عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب پیرامون مسأله مطرح درباره احتمال بازنگری در قانون اساسی و تبدیل نظام ریاستی به نظام پارلمانی اظهارنظر و در گفتوگویی به معایب قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی اشاره کرد. وی آنچه برخی نمایندگان مبنی بر احتمال تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی دنبال میکنند، نیاز فعلی جامعه نمیداند و بر این عقیده است که موضوعات دیگری وجود دارد که در صورت بازنگری در قانون اساسی، میتوان نسبت به اصلاح آن اقدام کرد. عبدی در گفتوگو با سایتتابناک البته بر این نظر است که اگر نظام حزبی در کشور استقرار پیدا کند، طبیعتا او هم خواستار شکلگیری نظام پارلمانی است، اما اگر در این شرایط و بدون ایجاد زیر ساختها نسبت به تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی اقدامات لازم انجام شود، اولا مردم به آن رأی نخواهند داد، در ثانی به فرض هم اگر رأی بیاورد، یک فساد تمام عیار ایجاد خواهد کرد. آنچه میخوانید، پاسخ عباسعبدی درباره مسأله بازنگری احتمالی در قانون اساسی است.
به گزارش روز نو :به تازگی عزتا... یوسفیان ملا رئیس کمیسیون تدوین آییننامه داخلی مجلس گفته که احتمال ارسال نامه نمایندگان به رهبری برای بازنگری در قانون اساسی وجود دارد، با توجه به اینکه از زمان اعمال آخرین تغییرات در قانون اساسی 28 سال میگذرد، چقدر نیاز میبینید که بازنگری در قانون اساسی صورت بگیرد؟
واقعیت این است که با توجه به تغییراتی که در این سالها در ایران انجام شده و تجربهای که از این 4 دهه در ایران داریم، اشکالات قانون اساسی زیاد است، ولی این اشکالات آن موردی نیست که آقایان درصدد اصلاح آن هستند و اصلا مسأله این نیست. مسأله نظام تدبیر است که ضعفهای جدی دارد و ربطی هم به این موضوعات ندارد. مشکل قانون اساسی این است که شکاف عمیقی وجود دارد بین قدرت؛ قدرتی که در قانون اساسی ارائه داده شده به افراد و نهادها با مسئولیتی که آن افراد دارند. تا این شکاف باشد، مشکلی هم از این مملکت حل نخواهد شد. بنده بعید میدانم آنهایی که این را پیشنهاد کردهاند، به دنبال رفع این مشکل باشند. بهعلاوه لازمه نظام پارلمانی و نخست وزیری شدن سیستم، وجود یک نظام حزبی هماهنگ و قوی است که در ایران اصلا وجود ندارد. وضعیت موجود مجلس ایران، دو ویژگی مهم دارد. اول اینکه به شدت غیر حزبی است و دوم آنکه تحت نظارت استصوابی قرار دارد که اخیرا دیدم بعضی نیروهای اصولگرا هم شاکی شدهاند. شما مجلس الان و مجلس سالهای اخیر را با مجالس سالهای اول انقلاب مقایسه کنید. اصلا به لحاظ کارایی، سلامت و خیلی مسائل دیگر قابل مقایسه نیستند. در هر مجلسی که افراد منتزع از احزاب و با فیلتر وارد آن شوند، مسئولیت پذیری کمی خواهند داشت و در چنین سیستمی نخست وزیر و وزیران بازیچه دست تک تک نمایندگان آن مجلس خواهند شد. در حال حاضر حداقل رئیس جمهوری سر کار میآید که از تک تک مردم رأی خود را گرفته است، اما اگر نظام ریاستی فعلی تبدیل به نظام پارلمانی بشود، همین شرایط فعلی هم از بین میرود و من فکر میکنم در این صورت با یک فاجعه جدی مواجه خواهیم شد، هرچند معتقد نیستم که مردم به این مسأله رأی بدهند. در واقع برداشت من این است که مردم این را علیه رأی خودشان تصور خواهند کرد و با فاصله زیاد رأی منفی خواهند داد و بعید است که حکومت هم چنین ریسکی کند. مشکل مجالس استصوابی در کارایی خودشان است والا کسی جلوی آنان را نگرفته بود که با مثلا احمدینژاد برخورد کنند.
