مهسا وقتی از زندان آزاد شد در بد دردسری افتاد! | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۳
کد خبر: ۳۳۶۷۳۹
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۲ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۷
زن معتادی که به جرم مشارکت در قتل مقابل بازپرس دایره جنایی مشهد قرار گرفت، شروع به تعریف کردن زندگی اسفبار خود کرد.
،  این زن به نام مهسا به بازپرس جنایی گفت:من هر روز به بهانه های مختلف او را می دیدم ولی برای ازدواج با او با مخالفت خانواده ام روبه رو شدم. چند روز بعد به پیشنهاد کریم با او فرار Escape کردم و به اصفهان رفتم. پدرم که در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بود با ازدواج ما موافقت کرد و بدین ترتیب زندگی من و کریم که جوانی بیکار و معتاد Addicted بود آغاز شد، طولی نکشید که کریم مرا هم به مواد مخدر Drugs صنعتی آلوده کرد. با به دنیا آمدن اولین دخترم شرایط زندگی هر روز سخت تر می شد. دیگر برای تأمین هزینه های مواد مخدر در منزل دیگران کار می کردم و یا وسایل منزلمان را می فروختیم. چند ماه از به دنیا آمدن فرزند دومم نگذشته بود که برای اولین بار طعم تلخ زندان Prison را چشیدم. آن روز در منزل یکی از خرده فروشان مواد مخدر در حال استعمال شیشه بودم که توسط مأموران انتظامی دستگیر شدم. قاضی Judge پرونده وقتی وضعیت اسفبار من و همسرم را دید از او خواستم تا فرزندانم را به بهزیستی بسپارد. مدتی بعد از تحمل کیفر وقتی از زندان آزاد شدم اثری از کریم پیدا نکردم. او مرا رها کرده و کارتن خواب شده بود اما نمی دانستم در کدام شهر زندگی می کند. برای یافتن سرنخی از کریم به مشهد آمدم و در یکی از شهرک های اطراف بولوار توس ساکن شدم. در این مدت به خاطر این که دوباره مصرف مواد را شروع کرده بودم دنبال فرزندانم هم نرفتم. روزها برای تأمین هزینه اعتیادم ضایعات جمع می کردم و شب ها را در بیغوله ها و خرابه های مصرف مواد در کنار معتادان کارتن خواب سپری می کردم. زمستان سال گذشته برای دومین بار در مشهد دستگیر شدم اما باز هم پس از آزادی Freedom از زندان به همان محله رفتم. دیگر با آن که هنوز بیشتر از بیست و سه بهار از عمرم نگذشته بود توان راه رفتن هم نداشتم و زندگی ام را با گدایی می گذراندم. در همین حال جوان معتادی مرا دید و از من خواست برای گرفتن چند تکه لباس کهنه به همراهش بروم. وقتی نزدیک منزلش در یکی از روستاهای حاشیه شهر منتظر بودم تا لباس ها را برایم بیاورد ناگهان صدای فریادی را از داخل حیاط شنیدم. آن جوان با صاحبخانه خود درگیر شده و او را با ضربات چاقو به قتل Murder رسانده بود. او هراسان از منزل بیرون آمد و ما با کرایه کردن یک خودرو از محل گریختیم اما ساعاتی بعد مأموران  ما را دستگیر کردند. حالا هم درگیر یک پرونده جنایی شدم و نمی دانم چه روزهای سختی را در پیش رو دارم.


رکنا
برچسب ها: زندان ، دردسر
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز