي اين كنارهگيري عدم اقبال از قاليباف نبود. ممكن است گمانهزنيهايي نيز اكنون مطرح شود كه در غير اين صورت، شايد اتفاق ديگري حاصل ميشد. اما به هر حال مصلحت در آن دوره بر اين بود تا حول محور رييسي ائتلاف شود. اكنون نيز قاليباف با توجه به پيشينه خود ميتواند آينده درخشاني در عرصه سياسي چه در مجلس- چه در كارزار انتخابات رياستجمهوري داشته باشد كه البته تاكنون چنين موضوعي را اعلام نكرده است»
يك معادله سه مجهولي
انتخابات و اما و اگرهايش تمامي ندارد؛ همين كه بحثي مطرح ميشود، دقيقهاي طول نميكشد تا خبر ديگري و گمانه ديگري به آن افزوده شود. در اين ميان اما وقتي همه سرگرم معادله انتخابات با دو مجهول «قاليباف» و «احمدينژاد» بودند، زمزمههايي از يك مجهول سوم به گوش رسيد؛ كسي كه شايد كمتر در باورمان بگنجد. «علي لاريجاني» همان مجهول سوم اين معادله بود. روزنامه آرمان در روايتي به نقل از يك منبع آگاه درباره اين ديدار مينويسد: «محور اصلي گفتوگوها تحليل شرايط روز و دعوت آقاي قاليباف از محمود احمدينژاد براي كمك در انتخابات مجلس 98 بود.» اين منبع آگاه در پاسخ به اينكه آيا قاليباف قصد دارد جداي از ائتلاف اصولگرايان در انتخابات شركت كند، ميگويد: «از محتواي گفتوگوهاي آقايان قاليباف و احمدينژاد اين طور برميآمد كه مساله مجلس به آقاي قاليباف واگذار شده؛ يعني با توجه به اتفاقاتي كه پيرامون آقاي علي لاريجاني وجود دارد، تصميم گرفته شده او ديگر در مجلس نباشد و نزديكان او چون كاظم جلالي نيز در انتخابات شركت نكنند و جاي ديگري برايشان در نظر گرفته شود. آقاي قاليباف نيز تصميم دارد از كمك آقاي احمدينژاد در اين راه استفاده كند.» اين درحالي است كه مهرداد بائوجلاهوتي، سخنگوي فراكسيون مستقلين و از نمايندگان نزديك به علي لاريجاني درباره اين تحليل به «اعتماد» ميگويد: « از امروز هيچ چيز قابل پيشبيني نيست و بايد به انتخابات نزديك شويم تا ببينيم اوضاع به چه سمتي پيش خواهد رفت، مضاف بر آنكه در جريان انتخابات هيچ تحميلي وجود ندارد و اين نميتواند يك تحليل درستي باشد كه بگويند چه كسي در انتخابات شركت بكند و چه كسي در انتخابات حضور نداشته باشد.» او با بيان اينكه من تاكنون چنين موضوعي را نشنيدهام، ميگويد: «اساسا چنين موضوعي غيرممكن است، چراكه آقاي لاريجاني يك چهره ملي است كه در هر لباسي تنها به حل مشكلات كشور فكر ميكند. بنابراين اينكه گفته ميشود به آقاي لاريجاني گفتهاند در انتخابات حضور نداشته باشد، صحت ندارد البته اينكه در آينده چه اتفاقي رخ بدهد من نميدانم.»