برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های امروز | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۴
روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

کیهان:زهر و پادزهر داعش

«زهر و پادزهر داعش»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می خوانید؛دیروز اجلاس «خطر جریان های تکفیری از دیدگاه علمای جهان اسلام» در قم افتتاح شد و در آن نزدیک به 1000 نفر از علمای سراسر جهان اسلام و پیروان مذاهب مختلف اسلامی مشارکت دارند ریاست این اجلاس را دو نفر از مراجع بزرگوار که خود سابقه ای دیرینه در پژوهش و نگارش آثار مهم کلامی، فقهی و تاریخی دارند - یعنی حضرات آیات عظام مکارم شیرازی و سبحانی- بر عهده دارند که این خود سطح وزانت و به تبع آن تاثیر این گردهمایی علمای جهان اسلام را نشان می دهد. اما فارغ از این مسئله، موضوع تکفیر و تروریزم برای جهان اسلام از اهمیت ویژه ای برخوردار شده چرا که این دو که در واقع یکی به حساب می آیند، درصدد هستند که علاوه بر میراث گرانبهای اسلام موقعیت های حساس کنونی جهان اسلام را نیز از آنان گرفته و تبدیل به راحت الحلقوم برای استکبار جهانی نمایند. اجلاس جهانی علما در قم از این رو که برای بحث پیرامون یک معضل مهم جهان اسلام تشکیل شده نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. اما در این خصوص گفتنی هایی وجود دارد:

1- تکفیر و تروریزم واکنش عجز آلود دشمنان اسلام به پیشرفت چشمگیر و حیرت انگیز جهان اسلام بطور اعم و جبهه مقاومت بطور اخص می باشد و از این رو از ریشه های قوی و در نتیجه از شاخه های ستبر برخوردار نیست و دقیقا به همین دلایل نمی تواند- به تعبیر ژرف رهبر معظم انقلاب اسلامی در حرم امام، خرداد گذشته- مسئله اصلی جهان اسلام تلقی شود. پیشرفت های جهان اسلام و جبهه مقاومت در سالهای اخیر بسیار حیرت انگیز بوده و وحشت زیادی را برای آمریکا و عوامل آن در منطقه پدید آورده است؛ به دو مورد آن توجه کنید: 1- عراق در سال 2003 به اشغال آمریکا درآمده و در سال 2005 یعنی ظرف دو سال به یک حکومت مستقل با رویکردی ضد آمریکایی و همگرا با جمهوری اسلامی ایران دست یافته و ظرف 4 سال آمریکا را ناچار به امضای توافقنامه خروج کرده است.

این یک رویداد فوق العاده ای است و در هیچ محاسبه ای نمی گنجد هنوز این سوال اساسی فرا روی ناظران سیاسی و اطلاعاتی برجسته دنیا قرار دارد که ایران چگونه توانست کشوری دشمن را به دوست و کشوری اشغال شده را آزاد نماید بدون آنکه در این راه هزینه زیادی کند و یا تلفات بدهد؟! 2- جریان انصارالله یمن حرکت انقلابی خود را از سال 1382 با تعداد بسیار کم که از چند صدنفر فراتر نمی رفت، شروع کرد و در سال 1388 به مهمترین قدرت اجتماعی، سیاسی و نظامی در یمن تبدیل شد به گونه ای که آنان در جریان آخرین جنگ خود- جنگ ششم- که از اوایل شهریور تا اواسط بهمن ماه 1388 امتداد داشت، توامان بر ارتش های یمن، عربستان و اردن غلبه کردند. امروز این گروه که روزی حوثی- روستایی در جنوب صعده- خوانده می شدند، از سوی میلیونها زیدی و میلیونها شافعی در یمن حمایت می شود و پرنفوذترین جریان اجتماعی یمن می باشد. اینها امروزه دستکم 10 میلیون نفر هوادار شیعی و سنی در یمن داشته و عدد نیروهای سازمان یافته و آموزش دیده و مجهزشده شان به چند ده هزار نفر می رسد این در حالی است که حوثی ها در دوره قیام خود - 1382 تا 1393- به هیچ وجه مال و جان شهروندی را در یمن مورد تعرض قرار نداده و این همه پیروزی را با انقلابی مردمی و بصورت مسالمت آمیز بدست آورده اند. تحولات یمن تعجب فراوانی را برانگیخته و بخصوص رژیم آل سعود نگرانی شدیدی پیدا کرده است به گونه ای که حدود یک ماه پیش یکی از مقامات ارشد عربستان در دیدار با امیر کویت گفته بود: «ایران برای مهار اسرائیل حزب الله را در لبنان به وجود آورد و برای مهار عربستان جنبش زیدی ها را در یمن پدید آورده است».

کاملا پیداست که غرب و رژیم های وابسته به آن تا چه اندازه از تحولات کنونی منطقه نگرانی دارند. آنان در جستجوی راه حلی برای این روند که توأمان ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی دارد در پی خلق پدیده ای برآمده اند که با ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی بتواند روند شتابان موفقیت های جبهه مقاومت را کنترل و کند نماید. داعش در واقع محصول یک چنین چاره اندیشی منفعلانه ای است.

2- یکی از اهداف راه اندازی گروههایی با ماهیت تکفیری، درگیر کردن علما و اندیشمندان جهان اسلام با زهر و پادزهر تکفیر است. خود پدیده تکفیر اگرچه - همانگونه که در یک یادداشت توضیح داده شد- غیراسلامی است و از اندیشه های مسیحی متأخر نشأت می گیرد اما در عین حال به یک موضوع مذهبی تبدیل گردیده است از این رو تکفیر مذهبی در درجه اول علمای مذاهب را هدف قرار داده است و در این راه تفکیکی میان علمای شیعه و علمای سنی قایل نیست و از قضا علمای اهل سنت بیش از علمای شیعه در معرض تکفیر گروههای تروریستی قرار دارند چرا که بستر حرکت تکفیری ها جوامع سنی است و در جوامع سنی این علمای سنی هستند که می توانند نقشی افشاگر و بازدارنده داشته باشند نه علمای شیعه. به یک نمونه از این موضوع اشاره می کنیم. در کشور سوریه «علامه شیخ سعیدرمضان البوطی» که بزرگترین روحانی حنفی سوریه و استاد الاساتید علمای سنی در منطقه شامات به حساب می آمد و بیش از چهل کتاب در حوزه دین نوشته بود و در علوم دیگر نیز تبحر داشت و از این رو «علامه» خوانده می شد و از قدرت نفوذ بالایی در میان دینمداران سنی شامات برخوردار بود، در مسجد جامع دمشق و در حین اقامه نماز به همراه حدود چهل نفر از شاگردان و مریدانش به شهادت رسید. فردی که وی و همراهانش را با یک بمب به شهادت رساند یک جوان 19 ساله از شاگردان وی بود که به وسیله جبهه النصره فریب داده شده بود. وی در بازجویی اش گفته بود: «من جز خوبی از شیخ رمضان البوطی سراغ نداشتم ولی مصلحت ما حکم می کرد که وی از میان برداشته شود.» تکفیر در این میانه علمای ارزشمند که مواریث اصیل دینی هستند را مورد هجوم قرار می دهد تا راه را برای پذیرش رژیمی که ضمن غیردینی بودن با استانداردهای سازمان های طراح اطلاعاتی منطبق باشد، هموار شود.

از این رو علمای جهان اسلام در این زمان بر حسب آموزه های دینی که می فرماید: «زمانی که فتنه ها ظاهر می شوند و شناخت حق از باطل برای مردمی که از علم بهره زیادی ندارند سخت می گردد بر علماست که با اظهار صریح حقایق پرده های تردید را از جلوی چشم مردم کنار بزنند که اگر چنین نکنند لعنت خدا بر آنان خواهد بود»، باید به میدان بیایند. این علما در درجه اول وظیفه دارند دشمنان اصلی اسلام و مسلمانان که مسبب اصلی در به وجود آوردن گروه های تکفیری هستند را معرفی کرده و در کانون تهاجم قرار دهند. در غیر این صورت به فرض آنکه مبارزه علیه گروه هایی نظیر داعش موثر باشد، با معلول مبارزه کرده و از علت العلل مشکلات جهان اسلام غفلت نموده اند. از سوی دیگر علما باید در این مبارزه به روش های پر اثر در تبلیغات روی آورند و مهمترین راه این است که مبارزه با آمریکا و غرب را بیش از پیش در ممالک خود نهادینه کرده و خط آمریکا را در کشور خود افشا نمایند. مگر نه این است که آمریکا داعش را تقویت کرد تا نفرت جهان اسلام از آمریکا جای خود را به نفرت جهان اسلام از داعش بدهد. بنابراین بر حسب قاعده «رُدّالحجرمن حیث جاء» راه مقابله با تروریزم و داعش مبارزه با آمریکاست.

3- داعش و گروه های شبیه آن پدید آمده اند تا فرصت پیش روی مسلمانان که با حرکت مبارزاتی صد ساله آنان- یعنی اندیشه اسلام- گره خورده را از دستشان بربایند. داعش مامور است تا بهم رسیدن «شریعت» و «مصلحت مسلمین» که با انقلاب اسلامی در یک تن جا گرفته و در واقع ترجمان ولایت فقیه است را به شکاف میان این دو تبدیل کنند چرا که بهم رسیدن فقه و مصلحت در واقع رمز اصلی مدیریت تحولات به نفع اسلام و به ضرر جبهه کفر است. راز و رمز موفقیت های 35 ساله انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن هم از بهم رسیدن سنن شرعی- فقه- و سنن عقلی- مصلحت- است و راه تئوریک موفقیت دشمن در عرصه پیکار با انقلاب اسلامی موفقیت در این عرصه ایدئولوژیک یعنی جدا کردن شریعت از مدیریت است.

تاکید افراط گرایانه و تنفرآمیز داعش بر اجرای احکام قلابی به نام احکام شرعی علیه انسان های بی دفاع در واقع برای ناموجه نشان دادن همراهی شرع و مدیریت است. کما اینکه عقل ستیزی و نفی «تبار تمدنی» مسلمانان و نفی الگوهایی نظیر حجربن عدی برای آن است که جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی با تکیه بر الگوهای کاربردی و با استناد به مواریث علمی و مدنی جهان اسلام، نمایی از پدیدارشدن دوباره تمدن اسلامی را به همگان نشان داده و از این طریق دلبری کرده است. موضوع مهم دیگر ستیز با غرب و صهیونیسم است. جبهه مقاومت خود را با این شعار به دنیا معرفی نموده و با این شعار شعله های امید را در دور و نزدیک جوامع اسلامی روشن کرده است. امروزه نفرت از غرب در جهان اسلام به نحو بارزی برجسته است. در این میان ملل سنی جهان اسلام بیش از شیعیان از غرب نفرت دارند چرا که در طول 200 سال گذشته مجامع سنی از دهلی تا کازابلانکا بیش از مجامع شیعه مزه تلخ اشغالگری، استیلا و تحمیل رژیم های وابسته به غرب را حس کرده و از آن آسیب دیده است.

ملت پاکستان از سال 1820 تا سال 1947 یعنی به مدت 127 سال اشغال سرزمین شان توسط انگلیس را تجربه کرده و فلسطینی ها از 1820 تا 1948 با اشغال کشورشان توسط انگلیس و سپس از 1948 تا امروز اشغال کشورشان توسط دست نشانده جنایتکار انگلیس را تجربه کرده اند و همین حکایت به نوع دیگری در سوریه، عراق، لبنان، لیبی، الجزایر و... وجود دارد. بنابراین آمریکا می داند که در نهاد هر مسلمان نسبت به غرب چه می گذرد و از این رو آنان داعش را به جنایاتی وادار می نمایند تا مخاطب مظلوم سنی ناخواسته بگوید «باز صد رحمت به آمریکا و انگلیس»! این در حالی است که غرب باز هم به بیراهه رفته است و نمی داند که در این میان مسلمانان داعش را محصول جمع بندی های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و محصول حمایت های فراوان ترکیه و عربستان به عنوان دو بازوی عملیاتی سازمان های آمریکا و انگلیس دانسته و بر درجه نفرت شان از غرب افزوده می شود.

خراسان:اقتصاد ایران پس از وین

«اقتصاد ایران پس از وین»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم حبیب نیکجو است که در آن می خوانید؛این روزها همه از وین می گویند. بسیاری می گویند که رفع تحریم ها می تواند گره های زیادی را از اقتصاد کشور باز کند. برخی پا را فراتر گذاشته و سوم آذر را رستاخیز اقتصاد کشور خوانده اند. حتی اگر به بخشی از روزنامه ها و سایت های خبری نگاهی بیندازید، عناوین زیادی در رابطه با آثار رفع یا عدم رفع تحریم ها در بازارها می بینید: «فردای سوم آذر؟»، «بازارها به کدام سو می روند؟»، «بازار مسکن بعد از مذاکرات وین» و...

چه بخواهیم و چه نخواهیم سوم آذر برای اقتصاد ما مهم است و نتیجه مذاکرات صرف نظر از مثبت یا منفی بودنش، می تواند بر اقتصاد ایران آثاری بگذارد. قبل از این که بخواهیم از آثار رفع یا ادامه تحریم ها سخن بگوییم، اجازه بدهید به چند سال قبل بازگردیم که بازار ارز و طلا به این سو و آن سو می رفت. افرادی منتفع و تعداد زیادی متضرر شدند. اما آن چه بیش از همه بازار را تکان می داد نه تحریم های غرب بود و نه کمبود دلارهای نفتی، بلکه انتظارات مردم و بی کفایتی دولت در مهار آن بود که تورم های بالا را رقم زد. در میان کتب و مقالات اقتصاد کلان بعد از دوره میتلون فریدمن (برنده جایزه نوبل اقتصاد)، به سختی می توان متنی یافت که به موضوع انتظارات توجه نکرده باشد. انتظاراتی که از ذهن من، شما و سایرین شکل می گیرد. بگذارید راحت تر سخن بگویم، تجربیات علم اقتصاد می گوید: اگر مردم تصور کنند که تورم سال آینده به ۱۰ درصد کاهش پیدا خواهد کرد، تورم در واقعیت نیز به این رقم نزدیک می شود. چرا که مردم و فعالان اقتصادی، کلیه فعالیت ها و معاملات خود را بر اساس این تورم انتظاری شکل می دهند و به نوعی این تورم ذهنی به واقعیت درمی آید. البته بدیهی است، واقعیات موجود در اقتصاد بر شکل گیری انتظارات مردم اثرگذار است اما بد نیست بدانیم که عامل اصلی تشکیل انتظارات، آینده مورد تصور ما از اقتصاد است.

می توان حالات مختلفی برای نتیجه مذاکرات در نظر گرفت: اگر نتیجه مذاکرات کاملاً مثبت رقم بخورد و کلیه تحریم ها رفع شود، انتظارات اقتصادی فعالان اقتصادی در جهت مثبتی شکل خواهند گرفت و می توان انتظار سرریز درآمدهای نفتی و رفع موانع بانک ها را شاهد بود. اما فراموش نکنیم، مدیریت نامناسب همین دلارهای نفتی بود که تورم های بالای دهه ۵۰ و انتهای دهه ۸۰ را رقم زد. این دلارهای نفتی بود که با سرازیر شدن به اقتصاد کشور، باعث از بین رفتن تولید داخلی و افزایش بیکاری شد. پس چه خوب است قبل از هر گونه بزرگنمایی در مورد آثار رفع تحریم ها نگاهی به داخل کشور بیندازیم و نگاه های خود به اقتصاد و موضوع سیاست گذاری اقتصادی را تغییر دهیم تا فرصت های موجود به نقمت بدل نشوند.

اما در نقطه مقابل ممکن است مذاکرات با شکست مواجه شود و حتی تحریم های تعلیق شده کنونی، به وضعیت اول خود بازگردد. اگر چه اقتصاددانانی هستند که می گویند در این شرایط اقتصاد از هم می پاشد، اما باید بدانیم که کشور ما بدترین نوع تحریم ها را پشت سر گذاشته است. تحریم خرید نفت و نظام بانکی اگر چه بر زندگی مردم تأثیرگذار بود ولی نتوانست اقتصاد ایران را از پای درآورد. حال که اقتصاد ایران آن روزهای سخت را پشت سر گذاشته است و سرد و گرم تحریم ها را چشیده است، دیگر می تواند خود را با شرایط جدید وفق دهد. مخصوصاً آن که نیاز روسیه به بازار ایران در پی تحریم ها، امکان بسیار بزرگی برای دور زدن تحریم هاست که این مسئله با توافق ۵۰ میلیارد دلاری با چین نگرانی ها را از بحرانی کردن اقتصاد ایران به شدت کاهش می دهد البته این مسائل به معنای تأثیر نداشتن عدم توافق نیست و ما در کوتاه مدت با مشکلاتی روبه رو خواهیم شد اما باید تأکید کرد که در این صورت آن چه بیش از هر چیزی بر شرایط کشور تأثیر می گذارد، انتظار مردم است که با کنترل و مدیریت صحیح آن می توان عواقب ناشی از اتفاق را حداقل نمود.

از این ها که بگذریم، بهتر است به جای این که منتظر تأثیر عوامل خارجی باشیم و رفتار منفعلانه انجام دهیم، به سمت راهکارهایی برویم که صرف نظر از وجود یا عدم وجود شرایط تحریم بتوانیم به وضعیت بهتری دست یابیم. شاید بهتر باشد به جای دنبال کردن اخبار وین و صحبت های کری و ظریف و اشتون، کمی بیشتر تلاش کنیم، بیشتر کار کنیم و فعالیت خود را دوچندان کنیم. شاید بهتر باشد، بیشتر از خلاقیت مان استفاده کنیم. شاید بد نباشد که بهره وری خود در محیط کار را افزون کنیم تا از فواید آن، خود و جامعه را منتفع کنیم.

جمهوری اسلامی:تحریم ها، اقتصاد و سرمایه اجتماعی ما

«تحریم ها، اقتصاد و سرمایه اجتماعی ما»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛تب و تاب مذاکرات هسته ای این روزها اقتصاد را هم تحت الشعاع قرار داده است.
این تاثیرگذاری نه تنها در حوزه برخی بازارهای جهانی مانند نفت و طلا به روشنی مشهود است بلکه در داخل ایران نیز کمتر بازاری را میتوان سراغ گرفت که مراودات و معاملات در آن منتظر روشن شدن نتایج نهایی مذاکرات نباشد. واقعیت این است که بروز چنین رفتاری چه در سطح بین المللی و چه در عرصه داخلی چندان دور از انتظار وغیرقابل درک نیست. در صورتی که ایران و کشورهای 1+5 در پایان این مذاکرات به نتایج قابل قبولی برای هر دو طرف دست پیدا کنند، یکی از طولانی ترین و فرسایشی ترین پرونده های بین المللی به سرانجام رسیده است، پرونده ای که یکی از طرفهای درگیر در آن یعنی ایران جزو بزرگترین تولیدکنندگان نفت و دومین دارنده ذخائر گازی است و در حساس ترین منطقه جهان از نظر موقعیت ژئوپلتیک و منابع انرژی قرار دارد.

جمعیت نزدیک به 80 میلیون نفری آن و بسترهای بکر سرمایه گذاری و تولید در ایران نیز حضور و همکاری اقتصادی با آن را به آرزوی تمامی کشورها و شرکتهای جهان تبدیل کرده است. چنین موقعیت و مطلوبیتی است که سرنوشت مذاکرات هسته ای را در کانون توجه فعالان اقتصادی جهان قرار داده است. بنابراین، طبیعی است که نتایج این مذاکرات بر بازارهای جهانی تاثیرگزار باشد.

در تحلیل میزان اثرگذاری نتایج مذاکرات، در داخل ایران، باید دو مقوله آثار روانی و آثار واقعی را از یکدیگر تفکیک کرد. بزرگترین واساسی ترین عاملی که در پایان این مذاکرات می تواند بر اقتصاد ایران تاثیرگزار باشد، تحریم های اقتصادی است. به عبارت دیگر شرایط تحریم ها وابستگی تنگاتنگی با نتایج مذاکرات دارد ودقیقا به همین خاطر نیز چگونگی لغو یاتعلیق تحریم ها اکنون یکی از مناقشه برانگیزترین مسائل حل نشده درمذاکرات هسته ای است.
با اینحال و علیرغم تاثیر غیرقابل انکار لغو یا ادامه تحریمها بر اقتصاد ایران، توجه به این نکته ضروری است که عامل تحریم در شرایط فعلی چه مقدار بر اقتصاد کشورمان تاثیرگذار است. اهمیت واکاوی و تخمین این اثرگذاری به این دلیل صدچندان می شود که متاسفانه و به نادرست برخی ناآگاهانه بر این باورند یا عالمانه بر این طبل می کوبند که در صورت عدم موفقیت مذاکرات، اقتصاد ایران دچار مشکلات بزرگی خواهد شد که رهایی از آنها ناممکن است.

از سوی دیگر برخی با ترویج این توهم که در صورت موفقیت مذاکرات و لغو تحریم ها، تمامی مشکلات اقتصادی حل می شود، در واقع هزینه های تصمیم گیری صحیح را برای مسئولان بالا می برند. اما واقعیت هیچ یک از این دو نیست. واقعیت غیرقابل انکار این است که تحریمها طی سه دهه اخیر همواره با اقتصاد ایران همراه بوده ولی طی چند سال اخیر تشدید شده است. در طی تمامی این سالها نیز مسئولان و مردم ایران توانسته اند آثار این تحریم ها را مدیریت و تحمل کنند. اگر طی چند سال اخیر و با شدت گرفتن تحریم ها، آثار و عوارض آن بر معیشت عمومی و اقتصاد کشور بیشتر و نمودآن نیز پررنگتر شد علت اصلی را باید در سوء مدیریت دولت وقت و ضعف شدید مسئولان آن زمان در خنثی سازی آثار تحریم ها جستجو کرد.

تردیدی نیست که اگر در دوره اخیر تحریمها نیز مانند سالهای گذشته مسئولان دولت وقت از دانش، توانایی و اراده لازم برای مدیریت اقتصاد کشور در شرایط تحریمی برخوردار بودند، قطعا شاهد آسیب های به مراتب کمتری بودیم. شاهد این ادعا نیز روندی است که اقتصاد کشور در یکسال و چند ماه سپری شده از آغاز فعالیت دولت یازدهم، طی کرده است. با اینکه بسیاری از محدودیت های تحریمی عملا و علیرغم توافق ژنو همچنان پابرجا بود، اقتصاد ایران از ثبات نسبی و آرامش در بازارها بهره مند بود و در بسیاری از شاخص ها مانند تورم، رشد اقتصادی و... روند رو به بهبودی را طی کرده است.

این واقعیت نشان دهنده تاثیر تدبیرو عقلانیت در حوزه مدیریت اقتصادی کشور طی 5/1 سال گذشته است. تجربه این مدت ثابت کرد حتی در صورت عدم موفقیت مذاکرات و تداوم تحریم ها، اتفاق خاصی نخواهد افتاد و اقتصاد ایران گرچه با سختی بیشتر اما مسیر بهبود شرایط ادامه خواهد داد. عامل تاثیرگذار دیگری که به موفقیت بیشتر اقتصاد کشور در صورت ادامه تحریم کمک می کند، اعتمادی است که اکنون فعالان اقتصادی و عموم مردم به دولت دارند.

اگر پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم، رویکرد عمومی این بود که اعمال تحریم های سختگیرانه تر محصول برخی هزینه تراشیهای غیر لازم از سوی دولت وقت است و اگر نسبت به توان تیم مذاکره کننده باور عمیق وجود نداشت، اکنون افکار عمومی و فعالان اقتصادی براین باورند که دولت یازدهم بنابر مشی اعتدالی و اعتقادی که به سیاست تنش زدایی داشته و دارد، هر اقدام اعتمادسازی که برای گرفتن بهانه های طرف های غربی لازم بوده البته در چارچوب سیاستهای کلی نظام و با حفظ منافع ملی، انجام داده است وعدم موفقیت احتمالی مذاکرات محصول زیاده خواهی طرف های غربی و مسئولیت آن هم متوجه آنان خواهد بود.

همین باور و سرمایه اجتماعی به دولت کمک خواهد کرد تا از همکاری و همراهی مردم در مقاومت بیشتر برابر تحریم ها، بهره مند شود و حمایت فعالان بخش خصوصی را نیز بیش از پیش نصیب دولت کند.

رسالت:هویت مذاکره کنندگان و ماهیت مذاکرات هسته ای

«هویت مذاکره کنندگان و ماهیت مذاکرات هسته ای»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛5 کشور مذاکره کننده با ایران بویژه آمریکا بر انبوهی از سلاح های هسته ای در زرادخانه های اتمی خود تکیه زده اند. آنها کلاهک های هسته ای آماده شلیک را به سوی هدف های مورد نظر قرار داده اند. نیمی از این ظرفیت هسته ای برای انهدام بیش از 10بار سکنه کره زمین کفایت می کند. اما جامعه جهانی - بخوانید همین جماعت فزون طلب- هیچ نگرانی ندارد. روسیه و آمریکا و اروپا به خاطر بحران اوکراین تا آستانه یک جنگ هسته ای پیش رفتند و پوتین صریحا به این موضوع تفوه کرد. اما هیچ گاه جامعه جهانی از وقوع یک جنگ هسته ای قریب الوقوع و تیره شدن روابط مسکو با واشنگتن و اتحادیه اروپا نگرانی به خود راه نداد. اصلا صلح جهانی هم از این هفت تیرکشی هسته ای به خطر نیفتاد.

امروز بیشترین سلاح هسته ای در اختیار آمریکاست. کشوری که در جنگ جهانی دوم با آنکه جنگ خاتمه یافته و ژاپن هم تسلیم شده بود اعلام کرد با کسی شوخی نداریم. دستمان روی ماشه هسته ای است، هر وقت و به هر کشور خواستیم، شلیک می کنیم. آنها در "ناکازاکی" و "هیروشیما" ده ها هزار نفر را با بمب هسته ای سوزاندند و البته هیچ نگرانی هم در جامعه جهانی ایجاد نشد. امروز ژاپن، آلمان، برزیل و برخی کشورهای پیشرفته جهان با ساخت بمب هسته ای، چند دقیقه فاصله دارند. اما جامعه جهانی به هیچ وجه نگرانی از آنها ندارد و حتی آلمان به پنج کشور بزرگ هسته ای پیوسته و یک طرف مذاکره با ایران است. هند و پاکستان هر دو سلاح هسته ای دارند و پس از دو دور جنگیدن با سلاح متعارف اکنون هر دو دست روی ماشه هسته ای برای وقوع جنگ احتمالی آینده دارند. اما همین دو کشور، هیچ حساسیتی را در جهان در مورد خطر هسته ای برنینگیخته اند و طرف مذاکره با هیچ قدرت هسته ای هم نیستند. اکنون رژیم صهیونیستی حداقل 200 کلاهک هسته ای دارد، عضو ان پی تی هم نیست و اجازه بازرسی تاسیسات هسته ای خود را به احدی از سازمان های جهانی هم نمی دهد. با این وجود، هیچ نگرانی در جامعه جهانی از رژیم اشغالگر قدس دیده نمی شود. رژیمی که طی 50 سال گذشته یک ملت را از سرزمین خود بیرون کرده و به کشورهای همسایه خود تعرض نظامی داشته است و سرزمین های اشغالی را به صورت یک زندان بزرگ اداره می کند و در جهان از لحاظ نقض حقوق بشر مقام اول را دارد.

کره شمالی پس از چند دور گفتگو با اشرار جهانی دید فایده ای ندارد، بمب هسته ای خود را آزمایش کرد و اعتنایی به تهدیدهای استکبار جهانی هم نکرد و البته هیچ نگرانی هم برای جامعه جهانی به وجود نیاورد.

اما 10 سال است می گویند جامعه جهانی - بخوانید قدرت هسته ای - احساس خطر می کند و می خواهد از دستیابی ایران به سلاح هسته ای جلوگیری کند.

ما هم 10 سال است می گوییم قصد ساختن بمب هسته ای نداریم نه به علت اینکه شما نگران آن هستید چون اصلا چنین نگرانی ای وجود ندارد. اگر وجود داشت کشورهای دارنده سلاح هسته ای تن به خلع سلاح هسته ای می دادند.

ما می گوییم پیرو دینی هستیم که به ما اجازه ساخت سلاح کشتار جمعی نمی دهد و ما اولین مدعی شما هستیم که چرا سلاح هسته ای ساختید، چرا آن را به کار بردید و چرا با آن جهان را تهدید می کنید؟ ما 10 سال است می گوییم اگر می خواستیم بمب بسازیم نه عضو ان پی تی می شدیم و نه به بهانه های به اصطلاح اعتمادسازی غرب پاسخ می دادیم.

هرکس که صورت مسئله را تا اینجا دقیق خوانده باشد، می تواند حدس بزند هویت مذاکره کنندگان و ماهیت مذاکره هسته ای در 10 سال گذشته و نوع نگرانی جامعه جهانی چه بوده است.

آنها اگر نگران ساخت سلاح هسته ای توسط ایران بودند باید این نگرانی را قبلا با تن دادن به معاهدات خلع سلاح هسته ای، آن هنگام که ما حتی یک آجر هم در ایران برای بنای استفاده از فناوری صلح آمیز هسته ای روی هم نگذاشته بودیم، از خود نشان می دادند. ما اعلام کردیم در راهبرد دفاعی جمهوری اسلامی، سلاح هسته ای جایی ندارد. به همین دلیل پرچمدار خلع سلاح هسته ای در جهان هستیم و طی 12 سال گذشته باب گفتگو را نبستیم، سال 82 تمام فعالیت های هسته ای را داوطلبانه تعلیق کردیم و یک سال هم گفتگو کردیم، اما آنها گفتند به چیزی جز جمع کردن بساط هسته ای ایران رضایت نمی دهیم. آنها هم ناجوانمردانه پرونده هسته ای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل بردند، همان جا که پخت وپز مصوبات در دست خودشان بود. به آنها گفتیم ما عضو ان پی تی هستیم، نص صریح بند "C" از ماده 13 اساسنامه آژانس به ما اجازه می دهد تا 90درصد غنی سازی داشته باشیم. پاسخ دادند آژانس بی آژانس، اینجا ما تصمیم می گیریم. لذا علاوه بر قطعنامه های ظالمانه شورای امنیت، شروع کردند به اعمال تحریم های یکجانبه و چند جانبه. تحریم ها را حتی به اقلامی مثل دارو هم تسری دادند!

