هاشمی رفته است اما تاثیرش در فضای سیاسی احتمالا تا انتخابات اردیبهشت باقی خواهد ماند. روحانی هر چند در این انتخاباتهاشمی را به عنوان پشتوانه خود ندارد، اما هوادارانهاشمی و کسانی که در روز تشییع پیکرش به خیابانها آمده بودند، میدانند که نظرهاشمی تداوم حمایت از روحانی بود، چرا که آنها از زبان شیخ مصلحتاندیش خود ریاست جمهوری دور دوم روحانی را شنیدهاند.
به گزارش روز نو؛ اما سوال اینجاست چه کسی قرار است به جایهاشمی در کنار اصلاحطلبان نقشآفرینی کند. عبدالله ناصری فعال سیاسی اصلاحطلب در این باره با همدلی به گفت و گو نشسته است که در ادامه میخوانید.
ممکن است مجلس خبرگان درباره کرسی خالی آیتاللههاشمی تصمیم بگیرد انتخابات میاندوره برگزار کند. اگر این اتفاق رخ دهد چه کسی میتواند از سوی جریان اصلاحطلب یا اعتدالی بر کرسی خالی آیتاللههاشمی بنشیند؟
اتفاقات اصلا قابل پیشبینی نیست. اما من فکر میکنم شورای نگهبان نسبت به رویکرد دو دهه گذشته خود تجدیدی نخواهد کرد و اینگونه نیست که ما فکر کنیم درگذشت آقایهاشمی این برکت را برای کشور داشته که آرزوهای دیرین مردم و بسیاری از نخبگان تحقق پیدا کند. به هر صورت شورای نگهبان تصمیم ویژه خود را اعمال کرده و احتمالا رویکرد سابق خود را ادامه خواهد داد.
اگر بحث رد صلاحیت مطرح شود احتمالا جریان اصلاحطلب مانند انتخابات مجلس دهم که تصمیم گرفت از نیروهای گمنام استفاده کند، راهی تعبیه خواهد کرد. این طور نیست؟
بله میتوان چنین پیشبینیهایی داشت. اما به نظر من 12عضو شورای نگهبان در تصمیمگیری برای احراز صلاحیتها نقش اولیه را ایفا نمیکنند. در واقع نقش اولیه را نهادهایی ایفا میکنند که تاثیر کمی ندارند. به هرصورت فعلا باید صبر کرد و دید چه اتفاقی رخ خواهد داد.
در انتخابات قبلی گفته میشد که خود آیتاللههاشمی لیستهای خبرگان را تهیه کردهاند. اکنون در نبود آقای هاشمی جریان اصلاحطلب به این اندیشیده که چه کسی این نقش را ایفا کند؟ اکنون توجهها به سـیدحسن خمینی و خود رئیس دولت اصلاحات جلب شده است.
جبهه اصلاحات در انتخابات هفتم اسفند یک کنشگر بود که به نوعی در آن تقسیم کار نانوشتهای صورت گرفت. آقای هاشمی در عرصه خبرگان فعال شدند و آقای خاتمی و شورای عالی سیاستگذاری هم در انتخابات مجلس. من معتقدم بعد از آقای هاشمی، جبهه اصلاحات که به صورت گسترده فراگیر شده، حتما نقش خود را ایفا خواهد کرد. اگر انتخابات میاندورهای خبرگان برگزار شود، در جبهه اصلاحات به اندازه کافی نامزد مجتهد و فقیه برای معرفی کردن داریم.
بعد از فوت آقای هاشمی خیلی از تحلیلها میگفتند وظیفه آقایان روحانی، خاتمی و ناطق نوری سنگینتر میشود و این بار بر دوش آنها قرار میگیرد. اما بعضیها هم میگفتند اصلاحطلبان در یک مضیقه قرار خواهند گرفت. شما کدام تحلیل را قبول دارید؟
من معتقدم نیستم که اصلاحطلبان در مضیقه قرار میگیرند. اما معتقدم فوت آقای هاشمی مثل حوادث سال88 برای اصلاحطلبان نقطه عطفی خواهد بود. بعد از انتخابات سال88 اصولگرایان مدعی شده بودند که جریانشان به قول خودشان خواص بیبصیرت ندارد. این گونه صحبت کردنها باعث شد که بسیاری از اصولگرایان هم به جریان اصلاحطلب گرایش پیدا کند. فوت آقای هاشمی هم دوباره اقبال جریانات معتدل و اصولگرایان میانهرو به سوی اصلاحطلبان را بیشتر خواهد کرد. هرچند فوت آقای هاشمی یک ضایعه بزرگی بود، اما باعث ریزش بزرگی در کوتاهمدت و میانمدت در اردوگاه اصولگرایان خواهد شد. آنها با این مواجه میشوند که آنچه اصلاحطلبان در سالهای دور میگفتند حقیقت داشت. لذا آنها با واقعیتهایی که اصلاحطلبان از آنها صحبت میکردند آشنا خواهند شد.
این درگذشت در واقع نقطه عطفی برای پیوستگی جامعه ما خواهد بود. اگر آشتی ملی محقق نشود، جامعه سنتی اصولگرایی هم مثل ائمه جمعه و جماعات با نگرانی روبهرو میشوند که باید وحدت و انسجام جامعه را فرابگیرد تا بتوان به وسیله آن اهداف جمهوری اسلامی را پیش برد.
شما رویه این وحدت را در روزهای پس از فوت آقای هاشمی مشاهده کردید؟
اگر ما بخواهیم شاخصی داشته باشیم میتوانیم صدا و سیما را در نظر بگیریم. در مراسم هفت آقای هاشمی میشد این وحدت را از صدا و سیما دید. اما من معتقدم متاسفانه جریان افراطی و رادیکال اصولگرا چرخش خود را نشان میدهد به ویژه اینکه در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم و این جریان اصلا نمیخواهد انتخابات را ببازد
وضعیت جریان افراطی را بعد از فوت آقای هاشمی چگونه تحلیل میکنید؟ این جریان در زمان حیات ایشان خود را با نفی هاشمی اثبات میکردند. الان که ایشان در قید حیات نیستند، آیا جریان افراطی سود کرده است؟
جریان افراطی اصولگرا چون رویکردی نداشته و تنها دستاوردش تحریم و عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی در دوران احمدینژاد بوده، همیشه با نگاه نفی و سلبی به مقابله با رقیب رفتهاند. این را میتوان در موضوع برجام نگاه کرد. آنها با برجام که یکی از افتخارات ملی است و با تصمیمات حاکمیتی و زیر نظر رهبری شکل گرفته را دستاویز مخالفتهای خود قرار میدهند.
من معتقدم درباره آقای هاشمی هم ممکن است تعدادی از این اصولگرایان حملاتشان را به ایشان و گذشتهشان ادامه دهند، اما سطح کلان حاکمیت چنین اجازهای به آنها نخواهد داد. آنها احساس میکردند وزنهای به نام هاشمی که در حاکمیت قرار دارد در کنار مردم قرار گرفته و به نوعی سخنگوی مردم تلقی میشود. اما هاشمی امروز دیگر وجود ندارد و جریان اصولگرایان بار عمومی خود را سبک کردهاند.
یعنی جریان تندرو اقبال عمومی پیدا میکند؟
این به آن معنا نیست که تندروها اقبال عمومی پیدا کنند، اما به قول معروف مبارزات رسانهای و سیاسی خود را خواهند داشت. حمله آنها به هاشمی فروکش خواهد کرد. همچنین هرچند درگذشت آقای هاشمی ضایعهای جانسوز برای کشور بود اما وفاق در جریان اصلاحطلب را در انتخابات خواهد داشت.
فقدان آقای هاشمی در درازمدت چه تاثیراتی خواهد گذاشت؟
با سطح آگاهیهایی که ارتقا پیدا کرده و به واسطه شبکههای اجتماعی هنوز هم رو به افزایش است، در درازمدت این وضعیت به نفع جریان تحولخواه خواهد بود.
*همدلي