از طرفی خلیل رحیمی جهان آبادی عضو کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس گفته «اگر انتخابات پارلمانی داشته باشیم، سیستم نخست وزیری و پارلمانی احیا میشود که به نفع کشور و لازمه آن تغییر قانون اساسی است» طبق آنچه این نماینده مجلس گفته، اصلیترین هدف از بازنگری قانون اساسی احیای نظام پارلمانی است، آیا این مسأله را در شرایط فعلی محقق شدنی و لازم میدانید؟
بنده معتقد نیستم که حتی اگر تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی بر اساس بازنگری احتمالی و جدید در قانون اساسی تصویب بشود، مردم به آن رأی بدهند. بر این عقیدهام که مردم چنین حقی را از خود سلب نمیکنند که انتخاب رئیس جمهور را از خود سلب کنند و به جای آن نمایندگانی را بفرستند که اصلا هیچ مسئولیت پذیری از یک نهاد حزبی برای آنان متصور نیستیم. اگر توجه کنیم تنها میزانالحرارهای که تا حدی نبض جامعه را نشان میدهد، همین انتخابات ریاست جمهوری است و اگر این گرفته شود حکومت در بیخبری از جامعه و مردم فرو خواهد رفت. نخست وزیر در شرایط فعلی بازیچه دست نمایندگان میشود. مردم به تغییر نظام ریاستی به پارلمانی رأی نمیدهند. بدون نظام حزبی، نظام پارلمانی یک فساد تمام عیار خواهد شد. مجلس فعلی حداکثر 30 درصد جامعه را نمایندگی میکند.
به نظر شما تجربه نظام ریاستی (فعلی) که از 28سال پیش تاکنون اجرا شده، ناموفق بوده است که حال باز مجلس بر آن شده تا نظام پارلمانی احیا شود؟
تجربه منفی که کم نداشتیم، ولی ربطی به ریاستی و یا پارلمانی بودن نظام ندارد. این به موضوعات دیگری مربوط است. بله، اگر شما بر اساس دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد بگویید، من ترجیح میدادم که یک نظام پارلمانی (حتی درب و داغون) بهجای آن وجود میداشت، احتمالا چنین سیستمی در آن شرایط بهتر از دولت احمدینژاد میبود. ولی باز هم ریشه مشکل نه در احمدینژاد که در دو قوه دیگر بود. چون خرابکاری هر رئیس جمهوری از سه طریق است یا تخلف قانونی میکند که هم قوه قضائیه و هم مجلس وظیفه برخورد با او را دارند یا سیاستها و یا انتصاباتش ایراد اساسی دارد که باز هم مجلس میتواند برخورد کند، ولی وقتی این نهادها ضعیف باشند چه رئیس جمهور و چه نخست وزیر کار خودشان را میکنند. پس باید این دو قوه را تقویت نمود. اگر نظام پارلمانی قوی بود، حتما میتوانست جلوی احمدینژاد را بگیرد. وقتی نظام پارلمانی آنقدر ضعیف است که نمیتواند جلوی او را بگیرد، به طریق اولی هر شخص دیگری را هم بگذارند، نمیتواند جلوی او را بگیرد. پارلمان به معنای واقعی کلمه معرف جامعه ایران نیست. بنده بر اساس این توضیحات فکر میکنم مساله ربطی به ریاستی یا پارلمانی بودن نظام ندارد. در دورههای آقایان هاشمی و رئیس دولت اصلاحات این نظام ریاستی موفقیتش بیشتر از نظام پارلمانی بود؛ ولی مساله کلیدی این است پارلمان ایران به معنای واقعی کلمه معرف جامعه ایران نیست، بلکه متشکل از یک قشر به خصوصی از اصولگراها و نیروهای میانه و کم هویت هستند که با چنین افرادی ما نمیتوانیم یک نظام پارلمانی کارآمد داشته باشیم. چون در نظام پارلمانی کارآمد باید برجستهترین شخصیتها حضور داشته باشند، نه اینکه با وضعیت فعلی باشد. در چنین اوضاعی، شرایط همین میشود که میبینید. در واقع فقط آقای مطهری کمی صحبت میکنند. ایشان هم بهصورت مثبت از انتساب خانوادگی به مرحوم مطهری استفاده کردهاند و الا از همان مجلس قبلی دچار عدم تایید صلاحیت میشد. در یک مجلس خوب آقای علی مطهری با این مواضع جزو نیروهای متوسط باید محسوب شود. ولی وضع مجلس چنان است که تا این حد هم برای عدهای خیلی شجاعانه محسوب میشود.
از نظر شما در صورت محقق شدن نظر مجلس، اصلیترین اهداف بازنگری احتمالی در قانون اساسی باید معطوف به چه مواردی باشد؟
همانطور که گفتم، به نظر من مهمترین مشکل قانون اساسی ایران ساختار دوگانهای است که در آن تعریف میشود و شکافی است که بین مسئولیت و قدرت وجود دارد. تا وقتی که این شکاف به معنای دقیق کلمه از بین نرود، امکان ندارد کسانی که صاحب مسئولیت هستند، قدرتی متناسب داشته باشند و کسانی که قدرت دارند، مسئولیت متناسبی از خودشان بروز نخواهند داد.