اکنون بیش از یک سال از جدی شدن مذاکرات جدید می گذرد. آنها در توافق ژنو تعهداتی را قبول کردند، اما به آنها عمل نکردند. جمهوری اسلامی برای نشان دادن حسن نیت خود به توافق ژنو عمل کرد اما پس از یک سال گفتگوی بی حاصل، آنها برگشته اند به خانه اول و حرف هایی می زنند که واقعا شنیدنی است!

آنها می گویند:

- غنی سازی را یا تعطیل کنید یا در حد نمایشی و کاریکاتوری نگه دارید.

- اجازه دسترسی به دانشمندان هسته ای ایران را بدهید تا لیست آنها را برای ترور به جوخه های ترور رژیم صهیونیستی بدهیم.

- اجازه دسترسی به اماکن هسته ای را فراتر از مقررات آژانس بدهید.

اگر این کارها را کردید پس از 15 سال که ما مطمئن شدیم به اهداف خود رسیدیم، در مورد لغو تحریم ها تصمیم می گیریم. اگر هم به توافق برسیم این یک توافق هسته ای است، تحریم هایی را که مربوط به آن است برمی داریم، اما همه تحریم ها مربوط به هسته ای نیست. غالب تحریم ها به دلیل "نقض حقوق بشر" و "حمایت از تروریسم" وضع شده و آنها به ما مربوط نیست!

در مورد نقض حقوق بشر هم بخواهیم مذاکره کنیم سال ها طول می کشد.

آنها می گویند چرا عده ای را در ایران که می خواهند نظام را سرنگون کنند به زندان و مجازات های قانونی محکوم می کنید؟ این نقض حقوق بشر است! در مورد "حمایت ازتروریسم" می گویند چرا شما از ملت فلسطین دفاع می کنید، چرابه کودک کشی رژیم صهیونیستی در غزه اعتراض می کنید؟ این حمایت از تروریسم است. می گویند چراشما از غصب سرزمین فلسطین و اشغال قدس توسط صهیونیست ها دفاع نمی کنید!

بعد ما هم می گوییم این چه بساطی است در آورده اید؟ آخر حرف شما از این رفتار، در موضوع هسته ای و مسئله "حقوق بشر" و بازی "حمایت از تروریسم" چیست؟ صادقانه می گویند ما دو هدف داریم؛

1- تغییر رفتار مردم ایران

2- تغییر ساختار حکومت ایران

این آخر حرف آنهاست. می گویند ما می خواهیم برگردیم به دوران پهلوی که همه مصادر حکومتی در ایران، کلید در دست و در اختیار استبداد و استکبار جهانی بود.

هرکسی صورت اصلی مسئله مذاکرات را به طور واقعی ببیند یقین می کند مذاکرات نتیجه ای جز فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، آن هم با صدای بلندتر از گذشته توسط ملت ایران ندارد. یعنی همین فریادی که طی 36 سال گذشته لحظه ای قطع نشده است.دیروز فاش شد گاهی صدای فریاد و اعتراض آقای ظریف در پشت درهای بسته مذاکرات به قدری بالا می رود که مامورین امنیتی به داخل می آیند و فکر می کنند اتفاق ناگواری افتاده است، اما خانم اشتون با خونسردی خطاب به مامورین می گوید؛ "ما به این فریادها عادت کرده ایم."بدون شک آن فریاد از زیر سقف مذاکرات بیرون می آید و طنین صدای آن در منطقه و جهان بزودی شنیده خواهد شد.مذاکرات به پایان رسید.

نتیجه از قبل هم معلوم بود نتیجه ای جز بی اعتمادی بیشتر به 1+5 و بویژه آمریکا، به دست نیامد. این نتیجه باعث می شود ما گام های خود را به سوی پیشرفت و اقتدار علمی، محکم تر از گذشته برداریم.توافق حقوقی پس از یک سال مذاکره به دست نیامد. تاریخ مصرف توافقنامه ژنو هم به پایان رسید. آنها مجبور هستند یک توافق سیاسی برای تداوم مذاکرات کنند شاید بتوانند این بازی را برای مدتی دیگر ادامه دهند.

قدس:داعش؛ غریق نجات رژیم صهیونیستی

«داعش؛ غریق نجات رژیم صهیونیستی» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم محمد مهدی شیر محمدی است که در آن می خوانید؛

یکم: آن سوی پرچم و شعار

ارتقای پدیده داعش به یک جریان فکری- عقیدتی، خطاست. گرچه این سازمان می کوشد رنگ عقیدتی به خود بدهد و با بهره مندی از تعابیری مانند «دولت اسلامی»، «خلافت اسلامی» و پرچم سیاه خود، ریشه تاریخی- عقیدتی خویش را تا بین امیه عقب برده است، اما عمق تاریخی این جریان بی بُته، تنها به حزب بعث عراق باز می گردد و نه بیشتر. حزبی که پیشتر رنگ سوسیالیسم ملی داشت و آشکارا با اسلام ستیزه جویی می کرد. افسران امنیتی این حزب با نمادها و علایم اسلامی سربرآورده اند و البته با تأکید بر شعار اهل سنت، اربابان خود را برای تحقق پروژه اختلاف در مذاهب اسلامی خشنود ساخته اند.

دوم: زایده

با این وصف، داعش تنها حاصل نوزائی حزب بعث نیست، بلکه این سازمان زاییده سازمانهای جاسوسی غربی و موساد است که به زیور تسلیحات و خشونت نیز آراسته شده است. این زایده برای اینکه بتواند بومی عراق و سوریه شود، بخشی از بدنه اجرایی خود را از افسران حزب بعث تأمین کرده است. پیشتر نیز شبکه های جاسوسی غرب، در ساخت «القاعده» در غرب آسیا و شمال آفریقا و «حزب التحریر» در آسیای میانه، چنین الگویی را تجربه کرده بودند.

سوم: کمربند

روح پرفتوح امام خمینی(ره) شاد که منتظر سطلهای آب مسلمانان بود که این غده سرطانی را از صحنه روزگار محور سازد و اکنون امواج توفنده و سهمگین مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی، مدتهاست استواری دیوار حایل را در پاسداری از رژیم نامشروع اسراییل با تردید مواجه کرده است.

ما نباید اصرار داشته باشیم، داعش یک عارضه طبیعی در بلاد اسلامی معرفی شود، بویژه آنکه ثمره داعش و گروه های مشابه مانند القاعده، الشباب (سومالی)، بوکوحرام(صحاری آفریقا) و... اغلب به نفع رژیم منحوس صهیونیستی می ریزد؛ مجموعه این منافع را می توان در دو محور مشخص، شناسایی کرد:

الف) سنگ اندازی در فرآیند بیداری و نوسازی تمدن اسلامی با ایجاد اختلاف در مسلمانان.

ب) ایجاد کمربند امن برای رژیم صهیونیستی.

داعش قرار است کمربند حایل هلال شیعی و به اصطلاح بیداری اسلامی باشد و تاریخ فروپاشی قریب الوقوع رژیم صهیونیستی را اندکی به تأخیر اندازد.

چهارم: رسوایی

در مبارزه با داعش و گروه های مشابه، باید ریشه را زد. ریشه، همان دست شیطان بزرگ و شبکه های پنهان جاسوسی و تسلیحاتی است. اگر شاخه را بزنیم، بازهم، شیطان بزرگ فرزندان دیگری را با صورتکهای به ظاهر مسلمان به میدان خواهد فرستاد.

البته این بدان معنا نیست که با داعش کاری نداشته باشیم. قتل عام برادران اهل سنت از یک سو و از سوی دیگر، سکوت داعش و حتی دفاع ضمنی و علنی از رژیم صهیونیستی در جریان کشتار مردم مظلوم فلسطین، تا حدودی اسباب رسوا شدن این جریان را برای ملتهای مسلمان مهیا ساخت، در حالی که در ابتدای ظهور داعش و گروه های مشابه، حتی برادران مقاومت فلسطین، از آن حمایت می کردند.

پنجم: سوداگری کثیف

داعش و گروه های مشابه البته سودآوری دیگری هم برای غرب دارند. در حال حاضر اهتزاز پرچم اسلام با اقتدار روز افزون ایران اسلامی، موجب گسترش موج اسلام خواهی در کشورهای غربی شده است، اما بخشی از جوانان خسته از غربیت، به جای پیوستن به گستره اسلام ناب محمدی(ص)، به دام امواج اسلام آمریکایی و جریانهای تکفیری می افتند. چه بهتر که آنها به بلاد اسلامی اعزام شوند تا هم از محیط اجتماعی کشورهای غربی دور رانده شوند و هم با ایجاد نبردهای فرسایشی بین مسلمانان، حاشیه امن رژیم صهیونیستی را ضخیم تر کنند و هم با گرم کردن بازار کشت و کشتار، کارخانجات اسلحه سازی غرب را از ورشکستگی نجات دهند.

سیاست روز:کری سوار بر حماقت های فیصل می تازد

«کری سوار بر حماقت های فیصل می تازد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می خوانید؛امروز در حالی روز پایانی دوره چهار ماهه مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ عنوان گردیده است که خبرگزاری المستقبل به نقل از شبکه العربیه دیروز مدعی شد: "جان کری" در حاشیه مذاکرات هسته ای در وین با "سعود الفیصل" دیدار خواهد کرد.

این اخبار در حالی دیروز منتشر شد که سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در پاریس نیز به فابیوس و کری وزرای خارجه فرانسه و آمریکا درباره توافق هسته ای با ایران هشدار داده بود در حالی که ادعاهای مشابهی را نیز در مسکو مطرح کرد.

پیش از این نیز ترکی فیصل از مقامات ارشد عربستان ادعا کرده در صورت توافق ۱+۵ با ایران، عربستان باید به دنبال غنی سازی هسته ای باشد و منطقه با رقابت هسته ای همراه می شود. رسانه های غربی از طرح عربستان برای خرید رزم ناوهای جدید از آمریکا با محوریت مقابله با ایران خبر داده است.

العربیه نیز ادعا کرده پادشاه عربستان در چارچوب مقابله با قدرت مالی ایران پس از توافق با ۱+۵ بر لزوم وحدت کشورهای عربی تاکید و حتی رویکرد عربستان به بخشش قطر نیز در این چارچوب بوده است. همزمان با مذاکرات وین، منابع خبری از دیدار جان کری وزیر خارجه آمریکا با فیصل در فرانسه خبر دادند در حالی که همزمان اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز در تماس تلفنی با پادشاه عربستان بر حفظ منافع عربستان در مذاکرات تاکید کرده است عربستان در اقدامی قابل تامل از شورای امنیت خواستار قرار دادن نام حزب الله لبنان در لیست گروه های تروریستی گردیده است.

رفتارهای عربستان را در دو محور می توان تحلیل کرد. نخست القای این تصور که توافق با ایران برابر با ایجاد رقابت تسلیحاتی و نظامی در منطقه می گردد. دوم آنکه این توافق بر بحران های منطقه خواهد افزود و زمینه ساز جنگ هسته ای می شود. مجموع این رفتار در یک جمله خلاصه می شود و آن القای تهدید امنیت منطقه بودن توافق با ایران است. حال این سوال مطرح است که چرا عربستان این نقش را ایفا می کند و بانیان این طرح چه اهدافی را پیگیری می کنند؟

آنچه در مرحله نخست به ذهن می آید این حقیقت است که عربستان مانند صهیونیست ها تحقق حقوق هسته ای ایران را شکستی سنگین برای خود در منطقه می داند چرا که این مسئله به ملت های منطقه نشان می دهد که همگرایی با غرب دستاوردی ندارد حال آنکه مقاومت در نهایت تسلیم سازی غرب را رقم می زند و به ثمر می رسد.

در کنار این مسئله یک نکته مهم مطرح است و آن اینکه عربستان که در عرصه داخلی با اعتراض های مردمی مواجه است و در عرصه منطقه ای نیز جایگاه چندانی ندارد و حمایتش از تروریسم، نگاه منفی ملت ها به آل سعود را در پیش داشته است. عربستان در حالی با ادعاهایی مانند تلاش برای مبارزه با تروریسم و حتی ایفای نقش در وحدت عربی سعی دارد تا چهره ای مثبت از خود به نمایش گذارد که همزمان به دنبال القای نقش پدرخواندگی برای خود می باشد.

عربستان چنان وانمود می کند که هر تحولی در منطقه بر اساس نظر این کشور است و همگان باید تابع آن باشند. با توجه به روحیات خود شیفتگی که در میان مقامات عربستان مشهود است آنها با موضع گیری در قبال مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ برآنند تا این تصور را القا سازند که نتیجه مذاکرات - هرچه بوده - برگرفته از خواست و نظر عربستان است. آنها با این ادعاها می خواهند ضمن پنهان سازی ناکامی های داخلی و خارجی و البته حمایت خود از تروریسم، چهره یک فاتح برای خود ترسیم نمایند. آنها با این ظاهر سازی برآنند تا به زعم خود نقش ایران را در معادلات جهانی کمرنگ نشان داده و اقتداری ظاهری برای خود به نمایش گذارند. اقتداری که به ادعای آنها حتی تعیین کننده قدرتمند ترین کشور منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران است.

در کنار این حقایق یک اصل مهم مطرح است و آن اینکه خود شیفتگی و البته تقلای عربستان برای نمایش قدرت پوشالی خویش، زمینه ساز استفاده آمریکا از آنها گردیده است که نه تنها علیه جمهوری اسلامی ایران بلکه علیه کل منطقه و جهان اسلام است.

اولا، اصولا غرب تلاش دارد تا ایران را درگیر حاشیه هایی مانند ادعاهای آمانو، تهدیدات صهیونیست ها و عربستان و حتی برخی اعضای ۱+۵ نماید تا تمرکز آن را در مذاکرات برهم زده تا شاید بتواند امتیازاتی از ایران دریافت نماید.

ثانیا غرب با برجسته سازی قدرت عربستان و صهیونیست ها به عنوان عناصر تاثیرگذار در مذاکرات به دنبال کمرنگ سازی جایگاه ایران در منطقه و ایجاد قدرت ظاهری برای مهره های منطقه خود است. این مسئله برای جلوگیری از همگرایی ملت های منطقه به ایران و افشای شکست های گسترده غرب در برابر ظرفیت های ایران قابل توجه است. آمریکا در حالی با نمایش قدرت ظاهری به دنبال امتیازگیری از عربستان است که همزمان به زعم خود سیاست تحقیر جایگاه منطقه ای ایران را در پیش گرفته در حالی که جهانیان همواره اذعان کرده اند که ایران قدرت اول منطقه است ولاغیر.

ثالثا غرب با ادعای ایجاد تهدید امنیتی در منطقه به واسطه توافق با ایران به دنبال تمدید مذاکرات بدون دادن هیچ امتیازی است. غرب می خواهد با کمترین هزینه مذاکرات را تمدید نماید تا شاید در گذر زمان بتواند ایران را از اصول خود دور سازد در حالی که همزمان به دنبال کسب امتیازات از ایران در آینده خواهد بود.

چهارم آنکه غرب سعی دارد تا چنان القاء سازد که مشکل مذاکرات هسته ای با ایران نه تحریم ها و دشمنی های غرب بلکه جنگ داخلی میان شیعه و سنی است. به عبارتی غرب با بکارگیری عربستان سعی دارد تا چنان القاء سازد که همچون تروریسم جاری در منطقه که برگرفته از رقابت شیعه و سنی است موضوع هسته ای ایران نیز درگیری شیعه (ایران) و سنی (عربستان) است. غرب با این حربه سعی دارد تا سیاست تخریب چهره اسلام را اجرایی سازد که متاسفانه عربستان نیز گرفتار این بازی شده است.

با توجه به این شرایط می توان گفت که تحرکات عربستان در قبال مذاکرات وین و برجسته شدن آن از سوی رسانه های عربی و غربی، صرفا کوبیدن بر طبل توخالی است چرا که اگر عربستان واقعا توان تاثیر گذاری بر مذاکرات را داشت در طول ۱۰ سال مذاکره این اقدام را صورت می داد حال آنکه در طول این مدت هرگز اقدامی از سوی این کشور مشاهده نشده است در همین حال اگر ریاض واقعا نگران امنیت منطقه بود از یک سو به مقابله با تسلیحات هسته ای رژیم صهیونیستی می پرداخت و برای توازن قدرت هم که شده به سمت دست یابی به بمب هسته ای گام بر می داشت و از سوی دیگر به حمایت از تروریسم در منطقه نمی پرداخت و در کنار غرب و صهیونیست ها چنین آتشی را در منطقه نمی افروخت. حال آنکه عربستان هیچ کدام از این اقدامات را صورت نداده است لذا اکنون نیز به صراحت می توان گفت که ادعاهای نگرانی عربستان و نقش آنها در روند مذاکرات صرفا یک بلوف تو خالی است و کری اکنون سوار بر حماقت ها و خود شیفتگی فیصل می تازد ولاغیر.

وطن امروز:گزینه نتانیاهو در وین تمدید کلاهبرداری هسته ای؟!

«گزینه نتانیاهو در وین تمدید کلاهبرداری هسته ای؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مجتبی اصغری است که درن می خوانید؛ همانطور که پیش از این در مسقط مشخص شده بود، غربی ها در تشکیکی عجیب و بی موقع در اصلی ترین بخش از داستان طولانی مذاکرات ایران و 1+5 دبه کرده اند! مذاکره ای که از ابتدا به بهانه ارتباط مستقیم «تحریم ها» و «برنامه هسته ای نظامی» ایران آغاز شد اکنون با مانور متقلبانه آمریکا به نام تقسیم مسؤولیت تحریم ها میان اروپا و شورای امنیت و کنگره در حال تثبیت آرمان «مذاکره برای مذاکره» با شرط «تعطیل ماندن برنامه هسته ای صلح آمیز» کشورمان، پس از تلاش مجدانه دولت برای اعتمادسازی و رفع همه بهانه هاست! هر چند در محدوده «بهانه ها» نیز به نظر می رسد با تلاش های آژانس بین المللی انرژی اتمی پروسه «بهانه تراشی» و «عدم رضایت» بدون ارائه حتی یک دلیل منطقی و مستند کماکان همچون سریالی زرد ادامه دارد.

مجموعه دستگاه های رسانه ای غرب نیز در طول چند روز گذشته با چرخشی تمام و کمال به تقسیم بندی محتوایی تحریم ها ضد ایران پرداخته اند و در تبیین موضع رسمی مسؤولان ارشد نظام درباره بی ارتباط بودن تحریم های غرب ضد ایران و پرونده سازی علیه برنامه هسته ای کشورمان، فیلم و مستند تصویری و گزارش روی آنتن می برند! شاید بتوان گفت این بزرگ ترین برد رسانه ای ایران در منظر افکار عمومی جهانیان و بهترین مدعا بر بی تقصیری حاکمیت در وضع تحریم ها ضدایران به بهانه های واهی است.

شبکه های فارسی زبانی همچون بی بی سی، من و تو و حتی سیمای نفاق در هماهنگی بی نظیر با یکدیگر تلاش می کنند به مردم ایران این موضوع را بفهمانند که تلاش برای «لغو تحریم ها» حتی پس از تن دادن به همه مفاد توافق یکجانبه ژنو از جمله تعطیلی غنی سازی در سطح صنعتی و اکسید کردن 300 کیلوگرم از ذخایر ارزشمند اورانیوم غنی شده کشور و ده ها دور مذاکره مستقیم با آمریکا و شرکایش هیچ فایده ای ندارد! کارشناسان بی بی سی با توصیه به مذاکره کنندگان ایرانی، وقیحانه اشاره کردند ایران اگر عاقل باشد به «توافق با غرب» در هر شرایطی تن خواهد داد اگرنه دوباره پرونده ایران به شورای امنیت ارسال خواهد شد و تحریم های بیشتری وضع می شود! همچنین با تعمیم و تقسیم تحریم ها به ادعاهایی همچون «حمایت ایران از گروه های تروریستی» تلاش کردند پای «برنامه موشکی ایران» و پرونده ادعایی حقوق بشری علیه کشورمان را نیز با موضوع تلاش مذاکره کنندگان کشورمان برای اولین و آخرین هدف مهم از آغاز مذاکرات تاکنون یعنی «لغو تحریم ها» مرتبط کنند.

همان طور که رهبر حکیم انقلاب بارها تاکید فرموده اند، در صورتی که ایران برنامه هسته ای خود را ادامه ندهد نیز همچون گذشته تحریم ها به دلایل گوناگون ادامه خواهد داشت. حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، سرافرازی، روحیه استقلال طلبی، عدم تسلیم ملت ایران و اسلام خواهی را عمده دلیل مخالفت و دشمنی غربی ها با ملت ایران عنوان کردند و در اولین سخنرانی خود در میان مردم خراسان شمالی با اشاره مستقیم به تحریم های غرب علیه ایران ضمن رد سخنان مقامات غربی که لغو تحریم ها را منوط به دست کشیدن ایران از برنامه هسته ای خوانده بودند، اذعان داشتند: «تحریم های غرب علیه ایران به مسائل هسته ای ارتباطی ندارد و تحریم، مساله ای است که از ابتدا علیه جمهوری اسلامی وجود داشته است».

خلاصه گزارش های خبری منتشر شده در رسانه های غربی دقیقا همین جملات رهبر انقلاب است که همچون یک پیش بینی تکان دهنده پیش از این بارها در میان مردم و مسؤولان مطرح شده بود. اکنون به صورت قطعی می توان مدعی شد همه ادعاهای ایران درباره رفتار غرب با ملت ها و دولت هایی که حاضر به معامله داشته های درونی و مولفه های قدرت نرم و سخت خود در عرصه بین الملل نیستند، کاملا صحیح بوده است. علاوه بر راستی آزمایی ادعاهای غرب در فضای داخلی جامعه ایرانی، با پیمایش کامل مسیر مذاکره مستقیم و طولانی مدت با مدعیان، تجربه ای تاریخی و قابل اتکا را در عرصه جهانی به سایر ملت های آزاده درباره صحت ادعاهای چند کشور مدعی «سلطه بر جهان» ثبت خواهیم کرد. جالب اینجاست که بیش از یک سال پیش از آغاز دور جدید مذاکرات ایران و غرب بر سر برنامه هسته ای، مجموعه ای از عناصر خودباخته در داخل کشور با ارائه طرح های ضد ملی همچون تعطیلی داوطلبانه کل برنامه هسته ای کشورمان به بهانه تحریم ها، چنین تصمیمی را مبنایی برای برطرف شدن کامل دشمنی های آمریکا ضد ایران معرفی می کردند.

تحلیل های ساده اندیشانه ای که با «تمسخر برنامه اتمی صلح آمیز ایرانی» با تمسک به انگاره های غلطی همچون پایان دوره اتمی شدن و پرهزینه بودن ادامه مسیر، از پیش بینی یک روز پس از توافق با غرب، حتی به واسطه مرور تجربیات تلخ دوره توافق سعدآباد و پلمب کل تاسیسات هسته ای کشور نیز عاجز بودند.

حال همان اقلیت غربزده که مذاکره کنندگان متکثر ایرانی در طول 20 سال گفت وگوی ایران و غرب را ناباورانه «بیگانه با زبان بین الملل» و «نابلد» خطاب می کردند در تحلیل رفتار کدخدایی که لغو تحریم ها را به مفاهیم گنگ و عجیبی همچون «عدم همراهی جامعه جهانی» و «بی تاثیری تایید آمریکا برای لغو تحریم های شورای امنیت و اتحادیه اروپایی» و حتی «تحریم های کنگره آمریکا ضد ایران» گره زده است، هاج و واج مانده اند. قرار بود با شکستن «تابوی مذاکره مستقیم با آمریکا» همه مشکلات به یکباره حل شود و رئیس جمهور مودب و باهوش آمریکا همچون کدخدایی بنده نواز باقی ماجرا را حل کند. اما چنین نشد. باور کنیم تحریم ها ضد ایران نه هسته ای است و نه موشکی و نه حقوق بشری! به قول پیرمرد روستایی، دعوا بر سر این است که ما روی پای خودمان نایستیم! مثل زمان شاه! غیر از این است؟ دست کم بی بی سی و سی ان ان و فاکس که آشکارا بر همین نظریه پافشاری می کنند!
جالب اینجاست که به رغم اعتراف سنگین غرب به بی نتیجه بودن مسیر مذاکره برای برچیدن برنامه هسته ای ایران، صهیونیست ها به عنوان اقلیتی که هم اکنون از پس اداره فرزندان نامشروع داعشی خود در منطقه نیز برنمی آیند بیش از پیش خواهان ادامه مسیر امیدساز مذاکره آمریکا با ایران هستند. از همین رو است که واشنگتن پست در اعلام نظری صریح می گوید: «تمدید مذاکرات بهترین گزینه ما است زیرا تحریم ها و تعلیق برنامه هسته ای ایران را حفظ می کند».

تلاش برای دستیابی به توافقی کلی بدون حل جزئیات مهمی همچون شرایط و زمان لغو تحریم ها ضد ایران که ظاهرا از ابتدا هم در برنامه مذاکره کنندگان آمریکا و اروپا نبوده علاوه بر اینکه «عقبگردی غیر قابل توجیه» پس از یک سال مذاکره بی نتیجه با از دست رفتن فرصت یک ساله پیشرفت در برنامه اتمی ایران به شمار می رود، حقیقتا یک «کلاهبرداری تاریخی» به حساب می آید. کلاهبرداری ای که براساس آن یک طرف مذاکره داشته های حریف را مسدود، متوقف یا تعلیق کرده است و در مقابل «هیچ» برای معامله روی میز نمی گذارد! آیا معنای حقیقی «دیپلماسی برد- برد» به زبان بین الملل «کلاهبرداری» یکطرفه است؟! «تمدید مذاکره به شرط استمرار کلاهبرداری» نوعی امیدسازی برای نتانیاهو است و برای طرف ایرانی جز ضرر آورده ای ندارد.

جوان:اگر امام (ره) بود...

«اگر امام (ره) بود...»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجی است که در آن می خوانید؛پایگاه خبری جماران وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره) در تاریخ 93/8/28 مصاحبه ای را از حمیدرضا جلائی پور، عضو حزب منحله مشارکت منتشر کرد که هدف آن مصاحبه (آن طور که خود وی می گوید) پاسخ به عیسی سحرخیز است که می گوید: «خیلی از اصلاح طلبان هم بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقه ای به آقای خمینی ندارند.»

وی دو محور را در این مصاحبه دنبال کرده است. اول قانون گرایی امام به جای انقلابی گری و دوم به صورت کینه توزانه حال کشور را از منظر تجدیدنظرطلبان بررسی و نگاه امام به وضعیت حال را با این عبارت که «اگر امام بودند چه می کردند؟» مورد تحلیل قرار داده است. وی تلاش می کند اثبات نماید که امام نقاط قوتی دارد که اصلاح طلبان می توانند به آن تمسک کنند.

در واقع جامعیت امام را توصیف نمی کند، بلکه تفسیری با برش خاص از امام ارائه می دهد که با «جمهوری خواهی» و «دموکراسی» سازگار شود و این تفسیر را مطلوب و همسو با خواسته اصلاح طلبان می داند و نهایتاً می گوید اگر امام اکنون بود اصلاح طلب بود یعنی امام هم به پلورالیسم، اومانیزم، لیبرالیسم، سکولاریسم و پروتستانتیسم معتقد می شده است. با این مقدمه ذکر چند نکته درباره محتوای این مصاحبه قابل تأمل است.

در این مصاحبه تلاش شده تفسیری موسع از جمهوری خواهی امام ارائه شود. در سراسر این مصاحبه حتی یک کلمه به اسلام باوری و اسلام خواهی امام اشاره نمی شود. از امام تفسیری ارائه می شود که دلخواه و مطلوب حال تجدیدنظر طلبان باشد.

مشی جلائی پور در این مصاحبه عین قضاوت اکبر گنجی در اسفند 1378 در حاشیه کنفرانس برلین در مصاحبه با نشریه اشپیگل است. وی در پاسخ به اینکه اگر نظرات آیت الله خمینی با دموکراسی مدنظر شما سازگار نبود چه می کنید؟ می گوید ما تفسیری از آیت الله خمینی ارائه می دهیم که با دموکراسی سازگار باشد و اگر سازگار نبود، وی را به موزه تاریخ می سپاریم.

تجدیدنظرطلبان با تفسیر جمهوری خواهانه از امام به حاکمیت دوگانه رسیدند و مصطفی معین را نیز به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به تلویزیون آوردند و حجاریان از وی نیز اعتراف گرفت که حاکمیت دوگانه است. حسین بشیریه نیز در سال 1388 در مصاحبه با نشریه اینترنتی «لوگوس» با صراحت بر تفسیر «جمهوری خواهانه» اصلاح طلبان از نظام جمهوری اسلامی تأکید کرد و بر آن صحه گذاشت. بنابراین باید به آقای جلائی پور گفت علت اینکه آقای سحرخیز مدعی است اصلاح طلبان علاقه ای به امام ندارند این است که وی را مظهر اسلام انقلابی می دانند لذا با تفسیر شما از امام هم جذب نخواهند شد زیرا آنان چیزهای دیگری نیز از امام می بینند که شاید شما نمی خواهید ببینید. شما با سحرخیز تفاوتی ندارید اما او خود را در پایان راه می بیند و شما در میانه راه.

با آقای جلائی پور در قانون گرایی امام اشتراک نظر داریم. امام مظهر قانون گرایی بود و تلاش می کرد امورات کشور(خصوصاً بعد از جنگ) بر مدار قانون بگردد. اما پایین کشیدن فتیله انقلابی بودن امام با هدف ارائه تفسیری همسو با خود جفا به ایشان است.

