12 تير ماه سال 1360 اولین خطبه را می خوانددرست در روزهایی که آيتالله خامنهاي به سبب ترور نافرجام در بستر بيماري و در بيمارستان به سر ميبردند، همسر آيتالله خامنهاي در مصاحبهاي در سال 1362 درباره روزهاي ترور آيتالله خامنهاي و موضوع اقامه نماز جمعه ميگويد:
«پس از فاجعه هفتم تير حاج احمد آقا آمدند بالاي سر آقاي خامنهاي و گفتند نظر شما درباره كسي كه بجاي شما بايد برود نماز جمعه چيست؟ آقاي خامنهاي گفتند آقاي بهشتي؛ ( آيتالله خامنهاي آن روزها هنوز از جريان شهادت آيتالله بهشتي خبر نداشتند) حاج احمد آقا گفتند كه آقاي بهشتي گفته اند كه من وقت ندارم؛ آقاي خامنهاي گفتند پس آقاي هاشمي». هاشمي رفسنجاني در طول اين مدت بيش از 420 بار نماز جمعه تهران را اقامه كرده و به عنوان پركارترين خطيب جمعه تهران به حساب می آمد،خطبه هایی که هر کدام با ماجراهایی نیز روبرو بوده است
اقامه نماز جمعه با جلیقه
ضد گلوله!
بیستم شهریور 60 موج ترور کور سازمان مجاهدین کشور را فرا گرفته هاشمی در خاطراتش می نویسد ساعت ده و نیم به دانشگاه، برای اقامه نماز جمعه رفتم. اطلاع یافته بودم کسی شبیه به حادثه تبریز، قصد سوئی دارد. احتیاط میکردم؛ معمولا در نماز جمعه جلیقه ضدگلوله میپوشم. ناشناس معممی، به عنوان دادن وجوه شرعی، پیش من آمد، البته ایشان قصد سوئی نداشت، ولی کار، خلاف احتیاط بود و ممکن بود شبیه آنچه در تبریز پیش آمد، پیش آید. در نماز جمعه تبریز شخصی که نارنجک به خود بسته بوده، به آیتالله مدنی بین دو نماز نزدیک میشود و به ایشان میچسبد و با انفجار نارنجک، خودش کشته و آیتالله مدنی و شش نفر از مردم شهید و عدهای زخمی میشوند. احمد آقا، تلفنی اطلاع داد که آیتالله [علی] مشکینی را موقتا برای نماز جمعه۱۴ اسفندماه ۱۳۶۰ تبریز در نظر گرفتهاند. آقای مشکینی، با روحیه فداکاری پذیرفتهاند.
چرا شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه میدهید؟
سال 1360 از پر حاشیه های نماز جمعه محسوب می شود بنی صدر عزل شده و فضای سیاسی درگیر جنگ و اختلافات داخلی است هاشمی در خاطرات خود در 14 اسفند 1360 می نویسد: عصر احمدآقا آمد و نوار سخنان آقای [آیتالله العظمی محمدرضا] گلپایگانی را آورد و گوش دادیم. به شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» اعتراض دارند و از مجلس میخواهد که در تشخیص ضرورت و موضوعات احکام ثانویه، دقت و وسواس داشته باشد، ولی با خضوع و احترام صحبت کردهاند. من هم در نماز جمعه از ایشان تشکر کردم. قرار شد با مشورت با امام سخنان ایشان پخش شود.
مترو طاغوتی
سالهای انتهایی دهه شصت هاشمی باز هم به نماز جمعه می رود ،آرام آرام جنگ تمام شده و فضا برای سازندگی مهیا می شود،هاشمی می نویسد«در نماز جمعه حتی برخی مترو را هم طاغوتی می دانستند اما من از آن دفاع کردم ،حتی قرار بود دستگاه های حفر مترو را به کارخانه ذوب اهن اصفهان بدهند که جلوی آن را گرفتم»دهه 70 با ورود هاشمی به ریاست جمهوری و رحلت امام دوران جدیدی برای او محسوب می شود،هاشمی تصمیم دارد به توسعه کشور جدی تر فکر کند،کمکم انتقاد از هاشمی در رسانه های چپ نمود می یابد اما همچنان در نماز جمعه شعار می دهند «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است»
مقدمه بهار اصلاحات
او آماده می شود دولت را تحویل دهد فضای کشور آماده اصلاحات است هاشمی باز هم می خواهد نقشی در تغییرات در کشور داشته باشد و باز هم او تریبون نماز جمعه را مناسب برای این اقدام می داند او در 28 اردیبهشت 1376 درست چند روز مانده به بهار اصلاحات و دوم خرداد در نماز جمعه می گوید«بعضیها ممکن است تردید داشته باشند، آنهم راههای متعارف در کشور است، از راههای مختلف، پرسیدن، جستجو کردن خواندن، مطالعه کردن، از اشخاص استفاده کردن، هر راهی که خودشان میدانند باید استفاده کنند که ما واقعاً برسیم به یک محیط و فضایی که همه مردم ما احساس کنند که رأیی که به صندوق میاندازند تأثیر خودش را دارد. حداقل آن این است که این تأثیر در مجموعه پشتوانه مسئول اجرایی یا نماینده مجلس یا فرد دیگری اثر توانمندی او را ارائه میکند، به هر حال بنده با گذشت نزدیک به ۲۰ سال از انقلاب و این همه آگاهی که در مردم هست و این تبلیغات خوبی هم که در این مدت هفت، هشت ماه شده، آقایانی که در میدان بودند زحمت کشیدند و تا به حال حرفهایشان را زدهاند و مردم هم میدانند و میتوانند بفهمند که هر یک از اینها الان چه میخواهند و به دنبال چه هدف اصولی هستند که انشاءالله ما یک انتخاب خوبی را بکنیم و نمونه خوبی باشد و به رخ دشمنانمان که مدعی دمکراسی هستند بکشانیم که چنین انتخاب سالمی است. نمازگزاران شعار دادند «هاشمی قهرمانی، مصلحت نظامی». خیلی متشکر قهرمان که نیستم یک بنده ضعیفی هستم.
همه سال های آرام و پس از آن
او در دوران اصلاحات با وجود همه انتقادات به نماز جمعه می آید در فضای انتخابات گاهی او را متهم اصلی معرفی می کنند ،حتی از رفتن به مجلس نیز باز می ماند اما باز ترجیح می دهد دوران آرام و گذار اصلاحات را نظاره کند،در سال های پس از اصلاحات دوران ملتهبی برای هاشمی است،احمدی نژاد به قدرت میرسد و خود را دربرابر هاشمی تعریف می کند همه کنش ها و واکنش ها به انتخابات سال 88 می رسد و احمدی نژاد هاشمی و فرزندانش را به میان مناظره ها می آورد او از صدا و سیمای وقت تقاضای پاسخ گفتن می خواهد اما جواب منفی است پس هاشمی باز تصمیم می گیرد حرف هایش را در نماز جمعه باز هم بگوید،تریبونی که بعدها دیگر نصیب او نمی شود 26 تیر ماه سال 88 دوباره پشت تریبون می رود ،منبر قدیمی هنوز برای او جذابیت دارد اما امروز صدایش لرزان است و می گوید«یک فضایی بوجود بیاوریم که همه اطراف بتوانند آنجا حرفشان را بزنند و هر طرف منطقی و بدون دعوا و بدون مشاجره و منطق حاکم باشد البته عمده اینکار مال صدا و سیماست که باید انجام بدهد که مستمعین زیادتری دارد و سایر رسانهها هم باید اینکار را بکنند و بحثها باید منطقی باشد. برادرانه خواهرانه بنشینند با هم حرف بزنند و دلیلش را بگوید و آنهم دلیلش را بگوید و بالاخره مردم در این بین خودشان میفهمند و آخرش هم میتوان از مردم پرسید و طوری باشد که ما این اعتماد را برگردانیم»نماز جمعه او مصاد ف با روز قدس با حاشیه های فراوان روبرو می شود و در خیابان های منتهی به نماز جمعه درگیری هایی گزارش می شود و پس از آن او دیگر به تریبون قدیمی اش دعوت نمی شود،آخرین نمازجمعه برای قدیمی ترین امام جمعه دیگر تکرار نمی شود او بعدها در پاسخ به کسانی که می گفتند به نماز جمعه بازگردد گفت: «نمازجمعه یک تریبون سیاسی- عبادی برای نظام است و خطبههای آن بهجای دو رکعت نماز، ایراد میشود و نباید نگاه باندی داشت و به خاطر امیال جناحی، از کسی تعریف و تمجید کرد و به کسانی توهین کنند و تهمت بزنند.»