مهدی آیتی نوشت:ريیس دولت اصلاحات و مرد جهانی گفتگوی تمدنها میگوید: «بیشتر اختلافات دنیا را می توان با گفتگو و مذاکره حل کرد». در دوره دولت و مجلس اصلاحات شرایط بسیار خوبی برای مذاکره آشتی ملی و آشتی بین المللی فراهم شده بود که متاسفانه بوسیله گروههای افراطی تندرو به نتیجه نرسید و عقیم ماند.
در طول سال های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی شاید شش یا هفت دفعه در دولتهای مختلف شرایطی برای صلح و آشتی بین المللی فراهم شد و هر دفعه این برنامه ها توسط گروهها و جناح های سیاسی افراطی و رادیکال در داخل و خارج از کشور خنثی و لغو گردید!
همواره در طول سالهای گذشته روشنفکران، آزدیخواهان و صلح طلبانی بودند که سعی و تلاش می نمودند تا از جریانات افراطی و تندروانه جلوگیری کنند و از دشمنی بین دنیا و ایران بکاهند.
صرفنظر از میزان توفیق دولتمردان و جریانات سیاسی که همواره شعار اصلاح طلبی و اعتدال دادهاند همانا تاخیر و تعلل در موضوع مذاکره و تعامل با کشورهای متخاصم باعث شده که ضرر و زیان فراوان به منافع ملی و بین المللی برای ایران و نظام جمهوری اسلامی به وجود آید.
امروز اگر چه جای بسی خوشوقتی است که مردم، دولت و رهبری در موضوع مذاکره و توافق با دنیا و قدرتهای بزرگ جهانی اتفاق نظر دارند ولیکن کما فیالسابق افراد و جریانات خشونت طلب و افراطی که بقا و حیات خود را در خطر میبینند در تمام مراحل خواسته و ناخواسته سعی در خنثی سازی فضای صلح و آشتی داشته و دائماً بر طبل جنگ میکوبند. چرا؟
آیا عناصر و جریاناتی که همواره در طول سالهای گذشته و هم اکنون با تمام توان سعی و تلاش میکنند تا جمهوری اسلامی ایران با دنیا به صلح و آشتی و تعامل نرسد نمی دانند و آگاه نیستند که از این بابت چه زیانها و خسارتهای مادی و معنوی بر نظام جمهوری اسلامی وارد شده و چقدر این مملکت از رشد، توسعه، ترقی و تعالی عقب مانده و حرکتهای سازنده یا کند شده و به تاخیر افتاده و یا اصلاً تحقق نیافته؟
آیا هر ایرانی مسلمان و وطن پرست نباید لحظه ای به دور از احساسات و شعارهای غیرمنطقی و غیرعقلانی و تنها با منطق و عقل و علم به این نکته توجه نماید که هر یک از جریانات افراطی و رادیکال چه آسیبهای بزرگی بر پیکر این سرزمین وارد کرده که بعضی از آنها غیرقابل جبران است؟
اگر روزی روزگاری امام راحل(ره) با جرات و شهامت و به تنهایی اعلام پذیرش قطعنامه 598 را نمی نمود و به فرمایش خودش جام زهر را نمی نوشید شاید امروز از ایران اسلامي چیزی باقی نمانده بود.
اگر روزی روزگاری در دولت های سازندگی و اصلاحات ادبیات صلح و دوستی با دنیا مطرح نمیشد شاید امروز وضع مملکت خرابتر هم میشد.
اگر در چند سال قبل در دولت احمدی نژاد آن همه گفتار و کردار نادرست و غیرمنطقی با دنیا بوجود نمیآمد شاید امروز ایران اسلامی دچار چند هزار میلیارد دلار خسارت و ضرر و زیان در عرصه ملی و جهانی نمیشد.
از آنجا که انقلاب در نفس و ذات خود پدیدهای است دگرگونکننده و تغییردهنده لذا بسیار طبیعی بود که بعد از انقلاب اسلامی با احساسات پرشور ملت ایران ناگهان عمل و عکسالعملهایي در سطح جامعه و حتی در سطح منطقه و جهان بوجود آید لیکن معمولاً پس از پیروزی انقلاب دولتمردان و بزرگان مملکت به سرعت می بایستی چه در داخل و چه در خارج از کشور شروع به رایزنی و تعامل نمایند و کشتی متلاطم انقلاب را به ساحل آرامش هدایت کنند.
یک مرور سریع و کوتاه بر گذشته انقلاب نشان می دهد که چگونه و در چند مرحله دولتمردان آگاه و بصیر به قصد حفظ کیان ایران و اسلام اقدام به تعاملات سازنده و صلح طلبانه با دنیا نمودند و در مقابل چگونه عوامل و عناصر تندرو و افراطی این طرح ها و نقشه ها را نقش بر آب کردند!
دوره اول در دولت موقت و سعی و تلاش نخست وزیر وقت، مهندس بازرگان برای ایجاد فضای صلح و دوستی با دنیا و از جمله مذاکرات الجزایر و همزمان با آن جریانات لانه جاسوسی(سفارت امریکا).
دوره دوم در دولت بعدی و پس از شکست حمله نظامی طبس و باز فراهم شدن شرایط مناسب مذاکره و تعامل.
دوره سوم در دولت بعدی و در دوران جنگ و فراهم شدن شرایط مناسب مذاکره و جریان مک فارلین و قطعنامه 598.
دوره چهارم در دولت سازندگی و اجلاس های سازمان ملل و فراهم آمدن شرایط مذاکره و تعامل.
دوره پنجم در دولت اصلاحات و پیام جهاني گفتگوی تمدن ها در شرايط سخت فروش نفت و تحریم ها و خطر جنگ هاي خاورميانه.
دوره ششم در دولت به اصطلاح عدالت و مهرورزی که ادبیات خشونت و جنگ طلبی غالب بود و منجر به شدت قطعنامه ها و تحریم ها گردید.
هرچند که ريیس جمهور و دستیارش، مشایی در اواخر دولت به این نتیجه رسیدند که راه آشتی و صلح و مذاکره را بگشایند و آن حرف و حدیث ها در مورد تعريف و تمجيد از ملت اسرائیل و آمریکا زده شد اما دیگر خیلی دیر شده بود.
دوره هفتم در دولت اعتدال که به دلیل شرایط بسیار سخت و بحرانی تحریمهای اقتصادی و خطرات جنگ و آشوب در خاورمیانه و انسداد بخش های عظیم فعالیتهای سیاسی- اقتصادی ناچاراً مذاکره و توافق در دستور کار قرار گرفت.
اگر روزی روزگاری در یک تحقیق صرفاً علمی و نه سیاسی دورههای مختلف فوقالذکر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد به خوبی روشن خواهد شد که اولاً در طول این دورهها چه صدمات و خسارات مادی و معنوی در سطح ملی و بینالمللی بر ما وارد شده است و ثانیاً چه فرصتهای طلایی که از دست رفته است.
بنابراین ضمن اینکه بایستی به توافق و مذاکره آری و خوشآمد بگوییم و آن را مغتنم بدانیم اما متاسفانه باید بگوییم پس چرا اینقدر دیر؟!