جریانها، جناحها و احزاب سیاسی موجود در کشورمان درست در روزهایی که انتظار میرود خیلی فعالتر از همیشه در فضای سیاسی کشور حضور داشته باشند خیلی بیرمق و به نوعی در خواب فرو رفتهاند. با توجه به اینکه ما اسفند ماه امسال انتخابات مجلس شورای اسلامی را پیش رو داریم اما تا کنون شاهد استراتژی و رویکردی جدید از سوی جناحها و جریانهای سیاسی نبودهایم. گویی نخبگان سیاسی و تئوریپردازان به بنبست فکری رسیدهاند و نمیدانند چگونه سطح مشارکت سیاسی را در بدنه اجتماعی بالا ببرند. درواقع احزاب سیاسی نتوانستهاند نیروی سیاسی تربیت کنند تا در شرایط کنونی بتوانند از ایدهها و نظریههای آنها استفاده کنند. شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی این رکود در جریانهای سیاسی عدم تربیت نیروی جوان و فعال است. غلامرضا ظریفیان، استاد دانشگاه و فعال سیاسی در این رابطه به میگوید: نبود فرهنگ سیاسی در کنار احزاب واقعی و کارآمد از دلایل اصلی این امر محسوب میشوند.
ما دچار نوعی تفرد شدهایم
به گزارش روز نو :این استاد دانشگاه با بیان اینکه تربیت نخبگان سیاسی در گرو فرهنگ سیاسی جامعه است، به «ابتکار» میگوید: فرهنگ سیاسی امری است که در یک بستر تاریخی چندین سده شکل میگیرد. بعد از آن با یک انباشت روبهرو میشود و آن انباشت گشودگیهای ویژه این جامعه مدرن را ایجاد میکند. سیاستورزی مدرن در ایران معطوف میشود به یک دوره چندین ساله که درواقع قبل از مشروطه در ایران شکل گرفته و تا به امروز ادامه داشته است. این فرهنگ از فراز و نشیبهای مختلف عبور کرده که بخشی از آن معطوف به روانشناسی اجتماعی ما ایرانیها است که به دلایل تاریخی دچار نوعی تفرد و جمعناپذیری حرفهای شدهایم. یعنی جمعپذیری ما در تشکلها و مجامع سازمان یافته حرفهای نیست. جمعپذیری ما بیشتر عاطفی است که نمونه آن را میتوان در هیئتها و محلهها مشاهده کرد.
ظریفیان میافزاید: جمعپذیری ما به دلیل ویژگیهای سیاسی و اجتماعیمان بیشتر متکی بر یک انباشت تاریخی است تا حرفهای و سازمانی، به همین دلیل است که اساسا در درون صنوف و سندیکاها حضور و ظهور پیدا نکردهاند. ما از دیرباز به این خرد جمعی مدرن، به شکل ناقص ورود پیدا کردهایم. طبیعی است که از دیرباز احزاب ما کمتر توانایی آن را پیدا کردند که فعالیت حرفهای داشته باشند و معمولا احزاب در این شرایط به جز یکی دو حزب، آن هم در بستر گذشته تاریخی، کمتر توانستهاند مستقر شده و تداوم داشته باشند و نسل قدیم آنها برای نسل جدیدتر توانایی ایجاد کادرهای حرفهای نداشتهاند.
احزاب نتواستهاند نقش دولت در سایه را ایفا کنند
این فعال سیاسی تصریح میکند: درواقع احزاب ما تا به حال آن نقش دولت در سایه را ایفا نکردهاند. معمولا احزاب در ایران مجموعهای از افرادی هستند که تعلقات اجتماعی و قدرت تاثیرگذاری در عرصه سیاسی دارند. در نتیجه عمدتا اعضای این احزاب فعالیت و دغدغه اصلیشان حزب و مسائل مربوط به آن نیست و درواقع یکی از تعلقات و فعالیتهای آنها حزبی است، نه اصل فعالیتشان. به همین دلیل ما در تاریخ کشورمان احزاب حرفهای و کارآمد را خیلی کم داشتهایم. هوش فردی ما به شدت رشد پیدا کرده است اما هوش ارتباطی ما به معنای حرفهاش کمتر در بستر تاریخی بالیده است بنابراین طبیعی است که چنین رفتارهایی در فرآیند سیاستورزی ما ایرانیها بروز و ظهور داشته است. با وجود اینها همین احزاب نیمبند یا فعالیتهای غیرحرفهای به دلیل تغییراتی که ما در کشورمان در عرصه سیاسی داشتهایم خوش درخشیده و عرصههایی از فعالیت سیاسی فعال را نیز ایجاد کردهاند از جمله نهضت ملی و یا فعالیتهایی که منجر به انقلاب اسلامی شد.
