ظهور ائتلاف تازه در ميان اصولگرايان با رهبري ناطق ،مديريت لاريجاني و رايزني باهنر | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۱
کد خبر: ۱۳۷۶۴۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۶ - ۱۱ خرداد ۱۳۹۴
سال ٧٦ بود كه براي نخستين بار در تاريخ سياسي ايران انتخابات رياست‌جمهوري تمام‌رقابتي و با صف‌آرايي تمام راست در برابر تمام چپ شكل گرفت.

سال ٧٦ بود كه براي نخستين بار در تاريخ سياسي ايران انتخابات رياست‌جمهوري تمام‌رقابتي و با صف‌آرايي تمام راست در برابر تمام چپ شكل گرفت. آن روزها ناطق نوري با سابقه‌اي كم‌نظير در تاريخ انقلاب و عقبه‌اي به گستردگي تمام دلبستگان جريان راست و حتي بخش‌هاي عظيمي از نظام سياسي در برابر سيدمحمد خاتمي قرار گرفت؛ مردي كه بر خلاف ناطق صبغه فرهنگي‌اش بر سياسي چربش داشت و درنهايت توانست با اختلافي معنادار در رقابتي غافلگيرانه پيروزي تاريخي چپ بر راست را رقم بزند. پس از آن كم‌كم چپ‌ها، اصلاح‌طلب شدند و راست‌ها، اصولگرا. هشت سال دولت اصلاحات و گرفتاري‌هاي سياسي در آن باعث شد اصلاح‌طلبان هويت جبهه‌اي خود را فراموش كرده و به رقابت درون جرياني بپردازند. اصولگرايان هم وضعيت بهتري نداشتند به همين دليل هم ادوار بعدي انتخابات ديگر صحنه رويارويي يكپارچه دو جريان اصلي كشور نشد. ديگر نه رييس دولت اصلاحات توانست چپ‌ها را زير يك بيرق نگه دارد و نه ناطق مي‌خواست و مي‌توانست اين كار را انجام دهد. همين بود كه ميدان از دست پيشكسوتان سياسي درآمد و كشور هشت سال سخت را با احمدي‌نژاد سپري كرد؛ هشت سالي كه هر چه نداشت انسجام نيروهاي اصلاح‌طلب را داشت. آنها توانستند در يك اجماع تاريخي در برابر لشگر پرفرمانده و بي‌سرباز اصولگرا پيروز شوند و حسن روحاني را به پاستور بفرستند. آن سال اصلاح‌طلبان محوريت فردي را به خرد جمعي تغيير دادند و با جذب هاشمي‌رفسنجاني، سيد حسن خميني و البته علي‌اكبر ناطق‌نوري راه ائتلاف را در پيش گرفتند تا به گفته خود با ترجيح منافع ملي بر منافع جرياني محمدرضا عارف را به كناره‌گيري ترغيب كنند. حالا در فاصله ٩ ماه مانده به انتخابات مجلس اصلاح‌طلبان در تلاش هستند تا محور را رييس دولت اصلاحات قرار دهند و يكپارچه به مصاف رقيب بروند؛ رقيبي كه پس از ٧٦ هرگز رنگ اجماع به خود نديد و به خوبي مي‌داند اين‌بار هم اگر بخواهد ازهم‌گسيخته و بي‌برنامه وارد انتخابات شود سرنوشتي جز شكست در انتظارش نيست. در مكانيزم طراحي شده توسط اصلاح‌طلبان، در حوزه مديريت جريان جاي خالي وجود ندارد. آنها اگرچه بي‌ميل نيستند مجلس آتي را به طور كامل در اختيار بگيرند اما اولويت خود را تسخير مجلس قرار نداده و به فكر مجلسي خالي از تندروها هستند. در مقابل جرياني قرار دارد كه دلسوزانه براي وحدت اصولگرايان تلاش مي‌كند؛ جرياني كه مي‌داند ادامه اداره كشور با تندروي و سياست‌هاي خلق‌الساعه امكان‌پذير نيست. اين جريان در عين تلاش براي وحدت مي‌كوشد تمام ظرفيت‌هاي اصولگرايي را وارد صحنه كند و كيست كه نداند مغفول‌مانده‌ترين ظرفيت اين روزهاي اصولگرايان كسي نيست جز علي‌اكبر ناطق‌نوري. او كه پس از انتخابات پرحاشيه سال ٨٨ به يكباره تمام اصولگرايان را ترك كرد و ديگر با آنها زير يك سقف جمع نشد حالا نقطه كانوني و وحدت‌آفرين اصولگرايان ميانه‌رو شده است؛رقيبي كه جوانمردي در عرصه رقابت و دلسوزي‌اش براي نظام سياسي ايران به او شكل و شمايلي داده كه از تمامي اصولگرايان متمايزش مي‌كند. با اين حال او پس از به ميان كشيده شدن نامش در جريان حمله‌هاي احمدي‌نژاد به جريان عقلگراي نظام با دلخوري فعاليت سياسي را ترك كرد و پس از سكوت معنادار دوستان چند دهه‌اي خود ديگر حاضر نشد نقش و نمايشي در جبهه درهم و مبهم اصولگرايي ايفا كند. اما اين روزها هر دو جناح اصلي كشور روي يك موضوع تفاهم كرده‌اند: مجلسي بايد شكل گيرد كه از تندروي بپرهيزد و كشور را در مسير توسعه قرار دهد؛ مجلسي كه در آن اولويت تنها منافع ملي باشد و نه منافع جرياني. اين خواست مشترك باعث مي‌شود يك نام بيش از بقيه به گوش برسد: علي‌اكبر ناطق‌نوري.

جايگاه درخور احترام ميان اصلاح‌طلبان
طي ماه‌هاي گذشته بخشي از فعالان سياسي اصلاح‌طلب به همگرايي و حتي ائتلاف با ناطق‌نوري به عنوان يكي از گزينه‌هاي روي ميز اشاره مي‌كردند، بخش ديگري نيز معتقد بودند ناطق با برند اصولگرايي شناخته مي‌شود و ترجيح‌ مي‌دهند با او رقابت كنند تا ائتلاف. تماس‌ها با ناطق شروع شد و جلسات ادامه يافت اما ترجيع‌بند كلام او «نمي‌آيم» بود. تا همين امروز هم او همين را مي‌گويد. نمي‌خواهد كانديداي انتخابات مجلس شود. اما آيا اين نخواستن صرفا به كانديداتوري محدود مي‌شود يا ناطق براي رهبري اصولگرايان رغبتي ندارد؟او اگرچه تاكنون به صراحت اعلام كرده بناي كانديداتوري ندارد اما هيچ اظهارنظري مبني بر مخالفت با يكپارچگي اصولگرايان ندارد. به همين دليل هم ناطق‌نوري امروز تنها برگ اصولگرايان است كه از آخرين نقش‌آفريني‌اش نزديك به دو دهه مي‌گذرد. دو دهه در تاريخ پرتلاطم سياسي ايران كافي است تا او چهره خود را در ميان تمام فعالان سياسي معتدل نظام اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا ترميم كند. به همين دليل او توانسته در اين ١٨ سال جايگاهي بيش از يك فعال سياسي اصولگرا تعريف كند؛ جايگاهي كه اگرچه مبنايش اصولگرايي است اما در عمل سياسي گاهي اصلاح‌طلبانه رفتار مي‌كند. اما امروز اصولگرايان نحله‌هايي را در جمع خود مي‌بينند كه نه تنها قرابتي با ناطق ندارند كه او را حتي اصولگرا هم نمي‌دانند. آنها همان كساني هستند كه سال ٨٨ تمام‌قد پشت تهمت‌هاي احمدي‌نژاد به ناطق ايستادند و تمام تلاش خود را به كار بستند تا با الصاق عناويني مانند بي‌بصيرت و ساكت فتنه دايره خودي‌هاي نظام را به قدري تنگ كنند كه شيخ نور هم در آن منزلي نداشته باشد. بنابراين روي نقش‌‌آفريني جدي ناطق دست‌كم فعلا اجماعي وجود ندارد. آنها البته در ماه‌هاي پاياني حيات مرحوم عسگراولادي با او نيز به صورت جدي زاويه پيدا كرده بودند چه آنكه در مرداد ٩١ گفته بود: متاسفانه برخي سختگيري‌هايي راجع به آيت‌الله‌هاشمي‌رفسنجاني و آقاي ناطق نوري مي‌شود كه اگر ما به وضعيت دنياي اسلام نگاه كنيم مي‌بينيم كه آنها چراغ برداشته و به دنبال افرادي مانند‌ هاشمي‌رفسنجاني و ناطق‌نوري مي‌گردند و ما اگر در داخل كشور وحدت مي‌خواهيم نبايد احساساتي برخورد كنيم.

مخالفان ناطق براي رهبري جناح راست
مخالفان اين نقش‌آفريني در اصولگرايان از برخي چهره‌هاي موثر جامعتين آغاز مي‌شود و تا جبهه پايداري و احمدي‌نژادي‌ها ادامه مي‌يابد. پس از آنكه ناطق جلسات جامعه روحانيت مبارز را به حالت قهر ترك كرد و ديگر در آن حاضر نشد تا امروز هيچ سيگنالي از سوي ناطق براي ورود دوباره به جامعه روحانيت ديده نشده است. حتي در جريان انتخاب جانشين مرحوم آيت‌الله مهدوي كني او به همراه آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني، امامي كاشاني و حسن روحاني در جلسه راي‌گيري شركت نكرد تا نشان دهد مشكل شخص مرحوم مهدوي‌كني نبوده و اين دوري از جامعه روحانيت تنها يك اتفاق سياسي نيست بلكه ريشه در اختلافي دارد كه بايد آن را در رفتار سياسي كليت جامعه روحانيت جست‌وجو كرد. در جامعه مدرسين حوزه علميه قم نيز او مخالفان سرسختي نظير آيت‌الله يزدي و آيت‌الله مصباح دارد؛ دو چهره‌اي كه اگرچه خود نيز با يكديگر همسويي كامل ندارند اما در خصوص ناطق و عدم پذيرش وي وحدت نظرشان انكارشدني نيست. آيت‌الله يزدي به عنوان يكي از اصلي‌ترين مهره‌هاي جامعه مدرسين سال ٨٩ گفته بود: آقاي ناطق امروز، غير از آقاي ناطق پنج سال پيش است، مثل آقاي هاشمي كه غير از آقاي هاشمي ١٠ سال پيش است و الان روش آقاي ناطق نوري را تاييد نمي‌كنم. زيرا بدون علت از دوستانش كناره‌گيري كرده، به‎خاطر يك‌سري مسائلي كه جزيي است. او البته سال گذشته پاي دعوتنامه‌اي را امضا كرد كه در آن از ناطق نوري مي‌خواست تا در نهمين اجلاسيه سراسري جامعه مدرسين حوزه علميه قم شركت كند اما نه در جريان برگزاري اجلاسيه و نه پس از آن دو طرف هيچ نشانه‌اي از رفع كدورت‌هاي گذشته نشان ندادند. پس از جامعتين گروه‌هايي از اصولگرايان نظير موتلفه نيز هستند كه قباي رهبري اصولگرايان را صرفا برازنده جامعتين مي‌دانند و تلاش مي‌كنند ذيل اين محور همه جوي‌هاي اصولگرا را به رودخانه‌اي بر بستر جامعتين بدل كنند؛ تلاشي كه يك بار در جريان انتخابات رياست‌جمهوري گذشته شكست خورد و به ثمر نرسيدن دوباره‌اش دور از انتظار نيست. آنها امروز نيز تلاش مي‌كنند با نشست‌هاي مشترك جبهه پايداري و جمعيت ايثارگران را به گونه‌اي مديريت كنند كه در نهايت زعامت جامعتين مورد قبول واقع شود. موتلفه اگرچه يكي از مخالفان سرسخت ناطق نوري است اما عبور از نام وي هنوز براي بزرگان و پيشكسوتان اين جريان كار آساني نيست. اين در حالي است كه اگر موتلفه كوچك‌ترين تمايلي به سمت ناطق نوري از خود بروز دهد بايد قيد به نتيجه رسيدن تلاش ماه‌هاي اخير خود براي اجماع ميان پايداري و اصولگرايان سنتي را بزند چرا كه يكي از خطوط قرمز پر رنگ آنها ناطق‌نوري است. جريان حاميان احمدي‌نژاد نيز كه پيوندهاي پيدا و پنهان خود را با پايداري حفظ كرده هرگز حاضر نيست تحت لواي پرچمي به فعاليت سياسي بپردازد كه ناطق در بلند كردن آن نقش اساسي داشته باشد. به همين دليل تاكيد روي نام ناطق از سوي هركس در جريان اصولگرا مي‌تواند نشانه جدايي او و احمدي‌نژادي‌ها باشد.
موافقان ناطق
ناطق اگرچه مخالفان جدي دارد اما به همان نسبت در ميان تئوريسين‌ها و پراگماتيست‌هاي اصولگرا طرفداران پروپاقرصي دارد. از اميرمحبيان در مقام تئوري‌پرداز تا علي لاريجاني و اين اواخر محمدرضا باهنر در جايگاه مردان عملياتي اصولگرا او حامياني دارد كه هر كدام مي‌توانند با يك حركت كل بازي را تغيير دهند. در تمام سال‌هاي گوشه‌نشيني ناطق علي لاريجاني هرگز رابطه خود را با او قطع نكرده و حتي تلاش كرد اين رابطه را روز به روز بهبود بخشد. سياستمدار مازندراني مي‌داند كه شرط بقايش در مجلسي غيراصولگرا استفاده از تمام ظرفيت‌هاست؛ ظرفيت‌هايي كه حرف‌شان در ميان اصلاح‌طلبان هم خريدار داشته باشد و بتوانند كرسي رياست مجلس را همچنان در اختيار اصولگرايان قرار دهند. به همين دليل لاريجاني هربار كه با نام ناطق مواجه شده زبان جز به تحسين او باز نكرد و حتي در اندك فرصت‌هايي نظير همايش نقش پژوهش در قانونگذاري لوح تقدير هم تقديم او كرد تا نشان دهد اگر براي لاريجاني متحداني متصور باشند حتما يكي از مهم‌ترين آنها ناطق نوري است. اما موافقان و متحدان احتمالي ناطق نوري تنها به جريان‌هاي سياسي رسمي اصولگرايان محدود نمي‌شود. او در ميان طيفي از اصولگرايان بدون عقبه سازماني نيز جايگاه درخور توجهي دارد. علي‌اكبر ولايتي يكي از همين چهره‌ها و بلكه مهم‌ترين آنهاست. او كه طي روزهاي گذشته با انتشار نامه بي‌پاسخ آيت‌الله مهدوي كني در سال ٩٢ براي كناره‌گيري از انتخابات بار ديگر در عرصه داخلي و عمومي سياسي نامش سرزبان‌ها افتاده مي‌تواند يكي از بازوهاي اين شيخ اصولگرا باشد.
محمدرضا باهنر كه طي سال‌هاي اخير به مرد لابي‌ها معروف شده توانسته از تمام پيچ و خم‌هاي اتفاقي و طراحي شده به سلامت عبور كند. او با مديريت ماجراي پول‌هاي رحيمي به كانديداها از يك زلزله سياسي در مجلس اتفاقي عادي ساخت و نشان داد به خوبي بلد است از بازي‌هاي طراحي شده نيز عبور كند. البته در ماه‌هاي گذشته با زمزمه تشكيل حزب رهروان ولايت به رهبري علي لاريجاني او از بازي رييس مجلس كنار گذاشته شد اما هيچگاه اين جدايي را تاييد نكرد. باهنر در مقام رهبري جبهه پيروان و جانشيني زعيمي چون حبيب‌الله عسگراولادي بايد نقشي فراتر از دبيركلي يك تشكيلات سياسي را ايفا كند به همين دليل هم كوشيد جبهه پايداري را ضلعي از اضلاع اصولگرايي معرفي كند و ائتلاف با آنها را در دستور قرار دهد. او اين كار را به قيمت خروج از حلقه اول اطرافيان لاريجاني انجام داد چه آنكه به خوبي مي‌دانست لاريجاني آنقدر كه با پايداري‌ها زاويه دارد حتي با اصلاح‌طلبان ندارد. با اين حال باهنر در تمام اين سال‌ها نشان داده هوش سياسي‌اش از متوسط فعالان اصولگرا بيش از اينهاست. پس چنان رفتار كرد كه جايگاهش در هيات رييسه مجلس نهم براي سال پاياني هم حفظ شود. او حالا با يك اظهارنظر ديگر تمايلش به طيف معتدلين و عقلگرايان اصولگرا را بيشتر نشان مي‌دهد: «ما مي‌خواهيم آقاي ناطق وارد مديريت صحنه سياسي كشور شود. بعضي‌ها مي‌گويند آقاي ناطق بيايد به شرطي كه با ما باشد اما ما براي وي شرط نمي‌گذاريم. آقاي ناطق مي‌گويد من احساس تكليف نمي‌كنم كه البته رايزني‌ها با ايشان ادامه دارد.» اين سخن باهنر بيش از آنكه يك تعارف سياسي باشد نشان‌دهنده اين است كه پس از فقدان دو زعيم اصولگرايان هنوز قباي رهبري اين جريان روي شانه‌هاي كسي قرار نگرفته است. پيشكش مديريت سياسي كشور اگرچه بخشش از جيب ديگران است اما باهنر به خوبي مي‌داند ورود به مديريت سياسي كشور چه مقدماتي دارد. به همين دليل هم مي‌گويد رايزني با ايشان را ادامه مي‌دهيم. قبول حضور ناطق بدون هيچ پيش شرطي نشان مي‌دهد جرياني در ميان اصولگرايان سربرآورده كه مي‌خواهد از مرزبندي‌هاي كاذب «احمدي‌نژاد‌ساخته» عبور كند؛ جرياني با ميدانداري باهنر، رياست اجرايي لاريجاني و رهبري ناطق نوري. اگر اين اتفاق رخ دهد شكافي كه موتلفه مي‌خواست با پل زدن ميان پايداري‌ها و جامعتين پركند عميق‌تر مي‌شود و در عوض پايداري را به سمت ائتلاف با احمدي‌نژادي‌ها سوق مي‌دهد. واضح است كه جمع شدن يك جاي ناطق و پايداري‌ها نه ممكن است و نه تمايلي برايش وجود دارد. حالا اصولگرايان هستند كه بايد ميان دو گزينه موجود دست به انتخاب بزنند: اول؛ ائتلافي نيم‌بند و تضمين نشده با پايداري و از دست دادن لاريجاني، ناطق و جمع كثيري از معتدلين و دوم ائتلاف با ناطق نوري و طرد تندروها به نفع شكل‌گيري مجلسي با اولويت منافع ملي. نتيجه هر كدام از اين ائتلاف‌ها آنقدرها دور از ذهن نيست كه انتخاب يك راه از ميان اين دو كار سختي باشد به شرطي كه ناطق، خلعت رهبري جناح راست را با جبه سكوت و كناره‌گيري خود تعويض كند.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز