من تازه فهمیدم چه اشتباهی کرده ام و این که انگیزه زن همسایه از مداخله برای برهم زدن خوشبختی مان چه بوده، این موضوع برایم تجربه ای با ارزش بود تا به افراد غریبه اعتماد نکنم.
، حرف می زد و می گفت شوهرت این ها را برایم تعریف کرده و دل پری از خانواده ام دارد.
با شنیدن این حرف های چرت و پرت حس بدبینی در وجودم ریشه دواند، اما به روی شریک زندگی ام نیاوردم که زن همسایه چه چیزهایی پشت سرش گفته و او را به چشم مردی هوس ران می بیند.
اگر چه فکرم مشغول شده بود و سعی می کردم به طور نامحسوس کنترلش کنم.
من و شوهرم به خاطر همین قایم موشک بازی های من با هم اختلاف پیدا کردیم. وقتی بهانه گیری می کردم، می ترسیدم درباره این رفتارم حرفی بزنم. جر و بحث های مان بالا گرفت. نتوانستیم وضعیت را مدیریت کنیم و پای خانواده های مان به ماجرا باز شد. پدر و مادر من و مادر و خواهر شوهرم نیز آتش بیار معرکه شدند و کارمان داشت بیخ پیدا می کرد.
شوهرم که نمی دانست علت لج بازی هایم چیست از من خواست به مرکز مشاوره برویم با راهنمایی مشاور و پس از تحقیق درباره حرف های زن همسایه، فهمیدم مادرم یک روز که من بیرون بودم و یک ساعتی پشت درمانده به خانه اعظم خانم رفته و از مشکلات دوران عقد من و همسرم برایش چیزهایی گفته است.
بعد از روشن شدن این موضوع، شوهرم خیلی دوستانه از آقای همسایه گلایه کرد و گفت بهتر است به مرکز مشاوره بروند. اما شوهر اعظم خانم واقعیت تلخی را آشکار ساخت و گفت: روی حرف های همسرش حسابی باز نکنیم چون اعظم خانم از بیماری روحی و روانی رنج می بردو با داروهای آرام بخش توانسته است خودش را تا اینجای کار بکشاند.
من تازه فهمیدم چه اشتباهی کرده ام و این که انگیزه زن همسایه از مداخله برای برهم زدن خوشبختی مان چه بوده هم برایم تجربه ای با ارزش بود تا به افراد غریبه اعتماد نکنم و هرکسی را به حریم خانه ام راه ندهم، ما تصمیم داریم آپارتمان Apartment دیگری اجاره کنیم و زندگی خود را با عشق و علاقه ادامه بدهیم و به این نکته هم توجه داشته باشیم که قطع ارتباط با خانواده های مان خطرناک است وباید مدیریت شده با آنها رفت و‌آمد داشته باشیم
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