با توجه به اینکه رهبری هم در اواخر دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد ایجاد نظام پارلمانی به جای نظام ریاستی کنونی را مطرح کرده بودند و این مساله را قابل بحث دانسته بودند، فکر میکنید طرح این مساله در ادامه همان بحث است یا خیر؟
قطعا این مساله قابل طرح است. در قابل طرح بودن آن بحثی نیست، مگر ما مساله مقدسی داریم که کسی نخواهد بحث بازنگری قانون اساسی را مطرح کند. چه رسد به ساختار تفکیک قوا که یک امر کاملا عرفی و الگوبرداری شده از نظامهای غربی است. ما به شکل ناقص در این زمینه الگوبرداری کردیم. نظامهای ریاستی، پارلمانی و تفکیک قوا را پذیرفتهایم، اما بنیاد آن که نظام حزبی است را نپذیرفتهایم. در غیاب نظام حزبی، نظام پارلمانی یک فساد تمام عیار خواهد شد، این موضوعی است که میتوانیم در مورد آن بحث کرده و شواهد و قرائن آن را ارائه کرد.
مزایا و معایب نظام پارلمانی از نظر شما چیست؟ منفعت بیشتری برای کشور خواهد داشت یا باعث معایب بیشتر میشود؟
اگر نظام حزبی باشد، من به شخصه نظام پارلمانی را ترجیح میدهم. البته یک موضوع دیگر در نظام پارلمانی وجود دارد که فوقالعاده مهم و رکن اساسی است، آنهم استقلال و قدرتمندی دستگاه قضائی است که بسیار شرط مهمی برای موفقیت نظام پارلمانی به شمار میرود. طبعا با وجود این دیدگاه در شورای نگهبان و نگاه فعلی در تایید صلاحیتها و در مواردی نظرات غیر قابل قبولی که ارائه میشود و مضاف بر عدم پاسخگویی، معتقد نیستم که نظام پارلمانی میتواند کمکی به شرایط ایران بکند.
آیا شکلگیری نظام پارلمانی در شرایط فعلی متناسب با بافت سیاسی کشور میدانید یا خیر؟
با توجه به مجموعه شرایطی که به آن اشاره کردم، نظام پارلمانی در شرایط فعلی به نفع جامعه ما نیست؛ چون زیرساختهای آن نظیر رسانههای خوب و فقدان نظام حزبی و نظام قضائی با ویژگیهای لازم که به آن اشاره کردم را نداریم. البته فقدان این شرایط در نظام ریاستی هم مشکل آفرین خواهد شد. ولی خطری که نظام پارلمانی برای ایران دارد، این است که مردم به کلی از صحنه سیاست کلان کشور بیرون میروند و این بسیار برای نظام خطرناک است. الان حداقل شما میبیند در انتخابات پارلمانی ایران تغییرات مورد نظر جامعه مشهود نیست؛ چرا؟ چون اصلا امکان بروز این تغییرات در این نوع نظارت و بررسی صلاحیتها نیست، این مجلس حداکثر 30 درصد گرایشهای جامعه را نمایندگی میکند. چون صلاحیت نامزدها از ابتدا به صورت سیستماتیک بررسی میشود ولی در سطح کلان ریاست جمهوری حداقل میتوانیم این تغییرات را مشاهده کنیم. البته مردم بیشتر شرکت میکنند ولی در هر حال یک نفر را به دیگری ترجیح میدهند ولی ترجیح اصلی آنان وقتی خواهد بود که عدم تایید صلاحیت نباشد. در شرایط ایران نیازمند این هستیم که یک حرکت ملی و کلان سیاسی در سطح جامعه داشته باشیم، تنها موردی که میتواند به خوبی و به صورت نمادین معرف آن باشد، انتخابات ریاست جمهوری است. اگر به تاریخ 20 ساله گذشتهمان نگاه کنیم، مهمترین مسائل کشور چه خوب و چه بد در همین انتخابات رخ داده است. اینطور نیست که انتخابات ذاتا نتایج بدی دارد، بلکه مشکلاتی در جامعه وجود دارد که در انتخابات بروز پیدا میکند، اگر این مشکلات از طریق انتخابات بروز پیدا نکند، مثل میکروبی خواهد بود که در بدن لانه میکند اما اثر تب از خود نشان نمیدهد. این موضوع مثل یک غده سرطانی است که هیچ اثری از خود نشان نمیدهد اما وقتی نشان میدهد که دیگر خیلی خیلی دیر خواهد بود.