چرایی از دست رفتن اعتماد اجتماعی | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۰
کد خبر: ۳۳۶۷۱۹
تاریخ انتشار: ۲۲:۵۷ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۷
این روزها در گوشه و کنار کشور هر روز خبراز کشف و ضبط انبار کالاهای احتکار شده به گوش می‌رسد. افراد هرکدام در صنف کاری خود در ماهی گرفتن از آب گل‌آلود و فضای ملتهب اقتصادی-اجتماعی کشور از یکدیگر سبقت می‌گیرند.
متین مهدیان:این روزها در گوشه و کنار کشور هر روز خبراز کشف و ضبط انبار کالاهای احتکار شده به گوش می‌رسد. افراد هرکدام در صنف کاری خود در ماهی گرفتن از آب گل‌آلود و فضای ملتهب اقتصادی-اجتماعی کشور از یکدیگر سبقت می‌گیرند.
خودروسازها به شکل فزاینده‌ای قیمت خودروهای تحویل فوری را بالا برده‌اند و خودروهای اقساط را نیز در تاریخ‌های بسیار دور ارائه می‌کنند.( احتمالا در نهایت با قیمتی بالاتر!) بانک‌ها در مقابل کاهش ارزش پول رایج کم آورده‌اند و نمی‌توانند سود متناسبی به مشتریان خود ارائه کنند. صاحبان صنایع و تجار از فروش عمده کالاهای خود اجتناب کرده و قطره‌چکانی کالاهای خود را به بازار عرضه می‌کنند تا کنترل بازار را در دست بگیرند. زمانی که پای صحبت آنان می‌نشینی و نگرانی‌های آنان را از آینده بی‌ثبات و غیر قابل پیش‌بینی اقتصاد کشور می‌شنویم شاید در ذهن خود کمی به آن‌ها حق بدهیم. بر طبق قاعده بقا آنان نیز در تلاش هستند در گردونه بی‌رحم اقتصاد باقی بمانند. علاوه بر انبوه تبعاتی که این اوضاع بی‌ثبات اقتصادی برای جامعه ایجاد می‌کند؛ مهم ترین مولفه سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد اجتماعی رو به ورطه نابودی می‌رود.
اعتماد اجتماعی یعنی افراد باور داشته باشند که در جامعه می‌توان به یکدیگر اعتماد و اطمینان کرد. در واقع افزایش اعتماد، چرخش از مفاهیم سخت اقتصادی به سوی مفاهیم نرم فرهنگی است. اعتماد عامل بسیار مهمی برای تداوم و بهبود زندگی اجتماعی در دنیای پرمخاطره مدرن است و عدم توجه به آن سبب هزینه‌بر شدن کارها، خلل در روابط و تعاملات و به طور کلی اختلال در توسعه همه جانبه
می‌شود.
در جوامع سنتی و پیشامدرن اعتماد بیشتر در سطح انسانی تعریف می‌شد، به این معنا که آدمیان باید به "یکدیگر" اعتماد می‌کردند و همین امر ضامن بقای یک جامعه می‌شد. اما در دوران مدرن مدل اعتماد دوسویه انسان-انسان به مدل انسان-ساختار تغییر یافت وفصل جدیدی از روابط و باورهای اجتماعی در جوامع آغاز شد. در این سبک زندگی افزایش جمعیت، فزونی یافتن روابط اجتماعی، تعدد خرده فرهنگ‌ها، سرعت گرفتن زندگی روزمره، قدرت یافتن کارخانه‌ها و چرخ دنده‌های اقتصاد، تغییرات بنیادین در سبک زندگی و بالاخره بروکراسی فزاینده در جامعه سبب شد تا افراد نتوانند به شکل پیشینی به مقوله اعتماد بنگرند و مجبور باشند به جای اینکه به آدمیان اطراف خود اعتماد کنند به ساختارهای قدرت ساخته اعتماد کنند. 
اعتماد به بانک‌ها و نظام پولی اعتباری- اعتماد به آموزش و پرورش- اعتماد به کنکور- اعتماد به مجموعه بیمارستان ها- اعتماد به صندوق آرا و... همگی از جمله این ساختارهای مذکور است.
به عنوان مثال افراد در این جامعه چاره‌ای ندارد جز اینکه به ساختار کنکور و عدالت مورد ادعای آن اعتماد کنند. یا همینطور به بانک‌ها اعتماد و پول‌های خود را در اختیار آن‌ها 
بگذارند.
امیدوارم تا حدی توانسته باشم این قصه پیچیده را توضیح دهم. اعتماد میان‌کنشگران جامعه در بخش‌های ابتدایی فرایند توسعه و مدرنیزاسیون به کمترین میزان خود می‌رسد، درگیر مفاهیم سخت اقتصادی می‌شوند و تنها مرجع مورد اعتماد آن‌ها همین ساختارهای دولت ساخته است. اگر از این دوران جامعه به سلامت گذر کند و در مسیر توسعه همه‌جانبه قرار گیرد مجددا سطح قابل قبولی از اعتماد میان افراد و گروه‌های اجتماعی شکل خواهد گرفت.
حالا در نظر بگیرید به دلیل شرایط خاص در جامعه که در این نوشتار مجال بازگو کردن آن نیست اعتماد مردم به این ساختارها از بین برود. مردم به بانک‌ها اعتماد نکنند و مشاهده کنند زمانی که پول خود را در بانک می‌گذارند روز به روز ارزش پول آن‌ها 
کمتر می‌شود.
ببینند که ساختار کنکور عادلانه نیست و هر آن کس که خانواده‌ای متمول‌تر دارد، احتمال موفقیتش بیشتر است.
ببینند که نمایندگان آن‌ها در دولت، مجلس یا هرجای دیگر آن‌ها را فراموش کرده‌اند، درگیر بازی شیرین قدرت شده‌اند و درد‌های آنان را نمی‌فهمند.
ببینند که کارفرمایان به آن‌ها مانند یک دستمال یک‌بارمصرف نگاه می‌کنند و آینده شغلی موهومی در انتظار آن‌ها است. و ده‌ها مورد دیگر.
آنگاه چه می‌شود؟
دانش غالب در زندگی مردمان چنین جامعه‌ای به جای آن که دانش زندگی کردن، عشق ورزیدن، لذت بردن، تلاش کردن و تعالی معرفتی باشد به دانش سیاست بدل می‌شود. سیاستی که منطق صفر و یک، دشمن یا دوست و سود یا زیان بر آن حاکم است برای زندگی روزمره افراد جامعه خوشایند 
نخواهد بود.
فرقی نمی‌کند چه اتفاقی در عمل رخ دهد، در تمامی امکان‌های موجود مردمان چنین جامعه‌ای بازنده هستند. 
در چنین جامعه‌ای مشارکت و همبستگی اجتماعی در موارد لازم صورت نمی‌گیرد. سرمایه‌گذاران اقتصادی رغبتی به حضور در سیستمی چنین نداشته و کم‌کم اقتصاد توانایی بازتولید هر روزه خود را از دست می‌دهد. حتی کوچک‌ترین واحد اجتماعی یعنی ازدواج نیز نمی‌تواند انجام گرفته و اوضاع به شدت از کنترل خارج 
خواهد شد.
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز