محمود ميرلوحي، عضو شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان از جمله چهرههايي است كه معتقد است شوراي عالي اصلاحطلبان بايد با برنامهاي جامعتر و اثرگذارتر از سال ٩٤ خود را براي انتخابات شوراي شهرها و روستاهاي ٩٦ آماده كند. اين چهره اصلاحطلب بيان ميكند كه نبود نظارت استصوابي در اين انتخابات سبب ميشود تا اصلاحطلبان با كثرت نيرو مواجه شوند.
به نظر شما اصلاحطلبان در كنار انتخابات رياستجمهوري سال ٩٦ با اتخاذ چه راهبردي ميتوانند در انتخابات شوراي شهر و روستا موفق باشند؟ اهميت انتخابات شوراهاي شهر و روستا در چيست؟
فصل ششم قانون اساسي و تجربه چهار دوره شوراي شهر و روستا بر اهميت و ظرفيت اين انتخابات تاكيد دارد. انتخابات شوراهاي شهرها و روستاها داراي گسترهاي نيرومند و تاثيرگذار است. شوراهاي شهر و روستا يك جمعيت گسترده بالاي يكصدوسي هزار نفره از افرادي دارد كه توسط مردم در انتخابات برگزيده ميشوند و شهرداريهاي هزار شهر كشور و بهياري سي هزار روستاي كشور را انتخاب ميكنند. از حيث اجتماعي، اقتصادي، مديريتي، فرهنگي و آموزش و تربيت نيروي انساني انتخابات شوراها نقشي موثر دارد. در كشور ما كه تقريبا سيستم مديريت مركزي حاكم است و از حيث سياسي و اقتصادي متكي بر نفت بوده و هست، چنين تعدادي از مجموعههاي تصميمگير و سياستگذار اهميت اين انتخابات را دو چندان ميكند. اصلاحطلبان نشان دادند كه براي اين انتخابات اهميت قائل هستند و اگر چه مدتي اهميت اين شورا توسط اصلاحطلبان مورد اهمال و غفلت قرار گرفته بود، اما مجددا سيستمي براي برنامهريزي صحيح اين انتخابات احيا شد. اصلاحطلبان همواره وفادار و حامي اين نهاد اجتماعي، اقتصادي و مديريتي كشور هستند. از اين رو جريان اصلاحات بايد با راهبرد و نگاه انتخاباتي دست به كار شود و از آن جهت كه اين انتخابات تاثيراتي اجتماعي دارد بايد با تحليل درست از وضعيت اجتماعي و اقتصادي شهرها به اين انتخابات نگريست. همچنين از آن جهت كه اصلاحطلبان تجربه دو انتخابات ٩٢ و ٩٤ را دارند بايد با آسيبشناسي گذشته و استفاده از راهبردهاي موثر پيشين به مسير خود ادامه دهند. شاهد بوديم كه در انتخابات ٩٤ مهمترين راهبرد اصلاحطلبان وحدت حداكثري بود و همين ديدگاه بايد در انتخابات شوراهاي شهر و روستا نيزحفظ شود. بعد از اينكه شوراي عالي سياستگذاري اصلاح و تكميل شود و براي دوره جديد انتخابات آماده شود، اينگونه مسائل بايد در دستور كار قرار بگيرد.
مديريت جريان اصلاحطلب براي انتخابات شوراي شهر بايد به سمت انتخاب و معرفي چه چهرههايي برود؟
با توجه به اينكه نظارت بر انتخابات شوراها به عهده مجلس شوراي اسلامي است و ميزان كانديداتوري و ثبت نامها براي انتخابات بالاتر ميرود و نيروهاي بيشتر به صحنه خواهند آمد. همين مساله احتمالا كار را براي اصلاحطلبان دچار زحمت و سختي بيشتري خواهد كرد. برنامهريزي براي انتخابات شوراي شهر بايد متناسب با هر شهر و روستايي باشد. اگر شهر تهران مدنظر باشد، به دليل پايتخت بودن و سكونت بيش از ١٠ ميليون از جمعيت كشور در اين شهر و مركزيت سياسي، مبادلات، مذاكرات و رفت و آمدها اهميت آن دو چندان ميشود. طبيعي است كه نامزدهاي شوراي شهر تهران بايد به نحوي سازماندهي شوند كه بتوانند به مسائل و مشكلات اين شهر رسيدگي كنند و تصميماتي متناسب با مطالبات و نيازهاي همين شهر بگيرند. بر اساس قانون فعلي شوراي شهر تهران ٢١ نفر منتخب خواهد داشت. اين افراد بايد مطالبات، ويژگيها و تفكرات مختلف نحلههاي مختلف در شهر تهران را نمايندگي كنند. شهر تهران هجده هزار ميليارد بودجه سالانه دارد كه اين رقم نصف بودجه عمراني دولت است. چنين مبلغي در اختيار شهرداري تهران و شوراي شهر تهران قرار ميگيرد. شوراي شهر در اين راستا بايد در حوزه فرهنگ، عمران و مسائل مختلف شهرسازي و معماري تصميم بگيرد. بنابراين توانمندي، تجربه، دانش و فناوري و آشنايي با مسائل ونيازهاي مردم از جمله ويژگيهايي است كه بايد اعضاي شوراي شهر داشته باشند. اصلاحطلبان بايد تمام تلاش خود را به كار بگيرند تا افرادي با هويت اصلاحطلبانه و داراي تخصص و توانايي براي كانديداتوري شوراي شهر انتخاب كنند.
