نقشه کثیف خواهر شوهر برای عروس/شوهردومم من را در شرایط بدی دید و ..! | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۴
کد خبر: ۳۰۵۰۰۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۵ - ۲۶ بهمن ۱۳۹۶
حال و روز و چهره مناسبی به خاطر اعتیادش ندارد. صورتش استخوانی شده و گونه هایش به زردی گراییده است و دندانی هم در دهان ندارد.
 اشک می ریزد و می گوید که اعتیاد، همسر و جوانی اش را از او گرفته و حتی آینده تنها فرزندش را هم به لبه پرتگاه کشانده است. بعد از کش و قوس های فراوان حالا به جنگ با هیولای مواد افیونی برخاسته تا روزهای باقی مانده عمرش را به دور از هرگونه آلودگی سپری کند یا حداقل برای تنها فرزندش مادری قابل قبول باشد. گفت و گوی خبرنگار ما را با این زن جوان معتاد Addicted می خوانید.
چند وقت است در کمپ هستید؟ سابقه کیفری هم داشتید؟
دو هفته ای می شود که به خاطر مصرف مواد صنعتی از نوع کریستال و شیشه این جا هستم. سابقه کیفری هم دارم. روزی برای خرید مواد بیرون رفته بودم و در زمان برگشت به خانه یک سرویس دربست گرفتم. نزدیک خانه می خواستم از راننده زورگیری کنم که مقاومت کرد. وقتی اوضاع را علیه خودم دیدم با ایجاد سر و صدا از همسایه ها کمک خواستم و به آن ها به دروغ گفتم که راننده قصد تعرض به من را داشت و به خاطر همین آن ها به شدت او را کتک زدند. بعد از این ماجرا به خاطر زورگیری و ضرب و شتم راننده به زندان Prison افتادم.
چه شد که به سمت اعتیاد کشیده شدید؟
بعد از ازدواج متوجه اعتیاد شوهرم شدم. هر بار برای اعتیادش اعتراض می کردم به بهانه های مختلف از جمله این که مواد را داخل کوچه پیدا کرده است به مصرف آن ادامه می داد. بعد از فوت مادرم، پدرم ازدواج مجدد کرد. نامادری ام از نظر فکری و عقلی نرمال نبود به همین دلیل از طریق دادگاه سرپرستی نوزادش را برعهده گرفتم و تا 6سالگی او را پیش خودم نگه داشتم. پدرم بعد از این سال ها به بهانه این که پیر و ناتوان شده و دخترش می تواند عصای دستش باشد دختربچه را از من گرفت. بعد از این اتفاق خیلی از نظر روحی و روانی به هم ریختم. خواهر شوهرم که به کریستال اعتیاد داشت به بهانه این که یک شب هزار شب نمی شود از من خواست برای فراموش کردن این ماجرا کریستال مصرف کنم. من هم قبول کردم و با ادامه این ماجرا در دام اعتیاد گرفتار شدم.
هزینه موادتان را از کجا تامین می‌کردید؟
اوایل طلاها و پس اندازی را که داشتم صرف تهیه مواد کردم اما بعد از مدتی وقتی دیدم چیزی در بساط ندارم به پیشنهاد خواهر شوهرم با هم دست به سرقت Stealing زدیم. هر هفته با خواهرشوهر و پسر نوجوانش به بازار Store می رفتیم و به بهانه خرید لباس بچه اجناس را به هم می ریختیم و زمانی که حواس فروشنده پرت می شد لباس سرقتی را به پسر خواهر شوهرم می دادیم و او هم سریع از محل دور می شد. به دفعات مختلف این کار را ادامه دادیم و مشکلی هم پیش نیامد. به دلیل این که پسر خواهر شوهرم اعتیاد داشت هیچ اعتراضی در مورد سرقت و همکاری با ما نداشت. شوهرم هم به خاطر این سرقت ها اعتراضی نداشت چون با پول سرقت لباس ها موادش را تامین می کرد.
چرا اعتیادتان را کنار نمی گذاشتید تا به خاطر آن دست به سرقت نزنید؟
هر بار که خواستم اقدام کنم اتفاقی می افتاد و به سوی مواد کشیده می شدم. بعد از این که به خاطر زورگیری و کتک کاری فرد غریبه به زندان افتادم اعتیادم را ترک کردم. زمانی که در زندان بودم شوهرم به همراه پسرم برای زندگی به شهر دیگری رفته بودند . وقتی از زندان آزاد شدم پیش آن ها رفتم. در شهر غریب و تنها مانده بودم. شوهرم قرص متادون مصرف می کرد و من هم به مصرف متادون روی آوردم. بعد از گذشت مدتی شوهرم به خاطر مصرف مواد دچار یک بیماری لاعلاج و خانه نشین شد. هزینه مخارج زندگی به گردن من افتاد و به عنوان نیروی خدماتی مشغول به کار شدم تا این که بعد از چندین ماه شوهرم فوت کرد و به ناچار با تنها پسرم نزد پدر و مادرم برگشتم. دوباره بعد از مدتی با مردی ازدواج کردم. شوهر دومم اعتیادش را ترک کرده بود و تنها قرص مصرف می کرد. به خاطر فوت همسر اولم دوباره به مصرف کریستال روی آوردم. زمانی که خمار می شدم تمام خانه را به هم می ریختم بارها شوهرم من را در وضعیت بدی دیده بود او را مجبور می کردم که برایم مواد تهیه کند و او به ناچار قبول می کرد. هر بار خانواده شوهرم من را تحت فشار قرار می دادند که حداقل مواد سنتی مصرف کنم اما من به غیر از کریستال و شیشه به مصرف چیز دیگری قانع نبودم و برای همین این ماجرا ادامه داشت تا این که پسرم از من خواست اعتیادم را ترک کنم.
چه شد به کمپ ترک اعتیاد آمدید؟
زمانی که غرق در اعتیاد بودم اصلا به فکر درس و آینده پسرم نبودم. حتی صبح ها که پسرم من را از خواب بیدار می کرد تا برای مدرسه اش خوراکی یا لقمه نانی بگذارم به شدت او را کتک می زدم. مدام در حال چرت و خماری بودم به خاطر همین پسرم گرسنه به مدرسه می رفت و گرسنه هم بر می گشت.به غیر از تخم مرغ و یک تکه نان خشک و ماست ساده چیز دیگری نداشتم که به پسرم بدهم و تنها خوراک اعیانی ما بادمجان و تن ماهی بود که هر چند وقت یک بار مصرف می کردیم. زمانی که مدرسه از پسرم می خواست برای گرفتن کارنامه اش به آن جا بروم او به بهانه های مختلف و به دروغ به مدیر مدرسه می گفت که من سر کار یا در شهرستان هستم و نمی توانم به مدرسه بروم. حتی پسرم از من می خواست که به هیچ عنوان اطراف یا داخل مدرسه آن ها نروم چون او پیش دوستانش خجالت می کشید که مادرش معتاد و ظاهری ناخوشایند دارد. از طرفی وقتی می دیدم که هیچ کس از فامیل حاضر نیست با ما رفت و آمد کند به پیشنهاد پسر و شوهرم به کمپ ترک اعتیاد آمدم تا خودم را از هر چه دود و آلودگی است رها کنم و حداقل در بقیه عمرم بتوانم یک مادر خوب برای تنها فرزندم باشم تا او در آینده گرفتار سرنوشت تاریک و سیاه من یا پدرش نشود

ركنا
برچسب ها: عروس ، نقشه كثيف
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز