در عرصه ارتباطات سياسي كه انتخابات جلوه بارزي از آن است، امروزه رسانههاي به اصطلاح فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي يا شبكههاي موبايلي خيلي بيشتر از رسانههاي سنتي كاركرد دارند و موثرتر عمل ميكنند. اين موضوع به چند دليل است. نخست، بهدليل اينكه در بسياري موارد محدوديتهاي رسانههاي رسمي را براي بيان حقايق و ارائه نظرات ندارند. دوم، بهدليل اينكه پيامها بسيار تنگاتنگ مبادله ميشوند يعني به مخاطبان مستقيم به نوعي ارسال ميشوند و افرادي كه در گروه اجتماعي يا يك گروه موبايلي عضو هستند خيلي بيشتر از مخاطبان عام رسانههاي سنتي به همديگر اعتماد دارند. بنابراين پيامهايي را كه دريافت ميكنند بيشتر متعلق به خودشان تلقي ميكنند تا اينكه جنبه تبليغاتي برايش قائل باشند. امروزه با نگاه به رسانههاي سنتي بهويژه در دورههاي انتخابات كه بسياري از اظهارات و موضعگيريها جنبه تبليغاتي دارند مشخص ميشود كه به همين دليل اين رسانهها خيلي از سوي مخاطبان جدي گرفته نميشوند. در نتيجه در واقع ما اگر رسانههاي فضاي مجازي را عمدتا رسانههاي شهري يا گروهي تلقي كنيم پيامها در آنجا صميمانهتر، خودمانيتر و دريافت پيام سريعتر صورت ميگيرد و اعتماد به پيام بيشتر از رسانههاي سنتي است در عين حالي كه محدوديتهاي رسانههاي سنتي را ندارد يا كمتر دارد. نه در حال حاضر بلكه شايد حداقل بتوان گفت بيش از 10سال است كه در بسياري از كشورهاي دنيا از طريق فضاي مجازي، ارتباطات سياسي شكل ميگيرد، پيامها مبادله ميشود، كمپينهاي انتخاباتي عملا در اين فضا برگزار ميشود و به همين دليل هم معمولا آن كساني بيشتر انتخابات را ميبرند كه حضور گستردهتر و موثرتري در اين فضا دارند و با مخاطبان بالقوه و بالفعلشان بهتر و سريعتر و موثرتر ارتباط برقرار ميكنند. در واقع نمايندگان بايد بهروز باشند. ما اين موضوع را در جريان انتخابات رياستجمهوري آمريكا در دوره اول كه باراك اوباما رئيسجمهور شد ديديم و در انتخابات رياستجمهوري خودمان هم در دو دوره اخير بسيار شاهدش بوديم و در زمينههاي ديگر هم آثار اين تكنولوژيها را ميبينيم. تكنولوژيهاي ارتباطي و فضاي مجازي اگر در بعضي زمينهها تاثير مورد انتظار را نداشته باشد اما در حوزه انتخابات به نظر ميآيد تاثير قابلتوجهي دارد. بنابراين حضور در اين شبكهها ميتواند مسير انتخابات را از ديد نگارنده بهشدت تحت تاثير قرار بدهد.