استراتژی اصلاحطلبان باید عوض شود
شورا در انتخاب شهردار استراتژی ندارد
آرمان- فرهاد فدایی: جریان اصلاحطلبی نیاز به یک بازنگری کلی در روشها، رویکردها و گفتمان دارد. این امر را اکثر تحلیلگران و کنشگران سیاسی اصلاحطلب بارها عنوان داشتهاند از سویی اکنون جریانات سیاسی کشور بهویژه جریان اصلاحات با عدم اعتماد مردم روبهرو هستند و نیاز به بازیابی گفتمانی به شدت احساس میشود. در این باره با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
به گزارش روز نو : در فوتبال تاکتیکی وجود دارد که در آن، سرمربی یک تیم تصمیم میگیرد یا توپ را به حریف خود واگذار کند و زمین بگیرد یا برعکس زمین بدهد و مالکیت توپ را از آن خود کند. حال با توجه به این مثال گفته میشود که اصلاحطلبان در انتخابات آینده زمین سیاست را به رقیب واگذار کند، در مقابل رابطه خود را با افکار عمومی ترمیم بخشد، به تماشای صحنه سیاسی کشور مشغول شده و خود را بازیابی کند. نظرتان را در این باره بفرمایید؟
در عالم سیاست مردم یا فضای سیاسی منتظر نمیمانند که یک جریان سیاسی در یک مقطعی آن را ترک کرده و به بازیابی خود بپردازد و با استراتژی تازهتری وارد عرصه سیاسی شود. بسیاری اوقات ممکن است آن جریان سیاسی در فاصله زمانی بازیابی خود فراموش شود، مگر اینکه یک اتفاق جدی یا دگرگونی و دگردیسی خیلی شدیدی در عرصه سیاسی رخ دهد. علاوه بر این، باید در نظر داشت که اصلاحطلبان یک حزب واحد و با چارچوبهای مشخصی نیستند بلکه یک طیف هستند و اگر جریانات پیشروتر اصلاحطلبان به این نتیجه برسند و استراتژی آنها عدم شرکت در انتخابات باشد، آن وقت جریاناتی با تن کردن پوستین وارونه به نام اصلاحطلبان وارد میدان خواهند شد، توفیقی نخواهند یافت و قطعا شکست خواهند خورد که این شکست در کارنامه این جریان ثبت خواهد شد. حتی میتواند حرکتها و اقدامات بعدی را نیز تحتالشعاع قرار دهد، بدین معنی که اگر اکنون استراتژی این باشد که شرایط مهیا نیست، پس نمیآییم، در آن صورت هم چوب را خواهند خورد و هم پیاز را! یعنی هم به میدان نیامدهاند و هم آمدهاند و شکست خوردهاند. بنابراین بنده با کلیت این پرسش شما موافق نیستم. اما یک زمانی به اصلاحطلبان اجازه حضور نمیدهند مانند شرایطی که در انتخابات ریاست جمهوری داشتیم یا در مجلس دهم که اجازه حضور چهرههای اصلی این جریان برای ورود به عرصه رقابت داده نشد. در این زمان و با این شرایط موافق هستم که اصلاحطلبان به هر طریق و تحت هر شرایطی به عرصه بیایند یا ممکن است کاندیدایی داشته باشیم که تایید هم بشود، اما شرایط بهگونهای فراهم شود که اساسا امکان فعالیت آن چهره مهیا نباشد. مانند این است که رفراندومی گذاشته شود و تنها گزینه آن «بله» باشد و کسانی که نظرشان «نه» باشد امکان فعالیت از آنها سلب شود. در چنین شرایطی حتما حفظ اعتبار جریان اصلاحات ارجح بر حضور و شکل دادن یک جای پایی برای خود در قدرت است.
پرسش هم این است که شاهد بودیم از انتخابات مجلس ششم به این طرف عرصه رقابت برای حضور اصلاحطلبان تنگ شده است و جریان اصلاحات مجبور شد در انتخابات مجلس دهم با نیروهای کمتر شناخته شدهای وارد عرصه شود که منجر به تشکیل فراکسیون امیدی شد که عملکرد آن مورد انتقاد بسیار زیادی قرار گرفته است. بهتر نیست که در این شرایط اصلاحطلبان تن به این رقابت ندهند و خارج از گود رقابت بایستند؟
در هر صورت بخشی از این دعواهای سیاسی ادامه خواهد یافت. با این مورد که اصلاحطلبان به هر دلیلی نتوانند با حداکثرظرفیت خود در انتخابات حاضر شوند و حضورشان نیمبند باشد که تنها به دامن زدن و گسترش مطالبات منجر شود مخالف هستم که نمیتواند پاسخگو باشد. کمااینکه اکنون باید به عملکرد دولتی پاسخ داده شود که خود را اصلاحطلب نمیداند، اما جور آن را باید جریان اصلاحاتی بکشد که از این دولت حمایت کرده است.
