دختر دبیرستانی که به لانه شیطان یک جوان پناه برد و ..! | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۰
کد خبر: ۳۰۵۰۰۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۹ - ۲۶ بهمن ۱۳۹۶
همه چیز با یک نگاه گناه آلود و لبخند شیطانی شروع شد و با آه، اشک و پشیمانی به پایان رسید.
دختر فریب و نیش خورده از پسر گرگ صفت در راهروی دادگاه ادامه می دهد: آبرویم، آزادی‌ام و آینده ام را با پاسخ به یک نگاه هوس آلود از دست دادم. درست است که خودم مسبب این بی آبرویی بودم اما در واقع مقصر اصلی پدر و مادرم بودند که مدام با هم جنگ و جدل داشتند و هیچ کدام به من توجه و محبتی نمی کردند. چند دوست مدرسه ای داشتم اما خیلی با آن ها درددل نمی کردم چرا که از انگشت نما و مسخره شدن از سوی آن ها در مدرسه هراس داشتم. روزی در مسیر مدرسه، موتورسواری جوان مدتی من را تعقیب کرد و زمانی که دیدم دست بردار نیست دلیل کارش را پرسیدم که با لبخند از من عذرخواهی کرد و با دادن شماره تلفن خودش از من دور شد. 
تا مدتی ذهنم درگیر پسر غریبه بود تا این که دوباره پدر و مادرم سر موضوعی با هم درگیر شدند و مادرم بعد از کتک خوردن از خانه بیرون و پیش پدربزرگم رفت. بدجور از این اتفاق ناراحت شدم و احساس تنهایی می کردم. داخل اتاقم رفتم، در یک لحظه چشمم به شماره تلفن پسر غریبه خورد و بی درنگ برای خلاصی از این وضعیت و برای درددل با پسر غریبه تماس گرفتم. پسر حقه باز و چرب زبان بعد از شنیدن ماجرای پیش آمده خودش را ناجی و قهرمان زندگی ام معرفی کرد. بعد از شنیدن این جملات به ظاهر محبت آمیز تا صبح خوابم نبرد تا این که روز بعد در مسیر مدرسه پسر غریبه سر راهم سبز شد و برای مدتی با هم همکلام شدیم. نمی دانم چرا خیلی زود به او اعتماد کردم . او به من قول داد که بعد از مدتی برقراری رابطه پنهانی برای بهتر شناختن یکدیگر به خواستگاری ام خواهد آمد. 
مدتی ماجرا به این منوال گذشت تا این که پسر غریبه روزی با من تماس گرفت و گفت که به خانه اش بروم و برای زندگی مان تصمیم بگیریم. 
اول دودل شدم اما او با چرب زبانی من را قانع کرد که مشکلی پیش نمی آید. من با اعتماد بی جایم وارد لانه شیطان Evil شدم. بعد از گذشت چند لحظه پسر غریبه همچون حیوان وحشی به من حمله ور شد تا من را مورد آزار قرار دهد. من با داد و فریاد توانستم خودم را از دست او رها کنم و با سر و وضع نامناسب خودم را به بیرون از خانه رساندم. بعد از این اتفاق شوم همه چیز را به پدرم گفتم و بعد از کتک خوردن و ناسزا شنیدن از سوی او به دادگاه آمده ایم تا از دست این پسر گرگ صفت شکایت کنیم.

ركنا
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز