فريدون عباسي رئيس اسبق سازمان انرژي اتمي از سنگ اندازيهايي ميگويد كه در مسير فعاليت هاي هستهاي كشورمان ايجاد كردهاند. او به انتقاد از عملكرد مسئولان هم ميپردازد و اشكالات كاري آنها در مسير مذاكرات برميشمارد اما نكته قابل تامل اين است كه ادعا ميكند تيم مذاكرهكننده دولت يازدهم به توصيههاي او توجه ندارد و لذا از بيان آن خودداري ميكند. دكتر فريدون عباسي روز پنجشنبه ميهمان سومين نشست اعضاي گروه مجازي چلنج بود و با حوصله به سوالات حاضران كه از دو طيف اصلاحطلب و اصولگرا بودند، پاسخ داد. وي بيش از يك سال است كه صندلي خود را به علي اكبر صالحي سپرده و از مذاكرات هستهاي دور شده است و حال به دفاع از دوران مسئوليتش ميپردازد. در اين ميان انتقاد به تيم كنوني و دولت يازدهم از نظرش دور نميماند. البته گاهي هم با حمايتي ظريف از دولت كنوني ميگويد که فراجناحي است. او در ابتداي جلسه به شرح جزئياتي از ماجراي ترورش ميپردازد و در آخر به بگم بگم ختم ميشود. فريدون عباسي آمد و ميكروفن به دست گرفت و اينچنين سخن آغاز كرد:
چگونه ترور شدم؟
او درباره زمان ترور خود گفت كه: «تقريبا اواخر سال 82 بود كه تلفني به من شد و خود را دفتردار يكي از مسئولين كشور معرفي كرد كه شمارهاي هم كه داد درست بود و با لحني كه به نظر ميآمد سن و سالي از او گذشته است و اسامي افرادي را ميخواست كه در رشته هستهاي كار ميكردند تا با آنها جلسهاي را بر گزار كند. من متوجه شدم كه اين يك تخليه تلفني است كه ميخواهند افراد هستهاي را شناسايي كنند. من با او به صورت عادي صحبت كردم و از او خواستم تا جلسهاي بگذارد و بگويد چه رشته و تخصصي را ميخواهد. اين تخليهها ادامه داشت و حتي سال 83 نيز فرد ديگري با من تماس داشت و با دكتر شهرياري صحبت كرده بود تا حوزه تخصصي من را در بياورد و دكتر شهرياري خلاصه تز من را براي او توضيح داده بود و همان در سايتهاي منافقين نوشته شده بود.
سال 84 موضوع جديتر شد و به گونهاي پيش رفت كه من براي حفظ جان محل زندگي خود را ترك كنم و ترورها جدي ميشود تا سال 87 كه بار ديگر كه من به منزل اول برگشتم و دوباره به من اخطار داده شد تا دوباره منزل خود را تغيير دهم كه گفتم طعمه ميشوم و اگر قرار بود اقدامي انجام گيرد شما آماده باشيد كه بتوانيد آنها را دستگير كنيد تا اينكه اتفاقات 88 رخ داد و دشمن از اين فرصت به دست آمده استفاده كرد و ميخواست يك چالشي را براي نظام ايجاد كند كه شهيد علي محمدي را هدف قرار داد .مدتها پيش هشدارها به شهرياري داده شده بود و به من نيز گفته بودند اما من محافظ قبول نميكردم و مدتي بعد جريان بمبگذاري اتفاق افتاد و از آنجايي كه دكتر شهرياري آكادميكتر بود و من جنگندهتر و البته تقدير خدا نيز حاكم شد و دكتر شهرياري به فيض شهادت رسيدند. »
يكي از بحثهايي كه عمده مباحث را پيرامون مباحث مذاكرات هستهاي مطرح ميكند اين است كه اساسا سياست مذاكرات بدون تاييد عاليترين مقامات كشور اجرايي نميشود. با توجه به اين مساله اين امر تا چه حد ميتواند به مذاكرات كمك كند؟
من يك سوال از شما ميپرسم، اساسا آيا تيم مذاكرهكننده كمك ميخواهد يا خير ؟
همانطور كه در آمريكا افرادي وجود دارند كه در مخالفت با مذاكرات مواضع تندي را در پيش بگيرند تا بتوانند امتيازاتي را از ما بگيرند طبيعتا ما نيز نياز داريم به كيهان و برخي نمايندگان تندرو براي اينكه بتوانيم پيشروتر باشيم.