وی اضافه میکند: تلاشهایی که در دوره اصلاحات صورت گرفت، نمونه دیگر این فعالیتها بود. به هر حال اقبالهایی صورت میگرفت اما این اقبالها کمتر نقش ماندگار پیدا میکرد به دلیل اینکه آن زمان نیازمند نیروهای توانمند، باتجربه و آموزش دیده بود که بتوانند هم عرصه مسائل تئوریک را تقویت کنند و هم در جهت انباشت تجارب سیاستورزی گام بردارند. اما ما میبینیم این انباشت کمتر صورت گرفت و نظریهپردازان نظریاتشان تبدیل به استراتژیها و نظریههای منسجم نشد. بنابراین حاصل این نوع سیاستورزی این شد که جامعه در مقطعی که به جای پیروی از یک سیستم منسجم به یک فکر و اندیشه اقبال پیدا میکند بنابراین آن اندیشه و فکر به دلیل ضعف نهادی نمیتواند اهداف را محقق کند پس با یک دوره ناامیدی یا عدم اقبال روبهرو میشویم. ما در تاریخ سیاسی کشورمان همیشه شاهد این گرایشهای موسمی بودهایم و به شدت هم تکرار شده است.
سیاستورزی حرفهای در گرو احزاب کارآمد
ظریفیان در ادامه میگوید: این بدین معنا نیست که ما در یک بستر تاریخی رشد نکردهایم بلکه باید گفت درواقع به یک زیستجهان حرفهای تبدیل نشده است. پس تا زمانی که سیاستورزی حرفهای که توسط احزاب کارآمد و واقعی صورت میگیرد در کشور تحقق پیدا نکند طبیعتا ما همچنان با این فراز و نشیبها در عرصه سیاست روبهرو خواهیم بود. ما در کشور بیش از آنکه با احزاب واقعی و کارآمد روبهرو باشیم با کمیت و کثرت آنها روبهرو هستیم. یعنی کمیت بر کیفیت سیطره دارد. ما همچنان با یک عرصه سیاسی حرفهای فاصله داریم، به همین دلیل در تربیت نخبگان و نیروهای سیاسی مجرب موفق نبودهایم. فرهنگ سیاسی ما دچار نقصانهایی است که باید برطرف شود. تا ایرادهای آن رفع نشود کاری از پیش نخواهیم برد و قدم اول آن وجود احزاب
واقعی است.
این استاد دانشگاه میگوید: ما در زمان انقلاب فرصتهای بسیار زیادی را ایجاد کردیم. برای مثال ارتباطات نهادینه شده در زمان دفاع مقدس یک تمرین بسیار خوب داشت اما از آن فرصت خود نتواست به خوبی استفاده کند. در ادامه ما در دوره اصلاحات یک فرصت بسیار خوب برای انسجام بین نیروهای سیاسی که باز به خوبی از آن استفاده نکردیم، داشتیم. بعد از آن در دولت بعدی با یک دوره خاص روبهرو شدیم که اصلا با این نوع انسجامها و فعالیتهای حزبی موافق نبود. در شرایط کنونی نیز با توجه به اینکه متوجه ضعفها و ایرادات خود شدهاند اما برای اینکه چگونه این ضعفها را پوشش بدهند هنوز ناتوان هستند و راه درازی در پیش دارند. احزاب سیاسی توانمند نیز نیازمند فرهنگ سیاسی است. این یک مجموعه در هم تنیده است که متناسب با آن نخبگان سیاسی نیز رشد و تربیت خواهند شد
روزنامه ابتکار