ابعاد سیاسی ماجرای قتل میترا استاد و مسئله نجفی به درون جریان اصلاحات هم کشیده شد و در این بین، اصولگرایان هم برحسب انتظار از این مسئله بهرهبرداری سیاسی بردند و علیه اصلاحطلبان در شبکههای اجتماعی جو روانی ایجاد کردند. اما
بازهم ماجرا به اینجا منتهی نشد بلکه اظهارات اخیر غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی در قالب توئیت و یادداشت و از سویی پاسخهای محسن میردامادی بخش دیگری از ماجرا بود که نگرانیهایی در میان حامیان جریان اصلاحطلبی به وجود آورد. یکی از نگرانیها این است که مبادا مسئله نجفی اختلافات را در اردوگاه اصلاحطلبی تشدید کند و منجر به ایجاد شکاف در بخشهایی از این جریان شود. همچنین این بیم وجود دارد که برخی از احزاب اصلاحطلب به ویژه کارگزاران بخواهد لیست مستقلی در انتخابات پیش روی مجلس ارائه کند در این صورت یکبار دیگر تجربه تلخ انتخابات 84 تکرار شده و شکست اصلاحات در انتخابات 98 محتمل خواهد شد. بر این اساس، آفتاب یزد درباره حوادث پیرامون نجفی و ارتباط با آن، سرنوشت اصلاحطلبان و تبعات ارائه لیست مستقل از سوی برخی از احزاب اصلاحات با محمد صادق جوادی حصار فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی به گفتوگو پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.
به گزارش روز نو :برخی بر این اعتقادند که اتفاقات اخیر پیرامون نجفی و جنگ روانی از سوی جریان رقیب؛ اصلاحات را در انتخابات آتی آسیبپذیر میسازد. از این رو، اساسا میتوان ارتباطی میان مسائل پیرامون نجفی و آینده اصلاحات در انتخابات پیش رو قائل شد؟
به طور ذاتی نمیتوان ارتباطی میان این دو قائل شد. اگرچه جریان مقابل به دنبال بهره برداری سیاسی از این مسئله است اما قتل میترا استاد و مسئله نجفی یک خطای انسانی است. البته بهرهبرداری سیاسی از این مسئله امری بدیهی است که در جوامع سیاسی و کمتر توسعه یافته معمولا چنین بهره برداریهایی صورت میگیرد. اما این مسئله که رفتار شخصی یک فرد به یک جریان نسبت داده شود به هیچ روی منطقی نیست. حتی اگر چنین اتفاقی در جریان اصولگرایان، تحول خواهان و یا هر جریانی دیگر هم رخ میداد باز هم نباید به یک جریان نسبت داده شود. زیرا نجفی به عنوان نماینده اصلاحات با میترا استاد ازدواج نکرد که اکنون جریان اصلاحات به این دلیل مورد قضاوت
قرار بگیرد. بلکه خطای انسانی میان دو نفر رخ داده
است و ربطی به یک جریان ندارد. البته افرادی که در معرض پارهای از قضاوتها قرار میگیرند باید بیشتر مراقب باشند. جامعه عادل و حقیقت جو باید خود را از این نوع قضاوتها دور نگاه دارد و نباید تحت تاثیر قضاوتها قرار بگیرد.
کما اینکه ممکن است روزی این امر توسط فردی در اردوگاه اصولگرایان رخ دهد که البته قبلا اتفاق
هم افتاده است. اصلاحطلبان در هیچ جایی از مانیفست شان تجویز نکردهاند که اعضای این جریان در صورت بروز خطای شخصی از سوی طرف مقابل خود، باید او را به بدترین وجه ممکن آنهم با کشتن، مجازات کنند و یا اشتباه طرف مقابل را بدین صورت جبران کنند. البته ماجرای نجفی لایههای پنهان دارد که آن بخشهای پنهان، به طور هدفمند از نگاه و قضاوت جامعه دور نگاه داشته میشود. حال آنکه اگر آن لایههای پنهان آشکار شود امکان بهرهبرداریهای سیاسی از این مسئله کم خواهد شد در نتیجه دامن زدن به این مسئله دیگر توجیهی نخواهد داشت.
