سيدمحمدرضا خاتمي گفت: من فکر ميکنم بايد فضايي ايجاد شود که ديدگاههاي مختلف درباره امام مطرح شود، زيرا طرفداران افکار امام به اندازه کافي ادله و استدلال دارند که بتوانند افکار روشن امام را ارائه دهند و بر افکار مخرب يا منحرف غلبه کنند. بنابراين فکر ميکنم اگر کمي اين فضا را عوض کنيم، به نفع افکار و خط امام است؛ خود امام هم اين را ميپسنديدند. او گفت: وقتي تعدادي دانشآموز براي امام نامه مينويسند که ما ميخواستيم شما را نصيحت کنيم و ديديم که شما خيلي بزرگ هستيد؛ امام گفت «چه خوب بود که نصيحتى را که در نظر داشتيد، مينوشتيد. ما همه محتاج به نصيحت هستيم». (صحيفه امام، جلد ١٦، صفحه ٧٠) يعني امام پذيراي نقد و انتقاد است. من فکر ميکنم راه مقابله با افکار انحرافي و تخريبي و خاموشکردن آنها نيست؛ بلکه ايجاد فضاي آرامي است که حتي اگر کسي به امام نقد داشت، بتواند بگويد و طرفداران امام هم بتوانند جواب کافي را به او بدهند.
منظور امام از بشکنيد قلمها را
اين چهره سياسي اصلاحطلب گفت: امروز افکار منحرف براي اينکه اعمال غلط خودشان را توجيه کنند، موارد خاصي را که امام در موقعيتهاي خاص گفتند، بيان ميکنند. مثلا امام جايي گفتند که «بشکنيد اين قلم را». اگر به شأن نزول اين جمله مراجعه کنيم، ميفهميم منظور امام چه چيزي بوده است. اينکه با توجه به اين جمله الان بگوييم امام مخالف آزادي بيان، آزادي رسانهها و آزادي قلم بوده و پس کارهايي که ما ميکنيم درست است، کمي ناجوانمردانگي است. او همچنين در پاسخ به سؤال ديگري درباره شبهاتي که نسبت به پذيرش قطعنامه ٥٩٨ و حملاتي که در اين مورد به ياران امام مخصوصا شخص مرحوم آيتالله هاشمي ميشود، گفت: من فکر ميکنم بخشي از اين القائات به خاطر اين است که همه ابعاد آن قضيه روشن نشده است. ما بايد ببينيم چه کساني به امام گزارش دادند و چه چيزي گفتند؟ اگر گزارش اشتباه دادند جوابگو باشند و اگر خيانت کردند پاسخگو باشند و اگر گزارشهاي آنها درست بوده، تشويق شوند. وقتي آقاي هاشمي در اين قصه به امام ميگويد شما کنار بنشينيد و من ميگويم مسئول هستم و شما من را محاکمه کنيد و امام نميپذيرد، حرف کساني که اين موارد را القا ميکنند، درست نيست. من شخصا فکر ميکنم يکي از بهترين تصميمهاي امام در حيات ايشان پذيرش اين قطعنامه بود که حکايت از اين دارد که امام، رهبري واقعنگر و دورانديش و مهمتر از همه اينها مشورتپذير بودهاند و تابع رأي کارشناسيشدهاند.
تصويري از امامي که گول خورده شايسته نيست
خاتمي با بيان اينکه آنها از اين فضاي مبهم و تاريک سوءاستفاده ميکنند، ادامه داد: همه دنيا بعد از ٣٠ سال اسناد را منتشر ميکنند. الان ٢٨ سال از جنگ گذشته است. شايد ما بايد به جايي برسيم که شرايطي را که موجب پذيرش قطعنامه شد بگوييم تا مردم روشن شوند؛ بهخصوص نسل جواني که آن زمان را درک نکردند. دوم اينکه کساني که با اين کارها در همه چيز خدشه وارد ميکنند، به امام خدمت نميکنند؛ امام را يک انسان سادهاي که هر گزارشي به او بدهند قبول ميکند و بر اساس آن يک تصميم عجولانه ميگيرد، به تصوير ميکشند؛ درحاليکه امام اين نبود. اگر امام اين بود که نميتوانست نظام شاهنشاهي را سرنگون و هشت سال جنگ بهخصوص اول آن را که هيچ تجهيزاتي نداشتيم، مديريت کند.
او تأکيد کرد: امامي که در ذهن من است امامي است که تا آخر عمر با وجود سن بالا و ناتوانيهاي جسمي، يکي از قويترين انسانهاي کشور ما بود و تجزيه و تحليل درست داشت و همه اطلاعات به دست او ميرسيد و ميتوانست تصميم بگيرد. تصويري از امام که امام گولخورده است، شايسته نيست. کساني که اين حرف را ميزنند بايد پاسخگو باشند که آيا اين امام را قبول دارند؟ پس ديگر نبايد ادعا کنند که همه حرفهاي امام درست است. چرا وقتي ميخواهند کارهاي خودشان را توجيه کنند، ميگويند امام اين کار را کرد و ما هم ميکنيم؟! يا بايد همه چيز امام را بپذيريم يا اينکه نبايد براي بعضي از چيزها توجيهات خاص داشته باشيم. باز ميگويم اين به معني اين نيست که امام معصوم بودهاند. ميتوان براي امام حق اشتباهکردن قائل بود و آن را بيان کرد اما نبايد و نميتوان امام را فردي معرفي کرد که خودش نيست.
نسبت اصلاحطلبي و امام
نايبرئيس مجلس ششم گفت: ما يک خوانش تاريخي نسبت به رفتار و عملکرد امام داريم که مقتضيات زمان و مکاني را که امام بر اساس آن تصميم گرفته ميسنجيم و براساس مقتضيات زمان و مکان خود تصميم ميگيريم که چگونه عمل کنيم. اما درباره امّهات تفکر سياسي، من فکر ميکنم نظر اصلاحطلبان نسبت به هر جريان سياسي ديگر داخل کشور خيلي به امام نزديکتر است.