بخشی از جامعه ایران که آماری هم به صورت مشخص از آنها وجود ندارد طرفدار پروپاقرص دو جریان سیاسی کشور هستند. این افراد قطعا رای حزبی و جریانی خود را به صندوق خواهند انداخت.
به گزارش روز نو؛حسن روحانی به کدام جریان تعلق دارد؟ حامیان او چه کسانی هستند؟ اینها سوالهایی است که از روز اول پیروزی روحانی تا امروز پرسیده میشود و هنوز پاسخ مشخص به آن داده نشده است.
با توجه به روش سیاسی روحانی در دولت یازدهم میتوان به این نتیجه رسید که شیخ دیپلمات یک «اصلاح طلب اصولگرا» است. این ویژگی باعث میشود تا او هم از رای اصلاح طلبان بهره ببرد و هم از رای اصولگرایان.
اصلاح طلبان با توجه به اینکه رهبرانشان نمیتوانند به صورت مستقیم و به شکل نامزد در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کنند از حسن روحانی به عنوان گزینه مطلوب برای تکیه زدن به کرسی ریاست جمهوری حمایت میکنند. درست مانند سال 92.
از سوی دیگر بخشی از جریان اصولگرایی که در فضای سیاسی کشور به جریان اعتدالی مشهور هستند و زعامت آنها به عهده ناطق نوری و علی لاریجانی است هم از حسن روحانی حمایت میکنند و تفکر او را نزدیک تر به جریان اصولگرایی میدانند تا جئریانهای تندرو.
در سال 92 هر دو گروه سیاسی کشور معتقد بودند که طرفدران آنها نقش تاثیرگذاری در پیروزی روحانی داشتند، اصلاح طلبان معتقد هستند حمایت هاشمی و خاتمی و کناره گیری عارف، باعث شد تا روحانی پیروز انتخابات شود و اصول گرایان نیز میگویند با توجه به سابقه درخشان روحانی در این جناح، باعث شد تا اصول گرایان جامعه روحانی را به دیگر نامزدهای اصول گرا ترجیح میدهند.
سبد رای روحانی؛ اصلاح طلبان، اصول گرایان و یا رای های خاکستری
در این میان باید به سوالی پاسخ داد. آیا واقعا مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری بر اساس تمایلات سیاسی و جناحی خود رای میدهند؟ با نگاهی به تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی به ویژه بعد از پایان دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی میشود پی به این معنا برد که مردم انتخاب خود را در روز پایانی انجام میدهند و توصیه هیچ جناحی را قبول نمی کنند.
این روزها سید محمد خاتمی را نماد اصلاح طلبی در کشور میدانند و هرگاه نام او شنیده میشود، جریان اصلاحات در کشور تداعی میشود. خاتمی در سال 76، با بیست میلیون رای، راهی خیابان پاستور شد. بنا بر تعریف این روزهای سبد رای، باید 20 میلیون اصلاح طلب به خاتمی رای داده باشند و این درحالی است که جناح چپ قبل از انتخابات ریاست جمهوری هفتم، در گوشه عزلت قرار داشت و بسیاری از مردم حتی فراموش کرده بودند که چنین افرادی در کشور حضور دارند.
انتخابات سال 76 نشان داد که مردم بر اساس تصمیم شخصی خود و جذابیتهای نامزدهای انتخابات رای خود را به صندوق میاندازند. برای درک بهتر این معنا، میشود انتخابات سال 84 را نیز بررسی کرد. اگر تئوری «سبد رای» درست باشد باید اصلاح طلبان درانتخابات سال 84، پیروزی قطعی انتخابات میبودند و هاشمی رفسنجانی یا مهدی کروبی و حتی مصطفی معین با فاصله نسبت به اصول گرایان راهی نهاد ریاست جمهوری میشدند. اما نتیجه انتخابات به گونه دیگری بود و محمود احمدی نژاد توانست نامزدهای اصلاح طلب را جا بگذارد و رئیس جمهور ایران شود.
اصول گرایان نیز که رای به احمدی نژاد را رای به خود میدانستند، از پیروزی در انتخابات سال 92 مطمئن بودند اما اینبار نیز تاریخ تکرار شد و کسانی که دو دو انتخابات قبلی ریاست جمهوری به احمدی نژاد رای داده بودند اینبار به حسن روحانی، نامزد نزدیک به آیتالله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی رای دادند تا بازهم تئوری سبد رای مشخص در ایران به بن بست بخورد.
همانطور که مشاهده کردید مردم ایران در انتخاباتهای مختلف نامزدهایی با سلایق گوناگون را انتخاب کردهاند که خاتمی، احمدی نژاد و روحانی حاصل این نگاه مردم است. ایرانیان در انتخابات ریاست جمهوری هیچگاه تابع نظرات سیاسی خود نبودند. بر خلاف انتخابات ریاست جمهوری، در انتخابات مجلس به ویژه در شهر تهران، مردم بر اساس جریانهای سیاسی رای خود را به صندوق میاندازند، که این نوع رای برای اصلاح طلبان ملموس تر است و به صورت جدی میتوان گفت که رای اصلاح طلبان در مجلس، از سبد طرفداران و همفکران آنها خارج میشود.
بخشی از جامعه ایران که آماری هم به صورت مشخص از آنها وجود ندارد طرفدار پروپاقرص دو جریان سیاسی کشور هستند. این افراد قطعا رای حزبی و جریانی خود را به صندوق خواهند انداخت. اما رای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، رای مردم به یک رئیس جمهور بود و جریانهای سیاسی نمیتوانند رای روحانی را به خود منتسب کنند. درست است که روحانی این روزها، بیشتر به سمت چپ راهنما میزند تا راست ولی نمیتوان گفت که مردم که بهوی رای دادند نیز طرفدار اصلاح طلبها هستند. سبد رای مردم ایران همیشه خاکستری بوده است.