تهمینه که زندگی خود را همچون فیلم های هندی تصور می کرد دچار سرنوشت شومی شد.
تهمینه، زن ۲۶ساله با حضور در دادگاه خانواده از تاثیر فیلم های هندی در زندگی خود گفت: در دوران دبیرستان به پیشنهاد یکی از دوستانم چند فیلم هندی غیرمجاز دیدم، این فیلم ها آنقدر در من اثر گذاشت که خود را مانند شخصیت این فیلم ها می پنداشتم.
وی ادامه داد: تا پاسی از شب چشم به کامپیوتر می دوختم. در یکی از این روزها پسر سبزه ای به نام حسین که شبیه «هندی ها» بود و در همسایگی ما سکونت داشت توجهم را به خود جلب کرد. او اهل یکی از شهرهای جنوب کشور بود که به شمال مهاجرت کرده بودند.
تهمینه بیان کرد: من تحت تاثیر فیلم های هندی تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. به همین خاطر به او ابراز علاقه کردم و او نیز استقبال کرد، پس از مدتی علی رغم مخالفت های خانواده ام با هم ازدواج کردیم.
این زن گفت: هنوز چند ماه از ازدواج مان نگذشته بود که اختلافات ما شروع شد. او مرا که باردار بودم به شدت کتک می زد به همین خاطر از شمال به شهر دیگری آمدم تا مرا پیدا نکند ولی پس از به دنیا آمدن دخترم که مبتلا به دیابت Diabetes شده بود به سراغم آمد و من هم گذشته را نادیده گرفتم. با این وجود همواره به رفت و آمدها و ارتباطاتش مشکوک بودم.
وی ادامه داد: تا این که یک شب وقتی گفت به خانه نمی آید او را تعقیب کردم. ساعت ۱۰ شب بود که صورتم را پوشاندم و به دنبال او وارد پیتزافروشی شدم. همسرم در طبقه بالا کنار یک زن نشسته و دست او را گرفته بود، با دیدن این صحنه طاقت نیاوردم و به تقلید از فیلم ها سیلی محکمی به صورت همسرم نواختم که او فرار Escape کرد اما من با آن زن درگیر شدم و پلیس Police همسرم را هم دستگیر کرد.
تهمینه، زن ۲۶ساله با حضور در دادگاه خانواده از تاثیر فیلم های هندی در زندگی خود گفت: در دوران دبیرستان به پیشنهاد یکی از دوستانم چند فیلم هندی غیرمجاز دیدم، این فیلم ها آنقدر در من اثر گذاشت که خود را مانند شخصیت این فیلم ها می پنداشتم.
وی ادامه داد: تا پاسی از شب چشم به کامپیوتر می دوختم. در یکی از این روزها پسر سبزه ای به نام حسین که شبیه «هندی ها» بود و در همسایگی ما سکونت داشت توجهم را به خود جلب کرد. او اهل یکی از شهرهای جنوب کشور بود که به شمال مهاجرت کرده بودند.
تهمینه بیان کرد: من تحت تاثیر فیلم های هندی تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. به همین خاطر به او ابراز علاقه کردم و او نیز استقبال کرد، پس از مدتی علی رغم مخالفت های خانواده ام با هم ازدواج کردیم.
این زن گفت: هنوز چند ماه از ازدواج مان نگذشته بود که اختلافات ما شروع شد. او مرا که باردار بودم به شدت کتک می زد به همین خاطر از شمال به شهر دیگری آمدم تا مرا پیدا نکند ولی پس از به دنیا آمدن دخترم که مبتلا به دیابت Diabetes شده بود به سراغم آمد و من هم گذشته را نادیده گرفتم. با این وجود همواره به رفت و آمدها و ارتباطاتش مشکوک بودم.
وی ادامه داد: تا این که یک شب وقتی گفت به خانه نمی آید او را تعقیب کردم. ساعت ۱۰ شب بود که صورتم را پوشاندم و به دنبال او وارد پیتزافروشی شدم. همسرم در طبقه بالا کنار یک زن نشسته و دست او را گرفته بود، با دیدن این صحنه طاقت نیاوردم و به تقلید از فیلم ها سیلی محکمی به صورت همسرم نواختم که او فرار Escape کرد اما من با آن زن درگیر شدم و پلیس Police همسرم را هم دستگیر کرد.
بنابراین گزارش قاضی دستور احضار حسین را صادر کرد.
رکنا
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
