خبر چنین بود: «جلسه برخى اساتید اقتصاد با رئیسجمهور با هدف بررسى مسائل اقتصادى کشور و راهکارهاى پیشنهادى کارشناسان برگزار شد. اولین خبر بعد از جلسه، احمد توکلى در مصاحبهاى توضیحاتى درباره این نشست داد و از جمله در نکتهاى قابل توجه اعلام کرد اسحاق جهانگیرى معاون اول رئیسجمهور در این جلسه حضور نداشته است. پس از این مصاحبه، انتشار تصاویر نشست هم حکایت داشت به رغم حضور مدیران ارشد اقتصادى دولت یعنى نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه، نهاوندیان معاون اقتصادى رئیسجمهور و همتى رئیس کل بانک مرکزى، معاون اول رئیس جمهور در این برنامه غایب بوده است. این اتفاق در حالى است که جهانگیرى عنوان فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتى و ستاد اقتصادی کشور را داراست و علیالقاعده موجهترین مسئول دولت بعد از رئیسجمهور براى حضور در چنین جلسهاى بوده است. البته جستوجو نشان مىدهد که جهانگیرى در دولت یازدهم خود چنین جلساتى را برگزار مىکرده، اما اینکه چرا اکنون در چنین جلسهاى حضور ندارد، ممکن است به دلیل همان موضوعى باشد که برخى اصلاحطلبان مدعىاند: محدود شدن نقش اسحاق جهانگیرى در دولت دوازدهم یا شاید، افزایش احتمالات در مورد جدایی او از دولت! با توجه به شایعات و اخبار ضد و نقیض درباره محدود شدن نقش و اختیارات جهانگیرى در دولت دوازدهم، باید دید تحولات آتى دولت تایید کننده این شایعات است یا مانند تکذیبهاى برخى دولتمردان بالاخص دفتر رئیسجمهور(که در مواقعی چنین به جای معاون اول تکذیبیه میدهد!) این مطلب چندان تطابقی با واقعیت ندارد؟
نبودنهایی که جدید نیست
به گزارش روز نو : غیبت معاون اول رئیسجمهور در جلسه برخى اساتید اقتصاد با رئیسجمهور موضوعی نبود که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد. البته این «نبودن» جدید نیست بلکه از آغاز دولت دوازدهم بود که نغمه مخالفخوانی با اسحاق جهانگیری سر داده شد؛ همان اسحاقی که ایثار با رفتار وگفتارش عجین شد و با کنار رفتن از انتخابات زمینه را برای تداوم حضور حسن روحانی در پاستور مهیا کرد؛ همان اسحاقی که ناشکیباییهای زیادی دید و بارها برای عدم اصابت تیرهای بدخواهان به رئیسجمهور و مردان پاستور، خود را سپر بلا کرد. برخی نتوانستند جهانگیری را در قامت معاون اول در ذهن خود تثبیت کنند، چرا که بهخوبی از قدرت تصمیمگیری او در حوزههای مختلف بهویژه در حوزه اقتصاد آگاه بودند، پس از مسیری کوشیدند تا نقش او را تنزل دهند. آنها تاختند و جهانگیری ایثار کرد که نمونه بارز آن موضوع سازماندهی بازار ارز بود که کشور را به سمت ناکجاآباد سوق میداد، اما معاون اول سینه سپرد کرد و به این عرصه وارد شد که بهجای تقدیر از او گفتند: «آقای جهانگیری متأسفانه سر قضیه تعیین نرخ ارز و رانتی که از جانب آن در جامعه توزیع شد، سقوط آزاد داشت. ارز جهانگیری، جهانگیری را زمین زد» یا سایتهای دلواپس نوشتند: «20 فروردین ماه بود که اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور از دلار 4 هزار و 200 تومانی رونمایی کرد، همان نرخ ارزی که امروز به «دلار جهانگیری» معروف شده و قرار بود برای جلوگیری از افزایش نرخ ارز و جلوگیری از رانت و شکلگیری بازار سیاه به کمک دولت بیاید.» این اتفاق در شرایطی رخ داد که مساله ارز در حوزه اقتصاد تعریف میشد و از وظایف معاون اول رئیسجمهور نیست! البته تلاشها برای کاستن از اعتبار و جایگاه جهانگیری محدود به موضوعاتی مانند ارز و اقتصاد نشد بلکه هر گاه سخن از تغییر و تحول درکابینه به میان میآید باز هم جریانی، برنامهریزی خود را معطوف به کمرنگ یا حذف نقش معاون اول در تصمیمات میکرد. قابل تامل آنجاست که برخی سیاسیون برای اعتبار بخشی به ادعاهای خود که گاه نادرست است از نام جهانگیری در تایید آن ادعا بهره میبرند که باز هم صبوری و خویشتنداری معاون اول حافظ آنها میشود.
مخالفت رئیسجمهور با خداحافظی جهانگیری
اسحاق جهانگیری جز اعتلای کشور و تقویت دولت هدف دیگری را دنبال نمیکند، اما برخی اوقات ناتوانان پرادعا و مخالفان در درون و بیرون پاستور چنان عرصه را بر معاون اول تنگ میکنند که او چارهای جز استعفا و کنارهگیری از دولت ندارد؛ البته هر بار هم رئیسجمهور از او میخواهد از تصمیمش منصرف شود و در دولت کنار او بماند. نباید فراموش کرد چنین شخصیتی با چنین سوابق، تجارب و ایثار بدون ادعا در دولت حضور دارد و جز مورد بیمهری نصیبش نمیشود هر چند اعضای دولت و کابینه ارتباط خوب با جهانگیری دارند و از مشورتهای او استفاده میکنند. آقای جهانگیری هم صداقت خود را به اثبات رسانده. بنابراین اعضای دولت از صراحت و جدیت او نمیرنجند بلکه سعی دارند از تجاربش استفاده کنند. البته این اعضا جدا از آنانی هستند که برای کمرنگ کردن نقش جهانگیری در دولت با هم رقابت میکنند!
اصرار دلسوزان سیاسی به کنارهگیری معاون اول
گرچه رئیسجمهور با استعفاهای روحانی مخالفت کرده است اما دخالتها و کممحلیها سبب شده است تا برخی از دوستان آقای جهانگیری در جبهه اصلاحات از این وضعیت ابزار نگرانی کرده و خواستار کنارهگیری جهانگیری هستند تا سرمایه و تجربه 40 ساله او که بسیار ارزشمند است حفظ شده و در موقعیت دیگر و در نقشهای سیاسی که پیش روست، از آن بهره برده شود. این اصرارها در شرایطی است که جهانگیری تمایلی به تنها گذاشتن دولت و رئیسجمهور ندارد اما ماحصل رفتار برخی افراد که خود را منتسب به رئیسجمهور میکنند و از سوی دیگر برای کمرنگ کردن نقش جهانگیری درجایگاه معاون اول تلاش دارند، شرایط قابل پذیرشی را پدید نیاورده است. این افراد جهانگیری را به عنوان یک عنصر خنثی میپذیرند، اما شاید نمیدانند که خنثی بودن نسبتی با ذات جهانگیری ندارد و فراموش کردند درسال 96 همین جهانگیری بود که با کنارهگیریاش از انتخابات ایثار کرد و اجازه داد «دوباره روحانی» تکرار شود. اما رفتار همین مدعیان شرایطی را رقم زد که حامیان آن روزها به منتقدان صف نخست دولت تبدیل شوند و متاسفانه باید پذیرفت سرمایه اجتماعی دولت و رئیسجمهور در معرض خطر جدی غیر قابل باور قرار گرفته است.
جهانگیری لایق فرماندهی جنگ اقتصادی
اسحاق جهانگیری تخصص بالایی در حوزههای مختلف مدیریتی بهویژه اقتصاد دارد و مشورتهای کارسازی میدهد، اما باز هم جریانی نخواست تا تجربه او به مسکنی برای درد جامعه تبدیل شود. قرار بود که تیم اقتصادی دولت ترمیم شود اما همگان درک کردند این تغییرات تنها درسخن زیبا بود و اثری در وضعیت نامطلوب اقتصادی کشور نداشت. دخالتهای غیرکارشناسی و ادعاهای بدون پشتوانه فضا را به نحوی مدیریت کرد که تردیدها نسبت به عملکرد دولت در شرایط بحران پررنگ شود. برخی در دولت که شاید وزیر هم نبودند، اما تاثیرگذاری آنها بیشتر از یک یا دو وزیر است، هیچ تلاشی نکردند که از سوابق و تجربیات آقای جهانگیری برای رفع مشکلات به موقع استفاده شود. همگان آگاه هستند که جهانگیری فرمانده ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی است و از سویی کشور در شرایط جنگ اقتصادی است و نیاز به یک فرمانده دارد که تحت هدایتهای مقام معظم رهبری اقدامات موثری انجام دهد. در این شرایط میتوان جهانگیری را که به اذعان همگان همواره از خود گذشته است به این میدان وارد کرد تا در جایگاه فرماندهی جنگ اقتصادی قرار گیرد. او میتواند با اختیارات ویژه مشکلات را پیگیری و حل کند. نمیتوان کتمان کرد که جهانگیری مرد بحران است که تا آخرین نفس برای حل مشکلات کشور مردانه تلاش میکند. زمان به سرعت میگذرد، دولت باید چشمهایش را باز کند و تصمیمی نگیرد که ستونهای پاستور سست شود، چرا که دیگر فرصتی برای جبران نیست.
آرمان