به موقع مذاکره کنیم میتوانیم امتیاز هم بگیریم
رخدادهای اخیر، انتقادها نسبت به عملکرد اقتصادی دولت و نارضایتی عمومی با پیشنهاد مکرر ترامپ برای مذاکره بدون پیششرط طی ماههای گذشته همراه بوده است، موضوعی که البته با پاسخ قاطع مقامات کشورمان روبرو شد. اما این در حالی است که مقامات کاخ سفید روز گذشته بازهم پیشنهاد مذاکره بدون پیش شرط با ایران را مطرح کردند. از این رو، احمد خرم بر این اعتقاد است« مذاکره یک اصل است، اما باید با توجه به شرایط صورت بگیرد. اکنون که شرایط لازم وجود ندارد اما نه میتوان مذاکره را نفی مطلق کرد و نه اکنون که شرایط لازم وجود ندارد به طور مطلق آن را تایید کرد. اما باید درعرصه جهانی فعال باشیم و فرصتها را از دست ندهیم و به موقع تصمیم بگیریم و اقدام کنیم. اگر به موقع اقدام شود قطعاً امتیاز هم میتوان گرفت.» بر این اساس، با احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات و سیاستمدار اصلاح طلب درباره عملکرد دولت، راه حل مشکلات اقتصادی و پیشنهاد دوباره مذاکره آمریکا با ایران به گفت وگو پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.
به گزارش روز نو : همه جریانهای مخالف و موافق دولت از تحول اقتصادی سخن میگویند. این تحول اقتصادی از سوی دولت چگونه امکانپذیر است؟
تحول اقتصادی شاخصهایی دارد که در ایران به آن توجهی نمیشود. بنابراین بحران اقتصادی نیز نتیجه عملکرد غیرعلمی و نامناسب و دیر پرداختن به بحرانهای اقتصادی است. اقتصاد مانند سایر مسائل تابع اصول، مبانی و سیاستها و فرمولها و به کارگرفتن این فرمولهاست. اگر از این چارچوب علمی، مبانی و اصول تخطی شود بدون تردید نتیجهای جز بحران اقتصادی در پی نخواهد داشت. وضعیتی که امروز در همه امور به وجود آمده است نتیجه 40 سال عملکردها است. روزی در دهه اول انقلاب انگیزه همه دولتمردان این بود که به مردم خدمت کنند اما امروز این انگیزه تبدیل به «کار برای خود» شده است. اگر منافع ملی و به تعبیر دیگر منافع مردم نادیده گرفته شود و برای تصمیم سازان و تصمیمگیران و مجریان نظارتکنندگان منافع ملی اصل و خط قرمز نباشد کشور به توسعه دست نخواهد یافت یا از دیگر کشورها عقب خواهد ماند. اقداماتی که انجام میشود، اقدام منفی و بی فایدهای خواهد بود. خداوند در آیه 17 سوره رعد درباره حق و باطل مثالی میزند و میگوید که آبی را از آسمان فرستادیم و این آب در درهها جاری شد و براساس برخورد این آب با اشیا و سنگها کف بر آمد مثل مواد فلز که مذاب میشود و سربارهای روی آن و کف به وجود میآید، از آن فلز کالا و زیورآلات تولید میشود. این چنین خداوند حق و باطل را مثال میزند. خداوند همچنین میگوید و آنچه سرباره و کف است به کنار میرود و آنچه که نفع مردم در آن است در زمین ماندنی و حق است. امروز به منافع مردم منافع ملی میگویند یعنی اگر منافع ایدئولوژیک، حاکمیت، فردی، قومی، قبیلهای و فرقهای تضمین کننده منافع ملی باشد، ماندنی است. در غیر این صورت باطل است و نتیجه منفی در پی دارد. از این رو باید اذعان داشت که متاسفانه در چهار دهه گذشته منافع ملی را بر سایر منافع ترجیح ندادهایم و به عبارت دیگر خط قرمز برخی مسئولان منافع ملی نبوده. امروز منافع فردی بر منافع ملی سیطره دارد. باید یک خط قرمز وجود داشته باشد و آن هم منافع ملی است. در واقع رخدادهای کنونی ثمره بیتوجهی نسبت به منافع ملی است. بنابراین برای بهبود اوضاع باید از منافع فردی، حاکمیت و ایدئولوژیکی در برابر منافع ملی صرف نظر کرد. باید روی آنچه با منافع ملی در تعارض است، خط کشید که طی 40 سال گذشته منافع ملی فدای منافع جناحی و فردی شده است.
