سه فاکتور مهم فعالیت سیاسی برای احزاب
قانون تشکیل حزب؛ مانع فعالیت بسیاری از افراد جامعه
سیاست و سیاسیون؛ تعیین کننده بسیاری از معادلات اقتصادی
آرمان: به عقیده بسیاری از کارشناسان، حزب در ایران به معنای واقعی آن وجود ندارد؛ حزبی که بتواند برنامههای مشخصی را ارائه دهد و اقتصاد کشور نیز در چارچوب آن برنامهها پیش رود. در این ارتباط با محمد کیانوش راد فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده سابق مجلس به گفتوگو پرداخت که میخوانید.
به گزارش روز نو : به عقیده بسیاری از شخصیتها و کارشناسان سیاسی نبود حزب به معنای واقعی، معضلی است که همواره جامعه و کشور را دچار مشکلات بسیاری کرده است. حزبی که بتواند برنامههای دولت را پیش ببرد و به آن چارچوب مشخصی دهد. نظر شما در این مورد چیست؟
سابقه حزب در ایران حداقل از سال 1320 به بعد است که اگر ملاک عمل قرار دهیم، سابقه کمی تاکنون برای شکل گیری و به کارگیری روشهای حزبی نیست. معنای سخنان این است که چه به لحاظ فرهنگی و چه به لحاظ آمادگیهای اجتماعی، شرایط برای وجود حزب در ایران فراهم است اما برخی از مشکلات مانع است و برخی مشکلات اتفاقا از سوی حاکمیت و قدرت حاکم ایجاد گردیده است که امکان گسترده شکلگیری احزاب را تا حد زیادی در جامعه مخدوش ساخته است. البته بخش پذیرش مردم از جریانات حزبی مبحث دیگری است که کارآمدی نخبگان حزبی در دیدگان مردم باز میگردد که در حال حاضر نسبت به این موضوع سخن گفته نخواهد شد اما اگر بنا باشد احزاب فراگیر و کارآمد در کشور شکل بگیرد حداقل در شرایط کوتاه مدت به سه فاکتور مهم نخست: کاهش فشارهای امنیتی و تضمین آزادیهای سیاسی، دوم: تامین شفافیت منابع مالی احزاب سیاسی آنگونه که در بسیاری از کشورهای با نظامهای حزبی مورد عمل قرار میگیرد و سوم: اصلاح قانون به گونهای که رسمیت نظام حزبی را در انتخابات همگان شاهد باشند. اگر چنین شرایطی به صورت واقعی در ایران شکل بگیرد، قاعدتا مشکلی از وجود احزاب و حضور نخبگان و فعال سیاسی در آنها نیست. متاسفانه قانون تشکیل حزب در شرایط فعلی برای فعالان سیاسی به شدت محدودیت ایجاد کرده است به تعبیری این قانون میگوید که بسیاری از افرادی که عضو جامعه ایران هستند از فعالیتهای حزبی محروم هستند. وجود برخی شرایط در این قانون به معنای محروم کردن بخش زیادی از فعالان سیاسی در فعالیتهای حزبی و یا ایجاد نظامی مبتنی بر وفاق سیستماتیک بر ای حضور در احزاب سیاسی است. در واقع این نظام حزبی بخش بسیار اندکی را به صورت واقعی میتواند از فعالان سیاسی جامه ایران در خود جای دهد. این اصلیترین مشکلی است که متاسفانه نه تنها در جهت گشایش بیشتر طی طریق ننموده است بلکه با قانون حزبی بستهتری در شرایط فعلی مواجه هستیم. این موارد دلایل عمدهای است که فعالیتهای حزبی را در جامعه ایران دچار مشکلات اساسی کرده است.
چرا جریانات سیاسی در ایران برنامههای اقتصادی مشخصی ندارند؟
در زمینه برنامههای اقتصادی احزاب با دو مساله روبهرو هستیم. یک به لحاظ نظری که اصولا نوعی سردرگمی میان جریانات فعال موجود که اجازه فعالیت دارند مواجه هستیم، بحث اقتصاد برنامهای و یا اقتصاد نئولیبرالیسم دو نوع گرایشی است که از ابتدا وجود داشته است. اقتصاد بازار اقتصاد برنامهریزی شده که با نامهای متفاوتی میتوان آنها را نامگذاری کرد. اولا در این بحث نوعی سردرگمی میان فعالان سیاسی و یا نوعی جابهجایی در مواضع قبل و اکنونی آنها وجود دارد. این مساله، البته در برخی از احزاب روشنتر است و در برخی احزاب نیز دچار ابهام است اما در اینکه تمام احزابی که حداقل به نام احزاب اصلاحطلب نامیده شدند نوعی از گرایش اقتصادی که مبتنی بر خواست اکثریت مردم و منافع اکثریت مردم است وجود دارد، اگرچه میان اقتصاد آزاد و یا اقتصاد متمرکز برنامهریزی شده اختلاف نظر وجود دارد اما در عمل پیوندی را در جهت گیری به سمت اقتصادی با مناف عامه مردم رقم زده است. در بخش نظام اجرایی ما علاوه بر مشکلاتی که به لحاظ نظری وجود دارد، قاطعیت و توان لازم برای تصمیمگیری وجود نداشته و یا کمتر مشاهده شده است که این امر بخشی به درون دولت و تیم اقتصادی دولت و بخشی نیز به صورت واقع بینانه به شرایط خارج از دولت و محدودیتهایی که در برابر دولت قرار میگیرد بستگی دارد. به طور کلی باید اذعان داشت که دولتهای مختلفی که تاکنون روی کار بودهاند اگرچه به طور بسیار مشخص، احزاب سیاسی، مانیفستهای خود را ندادند اما میتوانیم در دورانی که جریان چپ و راست وجود داشت و یا بعدا در قالب اصلاحطلبان و اصولگرایان وارد شدند، میتوان به نوع دولتها نیز توجه داشت. دولتهای پس از انقلاب از جمله دولت مرحوم هاشمی، دولت اصلاحات، احمدینژاد و آقای روحانی، هر کدام گرایشهای کلی خود را دارند.
اینکه برخی در عرصه سیاسی کشور اظهار میدارند به هیچ حزبی وابسته نیستند از سوی برخی نفی شده است. همچنین موضوعی که باید به آن توجه داشت این است که هیچ فردی نمیتواند فارغ از علایق و سلایق شخصی خود عمل کند و این علایق و سلایق انسانها به ویژه در سیاست بسیار تاثیرگذار است. نظر شما در این مورد چیست؟
روسای جمهور در ایران تاکنون مورد حمایت احزاب مشخصی واقع شدند و به موقعیت ریاست جمهور رسیدند. به تعبیری شاید به دلیل نوع ساختار سیاسی که در ایران وجود دارد که بخشی از آن به نبود یک نظام حزبی پارلمانی مشخص معطوف خواهد بود، روسای جمهور را در موقعیتی قرار داده که از تعلق خاص خود به یک حزب سیاسی خاص کناره بگیرند اما هیچگاه از جریان سیاسی وابسته به آن حزب، خود را کنار نکشاندهاند. به عنوان مثال مرحوم هاشمی به طور مشخص در جریان سیاسی کارگزاران و در مجموعه اصلاحطلبان خودرا تعریف نمود. رئیس دولت اصلاحات نیز در چارچوب اصلاحطلبان، همچنین احمدینژاد در چارچوب اصولگرایان و در حال حاضر نیز آقای روحانی با شعار اعتدال، خود را در میانه اصولگرایان و اصلاحطلبان تعریف نموده است. بنابراین هر رئیسجمهوری گرایش سیاسی خود را نفی نکردند.
بحث فراکسیون مستقل که در مجلس تشکیل شده است را آیا میتوان به معنای واقعی مستقل دانست؟
ایرادی ندارد که در یک نظام حزبی، افراد به صورت مستقل فعالیت کنند و یا در مجلس نیز فراکسیونی به صورت مستقلین شکل بگیرد. بنابراین این مساله ایرادی ندارد اما اگر افرادی که به نام لیست امید به مجلس راه یافتهاند علی القاعده باید نسبت به جریان و مجموعه سیاسی خود وفادار باشند یا حداقل از آن فراکسیون خارج شوند. نظام حزبی در جمهوری اسلامی به نحوی است که امکان گردش نمایندگان از موضعی به موضع دیگر فراهم میسازد. یک نظام حزبی چارچوب دار و غیر منعطف نیست. همانگونه که در آمریکا نیز همگان شاهدند که گاهی افرادی از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، به حزب مقابل رأی میدهند و وفاداری حزبی خود را کنار میگذارند. البته در نظام پارلمانی آمریکا، این حالت محدودی دارد اما در جامعه ایران، وضعیت بسیار ژلاتینی و منعطفی دارد به نحوی که کارکردهای یک جریان حزبی را تضعیف میکند و گاهی هم بهترین زمینه برای فرصت طلبان است. این مشکل را در وهله اول، خود احزاب باید چاره جویی کنند و از افرادی حمایت کنند که به چارچوبهای حزبی وفادار باشند. در غیر این صورت همگان شاهد نوعی بینظمی در رفتارهای سیاسی منتخبان مردم چه در سطح مجلس و چه در سطح روسای جمهور خواهند بود. نتیجه این امر نا امیدی مردم به مثلا شورای عالی سیاسی است. شفافیت نه تنها در اقتصاد، که در سیاست لازمتر است. خصوصا زمانی که سیاست و سیاسیون تعیین کننده بسیاری از معادلات اقتصادی هستند.
ارمان