اینها اگر و مگرها بود، اما واقعیت این است که اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم لیستی معرفی کردند و با رأی آوردن آن لیست فراکسیون امید شکل گرفت. برای انتخابات مجلس بعدی و ریاست جمهوری 1400 با کدام کارنامه میتوان مردم را به این جریان و لیستهایش امیدوار کرد؟
بدون شک اکنون شرایط بسیار دشوارتر از گذشته است و این گونه نیست که مردم به راحتی به یک لیست رأی دهند. بحث بنده این است که یک جریان سیاسی هر حرکتی که میکند باید منتج به نتیجه باشد. بنابراین به عرصه نیامدن هنگامی میتواند مفید باشد که نتیجهای در بر داشته باشد. یک جریان سیاسی به صرف اینکه مبادا مردم به آن رجوع نکنند نباید عرصه را ترک کند. ممکن است فردا روزی شرایطی مهیا شود که چهرههای شاخص و شناخته شده اصلاحطلب بتوانند وارد عرصه رقابت شوند. این یعنی میتوان از ظرفیت جریان اصلاحات به طور کامل استفاده کرد. در این صورت ترس از شکست احتمالی نباید باعث شود این جریان از رقابت پا پس بکشد. یعنی بنده وقتی حضور اصلاحطلبان را اگر و مگری میکنم برای این است که ممکنها را هم در نظر دارم. در انتخابات مجلس چهارم و پنجم هم جریان چپ آن زمان با عدم تایید صلاحیتهای گسترده روبهرو شد، اما در سال 78 و برای انتخابات مجلس ششم به علت تغییر شرایط جامعه و رویداد دوم خرداد، مجبور شدند شرایط تازه را پذیرا باشند و تن به شرایط موجود بدهند.
در سال 94 شرایط برای حضور اصلاحطلبان مهیا بود که آن لیست بیرون آمد و افرادی وارد آن شدند که هیچ قرابتی با گفتمان اصلاحطلبی نداشتند؟
خیر، موافق نیستم. در آن زمان صلاحیت بسیاری از نیروهای اصلاحطلب تایید نشد و چون اصلاحطلبان نتوانستند کاندیداهای دلخواه را در لیست بیاورند، این لیست شکل گرفت و در نهایت میتوان گفت افراد معرفی شده در آن لیست آینه تمامنمای اصلاحطلبی نبودند.
شما عملکرد دو لیست مجلس دهم و شورای شهر پنجم را چگونه ارزیابی میکنید؟
موافق این هستم که استراتژی اعضای شورا در انتخاب شهردار مشخص نیست. متاسفانه بخش عمدهای از این نقد به خود جریان اصلاحات باز میگردد که استراتژی مشخصی در عرصه سیاسی ندارد. برخی از دوستان خیلی خوب ما کارهای عجیبی میکنند. از سویی به حسن روحانی تن میدهند که خطوط قرمز مشخصی دارد، از جناح دیگر آمده و بهخاطر شرایط از او حمایت میکنیم و از سوی دیگر شورا میخواهد با انتخاب افرادی به عنوان شهردار پایتخت، نارضایتی خود را ابراز کند! چنین واکنشی در عالم سیاست معقول نیست. به عبارت دیگر همه مشکل ما شرایط نیست، بلکه تصمیمگیریهای غلط هم بخشی از مشکل است.
یک مشکل دیگر این است که گاه فقدان استراتژی و تاکتیک آشکار میشود. آیا تحلیل سیاسی از اوضاع وجود ندارد؟
بنده در داستان آقای نجفی هشدار داده بودم، منتها برخی دوستان تا وقتی که با مسالهای سخت روبهرو نشدهاند میگویند پای حرف خود تا آخر میایستیم. برای یکی از اصلاحطلبان شناخته شده توئیت میکند که وقتی اصولگرایان با آقای آخوندی مخالفند یعنی تصمیم درستی گرفتهایم! این نوع سخنان که پایه و اساس منطقی درستی ندارد در گذشته هم بیان میشد و مشکل قدیمی ماست. برخی دوستان ما همچنان در دعواهای گذشته ماندهاند و در عین حال میخواهند در قدرت حضور داشته باشند، اما نکته مهم این است که چندان به روش حضور در قدرت تسلط ندارند.
آرمان