علت ناکامیهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را فارغ از سیاستگذاری نادرست بیشتر در همین بیتوجهی به منافع ملی میدانید؟
بله. علت اصلی و اولیه ناکامی اقتصادی و سایر ناکامیها را در بی توجهی به منافع ملی میدانم. سایر علتها در اولویت بعد از منافع ملی است. متاسفانه هنوز برخی از مسئولان ما نمیخواهند در چارچوب عقل وعلم حرکت کنند. در حالی که عقل و دانش یک مسئله و سلیقه فردی مسئله دیگری را حکم میکند به همین دلیل باید خرد و دانش بر تصمیمات مسئولان حاکم شود. اما به این مسئله هیچ توجهی نمیشود. با مروری بر قوانین بعد از انقلاب میتوان دریافت که کدامیک از قوانین نتیجهای مطلوب به دنبال داشته است. قانون مبارزه با قاچاق ارز و کالا، قانون مبارزه با مواد مخدر، قانون انتخابات موفق نبوده است. مسئولان برای قانون نویسی تجربههای جهانی را پیش روی خود قرار ندادهاند و نمیدهند. به همین دلیل قانون نویسی در ایران از دو منظر محتوا و امکان اجرا دارای اشکال است. زیرا هنوز قانونگذاران نمیتوانند قوانین داخلی را با دستاوردهای علمی، منطقی وعقلایی جهانی انطباق دهند. کره جنوبی در سه چهار دهه گذشته وضعیتی بدتر از ایران داشت؛ اما امروز بازار کشتی، بازار خودرو، بازار موبایل، بازار کامپیوتر را در سطح جهان در اختیار دارد و درآمد سرانه ملتش 6 تا 7 برابر ایران است. 45 سال پیش نخست وزیر این کشور آرزو داشت، روزی برسد که سئول تهران شود. امروز برعکس ایران آرزو دارد که تهران، سئول شود.
چرا به اینجا رسیدیم؟!
مسئولان و مدیران روی دانش، ضوابط، استانداردها و معیارها و انجام کار براساس مطالعات بیتوجه بودند. قطعاتی که امروز در کشور ساخته میشود بیش از 70 درصد آن از سوی کمپانیهای دارای لیسانس و برند رد میشوند. خودروهای داخلی به هیچ روی مزیت رقابتی با خوردهای خارجی را ندارند. از میان یک میلیون خودرو که در داخل ساخته میشود حداکثر 30 تا 40 هزار دستگاه صادر میشود. این در حالی است که تقریباً بیش از 95 درصد خودروهای ژاپنی و کرهای به کشورهای بزرگ جهان صادر میشود. خودروهای ژاپنی و کرهای از منظر قیمت و کیفیت قابل رقابت با خودروهای جهانی است. سومین مسئلهای که ایران نسبت به آن هیچ توجهی ندارد هزینه فایده کردن است. مسئله چهارم؛ بی اعتقادی به وجود یک دولت سبک و چالاک است. دولت مانند انجمن خیریه برخورد میکند. وقتی یک نفر در کشور تعدیل میشود صدای ده نفر در میآید. در حالی که تعدیل شدن به نفع جامعه است. به طور مثال دولت اگر در پنج سال 50 درصد از نیروهای خود را کاهش دهد، 50 درصد از حقوق ماهانه را به عنوان بیمه بیکاری به آنها پرداخت کند و 50 درصد در زمینه صرفاً تولید در بانک سپردهگذاری شود و تا چهار برابر خط تسهیلات برقرار و به طرحهای تولیدی و سرمایه در گردش جهت افزایش تولید صرف شود به واحدهای تولیدی وام داده شود که کالای آنها مزیت رقابتی داشته باشد. وام به واحدی داده شود که استاندارد را رعایت کند و حداقل 50 درصد محصولات خود را صادر کند در این صورت هم مسئله اشتغال و رکود با گردش پول در بخش تولید حل میشود و هم به رونق اقتصادی میرسیم. مجموع کشورمان؛ دولت، بازنشستهها، نهادها و بنیادها که حدود هشت میلیون نفرشان حقوق بگیر دارند؛ قطعا طی دو سال آینده تامین اجتماعی به هیچ روی توان پرداخت حقوق بازنشستهها را ندارد. اکنون نیز 50 درصد از پول نفت به دولت تعلق میگیرد، درحالیکه در جهان برای پرداخت حقوق بازنشستگی از محل مبلغی که از حقوق پرسنل در طول 30 سال کسر میکنند با آن فعالیت اقتصادی نیز انجام میدهند و از محل بخشی از سود این سرمایهگذاری حقوقها را پرداخت میکنند اما دولتهای بعد از انقلاب از دارایی سازمان تامین اجتماعی میخوردند. دولت اکنون 200 هزار میلیارد تومان به تامین اجتماعی بدهکار است نه تنها فعالیت اقتصادی نکردند، مدیران سازمان تامین اجتماعی نیز نتوانستند از این سرمایه کلان بیمه و بازنشستگی سوری را عاید بیمهشدگان بکنند. در سازمان تامین اجتماعی بیکفایتی بیداد میکند.
نارضایتیهای اقتصادی و همچنین عملکرد دولت در بعد اقتصادی امروز سبب شده که روز به روز به صف مخالفان دولت روحانی اضافه شود، از این رو، دولت چگونه میتواند امید و اعتماد را در جامعه نسبت به خود ایجاد کند؟
مهمترین گامی که دولت باید بردارد شفاف سازی است؛ روحانی باید واقعیتها را با مردم در میان بگذارد، تنها از این طریق میتواند امید و اعتماد را در دل جامعهای که به رئیس دولت رای دادهاند، ایجاد کند. برخی از مسائل هم ارتباطی به دولت ندارد. سایر بخشهای نظام باید نسبت به آن اقدام و اعتماد لازم را در جامعه ایجاد کنند.
به هر روی تلاشهایی به ویژه در سه سال اخیر برای شفاف سازی و افزایش امید از سوی دولت مشاهده شد. اما آن طور که باید اثرگذار نبود، دولت روحانی باید چه کار میکرد که نکرد؟
فارغ از همه تلاشهایی که دولت برای شفافسازی داشته باید اذعان کرد که مسئله مبنایی دولت اعتمادسازی است. در داخل دولتمردان باید با اعتمادسازی، امید ایجاد کنند که تلاشهای دولت به ویژه در هفتههای اخیر پس از افزایش نارضایتی برای ایجاد اعتماد و امید کافی نبود. جامعه خواستار بهبود اوضاع در دو عرصه داخلی و خارجی است. به همین دلیل دولت باید در حوزه داخلی و خارجی دست به کار مفید بزند و از این طریق در میان مردم امید ایجاد کند. در مسائل داخلی هم مشکل عمده و اصلی بحران اقتصادی و افزایش افسارگسیخته ارز و قیمت کالاهاست و هرج و مرج اقتصادی حاکم بر جامعه.
یکی از مشکلات دولت در اقتصاد صادرات و واردات است، دولت در حوزه سیاست خارجی چگونه میتواند اعتماد و فضا را برای حل مشکلات صادارت و واردات و بهبود روابط ایجاد کند؟
ایران نمیتواند مانند کره شمالی در کشور را به روی جهان ببندد و سپس شاهد حل مشکلات معیشتی، رفاهی، اشتغال و سیاست داخلی و خارجی باشد. به همین دلیل باید در کشور را به روی جهان گشود، باید با جهان وارد تعامل شد، باید مبادلات علمی و تکنولوژیک با جهان داشت. باید از کمپانیهای دارای لیسانس بخواهد که بسترها را برای سرمایه گذاری آماده کنند. دولتمردان باید به کمپانیهای بزرگ جهان برای سرمایهگذاری در ایران اطمینان لازم را بدهند. وابستگی و نفوذ فرهنگ غربی نباید مسئولان را نگران کند. به طور مثال مالزی در کشورش را به روی جهان باز گذاشت و قالیچه قرمز برای سرمایه گذاران پهن کرد. مهاتیر محمد وزرای خود را تشویق کرد به اینکه اگر هر یک از وزرا بتوانند یک دلار و یورو سرمایه در مالزی جذب کند یک یا دو درصد از آن سرمایه جذب شده به عنوان پاداش به آن وزیر و همکارانش تعلق میگیرد. به هر روی، ایران باید پیش روی صاحبان دانش و تکنولوژی قالیچه قرمز پهن کند. ترس از وابستگی در حقیقت بیانگر این است که از ترس مرگ خودکشی کنیم. رئیس جمهور و وزیرامورخارجه باید تعاملات خود را با کشورهای جهان افزایش دهند و از مسئولان کشورهای صاحب دانش تکنولوژی وتجربه بخواهند که سرمایهگذاران خود را به ایران اعزام کنند. ایران باید وارد تعامل با کشورهای بزرگ وصاحب علم و تکنولوژی شود، نه مانند دولتهای نهم و دهم که با کشورهای عقب افتاده و توسعه نیافته ارتباط داشت و با کشورهای پیشرفته روابطش را قطع کرد. ایران باید درسیاست خارجی خود تجدیدنظر کند و با کشورهای صاحب نام و پیشرفته وارد مذاکره شود.
جنابعالی میفرمایید که ایران باید با کشورهای صاحب نام وارد تعامل شود، این در حالی است که آمریکا یکی از همین کشورهای صاحب نام است اما مذاکره با این کشور به دلایلی در شرایط فعلی به مصلحت نیست؛ در برابر این کشور و برخی از شرایطی که ناشی از فشارهای آمریکا متوجه ماست چه باید کرد؟
مذاکره یک اصل است، اما باید با توجه به شرایط صورت بگیرد. اکنون که شرایط لازم وجود ندارد اما نه میتوان مذاکره را نفی مطلق کرد و نه اکنون که شرایط لازم وجود ندارد به طور مطلق آن را تایید کرد. اما باید در عرصه جهانی فعال باشیم و فرصتها را از دست ندهیم و به موقع تصمیم بگیریم و اقدام کنیم. اگر به موقع اقدام شود قطعاً امتیاز هم میتوان گرفت.
در سیاست خارجی باید باز برخورد کرد. به عبارتی دیگر بهتر است که در شرایط کنونی درها را برای مذاکره نبندیم تا شرایط آن به دست آید.
چگونه میتوان منتظر شرایط بود، در شرایطی که وزرای دلسوزی مانند ظریف متهم به خیانت میشوند؟
کسی که با موضعگیریهای خود باعث بی اعتمادی مردم به حاکمیت و دولت و پمپاژ یاس و ناامیدی مردم میشود خائن است. مهر در شناسنامهها کم داریم مهر خیانت هم
می زنیم.
مشکلات اقتصادی اوضاع بغرنجی در جامعه ایجاد کرده و همه جا سخن از خالی بودن سفرههای مردم است، رونق اقتصادی از سوی دولت چگونه امکان پذیر است؟
برای رونق اقتصادی مهمترین مسئله این است که دولت باید بداند از کجا شروع کند تا از این رکود خارج شود. بر این اساس، بر این باورم که فعال شدن در صنعت ساختمان و مسکن میتواند جرقهای برای رونق باشد. ساخت و ساز نیاز به سرمایه گذاری دولت ندارد. بلکه بیش از 30 درصد از سرمایهگذاریها در اقتصاد و کشور در صنعت ساختمان سرمایه گذاری میشود و 98 درصد از سرمایهگذاری در بخش ساختمان توسط مردم و بخش خصوصی انجام میشود. باید بستر و ابزار حرکت را فراهم کرد و کسانی که به کار ساخت و ساز میپردازند را مورد تشویق و حمایت قرار داد. 180 رشته تولیدی پشتیبان صنف ساخت و ساز است. ساختمان به سیمان، تجهیزات، میلگرد، درب، پنجره، شیرآلات، یراق آلات، شیشه، کاشی و سرامیک نیاز دارد. بنابراین وقتی ساخت و ساز مسکن و ساختمان فعال میشود رشتههای مربوط به آن هم فعال میشود که متاسفانه ساخت و سازهم در رکود است. از سویی دولت باید تلاش کند تا بدهی خود را به سیستم بانکی پرداخت کند. سیستم بانکی نیز باید ملزم به پرداخت بدهی خود به بانک مرکزی و دادن تسهیلات به تولیدکننده مسکن و ساختمان و خریدارشود با بدهی که دولت به سیستم بانکی دارد که بیشتر از 200 هزار میلیارد میشود تعداد محدودی از بانکها ممکن است ورشکست شوند اما باید بدهیها به بانک مرکزی پرداخت شود. سپرده در بانک مرکزی برای کنترل نقدینگی و تورم است و در صورت استنکاف بانکهای عامل نقدینگی افسارگسیخته میشود. ورشکست شدن دو بانک بهتر از این است که دولت دچار ورشکستگی شود یا در عمل چنان ورشکسته شود که قادر به انجام هیچ کاری نباشد. بنابراین باید تصمیم گرفت که دولت ورشکسته شود یا چند بانک اعلام ورشکستی کنند. دولت باید نام بانکهای بدهکار به بانک مرکزی را اعلام کند و بگوید که این بانکها با نجات خود دولت را دچار مشکل میکنند. مسئله سوم؛ طرحهای ناتمام و جدید عمرانی است. دولت باید با دست باز اجازه دهد که بخشی از طرحها را بخش خصوصی کامل کند. اما دولت طی چهار سال گذشته نتوانست این فضا را برای بخش خصوصی ایجاد کند. اکثر مدیران دولتی و کارکنان دولت روحانی افرادی بسته و محدودنگر هستند و همه چیز را برای خود میخواهند. این افراد با خود حساب و کتاب میکنند و میگویند که ما در طول عمر کارمندی خود به قیمت امروز در 30 سال کار دو میلیارد تومان هم نمیتوانیم بگیریم چرا باید یک پروژه پنج میلیاردی را به یک شرکت واگذار کنیم که به محض واگذاری صاحب 5، 10 یا 100 میلیارد تومان میشود. چنین دیدگاهی موانع اصلی بر سر راه واگذاری پروژههای ناتمام و جدید است. رئیس جمهور هم چند بار اعلام کرد که گاهی دولت برای ایجاد رونق در حوزه اقتصادی ناگزیر میشود که یک واحد تولیدی و خدماتی را مجانی به بخش خصوصی بدهد. به طور مثال؛ وقتی آلمان شرقی و غربی با یکدیگر ادغام شدند کارخانههایی درآلمان شرقی به فعالان اقتصادی توانمند در ازای یک مارک واگذار شد. اما در ایران توجهی به توانمندیها نمیشود بلکه پروژهها در برابر پول واگذار میشود که این مهم از خطاهای بزرگ دولت است. به ویژه در شرایطی که پیمانکاران و صاحبان صنعت خود بدهکارند و پولی در بساط ندارند. پیمانکاران به سیستم بانکی و پیمانکاران جزء و فروشندگان مصالح بدهکارند و از دولت طلبکارند. بنابراین دولت باید به همه مسائل مذکور توجه کند و در منافع خود و نگاه درآمدی به پروژههای ناتمام و جدید صرف نظر کند، در حالی که افراد مورد اعتماد زیادی در کشور وجود دارد که توانمندی فعال کردن پروژه را دارند و دستشان از سرمایه تهی است، باید کمک کرد که به میدان بیایند. عوامل اجرایی دولت با تنگ نظری کشور را به نابودی کشاندند. اما این افراد از برخوردها مصون هستند.
اگر رئیس جمهور خود از تیم اقتصادی ناراضی است؛ علیرغم اینکه فشارها را روی مردم میبیند؛ چرا در تغییر آنها تا ایناندازه ملاحظه به خرج میدهد؟
دولت یازدهم و دوازدهم دولتی بسیار محافظهکار و بی انگیزه است و ادامه چنین سیاستی به زیان کشور و مردم است. زیرا به ویژه در شرایط کنونی برای تغییر وضعیت، کشور نیاز به مدیران
تحولگرا دارد. مدیر حفظ وضع موجود و بهبود اوضاع دردی از کشور دوا نمیکند.
1) اهل منطق هزینه فایده باشد.
2) استراتژیست باشد.
3) قدرت تبدیل کردن برنامه به عملیات را داشته باشد( عملیاتی کردن برنامه)
4) در تصمیمگیری شجاعت داشته باشد.
4) اعتقاد به بخش خصوصی داشته باشد. بخش خصوصی باید رسالت تصمیمسازی را به عهده داشته باشه و دولت تصمیم گیری کند و پای تصمیمات محکم بایستد. اما برخی از مدیران در زمان عمل از تصمیمات خود پا پس میکشند.
5) تصمیم گیریها باید همراه با مطالعه و تحقیق صورت بگیرد.مدیر باید انگیزه کافی برای کار کردن و پیشبرد امور را داشته باشند. بنابراین مدیران نباید به دنبال رفع تکلیف باشند بلکه باید به دنبال نتیجه باشند. متاسفانه جای چنین مدیرانی در کشور خالی است. ( مدیران تحول گرا و نتیجه گرا)
برخی بر این اعتقادند با توجه به این اوضاع نا به سامان که کشور با آن روبرست تغییر وزرا در شرایط کنونی به صلاح نیست، با این همه شما تصور میکنید که کشور باید به علت برخی از توجیهات همچنان به خاطر وجود مدیران ناکارآمد خسارت دهد و هزینه آن گریبان مردم را بگیرد؟
مدیرانی که تاکنون اقدام ثمربخش و رضایتبخشی نداشتند و نتوانستند در جهت بهبود اوضاع گامی بردارد حضورشان بیش از این در دولت به مصلحت کشور نیست.از سویی باید در نظر داشت که وقتی مدیری برکنار میشود باید به جای این مدیران یک مدیر کارآمدتر و با انگیزهتر و شارپ تر روی کار بیاید. مدیری که در مدیریت قبلی خود موفق نبوده است یا در هزینه کرد بودجه دقت نداشته است یا سلامت در کار او و زیر مجموعهاش به هیچ روی نبوده مدیری که دنبال رانت خواری و پورسانت گرفتن است ماندن او حتی یک روزهم به نفع دولت نیست.
برجام دستاورد مهم دولت روحانی است که روزی اصلاح طلبان از آن حمایت و مردم را بیشتر به این دلیل تشویق به رای به رئیس جمهور کردند، لغو آن به زیان آینده سیاسی جریان اصلاحات نیست؟
مسائل کشور در دست جناح و جبهه خاصی نیست. برخی از کانونهای فشار و قدرت حضور دارند که در مسائل کشور اعمال نظر و سلیقه میکنند و شرایط از فضای موجود در دولت اصلاحات وهاشمی هم بسیار سختتر است و برای حل مشکلات باید همه مجموعه حاکمیت به میدان بیایند. دولت به تنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد. اگر همه مجموعه حاکمیت برای حل مشکل و به خاطر مردم وارد کار نشوند کاری نمیتوان از پیش برد.
لغو برجام و بازگشت تحریمهای چند جانبه مردم را نسبت به دولت دلسردتر نمیکند؟
دولت باید رو راست و صادقانه با مردم برخورد کند و ریشههای مسائل و مشکلات را برای مردم مطرح کند. امروز دولت یک سخن میگوید و فردا سخن دیگر و تصمیمات نسنجیده میگیرد با این روش نمیتواند اعتمادی میان دولت و مردم ایجاد کرد. تا به امروز تصمیماتی در دولت گرفته شده است که عدم عمل به آن به دولت لطمه وارد کرده است. نخست؛ دولت یک باره به این نتیجه رسید که ارز تک نرخی باشد. در حالی که هنوز به خوبی روشن نیست مبنای این تصمیم چیست. کداماندیشمند و صاحب نظر اقتصادی در داخل و خارج از کشور چنین توصیهای کرد که در کنار بحرانهای موجود منجر به وضعیت شدیداً بحرانی کنونی شد. طی سالهایگذشته دولت تصمیم گرفت که نرخ سپردهها را از 25 درصد به 15 درصد برساند، شکست بخورد و باز به 20درصد رسید. در برخی اوقات برای عبور از یک نقطه بحرانی ناگزیر به پرداخت هزینه هستیم. دولت بخشی از پولی که در اختیار دارد را باید روی سیستم بانکی یارانه کند. اگر جمع بندی این بود که 23 درصد به سپرده گذار داده شود و برای جبران آن سوبسید روی وام قرار بگیرد؛ شاید ضرر این روش کمتر بود تا اینکه تسهیلات کاهش یابد و در نهایت بانک متضرر شود. طی هفتههای اخیر عنوان شد که از فردا صرافیها به فعالیت خود ادامه خواهند داد و سپس مشخص شد که ارزی در کار نیست که به صرافیها تزریق شود. بعد به پتروشیمیها تکیه کردند که آنها هم به تعهدات خود عمل نکردند. چنین تصمیماتی سنجیده نیست و نتیجهای عکس به دنبال دارد. کی ارز به این روز افتاده بود که ظرف کمتر از پنج ماه چهار برابر شود و باز هم نوسان قیمت ارز آرام و قرار نگیرد. بحرانهای سالهای اخیر نتیجه سالها بدون مطالعه و برنامهریزی حرکت و توسعه کشور را بر سلیقه مدیران سوار کردن است. همچنان بر طبل بدون مطالعه توسط مشاوران ذیصلاح و برنامهریزی غلتان و روزآمد میکوبیم و از سوی دیگر استفاده از مدیران تحولگرا و تصمیمگیریهای شجاعانه و اصلاح ساختار اداره کشور فراموش شده و به شعارهایی نظیر با این ساختار و منابع انسانی، سیستم منفعل و فرایندهای معیوب ره به جایی نخواهیم برد. در یک کلام عملکرد و رفتاری راهحلهای حاکمیت و دولت است که اعتمادآور و امیدوارکننده است.
آفتاب نیوز