واقعیتی که رویا را کشت | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۰
کد خبر: ۳۳۱۵۷۴
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۷ - ۲۴ مرداد ۱۳۹۷
امروز در هفتادو چهارمین سال‌روز تولد علی حاتمی و 22 سال پس از مرگش، بی‎اغراق می‌توان نوشت او از مهم‌ترین قربانیان تفکر و سلیقه متصلبی بود که اهمیت هر اثر هنری را تنها با معیار نزدیکی یا دوری از واقعیت‌های ساده و قابل درک بیرونی یا تاریخی، ارزیابی می‌کرد.
 
تماشای «كمال‌الملك» در زمستان سال 1363 در سینما صحرا، نخستین مواجهه نگارنده با فیلم‌های علی حاتمی بود. خاطرم هست در همان سنین نوجوانی دیالوگ‌های فصیح و آهنگین فیلم، ارجاعاتش به تاریخ، تصاویر و قاب‌های دلنشین، حركات نرم دوربین، بازی‌های باوقار و روایت پروپیمان فیلم، حتی بدون اینكه دلیلش را بدانم مجذوبم كرده بود. فقط می‌دانستم تصاویری كه لحظاتی پیش دیده‌ام، جنسی متفاوت از باقی فیلم‌های ایرانی داشت كه تا آن لحظه دیده بودم. پس از تماشای فیلم سرخوشانه و تنها، فاصله نسبتا كوتاه سینما تا خانه را در باغ صبا، پیاده و به كندی طی كردم تا عشرت تماشای فیلم و بودن در هوای آن را طولانی‌تر كنم.
 
مشتاقانه منتظر خواندن یادداشت‌ها و نقدهای تنها مجله سینمایی آن زمان (ماهنامه فیلم) یا هفته‌نامه سروش (كه یادداشت‌ها و مطالب سینمایی هم منتشر می‌كرد) و تماشای تنها برنامه هنری هفتگی سیما (جنگ هنر هفته) بودم تا ببینم اهل فن هم پسند و سلیقه من نوجوان تازه علاقه‌مند شده به سینما را تأیید می‌كنند. اما همان یادداشت و نقدهای معدودی كه منتشر شد، چندان فیلم را واجد ارزش نمی‎دانستند و فقط به ذكر چند مورد مثبت نه چندان مهم بسنده كرده و كلی به اشكالات تاریخی فیلم پرداخته بودند. حتی یك یادداشت خواندم كه علاوه بر ردیف كردن مواردی از عدم‌تطابق زمانی داستان فیلم با واقعیت تاریخی، به كنایه اشاره كرده بود: «كمال‌الملك سر طاسی داشت و با موهای زیبای جمشید مشایخی هماهنگی ندارد آیا امكان نداشت سر بازیگر را تراشید تا بیشتر شبیه شخصیت تاریخی شود.»
 
بعد از خواندن و شنیدن این نقدهای تحلیلی! طبیعی بود كه به سلیقه و دریافت خودم شك كنم. این حس را داشتم كه یك كالای تقلبی و جعلی را به‌عنوان یك محصول اصیل باور كرده بودم؛ حس به‌شدت ناخوشایند فریب‌خوردگی و نادانی برای یك نوجوان 13ساله.
 
اواخر زمستان 66 پخش سریال «هزار دستان» بعد از 9 سال تولید و چندین وقفه طولانی شروع شد. زمان پخش جمعه‌ها به جای فیلم سینمایی بود و نسبت به آن روزها هم تبلیغات زیادی برایش می‌شد. با وجود تجربه نه‌چندان خوشایند از مواجهه با اثر قبلی حاتمی و اخبار نه چندان خوب توقف چندباره، تغییر برخی از عوامل، تغییر روایت فیلم و... كه از فیلم خوانده بودم با مجموعه‌ای حیرت‌انگیز برای آن روزها و البته امروز روبه‌رو شدم؛ روایتی تودرتو و پیچیده برای تماشاگر و تلویزیون عادت داده شده به سهل‌پسندی. فرم پلیسی معمایی در تهران قدیم با تمام المان‌هایی كه داستان را می‌توانست به گذشته پیوند دهد، روایتی پرجزئیات، پروپیمان و دقیق، فضاسازی و اتمسفری كه تماشاگر خاص و عام را مجذوب و همراه می‌كرد و... اما باز واكنش مطبوعات و منتقدان از همان جنس همیشگی بود. ایراد به تطابق نداشتن حوادث با واقعیت‎های زمانی و مكانی، نبودن ریل در لاله‌زار دهه 20، ذكر نشدن رضاتفنگچی، ابوالفتح، شعبان استخوانی در متون تاریخی و... .
 
