نمایشگاه فوتومدیا و چیدمان صابر ابر، با عنوان «از مردم استمداد میکنم» پنجشنبه ٨ مرداد در گالری «محسن» افتتاح شد.
این نمایشگاه به موضوع فقدان و گم شدن آدمهایی میپردازد که بیشتر آنها در دهه چهل مفقود شدهاند. عکسهای قاب شده به دیوار حکایتهایی کوتاه از میان آگهیهای گمشدگان است که با ترکیبی خاص قاب گرفته شدهاند.
انتخاب موسیقی و چیدمان فضای گالری به درگیر کردن حس مخاطب با آثار کمک بسیاری کرده است. با توجه به دیوارهای گچی و پلههای ساده و سفید گالری محسن، ابر توانسته است با هوشمندی و استفاده از فضا، این گالری را به خانهای با هویتی مبهم تبدیل کند.
پردههای توری سفید که قسمتهای مختلف نمایشگاه را از هم جدا میکنند و قرار دادن تلفن بر طاقچه دیواری که انبوه عکسهای گمشدگان آن را پوشانده است و قرار دادن وسایلی که حس خانه را به بیننده منتقل میکند، مثل آباژور و مبل راحتی، به مخاطب اجازه میدهد در اتاق قدم بزند و هر گوشه کیفیتی از انتظار را تجربه کند.
دو بخش دیگر در سالن اصلی قابل توجه است. اول وسایل گمشدگان که داستان کوتاه آگهیها درست مثل قاب عکسها در کنار آنها آمده. این اشیای متعلق به گم شدهها، مثل النگو، لیوان، ساعت، حتی دستگاه پانچ متعلق به یک کارمند آموزش و پرورش بخشی از عینیت و زندگی فردی را که دیگر نیست برای مخاطب ملموس میکند. بخش دیگر مربوط به قسمتی است که با یک پرده توری سفید جدا شده است.
در این قسمت بازدیدکنندگان میتوانند در پیامی ١٥ ثانیهای با گمشدگان حرف بزنند. با این حساب میتوان برداشت کرد ابر تمام تلاش خود را برای درگیر ساختن مخاطب به کار گرفته است. فیلم پیامهای ضبط شده از سوی مخاطبان نیز در روزهای بعدی به نمایش گذاشته خواهد شد.
درست مثل فیلم کوتاهی که خود ابر به همراه پانتهآ پناهیها در چند دقیقه با همین موضوع ضبط کردهاند و از دیگر بخشهای نمایشگاه است. اما چرا اینقدر مخاطب باید خود را نزدیک به مفهوم گم شدن یا گم کردن حس کند؟ چرا در پوستر بزرگ ورودی این نمایشگاه در میان گمشدگان تصویری از خود صابر ابر نیز وجود دارد؟ اگر وارد نمایشگاه شوید بیشک داستان انسانهای واقعی که گم شدهاند شما را منقلب خواهد کرد.
با اینکه ممکن است گم شدن کسی را تجربه نکرده باشید، احساس آشنایی عجیبی از این مفهوم در خود حس میکنید. ابر دقیقا بر همین حس دست گذاشته است. گم شدن مفهومی یکبعدی و یکوجهی نیست. گم شدن احساسی است که هر فردی با وجود داشتن ارتباطات اجتماعی در برهههای مختلفی از زندگیاش آن را تجربه میکند. مفهومی است درونی که با زندگی شهری و حتی فراتر از آن با زندگی انسانی درگیر است.
در پرفورمنس ابر و پانتهآ پناهیها نیز این طعنه را به وضوح حس میکنید. دو اتاقک شیشهای روبهروی هم که هرکدام زندگی مرد و زنی درحال انتظار را بیپرده برای شما به نمایش میگذارد.
زن و مردی که کسی را گم کردهاند و مدام در حین انجام کارهای روزمره زندگی که روندی بسیار کند پیدا کرده، به گوشهای یا به خاطرهای خیره میشوند و فکری از سرشان میگذرد. کمی که میگذرد این فکر به وجود میآید که آنها نیز در میان افکار و روزهایشان گم شدهاند. اما اتاقک شیشهای و کوچک، تنهایی و این حس گم شدن و خیره ماندن تنها به گم شدن یک فرد اشاره ندارد. بلکه همه بینندگان فارغ از اینکه چنین چیزی را تجربه کردهاند یا نه با این نمایش ارتباط برقرار میکنند.
مهمان ناخوانده کیست؟ پیش از برگزاری نمایشگاه صابر ابر، برخی سایتها سعی کرده بودند جوی را علیه نمایشگاه یک سینماگر به وجود آورند و با تعبیر مهمانهای ناخوانده گالریها از ابر نیز در کنار کسانی چون رضا کیانیان و نیکی کریمی که پیش از این نمایشگاههایی برگزار کرده بودند، نام بردند و حضور این هنرمندان مشهور را در کنار هنرمندان تجسمی با توجه به قیمت بالای آثارشان باعث ناراحتی اهالی هنرهای تجسمی دانستند.
نکته جالب اینجاست که کمتر هنرمندی اطلاع دارد نمایشگاهش پس از برگزاری چه استقبالی خواهد داشت یا آنچه در ذهن داشته از آب درخواهد آمد یا نه؟ منتقدان عرصه تجسمی نیز تا نمایشگاهی برگزار نشده باشد نمیتوانند درباره آن نظری بدهند. بهخصوص که بازیگری مثل ابر اولین نمایشگاه این چنینی خود را نیز تجربه میکند و با توجه به سابقه او نیز نمیتوان نظری داد!
اما جالب است که این سایتها به راحتی توانستهاند پیشبینی کنند ابر متعلق به این فضا نیست و از عهده کار نیز برنمیآید! در کنار سینماگرانی که از این نمایشگاه بازدید کردند چون آتیلا پسیانی و حبیب رضایی، جواد مجابی از چهرههای مطرح هنرهای تجسمی نیز حضور داشت.
او که مقالات و نقدهای بسیاری طی سالهای پیش از انقلاب تاکنون از نمایشگاههای هنرمندان ایرانی به چاپ رسانده، نمایشگاه «از مردم استمداد میکنم» را اجرایی صمیمانه، دقیق و در عین سادگی قوی توصیف میکند. مهر تاییدی که کمتر هنرمند جوانی در اولین نمایشگاهش میتواند از یک منتقد جدی در عرصه تجسمی بگیرد. در ادامه گفتوگو با این منتقد حوزه تجسمی را میخوانید.
انتخاب مفقودان بسیار هوشمندانه بود! جواد مجابی که در افتتاحیه نمایشگاه صابر ابر حضور یافته است، درباره این نمایشگاه در گفتوگو میگوید: «در هر نمایشگاهی موضوع و ارایه دو بحث بسیار مهم است. موضوع مفقودان شکلی اجتماعی دارد که از لحاظ فردی نیز بر عواطف هر انسانی تأثیری شدید میگذارد. به نظر طرح مسأله گمشدگان به خودی خود موضوع بااهمیتی است.»
به عقیده مجابی موضوع نمایشگاه قابلیت طرح شدن در ابعاد گستردهتری را دارد و با همه بازدیدکنندگان ارتباط برقرار میکند: «آدمها ممکن است مفقود نشوند ولی در سطح اجتماع ممکن است به چشم نیایند و دیده نشوند، فراموش شدن انسانها در زندگی خانوادگی، دعوا و مجادلههایی که منجر به ترک و طرد آدمها میشوند، همینطور کسانی که در عشق شکست میخورند یا تبعیدشدگان به هر دلیلی، زندگی در غربت و قربانیان اجتماعی همه شکلهایی از مفقود شدن هستند که صابر ابر به هوشمندی این موضوع را انتخاب کرده است.»
این منتقد تجسمی با توجه به اینکه در دهههای بعد از دهه چهل که حال و هوای آگهیهای نمایشگاه در آن میگذرد موضوع مفقود شدن و فراریها بیشتر شده است، انتخاب سوژه را در این برهه انتخابی خوب میداند: «اجرای نمایشگاه هم درگیرکننده است. اجرایی صمیمانه، دقیق و درعین سادگی بسیار قوی است.»
مجابی همچنین پرفورمنس ارایه شده را نیز بینقص میداند: «در این قسمت ما با پرفورمنسی واقعگرایانه روبهرو هستیم. ابر و پناهیها سعی نمیکنند هنرنمایی کنند یا زرق و برق خاصی در چیدمان این اتاقها نمیبینیم. بلکه خواسته شده تا همان زندگی ساده معمول به نمایش درآید.» به گفته این نویسنده، میزان مشارکت بیننده در پرفورمنس نیز جدی و قابل بحث است که بازیگران به خوبی از عهده درگیر کردن آنها نیز برآمدهاند: «با توجه به فضای پرفورمنس و امکان قدم زدن بیننده در میان اتاقها، بیننده درواقع تنها تماشاگر نیست بلکه نقشی را در این اجرا میپذیرد.»
مجابی از فیلم کوتاه این نمایشگاه نیز بهعنوان یک نقطه قوت اسم میبرد: «فیلم کوتاه این نمایشگاه بسیار جالب بود. آدمهایی که روی پلهها در حالت انتظار و حاضر و غایب در مقابل تماشاگران قرار میگرفتند، ایدهای جالب توجه بود که قابلیت فیلم بلندتری را نیز داراست.» تنگنظری باعث برخی واکنشها میشود!
جواد مجابی، نویسنده و منتقد حوزه تجسمی، درباره برخی اظهار نظرها درباره حضور سینماگران در عرصه هنرهای تجسمی نیز اینطور اظهار نظر میکند: «اینطور نظر دادنها درواقع نوعی حسادت است که چرا فلان هنرمند از شهرتش استفاده میکند؟ اگر استفاده از این شهرت برای کار درستی باشد چه اشکالی دارد؟ اگر رضا کیانیان یا عباس کیارستمی عکس خوبی یا کار خوبی ارایه میکنند که قابل بحث است چرا باید حسودی کنیم و آنها را میهمان ناخوانده بخوانیم؟ همه میتوانند کار هنری کنند و اگر کار درست و دقیقی انجام دهند و از جاذبههای شخصیشان هم در ارایه آن استفاده کنند اتفاقا کار خوبی صورت گرفته است.»
مجابی معتقد است این تقسیمبندی نوعی تنگ نظری است: «شرط انجام کار هنری درست و دقیق بودن آن است، هر کسی که کاری ضعیف انجام میدهد در این فضا آدم بیربطی است. انجام کار هنری یک نوع هوشمندی میخواهد. اگر هنرمندی مثل صابر ابر این هوشمندی را داشته و توانسته موضوعی با این کشش را انتخاب کند به هیچوجه نمیتوان حضور او را بیربط دانست، بلکه بسیار قابل اعتناست. این به سینمایی بودن او مربوط نمیشود و هرکس دیگری بود و موضوعی مثل فقدان را انتخاب میکرد میتوانست با مخاطبش ارتباط بگیرد. خاصه که حضور خود او باعث شده اجرای خوب تئاتری هم در این نمایشگاه وجود داشته باشد!»
نمایشگاه صابر ابر تا جمعه آینده ١٦ مرداد در «گالری محسن» برپاست. تهیهکنندگی این نمایشگاه را نیز جلال رسول اف، مدیر این گالری برعهده دارد و امین دوایی کیوریتر این نمایشگاه است.