زن شوهر دار با پسر غریبه قرار گذاشت بدون اینکه بداند یک گروه پسر در کمین هستند!
نزدیک غروب بود. با شوهرم از خانه بیرون زدم. ما به یکی از مجتمعهای تجاری بولوار هفتتیر رفتیم. حدود یک ساعت در بازار بودیم. وقتی از مجتمع بیرون آمدیم، متوجه شدیم که شیشه ماشین شکسته و یک دستگاه لپ تاپ، تبلت و وسایل داخل خودرو به سرقت رفته است.با غیظ به شوهرم گفتم که نباید ماشین را در این کوچه تاریک پارک میکردیم. ما با پلیس Police ۱۱۰ تماس گرفتیم و بعد هم به کلانتری رفتیم. پروندهای تشکیل شد و ما به خانه برگشتیم. چند روزی از این ماجرا گذشت. فردی ناشناس تماس گرفت و میگفت شماره تلفن ما را از روی تبلت سرقتی پیدا کرده است. ادعا میکرد وسایل سرقتشده از داخل ماشین ما را پیدا کرده است و میخواهد تحویلمان بدهد. مرد جوان آدرس محلی به نام اسماعیلآباد را برای تحویل وسایل داد. موضوع را به پلیس اطلاع دادم و به محل موردنظر رفتم. مأموران کلانتری۳۰ هم به طور نامحسوس و سایهبهسایه دنبالم میآمدند. سر قرار که رسیدم، با پسر جوانی روبهرو شدم که لبخندی شیطانی بر چهره داشت.
او از من خواست همراهش به داخل یک گاراژ در اسماعیلآباد بروم. چون میدانستم پلیس همراهیام میکند، کمی جلوتر رفتم. چند جوان دیگر که قیافهشان نشان میداد آدمهای شروری هستند در آنجا نشسته بودند. میخواستم برگردم که پسر جوان راهم را سد کرد. او نمیدانست مأموران کلانتری در یکقدمیاش هستند. پلیس در حالی این پسر جوان و دوستانش را دستگیر کرد که او در برابر آنها مقاومت نشان میداد و حتی به سوی یکی از مأموران انتظامی حملهور شده بود. این ماجرا به خیر گذشت و متهمان دستگیر شدند اما چند تجربه خوب برای من در پی داشت. اول اینکه نباید عکسها و فیلمهای خصوصیام را در حافظه تبلت بدون رمز ورود ثبت میکردم. نکته بعد اینکه چرا تبلت و لپتاپ را داخل خودرو رها کردیم و نکته پایانی هم پارک کردن خودرو در کوچهپسکوچههای تاریک است. بیتوجهی به همین نکات ساده و هشدارهای پلیسی باعث میشود برایمان چنین مشکلاتی به وجود بیاید.