من معتقد نيستم كيهان تندرو است شايد اشتباهاتي داشته باشد اما اينگونه نیست که آنها را دستهبندي كنيم و بگوييم اين تندرو است و آن كندرو. همانطور كه نشريه مقابل كيهان را هم نميتوانيم تندرو بخوانيم. بنابراين مساله تندرو در كشور ما چندان تعريف مشخصي ندارد. من فكر ميكنم تيم مذاكرهكننده داراي يك فلسفه است كه اگر آن را باز كند كه به نظم جهاني چطور نگاه ميكند و... براي خود يك برنامه دارد. بالاخره آقاي روحاني 8 سال در مطالعات استراتژيك بودند اين زمان بهترين موقعيت براي گرفتن مشاوره و كتاب بيرون دادن و مطالعه است و افراد آماده شوند براي پست رياستجمهوري و اتاقهاي فكري دارند و به نظر ميرسد نيازي ندارند كسي به آنها كمك كند و از رسانهها و سايتها استفاده كردند و پيوست رسانهاي نيز بود. مثلا بحث كلمه قهرمان ديپلماسي را ساخته بودند كه اشتباها به فكس من فرستادند و من آن را متوجه شدم. بر اين مساله كار ميكردند تا فضا را براي استقبال آماده كنند و به هر حال اين كلمه را در دهانها قرار دهند. من به اين نتيجه رسيدم كه آنها كمك نميخواهند چراكه قبل از تحويلگيري دولت ملاقاتي با اكراه طرفين صورت گرفت و بعد از آن دو جلسه خوشبين بودم و خواستم جناب آقاي ظريف را از موضوعاتي آگاه كنم تا از اين طريق گلوگاههاي هستهاي را به آنها تذكر دهم اما بعد از آن از من كه 30 سال در اين زمينه خدمت كردهام سوال و كمكي خواسته نشد.
از چه زماني بر داشتن انرژي هستهاي تاكيد شد؟
هستهاي سه كاربرد در دنيا داشته است؛ اول ساخت بمب و ديگري توليد انرژي برق است و سومين آن كاربرد پرتوها در زندگي مردم. نخستين استفاده بشر از هستهاي بمب بوده وبعد آن را كنترل كرده و از آن انرژي گرفته است. البته شما كه رسانهاي هستيد نگاه كنيد از سال 1972 تا سال 1975 آژانس كنفرانسهايي را مطرح كرده است با عنوان انفجارهاي هستهاي در ابعاد صلح آميز و در اين رابطه كتابهايي هم بيرون دادهاند و نكته آن است كه آنها اگر بخواهند ميتوانند مساله اي را صلح آميز نشان دهند حتي اگر منظور سلاح باشد و خب طبيعي است كه هر بخش ميزان غنيسازي خاص خود را ميطلبد. در رژيم گذشته كه برنامهريزيهايي انجام شده بود 10هزار مگاوات را پيش بيني كردند و خيلي سريع قرارداد بستند و در سال 1353 قرارداد را بستند و پيش بيني شد كه سوخت هستهاي را از فرانسه تهيه كنيم اما بعد از انقلاب ميگويند شما نياز به انرژي هستهاي نداريد. پس غنيسازي از قبل از انقلاب در برنامهها بوده است. حال ممكن است حضرت امام در ابتداي انقلاب جملهاي را گفته باشند چون فقها حجيتي را براي كارشناسان قائل هستند و كارشناسهاي آن زمان همهچيز را ميگفتند استعماري و استبدادي و... حتي براي نيروگاه بوشهر از اين حرفها ميزدند و حتي در برخي از خطبههاي نماز جمعه درباره تانكها نيز اين صحبتها به ميان ميآمد و وقتي جنگ شد گفتند همه اقدامات رژيم شاه بد است و اين را از زبان فردي شنيديم كه شايد مورد قبول خيلي از دوستان باشد (سخن به اينجا كه رسيد فريدون عباسي خواست تا براي درگذشتگان فاتحهاي خوانده شود و به اين ترتيب نشان داد فرد مورد نظر او در قيد حيات نيست) با توجه به اينكه حضرت امام براي نظر كارشناسي حجيت قائل بود شايد به امام(ره) گفته شده است كه اين تجهيزات استعماري است ما داراي نفت و گاز هستيم و...
(فريدون عباسي در اين بخش وقتي كمي چلنج بر سر مباحث كارشناسي و تدبير و فقاهت به وجود ميآيد به حضور يك كارشناس در مجلس اشاره ميكند)
فرد بزرگواري كه كارشناس هم است در ميان مجلسيها به سخنراني پرداخته است و به آنها گفته است كه چه نشستهايد كه اين راكتور اراك ميشود چرنوبيل. آيا راكتور اراك چرنوبيل ميشود ؟ اگر ميشود پس تو در اين مملكت چكار ميكردي كه ميگويي از اول انقلاب در بحث انرژي هستهاي هستي. آيا نميتوانستي دانشجوياني تربيت كني كه قدرت تشخيص بد بودن اين راكتور را داشته باشند ؟! از زمان آيتا... هاشمي تا به امروز اين راكتور در حال كار كردن است چطور ميشود كه به يكباره بد ميشود ؟ آيا كارشناسي وارد اين موضوع شدهايم يا باز داريم سياسي با آن برخورد ميكنيم. بنابراين ممكن است گاهي اطلاعات غلط يا ناقص داده شود.
پس شروع دوباره فعاليت هستهاي به كدام زمان برميگردد ؟
فعاليتها بر ميگردد به دوران نخست وزير كه در آن زمان حضرت امام هم بودند و دانشگاه باز شده بود و فارغالتحصيلاني نيز از دانشگاهها بيرون آمده بودند و جنگ به يك ثبات رسيده بود و در آن زمان مقدمات تكميل راكتور بوشهر فراهم شد و با غربيها نيز در اين رابطه صحبت شد و ميتوان گفت موضوع به سال 66 و 67 برمیگردد و نخستين تيمهاي غنيسازي در سال 68 تشکیل شد.
يكي از خبرنگاران رسانه اصولگرا بحث را به تغييرات در جابهجاييهاي دولت در سازمان انرژي اتمي كشاند و گفت با تغيير دولت شاهد خانهنشيني برخي اصحاب و دانشمندان عرصه انرژي هستهاي شديم و برخي از دولتمردان آن را تكذيب ميكنند كه دروغ محض است. ميخواهم اين را از زبان شما بشنوم كه آيا اين موضوع صحت دارد ؟
موقعي كه من به اتاق رياست رفتم كسي تشكيلات را به من تحويل نداد. يعني برادر بزرگواري كه قبل از من تشريف داشتند نگفتند كه جزئيات چيست و ما از سر تكليف در آنجا مستقر شديم. وقتي مسئول تغيير ميكند برخي ميآيند و به قول معروف زير آب زنيها آغاز ميشود. در آن مقطع هرج و مرج عجيبي شكل گرفت و برخيها من را نميشناختند و فكر ميكردند چون ترور شدهام اين پست را در اختيار من قرار دادهاند البته تا بخشي هم درست است چرا كه در مملكت ما افراد به موقع تشخيص داده نميشود مانند دكتر شهرياري كه امروز به او ميگوييم دانشمندي وارسته. آيا اين دانشمند در زمان حيات نميتوانست رئيس يك دانشكده باشد يا چه شد كه ايشان از دانشگاه اميركبير رفت يا سال 87 ميخواست از دانشگاه شهيد بهشتي برود؟! و حال ميخواهم بگويم كه افراد شناختي روي من نداشتند و نميدانستند كه من آنها را ميشناسم. حتي آن زمان در جلسهاي فردي به من گفت شما اسمي نداشتي و كسي نبودي كه در اين مقام قرار بگيري. من به او گفتم خانم شما پزشك نيست و ايشان تعجب كرد كه من نه تنها خود اورا ميشناسم بلكه خانواده ايشان را نيز ميشناسم. من فهميدم كه عدهاي را كنار گذاشتهاند.
يعني زمان آقاي احمدينژاد ؟
بله در دوره قبل از من افرادي كه مرتبط با سوخت 20 درصد بودند يا كارهاي خاصي ميكردند و از افراد متعهدي بودند كه حرف ميزدند كه يكي از آنها احمدي روشن بود كنار گذاشته شده بود و اين افراد، افراد با هيجاني هم بودند و وقتي شور و هيجان اين افراد را ديدم فرستادم دنبال افرادي كه خانهنشين شده بودند و آنها را در بخشي ديگر بهكار گرفتم. خب در آن زمان من هيچ كسي را خانهنشين يا جابهجا نكردم و حتي آن زمان دختر موسوی همكار ما بود. من در يكي از مصاحبهها كه ديدم فشار زيادي بر مدير مربوطه هست گفتم سليقه مديريتي است و بايد افراد تحمل كنند و صبور باشند اما بعد از يك سال و نيم افرادي را كه كنار گذاشتهاند چرا رديابي ميكنند كه در جاي ديگر گمارده نشوند چه خصومتي وجود دارد؟! همهچيز تقصير آقاي دكتر صالحي نيست برخي مواقع سليقههاي شخصي دخالت ميكند. ايشان فرد بزرگوار و خوش مشربي هستند اما ايشان هم بايد در انتخاب افراد دقت ميكردند. من متاسفم كه جابهجايي افراد رسانهاي ميشود و به نظرم اين اتفاق نبايد رخ ميداد
(فريدون عباسي كه از همان ابتدا رويكرد انتقادياش به مذاكرات مشخص بود در ادامه سخنانش به توافق ژنو اشاره ميكند و آن را شتابزده ميخواند، او اينچنين ادامه ميدهد):
به دولت تذكر ميدهيم اقدام شتابزده انجام داديد در ژنو. آيا انتظار دارد محترمانهتر از اين بگوييم اقدام شتابزده است ؟! باز دولت گوش نميدهد و همينطور ادامه ميدهد. من هم اطلاعاتي دارم تذكر ميدهم و ميگويم آيا بايد اينگونه برخورد شود؟! اگر من بخواهم جواب دهم چيزهايي را ميگويم که به صلاح نيست. البته مسئولان دولتي هم نميتوانند برخي مباحث را مطرح كنند و بهتر است ظلم نكنيم و اجازه دهيم آنجايي كه امنيت ملي است رعايت شود چه در دولت احمدينژاد و چه در دولت آقاي روحاني.
(سوالات پي درپي اعضاي چلنج اعتراض رئيس سابق انرژي اتمي را به دنبال داشت و گفت قبول نيست من يكريز صحبت كنم و شما استراحت) اگر توافق هستهاي انجام پذيرد چه امتيازاتي را به دست ميآوريم و چه چيز از دست خواهيم داد ؟
مهم آن است كه روي چه چيز توافق كنيم ؟! ببينيد تفكرات مختلف است اول بايد ديد خط قرمزها چيست؟ اساسا ما چه كار ميكرديم كه اكنون به دنبال توافق هستيم؟! موضوع طرف مقابل ايران موضوع انرژي هستهاي نيست آنها موضوع انحراف از قواعد NPT را محور قرار دادهاند و روي آن با ما بحث ميكنند. در اين رابطه چند نوع تفكر وجود دارد كه هر كدام وقتي به مذاكره بروند سطح توقع فرق ميكند. مثلا اگر من به مذاكره بروم كه قبلا پشتيبان تيم مذاكرهكننده بودم من خط آتش سنگين اجرا ميكنم يا ميگويم 20 درصد را اضافه ميكنم و فردو را نيز پر از سانتريفيوژ ميكنم اما به كار نمياندازم و ميگويم قدرت من اين است حال با هم صحبت كنيم و يكجا غنيسازي را كم ميكنم. براي مثال تا 3/5 كاهش ميدهم و ميگويم حال شما تحريم بانك مركزي رابرداريد. گام به گام. ما نشان داديم قدرت و فناوري داريم و از آنجايي كه ماموريت آژانس را ميدانستيم پای حرف خود ميايستيم و اگر 3/5 را اجرا نكرد ما 5/6 را مطالبه كنيم. اين نوع مذاكره طرف را ميكشاند به سمت حل مساله هرچند ممكن است تحريم سختتر شود. ما اين روند را داشتيم ادامه ميداديم كه وندي شرمن دستور توقف مذاكرات را داد ما ديتاي لازم را گرفتيم ديديم در زمينه تحریم طلا و هواپيما مشكلي نداريم و فقط بر بانك مركزي متمركز شديم. دوستان در ژنو 180 درجه تغيير كردند و هرچه گفته شد گام گام انجام شود آنها يكجا گذاشتند و آمدند و من در آن زمان موضعگيري كردم و آن زمان گفتم قهرمان كاغذي درست نكنيم. اين شايد در شان آقاي ظريف هم نبود. ما در ژنو چيزي براي چانهزني نداريم. من با آقاي احمدينژاد مساله داشتم. جايي بود كه من يقين كارشناسي داشتم كه اگر انجام شود خوب است و محكم هم ايستاده بودم و فقط به ايشان گفتم شما اگر ميخواهيد اين كار انجام شود بايد به من دستور بدهي كه آقاي احمدينژاد دستور داد و من دستور ايشان را اجرا كردم و اين مشخص شد كه دادههايي داشت كه حتي اگر به معاون خود ميگفت مشکلاتی ایجاد میشد. به هر حال اگر به دنبال توافق باشيم با قدرت به دست ميآید و نياز به دادن اين همه امتياز نيست. ببينيد اسم من در ليست قطعنامه 1747 وجود دارد. قطعا آقاي روحاني از من استفاده نخواهد كرد چون اهل خطر نيست حالا ما نبوديم آيا نميشد يك كارمند پاك با خود ببرند كه اين 2/4 ميليارد دلار را چگونه ميخواهند بدهند از چه طريق؟! به هر حال من از نظر توافق ميگويم نتيجه آنچناني ندارد و تحريم برداشته نميشود.
ميگوييد مذاكرات در زمان شما اقتدارگرايانه و جهادي بوده است. حال سوال اينجاست كه ماحصل اين مذاكرات مقتدرانه چه بوده است؟ آيا جز اين است كه زمان مذاكرات شما بانك مركزي تحريم شد و حال ايراد به دولت روحاني ميگيريد كه چرا اين تحريم برداشته نشد. اگر روند مذاكرات دوران خود را صحيح ميدانيد چرا به تحريمها منتهي شد؟
تحريمها ريشه در مذاكرات 83 دارد. حال ميپرسيد برچه برمبنايي است آيا اگر آقاي احمدينژاد بگويد اينقدر قطعنامه صادر كنيد تا قطعنامهدانتان پاره شود آنها جري ميشوند و قطعنامه بيشتري صادر ميكنند؟ اين دوستان بزرگوار رفتند مذاكره كردند و درحالي كه توافق سعدآباد و توافق بروكسل حاصل شده است 5 قطعنامه شوراي حكام صادر شد. اين دو توافقنامه يا بيانيه براي ما تعهدآور بود و هيچ كدام هيچ تعهدي براي دولتهاي مقابل در پي نداشت و به هر حال پلمبها در همان دولت رئیس اصلاحات برداشته شد. خب ما كار كرديم و مشخص است كه دشمن براي ما كف نميزند و هي داده جمع ميكند و PMD را بزرگ ميكنند. خب آقاي احمدينژاد ميخواست از دولت اصلاحات و هاشمي دفاع كند وقتي به او ميگفتيم چرا ميگفت مسائل مملكت است.
من جواب سوالم را نگرفتم. مذاكرات دوره شما چه دستاوردي داشت؟
دستاوردي كه داشت ما منتظر انتخابات 92 شديم.
8 سال براي مذاكره كم بود ؟
ما داشتيم مذاكره ميكرديم و از لحاظ فني همكاري عميقي با تيم داشتيم و تفكر ما كه به نوعي تفكر پاسداري بود اگر در حوزه هستهاي شكست ميخورديم برايمان بد بود. بنابراين برنامهريزي كرديم غنيسازي را تا
50 درصد رشد ميدهيم، راكتور را راه مياندازيم و تعاملمان را با آژانس بيشتر ميكنيم و اين برنامهها را اجرا كردم. به هر حال بايد بخش فني بخش مذاكره را پشتيباني كند. وقتي جليلي به مذاكره ميرفت سوخت 20 درصدي را همراه داشت ما جلو رفتيم و دشمن ديد با وجود تحريم پيشرفت كرديم و امروز اگر ميگويند تحريم بر برنامههاي هستهاي تاثير نداشت ناشي از همين مساله است. در آلماتي 2 ميشد نخستين بند توافق نوشته شود كه خانم وندي شرمن دستش را بالا ميگيرد و ميگويد ما مخالفيم چرا چون منتظر انتخابات است ميخواهد ببيند آيا ميتواند مشکل ايجاد كند و بالاخره آقاي عارف آمد و انتخابات به خوبي برگزار شد. (وقتي پاي انتخابات 88 به ميان ميآيد آن هم در جلسهاي كه هم اصولگرا وجود دارد و هم اصلاحطلب اين موضوع هر دو طيف را وادار به سخن گفتن ميكند در اين راستا فريدون عباسي ميگويد) به هر حال اصلاحطلبان قهر كرده بودند. قهر هم براي دوستان است نه دشمنان. اگر ميگوييد فتنه بود، فتنه به چه معناست؟ به اين معنا كه آنقدر غبار زياد است كه حقيقت پنهان ميشود. دوباره به سوال برگشت و گفت ما فكر ميكرديم دولت از اين پشتوانه انتخاباتي استفاده ميكند و محكم از مواضع قبل دفاع ميكند كه دوستان 180 درجه مخالف حركت قبل رفتار كردند.
البته انتخابات 92 رفراندوم هستهاي و نوعي نقد به مذاكرات دولت قبل هم بود ؟
نه به اين صورت نبود. اما انتظار ميرفت بعد از انتخابات 92 با قوت بيشتري پيش رويم.
آيا در دولت قبل با دانشمندان هستهاي مصاحبهاي انجام شد؟
وقتي دولت به احمدينژاد رسيد و آقاي لاريجاني شد دبير شوراي عالي امنيت مباحثي با آقای البرادعي دنبال شد كه به نتيجه رسيد و يك مداليته 6بندي بود كه بعد از روي كار آمدن آمانو برهم خورد، ابهاماتي وجود داشت كه در رابطه با آن بندها بود و از دو نفر در حد مديرعامل يك شركت خصوصي خواسته شد كه بيايند و در رابطه با آن كشور توضيحاتي ارائه دهند يا متخصص غير هستهاي توضيحاتي درباره ليزر داد. من مصاحبه از دانشمندان هستهاي را تكذيب ميكنم و اگر آقاي عراقچي مطلبي را گفته شايد به دليل خستگي بوده است. به هر حال براي گفتوگوي زنده كات دادن، وجود ندارد. من ميگويم هم درباره دولت قبل و هم اين دولت انصاف داشته باشيد. من بارها به دولت گفتهام قبيلهاي و طايفهاي رفتار نكنند و من اگر احساس كنم دولت چنين برخوردي دارد صدايم درخواهد آمد و صحبتهايي خواهم كرد.