طی روزهای اخیر برخی از اصلاحطلبان به ویژه جریان کارگزاران دامن خود را از ماجرای نجفی بیرون کشیدند و برخی دیگر از اعضای جبهه اصلاحات را در انتخاب نجفی مقصر دانستند، این خط کشی چه مفهومی دارد؟
دوستان در اردوگاه اصلاحطلبی یعنی کسانی که مورد انتقاد شدید به خاطر شهردار شدن نجفی قرار گرفتند به عبارتی میردامادی و حزب اتحاد ملت از یک سو و اظهارات کرباسچی و حزب کارگزاران از سویی دیگر؛ باید این واقعیت را بپذیرند که این مسائل خطاهای فردی است. اگر افراد میدانستند که انتخاب نجفی چنین پشت صحنهای دارد قطعا دست به این انتخاب نمیزدند و یا مثلا بگویند علیرغم این اشتباه شما، بازهم ما از جنابعالی به عنوان نماد اصلاحطلبی حمایت میکنیم. نه تنها جریان مقابل و جامعه ایران بلکه حتی همه احزاب اصلاحات باید منصفافه دست به قضاوت بزنند و این واقعیت را بپذیرند که اشتباه نجفی یک خطای شخصی است. حتی اگر تحت فشار هم حوادث پیرامون نجفی و قتل میترا استاد صورت گرفته باشد بازهم خطای فردی محسوب میشود. مانند بازیکنی که خوب گل میزند اما فرد مقابل برای دفاع از خود پای بازیکن قوی را بشکند. اما آیا درست است که به دلیل اشتباه فرد آسیب رسان، همه اعضای آن تیم را متهم کرد؟ بنابراین نباید تنها به این دلیل که یک نفر آسیب دیده، آن را به همه جریان اصلاحات
تعمیم داد.
آیا این اظهارات کرباسچی با توجه به فشارها و تبلیغات روانی از سوی جریان رقیب علیه اصلاحات، به مصلحت است؟ آیا میتوان گفت که کارگزاران از هم اکنون به دنبال سهم خواهی در انتخابات است و یا به نحوی باید این خط کشیها را به دلیل عدم انتخاب محسنهاشمی به عنوان شهردار در سال 96، تلافی جویانه دانست؟
بیان چنین اظهاراتی از هر دو حزب کارگزاران و اتحاد هیچ فایدهای برای هیچ یک از احزاب جریان اصلاحات ندارد. دامن زدن به این مسئله از هر دو طرف آفت زاست. باید مجموعه دوستان اصلاحطلب به این مسئله توجه داشته باشند که هر رخنه، شکاف و ثلمهای به اردوگاه اصلاحات میتوانست وارد شود به همین دلیل باید این ماجرا مدیریت شود. اصلاحطلبان باید مانع ایجاد و یا افزایش شکاف در این اردوگاه شوند. اصلاحطلبان باید با آسیب شناسی بر روی این مهم تمرکز کنند که این مسئله یک خطای فردی بوده است. چراکه هیچ کس از خطای فردی مبرا نیست. مهم این است که کجا فرد بخواهد بدرخشد و طرف مقابل هم از آن سوء استفاده کند. نجفی هم در معرض این آزمون قرار گرفت. چراکه تصور جریان مقابل این بود اگر نجفی شهردار شود در صورت اداره مطلوب شهرداری تهران امکان کاندیداتوری او در انتخابات ریاست جمهوری هم وجود دارد. به همین دلیل این مهم بسیار روشن است که جریان مقابل به بازیکن موثر تیم اصللاح طلبی آسیب زد. به طور مثال ممکن است تیم پرتغال با تیم دیگر خارجی بازی کند و در این رقابت رونالدو آسیب ببیند. آیا باید همه اعضای تیم به جان یکدیگر بیفتند که چرا رونالدو آسیب دید؟ برعکس باید به بازی خود ادامه دهند. نجفی بازیکن بسیار موثری در تیم اصلاحطلبی بوده است اما یا خود خطا کرده و یا خطایی در رابطه با او به وجود آمده است.
به هر روی یک فرد است و نباید همه چیز را به او گره زد. اصلاحات باید خویشتنداری کرده و به جوانب مسئله نگاه کند.
دعواهای جناحی اصلاحات چه تبعاتی دارد و توصیه جنابعالی به هر دو حزب کارگزاران و اتحاد چیست؟
قطعا موضع گیریهای جناحی در مجموعه اصلاحات به وجود خواهد آمد و به تفکیک نیروها و وزن کشیهای آزار دهنده اخلال آفرین منجر خواهد شد. به عبارتی همان اتفاقاتی که در سال 84 رخ داد و اصلاحات را چند شقه کرد تا آنجا که ناگزیر بازی را به جریان رقیب واگذار کردیم بازهم قابل تکرار است. البته چنانچه وضعیت موجود در اردوگاه اصلاحطلبی به درستی مدیریت نشود به نظر بازهم ممکن است اتفاقات تلخ انتخابات 84 برای اصلاحات تکرار شود. اصلاحطلبان باید مانع بروز هرگونه شکافی در این جریان شوند.
برخی بر این اعتقادند که به دلیل اختلافات اخیر میان کارگزاران و اتحاد، ممکن است در انتخابات پیش رو کارگزاران مسیر خود را از اتحاد جدا کند و خود یک لیست مستقل ارائه دهد، این ادعا تا چهاندازه محتمل است؟
این رویکرد که پیروزی به صورت جبههای امکان پذیر است، همواره نسبت به آن نقدهایی وارد بوده است. چراکه ممکن است یک یا دو حزب به این جمع بندی برسند که باید راه خود را از سایرین جدا کنند. به طور قطع این احزاب احساس میکنند به قدری توانایی دارند که وزن خود را در اردوگاه اصلاحطلبی سنگینتر نشان دهند. در این صورت ارائه لیست مستقل فواید و مضراتی خواهد داشت. اگر به سمت مضرات این مهم برویم، قطعا با این مسئله مواجه میشویم که در ادوگاه اصلاحطلبی تنها با دو حزب روبرو نخواهیم بود بلکه با جبههای روبرو میشویم که در آن چهار شاخه ایجاد خواهد شد. این 4شاخه ممکن است در حوزه ائتلاف به توافقات لازم نرسند و آفاتی متوجه این جریان شود. از سویی ارائه لیست مستقل محاسنی هم دارد. زیرا احزاب قدرتمند در صورت ارائه لیست جداگانه تکلیف شان روشن شده و به میزان مخاطبان شان پی میبرند. همچنین هر حزبی بنا بر ظرفیت خود، مسئولیت رفتارش را میپذیرد و نسبت به آن پاسخ میدهد. علاوه بر این، به طور مثال اگر حزب کارگزاران نسبت به کاندیدایی مخالف است همان زمان مخالفت خود را به طور رسمی اعلام میکند و میگوید من به کاندیدای دیگری رای میدهم. وقتی هم مردم به آن کاندیدا رای دادند مسئولیت آن کاندیدا به عهده حزب پشتیبان خواهد بود. تصور میرود بخشی از وضعیت موجود، ناشی از احساس این ضرورت است که در میان اردوگاه اصلاحطلبان هم نگرش تفکیک و مرزبندی وجود دارد. مسئلهای که در دو سال اخیر تا به امروز وجود داشته است و یک شبه هم نمیتوان درباره آن تصمیمگرفت. بنابراین بزرگان اصلاحات باید اندکی بیشتر از خود فروتنی نشان دهند و با ورود به عرصه، اتفاقات اخیر را مدیریت کنند. در غیر اینصورت نمیتوان شاهد روزهای خوبی در اردوگاه
اصلاحطلبی بود.
با توجه به اینکه در دو سال اخیر با تنزل سرمایههای اجتماعی اصلاحات روبرو بودیم، در صورتی که شاهد ارائه لیست مستقل از سوی کارگزاران باشیم، آیا این مسئله احتمال پیروزی اصلاحات را در انتخابات پیش رو کاهش نمیدهد؟
به هیچ روی مشخص نیست که این حزب بخواهد لیست مستقل ارائه دهد. از سویی ممکن است این لیست مستقل به ائتلاف میان 4 حزب اصلاحطلبی منتهی شود. چراکه هیچ انسان خردمندی برای شکست مبارزه نمیکند و همه به دنبال پیروزی هستند. بنابراین اگر در شرایط کنونی حزب کارگزاران تصورش بر این باشد که به تنهایی میتواند پیروز شود این تصور تا حدی با واقعیت فاصله دارد. در واقع هیچ یک از احزاب اصلاحات نمیتوانند به تنهایی مدعی پیروزی باشند و یا به تنهایی بتوانند بخش بسیاری از بدنه اصلاحات را پشت سر خود بسیج کنند. همه احزاب جریان اصلاحات باید واقع بینانه به مسئله نگاه کنند و خطاها در این حوزه را باید شخصی ببینند. خطای نجفی اگر حتی به قتل هم نمیانجامید باید از یک بعد به مسئله نگاه میشد. اکنون هم که به قتل انجامید باید به نحو دیگری به مسئله نگاه کرد. اما واقعیت این است که این مسئله فردی است و نباید آن را به جریان اصلاحطلبی گره زد. در واقع حتی اگر نجفی قبل از انجام عمل با اصلاحطلبان صحبت میکرد و میگفت من به اینجا رسیدم و باید چه کار کنم، بعید به نظر میرسد که کسی با او همکاری میکرد. اما به هر روی هیچ کس در اردوگاه اصلاحطلبی با قتل استاد موافق نبود. بنابراین نباید مسائل پیش آمده را تنها به پای نجفی نوشت بلکه باید مسئله به دور از هیجانات و التهابات رسانهای و افکار عمومی توسط یک تیم نخبه حقوقی مورد بررسی و کارشناسی
قرار گیرد. همچنین نباید اجازه داد که این مسئله صرفا رویکرد سیاسی پیدا کند.
آفتاب یزد