باز هم این شك و حس ناخوشایند شكل گرفت كه شیرینی خوش‌طعمی كه چشیده بودم - چشیده بودیم- از موادی نامرغوب و تقلبی تهیه شده‌اند.
 
علی حاتمی
 
در جشنواره فیلم 1368 «مادر» در چندین رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد؛ جایزه بهترین بازیگر زن را به‌دست آورد. همان تعداد نامزدی سیمرغ و جایزه باز برای علاقه‌مند جوانی چون من مایه امیدواری بود كه بالاخره خواص یك فیلم حاتمی را پسندیدند. مادر، 1369 اكران شد. باز هم همان توجه غبطه‌برانگیز به جزئیات دل‌انگیز، چیدن همه اجزا، روایت گرم و گیرای جمع كردن خانواده‌ای از هم‌پاشیده گرد مادری پر محبت و بخشنده مانند تمام مادران بی‌همتایی كه می‌شناسیم. حكایتی دیدنی و شنیدنی از مام میهن.
 
...اما باز هم اشتباه كرده بودم، دوباره همان واكنش‌های تكراری آنها كه خواص بودند و ما انتظار داشتیم بیش از ما بدانند و پیش از ما ببینند. حتی منتقدی باسابقه، فیلم را فاقد بار احساسی تشخیص داد؛ بازسنجشی سطحی، این بار با واقعیت‌های بیرونی جامعه امروز و رد هر آنچه با این متر و معیار نامتناسب برای فیلم‌های حاتمی و بسیار فیلمسازان دیگر همخوانی نداشته باشد.
 
امروز در هفتادو چهارمین سال‌روز تولد علی حاتمی و 22 سال پس از مرگش، بی‎اغراق می‌توان نوشت او از مهم‌ترین قربانیان تفكر و سلیقه متصلبی بود كه اهمیت هر اثر هنری را تنها با معیار نزدیكی یا دوری از واقعیت‌های ساده و قابل درك بیرونی یا تاریخی، ارزیابی می‌كرد؛ سلیقه‌ای كه در كمال تعجب به‌دلیل توسعه‌نیافتگی فضای روشنفكری جامعه، متأسفانه از طرف اغلب منتقدان طیف‌های مختلف فكری و اعتقادی از هوشنگ كاووسی و چپ‌گرایان تا منتقدان پس از انقلاب به‌عنوان تنها سنجه و معیار برگزیده شده بود؛ سلیقه‌ای كه سینماگران متفاوت فرم‌گرایی چون حاتمی، عیاری حتی بیضایی از آن به‌شدت زیان دیدند.
 
به‌طوری كه حتی در اغلب رده‌بندی‌های سینمایی این منتقدان، حاتمی در رده آخر و كم اهمیت فیلمسازان متفاوت دهه 50 موسوم به «موج نو»، ارزیابی می‌شد. اما خوشبختانه امروز در اثر مراوده بیشتر با سینمای جهان نزدیك به یك دهه است كه اهمیت معیار «نزدیكی به واقعیت» در بین منتقدان سینمایی رنگ‌باخته است و برخی از نویسندگان و منتقدان تلاش می‌كنند، هر اثری را با توجه به جهان خود اثر ارزیابی كنند، دیگر می‎توانند از یك فیلم سینمایی بپذیرند كه هیتلر در شعله‌های آتش مرده است و كچل نبودن بازیگر یك كاراكتر تاریخی، نقص نیست.
برچسب ها: واقعیت ، رویا
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز