تحلیل رویدادهایی همچون دوم خرداد تنها ازیک بسترمنحصر به فردسیاسی واجتماعی امکان پذیرنیست.یعنی پدیدههای این چنینی که از پیچیدگی وچندگانگی وچندوجهی بودن برخوردار هستند،برای تحلیلشان نیازمندتحلیلهاوراهبردهای چندگانه هستیم.پرسشهای اینگونه را نمیتوان باپاسخهای مونوگرافی وتک وجهی جواب داد.آنچه که دردوم خرداد 76 شاهد بودیم،رو به رو شدن با جامعه اي است که جنگی ویرانگر راپشت سر گذاشته وثمره هشت سال دولت سازندگی توانست تاحدزیادی طبقه متوسط ضعیف وبیمارشده پس ازانقلاب اسلامی را درنتیجه راهبردهای توسعه اقتصادی تقویت کندبه این معنی که جامعه انقلابی که سعی میکردارزشهای انقلاب وارزشهای جنگ را زنده نگه دارد،در دوره هشت ساله به نوعی به بازگشت ازآسمان به زمین تمایل پیدا کرده بودوتلاش میکردلایههای اطراف زندگی شهری خودش رابسازد. شهرهادارای رنگ شدند،پوشش مردم تغییرپیداکرد، ماشینها مدلشان عوض شد،تلویزیونهای سیاه وسفیدوکوچک جای خودشان رابه تلویزیونهای بزرگترورنگی تر دادند،سفرهای مردم آهسته آهسته گسترش پیداکردودوباره پای مردم به سفرهای خارجی وتفریحی بازشد.مفهوم زندگی پس ازدولت سازندگی معنای عمیق تری پیدا کرد.جامعهای که شهادت برایش یک ارزش متعالی ومطلق بود،آرام آرام به این نتیجه رسیدکه زندگی پس ازجنگ شرایط خودش راداردو ویژگیهای خودش رامی طلبد.بدیهی است تغییردر آن ارکان وسنن اجتماعی نمی توانست منحصربه حوزههای فردی وتنهااجتماعی باشد.بلکه حوزه بسیارمهم سیاست که زندگی مردم ایران را پس از انقلاب عمیقا تحت تاثیر قرارداده بود را هم متاثر میکرد.این طبقه متوسط که حالا ازآسمان به زمین آمده وتلاش میکردکه زندگی مطلوب تری برای خودش شکل بدهد،درشکل نوع گفتمان سیاسی هم علاقهمندبه تغییر بود.جامعه احساس میکردبخشهایی از حکومت علاقهمندهستندکه بامعیارهای ارزشی که خودطلب میکنندوچهرههای سیاسی که خودبه رسمیت میشناسند،بازی انتخابات ریاست جمهوری رابه پایان برسانندو این دقیقادربرابر موج برخاسته و آماده شده ومطلوبی بود که هرچنددر رسانههای رسمی دیده نمیشدیاعلاقهای به دیدنشان وجود نداشت،امامانند یک جریان عمیق تاثیرگذار در زیر لایههای زیرین جامعه درحال پوشش وتکاپو بود.
جامعه با وجود میل وخواست بلندگوهای رسمی ورسانههای رسمی حکومتی ومعیارهای ارزشی که حاکمیت تبلیغ میکرد،در زیر بسترهای خودش در حال تلاش و پویایی بود،هرچند دیده نمی شدیاعلاقهمند نبودندبسیاری آن را ببینند.درهمان سالهادانشگاه آزاد اسلامی تاثیر مهم خود را بر جامعه داشت.دانشگاه آزاد اسلامی که بنیانگذارانش درصددبودند دانشگاهی اسلامی ایجادکنند تادرغیبت یک دانشگاه به تعبیر آنها اسلامی(به زبان ساده تر دانشگاههای دولتی را مرکزغربزدگی میدانستند) می خواستند دانشگاهی درست کنند که انسان تراز نوین را تربیت کنند. اما برخلاف ارادهای که وجود داشت انسان خودش را تربیت میکرد.دانشگاه آزاد اسلامی حالا به تمام روستاها راه پیدا کرده بود.ورود دانشگاه به شهرهای کوچک،بافت اجتماعی،بافت سنتی،بافت اقتصادی،نوع پوشش وگفتمان جامعه را تغییر داده بود.کسانی که در برابر ارزشهای تحمیلی، ارزشهای مبتنی برباورهای خودشان را معرفی میکردند.درسوی دیگر دردوران جنگ و بعد در دوره اول آقای هاشمی،شد. در این مقطع تاریخی و در این زمانه سازگار که به تعبیر آن نویسنده ایتالیایی که گفته بود «سیاستمداران بزرگ حاصل دو پیوندند، یکی فورچون به معنی زمانه سازگار و ورچو به معنی فضیلت»درواقع این وضعیت و این وزیر ارشاد محل تلاقی فضیلت و زمانه سازگار بود.حرفهای او مبنی برکرامت انسان،قانونمداری،اصالت انسان،آزادی،ساخت جامعهای مبتنی برکرامت انسانی درگوش مردم این سامان پژواک همه آموزه هایی بودکه پس از مشروطه ایران مرتب ازسوی آزادیخواهان،دینداران ونوگرایان وتحولخواهان مطرح میشد.این خواسته دوم خرداد رادرایران متولدکرد.اگر امروز از خود بپرسیم آیا آن مطالبات،آن خواسته ها، آن گفتمان هاورویاهاوآرزوهایی که جامعه ایران را ازمشروطه با خودهمراه میسازدو سبب پیدایش نهضت ملی،انقلاب مشروطه،نهضت ملی وانقلاب بزرگ اسلامی ایران ودوم خرداد شده است،وجود دارد؟ باید گفت همچنان برای جامعه ما آن خواستهها حامل پیام و امیدواری است، آنگونه که در 24 خرداد 92 شاهدتوفیق آن پیام و شنیدن آن صدای باشکوه تاریخی بودیم که متناسب با ساحت باورهاوارزشهاوآرزوهای انسان ایرانی است تحقق پیدا کرد.این ندا همچنان میتواند در مقاطع دیگر تاریخ ایران نیز شنیده شود.