دیپلماسی «نامهنگاری»! در جهان سیاست تازگی ندارد و شاید بتوان این نوع مدل دیپلماسی را سازنده، موثر و در عین حال قابل تامل به شمار آورد.
به گزارش روز نو؛ از دیرباز بشر با اتخاذ شیوه ای زیبا به نام نامهنگاری تلاش کرده است تا ناگفتههای بر دل مانده و حرفهای مهم را در قالب کلمات و عباراتی تاثیر گذار در حجمی از کاغذ بگنجاند و به دست مخاطب گسیل دارد تا باشد که اسباب بهبود فراهم آید و اما حکایت نامه نگاری های احمدی نژاد که چه در دوران ریاست جمهوری و چه پس از آن که همچنان جاری است و ترک نشده است و نیز ظرافت های نادیده انگاشته شده ای درون آن نهفته است که گاه تا مرزهای به استهزاء گرفتهشدن نیز پیش رفته است که اگر این فرضیه یعنی به استهزاء گرفته شدن را نیز مردود بدانیم! اساسا اصرار به نوشتن نامههایی عمدتا بیجواب آن هم برای یکی از مقامات عالی رتبه سابق ایران اسلامی نمی تواند توجیه قابل درکی داشته باشد.
**احمدینژادی که مدیریت جهانی همچنان دغدغه اوست!
حسن روحانی در کتاب خاطرات خود درباره پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران و دغدغه رئیسجمهور سابق در روزهای اول شروع بهکار خود برای خریدن کل آژانس انرژی اتمی، مینویسد: «در تاریخ 18/5/1384 قرار بود در آژانس، جلسه اضطراری شورای حکام تشکیل شود؛ آقای احمدینژاد دو روز قبل از آن (16/5/1384) به من زنگ زدند و خواستند ملاقاتی با هم داشته باشیم، لذا به ریاست جمهوری رفتم. در آن ملاقات بحث ما عمدتاً پیرامون مسئله هستهای و اجلاس آتی شورای حکام بود. ایشان گفتند چرا آژانس میخواهد جلسه فوقالعاده تشکیل دهد؟ گفتم میخواهند مسئله راهاندازی اصفهان را بررسی کنند، گفتند آژانس حق ندارد چنین کاری بکند، چون ما کار خلافی نکردهایم، خوب است با البرادعی تلفنی صحبت کنید. گفتم اینطور نیست که مدیرکل همهکاره باشد، اعضای شورای حکام آژانس، سفرای 35 کشور هستند که بر اساس گزارش مدیرکل تصمیم میگیرند. بعد بحث شد که آژانس تحت نفوذ غرب است. پرسیدند چرا آژانس تحت نفوذ آنهاست؟ گفتم برای اینکه هم بیشتر بودجه آژانس را آنها میدهند و هم بر اکثر کشورهای عضو نفوذ دارند.
[آقای احمدینژاد] گفت: هزینههای آژانس در سال چقدر است؟ گفتم نمیدانم. مثلاً چند صدمیلیون دلار. گفتند شما همین حالا به البرادعی زنگ بزنید و بگویید ما کل مخارج آژانس را پرداخت میکنیم. گفتم اولاً آژانس نمیتواند بپذیرد، چون برای مخارج آژانس و بودجه آن، مقرراتی وجود دارد و ثانیاً ما چنین اختیاری نداریم، چون اگر بهجایی بخواهیم کمک بلاعوض کنیم، مجلس باید تصویب کند. [آقای احمدینژاد] گفت: من به شما میگویم، شما چهکار دارید! گفتم روش کاری من اینطور نیست و من چنین کاری نمیکنم. اگر اصرار دارید، خودتان با البرادعی صحبت کنید.»
این خاطرات نشان می دهد که احمدی نژاد چندان اطلاعات قابل قبولی از مراودات بین المللی ندارد، اما شاید گفته شود که در ابتدای کار ممکن است خیلیها چنین اطلاعاتی نداشته باشند و اما با مطالعه نامه اخیر احمدی نژاد به دبیر کل جدید سازمان ملل متحد و با مطالعه بندهایی نظیر:- بر همین مبنا و برای کمک به جنابعالی، پیشنهاداتی را تقدیم میکنم. اطمینان دارم که تمرکز بر آنها میتواند امید ملتها را افزون ساخته و راه جدیدی را فراروی آنها بگشاید. حذف امتیاز ناعادلانه و ضدمردمی «وتو» گام بعدی است که بسیار مهم و عنصر اصلی در اصلاح ساختار است. باید این انحصار درهم شکسته شود.
- حداقل انتظار این است که در شرایط ناتوانی در انجام وظایف به دلیل تحمیل قدرتهای سلطهگر، دبیرکل موضوع را مستقیما با همه مردم در میان بگذارد و از آنان کمک بخواهد.
- آمد و شد نمایندگان ملتها به سازمان ملل باید فقط و فقط با نظر سازمان و به صورت کاملا آزاد انجام شود که این امر مستلزم تغییر مقر اصلی آن از نیویورک به محلی مستقل است. اطمینان دارم که ملتها و دولتهای متعددی آمادگی دارند بخشی از خاک خود را برای این منظور به سازمان ملل اختصاص دهند. این سازمان باید به مامن و ملجاء ملت ها تبدیل شود.
- ایجاد شبکه تلویزیونی بینالمللی و مستقل برای سازمان و گزارش مستمر و مستقیم فعالیتها و برنامهها برای عموم مردم یک ضرورت است که امیدوارم به دست شما محقق شود.
و مواجه شدن با این این پیشنهادات و یا بهتر بگوییم خواست ها نشان می دهد 8 سال ریاستجمهوری و 11 سال حضور در عرصه های سیاسی، عملا هیچ تغییری در سواد سیاست بین الملل محمود احمدی نژاد و نیز رویه و طرز تفکر وی ایجاد نکرده است واگرنه می دانست که مواردی همچون «حذف امتیاز «وتو» » از آن دست مواردی است که دبیرکل سازمان ملل متحد کوچکترین دخالتی در آن نمیتواند داشته باشد و نیز درخواست انتقال سازمان ملل به خارج از خاک ایالات متحده آمریکا از آن دست مباحثی است که عملا دبیرکل سازمان ملل متحد حق فکر کردن بدان نیز ندارد تا چه رسد به طرح و پیگیری آن.
احمدینژاد که روزگاری نه چندان دور در نظر داشت تا مدیریت جهانی را به یک دکترین قابل اجرا تبدیل کند کم کم به مهره ای فراموش شده در سیاست حتی داخلی بدل شده است. در پی حذف او از صحنه رقابتهای انتخاباتی سال آینده عملا از نیم تای بالای روزنامه های سراسری ایران حذف شد و این نامهنگاری اخیر که مانند دهها نامه نگاری بی ثمر و بلاجواب، مسکوت باقی خواهد ماند، میتواند دلیلی باشد بر این ادعای بارها مطرح شده که عملا احمدی نژاد تیتر شدن و بودن در عرصه رسانه را به هر قیمتی دنبال کرده و خواهد کرد وگرنه نامه نگاری به دبیر کل سازمان ملل اگرچه حق هر شهروند جهان است، اما این جنس نامهنگاری بیش از آن که دیده و مورد بررسی قرار داده شود موجبات انبساط خاطر برخی ها که به صلاح نیست از جمله غربیها را فراهم خواهد آورد. در آن هنگام که می خوانیم: «دبیرکل در واقع رئیسجمهور جهان و نماینده همه ملت ها در دفاع از حقوق آنان و پیشبرد اهداف مترقی سازمان است و باید بالاترین جایگاه را در مناسبات جهانی داشته و تکیه اصلی او بر قدرت ملت ها بوده و از توان جمعی ملت ها برای انجام ماموریت هایش استفاده نماید.» بی شک متوجه خواهیم شد که اساسا احمدی نژاد هیچ گونه تعریف و دریافت صحیحی از دبیرکلی سازمان ملل متحد در اختیار ندارد و شاید این از آن دست نامه ها و نیز از معدود نامه هایی باشد که بدون مشورت با نزدیکانش به صفحه سرد و سفید کاغذ سپرده شده است واگرنه همگان به خوبی می دانند نظام مدیریتی جهان با داشتن رئیس جمهور جهان عملا هیچ سنخیتی نمیتواند داشته باشد. وارد مباحثی دیگر از جمله داشتن تلویزیون مستقل و دیگر قضایا نشده و آرزومند خواهیم بود که این نامه نیز همچون دیگر نامه ها مسکوت مانده بدون جواب باقی بماند وگرنه برخی پاسخهای داده شده احتمالی به این نامه میتواند اندکی تلخ و ناگوار باشد، چون اگرچه سالهاست ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد را فراموش کردهایم اما دیگران برای پاسخ دادن به این نامه و زیر سوال بردن سواد دیپلماتیک رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران، چندان مدارا نخواهند کرد.
*روزنامه آفتاب يزد