با توجه به اينكه اصلاحطلبان تجربه انتخابات شوراي شهر در چهار دوره گذشته را داشتهاند، نقطه ضعف عملكرد اصلاحطلبان در آن ادوار را چه ميدانيد و به خصوص در سال ٩٢ اصلاحطلبان چه اشتباهاتي داشتند؟ چگونه بايد از آن اشتباهات حذر كرد؟
از دورهاي از انتخابات به بعد اصلاحطلبان دست به تغييري اساسي در سازماندهي جرياني زدند و شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان را تشكيل دادند. به نوعي ميتوان گفت كه جريان اصلاحات مسيري تكاملي را طي كرد تا به سازوكار شوراي عالي برسد. در اين سازوكار ظرفيتي ويژه براي انسجام و فراگيري اصلاحطلبان ايجاد شد كه در اين دوره از انتخابات نيز همچنان همان سازوكار ميتواند موثر و مفيد باشد؛ فقط بايد فراگيري و وحدت را با استفاده از روشها و اصلاحاتي بيفزاييم. اگر ايرادي در روشها وجود داشته بايد رفع شود. ليكن بايد به اين مساله توجه داشت كه شوراي عالي با همه محدوديتهايي كه داشت و يكي از اينها محدوديت وقت بود و قلع و قمعي كه در بررسي صلاحيتها اتفاق افتاد توانست موفقيتهاي بزرگي كسب كند. اگر شوراي عالي بتواند همان نقاط قوت را حفظ كند و روشها را دموكراتيكتر كند، ميتواند بهتر از گذشته عمل كند. سياست تفويض اختيار به استانها و شهرستان و عدم تمركز تصميمگيريها در پايتخت خيلي توانست كاركرد اصلاحطلبان را بالا ببرد. اگر اين روش را دوباره اصلاحطلبان به كار بگيرند و آن را تعميق كرده؛ گسترش داده و نواقص آن را رفع كنند دستاوردهايي بهتر از سال ٩٤ خواهند داشت.
مهمترين رقباي اصلاحطلبان در انتخابات شوراي شهر چه جريانهايي هستند؟
دو جريان تابلودار و ريشهدار در عرصه سياسي كشور همواره با هم رقابت كردهاند. البته در كلانشهرها بيشتر اين رقابت وجود دارد. در انتخابات مجلس دهم در تهران دو ليست سي نفره پشت سر هم راي آوردند و اين مساله نشان داد كه رقابتها كاملا جرياني بوده است. با تحليل كنشهاي سياسي اخير جريان اصولگرايي به نظر ميآيد كه نوعي جابهجايي در اين جريان به وجود آمده است. جريان اصولگراي معتدل ديگر حاضر نيست سرنوشت خود را با جريان تندرو يك كاسه و يكي كند. شايد همين روند در انتخابات شوراي شهر ٩٦ نيز ادامه پيدا كند. گام سوم اصلاحطلبان همچنان ائتلاف حداكثري با نيروهاي عقلاي كشور است و اين روش همچنان ميتواند مفيد باشد. جريان اصولگرايي هنوز نتوانسته مشكلات درون اردوگاه خود را حل كند. گفتمان و كنش اين جريان دچار مشكلاتي شده و بروز و چهره بيروني اين مشكلات را نيز در انتخابات ٩٢ و ٩٤ شاهد بوديم. به نظر ميرسد كه اين جريان بايد براي بازگشت به عرصه سياست كشور اصلاحاتي دروني انجام دهد. اينكه اين جريان چقدر بتواند مشكلات خود را تا انتخابات ٩٦ حل كند بايد صبر كرد.
برخي خبرها حكايت از آن دارد كه محمود احمدينژاد بيش از آنكه براي انتخابات رياستجمهوري در حال فعاليت سياسي باشد درصدد پيروزي در انتخابات شوراهاي شهر در سراسر كشور است و سفرهاي استانياش نيز در همين راستا است. به نظر شما پتانسيل پيروزي را دارد يا خير؟ ارزيابي شما از اين موضوع چيست؟
من فكر ميكنم دوره تاثيرگذاري آقاي احمدينژاد تمام شده است. در گذشته هم بارها اصلاحطلبان اعلام كردهاند كه استقبال ميكنند كه آقاي احمدينژاد به صحنه بيايد و فرصتي ايجاد شود تا بتوانيم كارهايي كه او و طرفدارانش كردهاند و هزينههايي را به كشور تحميل كردهاند، نقد كنيم. متاسفانه در سال ٨٤ نيز پيروزي آقاي احمدينژاد محصول چند صدايي و تفرقه اصلاحطلبان بود. جريان اصلاحات اگر در سال ٨٤ متفرق نميشد آقاي احمدينژاد نميتوانست رييسجمهور شود و هزينههاي بسياري را به كشور تحميل كند. جريان اصولگرايي در سال ٨٨ نيز از ترس اصلاحات باز هم پشت سر آقاي احمدينژاد رفتند و هزينههايي را به خودشان و كشور تحميل كردند. ديگر به اندازه كافي هم جامعه به ماهيت تفكر احمدينژادي پي برده است و هم اصولگرايان. اينكه تعدادي در جلسهاي با او همراهي ميكنند را نيز نبايد خيلي جدي گرفت. در سال ٨٨ هم راي تهران آقاي مهندس موسوي بود. يكي از بزرگترين هزينههايي كه جريان اصولگرا در انتخابات مجلس دهم داد اين بود كه حاضر شدند طيف معتدل اصولگرا و امثال آقاي لاريجاني را از خود برانند تا تيم پايداري و آقاي احمدينژاد را حفظ كنند. ليكن نهايتا همه با هم باختند. بايد توجه داشت كه پيشتر فقهاي ثلاثه را به عنوان محور وحدت معرف ميكردند اما اين روزها ديگر كمتر نامي از آقاي مصباح برده ميشود. به نظر ميرسد كه خودشان نيز اعتقادي به آن مثلث ندارند.