اندکی انصاف، تقوا و صراحت لازم است تا اعلام کنیم امام 1367 انقلابی تر از امام 1358 بود. برای اثبات این ادعا کافی است که جلد 21 صحیفه امام را با جلد 9، 10، 11، 12 و 13 آن که مربوط به صدر انقلاب است، مقایسه کنید. فصاحت و بلاغت انقلابی امام در سال های 1366 و 1367 زبانزد است و بعید است جناب جلائی پور آن را نداند. فریادهای امام بر سر لیبرال ها، غائله آفرینان، غرب، ارتجاع منطقه و صهیونیست ها در 1367 قابل کتمان است؟

حضرت امام در سال 1366 و 1367 بیشتر بر نهضت آزادی تاختند تا 1358 که آنان از قدرت خارج شدند؟ آقای جلائی پور و تجدیدنظرطلبان نمی دانند که امام حکم اعدام سلمان رشدی را بر خلاف عرف دیپلماسی حاکم بر جهان صادر کرد و فرمود:«استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک (اتحادیه اروپا) و حصر اقتصادی را به میان بیاورد، ما در جا می زنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرف نظر می نماییم.» امام در همین جا می فرمایند: «خوف از آن دارم که تحلیلگران امروز 10 سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند فتوای اعدام سلمان رشدی بر خلاف عرف دیپلماسی حاکم بر جهان بوده است.» اتفاقاً پیش بینی امام درباره دوستان آقای جلائی پور انطباق یافت و دولت اصلاحات صدور بیانیه در سالگرد صدور حکم اعدام سلمان رشدی را کنار گذاشت.

بر خورد امام با منافقین بعد از مرصاد انقلابی نبود؟ جلائی پور وقتی به اینجا می رسد، مسئله را مبهم می گذارد و می گوید:«باید به اسناد معتبر که در دسترس نیست، مراجعه کرد.» حال آنکه حکم امام به مسئولان قضایی با دستخط شخص ایشان در دسترس است. امام انقلابی در سال های پایان حیات نفرمودند «بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید و با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؟» نفرمودند: «اگر بند بند استخوان هایمان را تکه تکه کنند، اگر زن و فرزندانمان را در مقابل چشمانمان به اسارت برند و...»، نفرمودند «من با صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در جهان سرمایه گذاری می کند» و ایران را برای آنان به عنوان «دژ نظامی» معرفی نکردند؟ حقیقت این است که شما امام انقلابی را نمی خواهید ببینید تا بتوانید جامعه مدنی و جنبش های اجتماعی و نظرات هابرماس، گرامشی و مارکوزه را عملیاتی کنید.

امام در آخر حیاتشان نفرمودند «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست و امریکا در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار کنند؟» آیا شما اکنون به مقوله ای به نام دشمن اعتقاد دارید؟ متأسفانه از امام تفسیری می شود که گویی وی به دنبال جمهوری چندم فرانسه بوده و غیر از جمهوری تمام عیار به چیز دیگری فکر نمی کرده است. شما سال هاست که آرمان های جهانی امام را به سخره گرفته اید و طعنه زننده یا پرخاشگرانه از کنار آن گذشته اید و برای حذف نگاه امام از سیاست خارجی، اید ئولوژی زدایی از سیاست خارجی را طرح و اجرا کردید. پر رویی تا کجاست؟

و اما اگر امام امروز بود چه می کرد؟ این سؤال مهمی است که برای مصاحبه جلائی پور انتخاب شده است. این سؤال، سؤال ما هم هست. اگر امام بود یا امروز به میان ما بر می گشت چه می گفت؟

اگر امام بود می فرمود چرا بلافاصله بعد از رحلت من حلقه کیان را راه اندازی و مسائل اساسی اسلام و تشیع همچون عصمت، خاتمیت، ولایت فقیه، عاشورا و ... را با تکیه بر نظرات پست مدرن غربی همچون هرمنوتیک و ابطال پذیری به مسلخ بردید؟

اگر امام بود می فرمود مگر من نگفته ام هر موقع دشمن از شما تعریف کرد، در خود شک کنید. چرا دشمن برای شما کف می زند. چرا شما اصلاً مقوله ای به نام دشمن را از یاد برده اید و چرا دوستان شما با امکانات دشمن در غرب زندگی می کنند؟ اگر امام بود می فرمود من روز قدس را برای حمایت از فلسطین و نابودی صهیونیسم قرار دادم اما شما در این روز علیه فلسطین و به نفع صهیونیست ها شعار دادید. اگر امام بود می فرمود من گفتم «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، شما آن را به حاکمیت دوگانه، دیکتاتوری صالحان و جمهوری ایرانی تفسیر کردید و خواستار مشروطه خواهی، جمهوری خواهی، دموکراسی خواهی و جمهوری ایرانی شدید. اگر امام بود می فرمود تنها خط قرمز ما صهیونیست های نامشروع هستند و از شما می پرسید شما چه کردید که نتانیاهو می گوید: «اصلاح طلبان سرمایه های ما هستند؟»

اگر امام بود می فرمود همه بدبختی های ما از امریکاست و از شما سؤال می کرد چه کردید که مشاور کاخ سفید می گوید: «با روی کار آمدن اصلاح طلبان روزهای تلخ و سرگردانی امریکا سپری شده است و از این پس باید شاهد فرو ریختن ستون های این نظام سرکش و مهار نشدنی باشیم.» اگر امام بود می فرمود آقای جلائی پور تو در کنفرانس ننگین برلین چه می کردی؟

امام می فرمود:«تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال ها بیفتد» و اگر اکنون بود از شما که چند حزب را در مصاحبه تان در خط امام معرفی کردید می پرسید چرا عناصر محوری حزب کارگزاران (کرباسچی و مرعشی) می گویند ما لیبرال هستیم و سروش هم آنان را می ستاید و در عین حال بر راه من تأکید می کنند. اگر امام بود می گفت دون شأن نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی است که برای پول نمایندگانی را نزد پادشاه بحرین و عربستان بفرستند. اگر امام بود می فرمود: من انگشت اشاره ام را در مقابل شما به سوی رهبری بعد از خود نشانه رفتم و گفتم ایشان در میان دوستان چون خورشید می درخشد. شما بعد از من با وی چه کردید؟

چرا منافقانه راه انقلاب را دنبال کردید و نه تنها پشتیبان ولایت فقیه نبودید که دهها تأویل و تفسیری که برخلاف نظر من بود برای آن ارائه کردید. از سیره امام و برخورد ایشان با فهیم کرمانی، مصاحبه سیما با یک فرد در روز تولد حضرت زهرا (س) و نحوه مواجهه با استعفای میرحسین موسوی می توان فهمید که اگر امام بود، حکم اعدام موسوی را صادر کرده بود و وی را باغی می دانستند زیرا امام به نظام اسلامی و اجرای حدود الهی به معنی واقعی کلمه باور داشت و به دنبال دین تزئینی و سکولاریسم پنهان نبود. و در پایان اگر امام بود کسی که در سایت جماران (سایت منتسب به تشکیلات امام) این مصاحبه را با جلائی پور انجام داده و امام را در حد رئیس جمهور فرانسه پایین آورده است از آنجا به بیرون پرتاب می کرد تا تفسیر های یک سویه، تک بعدی و دلخواه از امام، توسط مؤسسه امام منتشر نشود.

حمایت:ماموریت نهایی تکفیری ها

«ماموریت نهایی تکفیری ها»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم محمد حسن قدیری ابیانه است که در آن می خوانید؛گروه های تکفیری را بی تردید باید مزدوران استعمار، استکبار و صهیونیسم دانست. چرا که تا به حال دیده نشده این گروه ها که نماد بارز آنان داعش است، حتی یک بار علیه رژیم صهیونیستی موضع بگیرند. جالب توجه است که سران آنها هم در اسرائیل دوره آموزشی دیده و حتی وقتی در میدان جنگ جراحاتی به آنان وارد می شود برای مداوا به سرزمین های اشغالی رفته و توسط اربابان خود درمان می شوند.

«ادوارد اسنودن» اطلاعات حساسی را درباره ایده اولیه تکفیری ها افشا کرده که بسیار قابل توجه است. وی می گوید "طرحی موسوم به «لانه زنبور» با همکاری سازمان های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس تدوین شد که با ایجاد گروه تروریستی داعش، ماموریت های محوله از سوی استعمار را به انجام برسانند. "بدیهی است که یکی از ماموریت های مهم این گروه، از بین بردن اسلام ناب و یا لااقل سیاه نمایی درباره آن است.

استعمار، در راستای اسلام ستیزی از دیرباز در تلاش بوده است تا آثار اسلامی را از بین ببرد، اما از آن رو که نمی خواهد رو در روی مسلمانان به صورت مستقیم قرار بگیرد، فرقیه ضالّه وهابیت را توسط استعمار پیر انگلیس ایجاد کرد و آن را آنگونه پایه گذاری نمود که به تخریب آثار اسلامی بپردازد. در همین راستا و برای رسیدن به این مقصود، شعار «عبادت مخصوص خداست» توسط وهابی ها مطرح گردید و به این بهانه تخریب تمام آثار اسلامی به جز خانه خدا در دستور کار آنان قرار گرفت و چنین نیز کردند.

هنگامی که از آنان درباره عدم تخریب حرم پیامبر(ص) سوال گردید پاسخ دادند که از عکس العمل مسلمانان هراس داریم. «داعشیزم» نسخه پیشرفته تر وهابیت است. در این نسخه حتی خانه خدا نیز باید ویران شود و هم شیعیان و هم اهل سنت، هر دو باید از بین بروند. از این روست که سران داعش اعلام کرده اند که زائرین خانه خدا، به جای عبادت خداوند، خانه خدا را پرستش می کنند. و در حقیقت خانه خدا، بت جدید است و حاجیان سنگ پرستی کرده و در نتیجه مشرکند و لذا خانه خدا باید ویران شود و مشرکان (حجاج شیعه و سنی) باید کشته شوند. به عبارت بهتر، این گروه خشک مغز، ویرانی خانه خدا را تئوریزه نموده و قصد نهایی آنان نابودی اسلام است.

مطابق با گزارشات منتشر شده، 84 درصد قربانیان جنایات تکفیری ها از اهل سنت، 14 درصد شیعه و 2 درصد نیز مسیحی هستند. آنها موظفند، جنایات فجیعی را به نام اسلام مرتکب شوند و تصاویر این جنایات وحشتناک را منتشر کنند تا کشورهای غربی بتوانند از این طریق، مسلمانان را به وحشیگری نسبت دهند و مانع گرایش مردم کشور خود به اسلام شوند. به نظر می رسد که داعش در یک ماموریت صهیونیستی- آمریکایی- انگلیسی از آن رو اقدام به ذبح اتباع غربی می نماید که افکار عمومی این کشورها، آماده مداخله در کشورهای اسلامی گردد. در حقیقت داعش و امثالهم دو ماموریت بزرگ را بر عهده دارند. اول توطئه علیه اسلام و ارتکاب جنایات علیه ملت های مسلمان و دوم زمینه سازی برای دخالت بیگانگان و از این طریق اشغال سرزمین های مسلمین توسط آمریکا و هم پیمانانش.

طبیعتاً همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی باید در مقابل این مزدوران بایستند و توجه داشته باشند که رویارویی و تقابل شیعه و سنی که داعش از آن دم می زند، بهانه ای بیش نیست بلکه هدف نابود کردن کلیّت اسلام است. هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود موسوم به «انتخاب های دشوار» به برنامه ریزی آمریکا برای ایجاد دولت اسلامی که همان داعش است اشاره کرده و گفته است که بیش از 100 سفر به کشورهای مختلف داشته تا زمینه به رسمیت شناخته شدن این دولت اسلامی را فراهم کند. برنامه طراحی شده برای آنان این بود که با عناصر نفوذی خود در اخوان المسلمین مصر را فتح نموده و سپس از آنجا عازم تصرف کویت، قطر، امارات، بحرین، یمن و عربستان شوند.

حال سوال این است که چه اهدافی را از اشغال این سرزمین های نفت خیز توسط داعش دنبال می کردند؟ پاسخ این است که آنان در صدد بودند از این طریق بدون صرف هزینه و دخالت آشکار، دولت های حاکم در این کشورها را سرنگون کرده و در مرحله بعدی به بهانه مقابله با تهدید داعش، این کشورها را اشغال نمایند. هیلاری کلینتون در کتابش می نویسد در صورتی که نقشه ما عملی می گردید، منابع نفت این کشورها به تصاحب آمریکا در می آمد. روزنامه نیویورک تایمز، چند ماه قبل، نقشه ای را از عربستان منتشر کرد که در آن، این کشور به پنج قسمت تقسیم شده بود. آمریکا منافع عظیمی را به عنوان منافع حیاتی خویش تعریف نموده است که البته واضح است این منافع نامشروع بوده و آمریکا حاضر نیست از این منافع به خاطر خوش خدمتی های سلاطین منطقه، چشم پوشی کند.

لذا همگان باید بیدار شوند و به مبارزه با داعش و تفکر تکفیری بپردازند زیرا آنان ابزار استعمار بوده و نباید هدف غایی و مسئله اصلی منطقه که همان آزادی فلسطین از اشغال صهیونیست ها ست به بوته فراموشی سپرده شود. به ویژه آنکه هم پنتاگون و هم سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و شخص کسینجر، پیش بینی کرده اند که تا سال 2025، رژیم صهیونیستی بر اثر مهاجرت معکوس مضمحل خواهد شد. در صورتی که رژیم صهیونیستی منحل شود، هم حکومت های دست نشانده منطقه از بین خواهند رفت و هم داعش و داعشی. بدین ترتیب جریان بیداری اسلامی وارد مرحله پیشرفته تری از شکل گیری تمدن بزرگ اسلامی خواهد گردید. تمدنی که ایران نقش محوری در آن خواهد داشت.

مردم سالاری:دولت تدبیر و امید، دولت بسیجی

«دولت تدبیر و امید، دولت بسیجی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن می خوانید؛هفته اول آذرماه، یادآور رخدادی بزرگ و اثرگذار در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. پنجمین روز این هفته سالروز تاسیس بسیج مستضعفین به فرمان حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران می باشد. طی 35 سال گذشته این نهاد برخاسته از بطن ملت، خدمات قابل توجهی ارائه کرده است. اوج رشادت ها و ایثار و فداکاری بسیج و بسیجیان، در هشت سال دفاع مقدس به بهترین وجه ممکن به منصه ظهور رسید.

بسیج متعلق به هیچ جناح و گروه سیاسی نیست و اصولا فراتر از همه دسته بندی های سیاسی است. بسیج فقط کارکرد نظامی ندارد، هرکسی که دل در گرو عزت و آبادانی و ترقی ایران زمین داشته باشد، هرکسی و در هر لباس و مقامی که پایبند به اصول و ارزش های انقلاب اسلامی و معتقد به قانون اساسی جمهوری اسلامی است. هرکس خواهان ایرانی سربلند و مقتدر است... بسیجی است. تمامی روسای قوای مملکت و مقامات و مسوولین رده های گوناگون، تا اقشار مختلف مردم اعم از کارگر و کشاورز، دانشجو و معلم و روحانی، زن و مرد... و همه اقوام ساکن در این سرزمین پهناور می توانند بسیجی باشند. دولت یازدهم به ریاست دکتر حسن روحانی نه تنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه بنا بر عملکرد اعضای آن می توان مدعی بود که دولت «تدبیر و امید، دولت بسیجی» است.

1- قانون گرایی: از مجموع 18 وزیر پیشنهادی رئیس جمهور برای تصدی وزارتخانه های دولت، چهار وزیر آن با رای عدم اعتماد نمایندگان محترم مجلس مواجه و از راهیابی و حضور در دولت بازماندند. با گذشت تنها چند ماه وزارت، وزیر علوم و تحقیقات و آموزش عالی استیضاح و از کار برکنار گردید. سه گزینه پیشنهادی رئیس جمهور برای این وزارتخانه یکی پس از دیگری با رای عدم اعتماد نمایندگان مجلس مواجه شدند. برخلاف دولت های نهم و دهم، تاکنون چندین وزیر دولت یازدهم به مجلس فراخوانده شده و کارت زرد دریافت نموده اند. علی رغم فشارهای افکار عمومی و حامیان دولت، شخص آقای روحانی نه تنها مقابله به مثل ننمود بلکه بعد از هر بار مخالفت نمایندگان مجلس شورای اسلامی، بر حق قانونی مجلس تاکید و بدون کوچک ترین اعتراضی، رای مجلس را پذیرا شده است. دکتر روحانی پایبندی خود به قانون، ولو برخلاف نظرش باشد را سرلوحه کار خویش قرار داده است.

2- تحول درنظام سلامت کشور: آنچه طی ماه های اخیر درعرصه «سلامت» مردم رخ داده است، را می توان انقلابی تاریخی و بزرگ در زمینه حساس و مهم بهداشت و درمان و سلامت مردم و به ویژه اقشار آسیب پذیر جامعه نام نهاد. روزگاری نه چندان دور، بارها اتفاق می افتاد که بیماران به دلیل عدم توان مالی در پرداخت هزینه های بیمارستانی، به عنوان «گرو» همچنان در بیمارستان نگهداری می شدند. اما امروز در سایه سیاست های مدبرانه دولت تدبیر و امید، هزینه های بیمارستان برای شهرنشینان 6 درصد و برای ساکنین روستاها 3 درصد تعیین شده است. این میزان هم براساس یک فرمول، قابل کاهش است.

3- صیانت از بیت المال: بعد از شروع به کار دولت دکتر روحانی، مهندس زنگنه وزیر نفت دولت یازدهم با تمام توان اقدامات اصلاحی خود را شروع کرد. ابتدا پول هایی که به نام دور زدن تحریم ها از بیت المال به جیب اشخاص رفته بود، به خزانه بازگردانید. بازسازی میادین نفتی را در دستور کار قرار داد، پارس جنوبی که قبل از روی کارآمدن دولت «نهم» به یک قطب مهم اقتصادی و اشتغالزا مبدل شده بود و در هشت سال قبل از روی کارآمدن دکتر روحانی، فقط نامی از آن باقی مانده بود، در حال رهایی از «مرگ» و «نابودی» است. موضوع بهره برداری از میادین مشترک با کشورهای عربی همسایه، در دستور کار قرار گرفته و راهبرد آن است که اجاره غارت سرمایه ای به نام گاز و نفت به هیچ کشوری داده نشود، سهم صادرات نفت جمهوری اسلامی ایران افزایش یابد و...

4- موفقیت در عرصه سیاست خارجی: بکارگیری وزیری توانا، لایق، مسلط بر اوضاع و احوال کنونی جهان، برخورددار از شخصیتی فرهیخته، دوست دار نظام جمهوری اسلامی و حافظ منافع ملی ملت ایران، تیمی مجرب و دلسوز برای مذاکرات هسته ای به سرپرستی چنین وزیر دانشمندی، متوقف نمودن ماشین صدور قطعنامه علیه جمهوری اسلامی ایران، آغاز مذاکرات فشرده و دفاع منطقی و موثر از منافع ملی مملکت در این مذاکرات، ایجاد شکاف قابل ملاحظه در ساختمان تحریم های ظالمانه ای که علیه کشورمان به اجرا گذاشته است، افزایش میزان اثرگذاری و قدرت تهران در معادلات منطقه ای و بین المللی و... از جمله اقدامات دولت تدبیر و امید در عرصه سیاست خارجی است.

5- موفقیت های اقتصادی: کاهش نرخ تورم از 42 درصد به کمتر از 20 درصد، متوقف نمودن افزایش لجام گسیخته قیمت ها و ایجاد ثبات نسبی در بازار، تثبیت نرخ ارز به نحوی که «جمشید بسم الله ها» نتوانند نرخ آن را در خیابان ها و معابر تهران تعیین نمایند، افزایش نسبی پول ملی، ایجاد امنیت برای سرمایه گذاری و... اگر تلاش و کوشش برای تضمین منافع ملت ایران، فراهم نمودن زمینه خوشحالی آحاد مردم، کاهش مشکلات اقتصادی و معیشتی و ایجاد رفاه نسبی، احترام به حقوق حقه ساکنان این سرزمین، ایجاد فضای آرام در جامعه و قانون مداری و... را از جمله شاخص های یک مدیر بسیجی بدانیم، باید دولت تدبیر و امید را دولتی بسیجی محسوب نمود. دولتی که با تمام وجود و علی رغم همه مشکلات ریز و درشت موجود و فراروی آن، کماکان در تلاش برای ایجاد چنین زمینه است.

دولت بسیجی «تدبیر و امید» نیازمند کمک و مساعدت همه دستگاه ها و قوای کشور است. مجلس شورای اسلامی می تواند با رای به آقای دکتر فرهادی گزینه پنجم پیشنهادی رئیس جمهور، وحدت را در هفته بسیج که هفته اتحاد و انسجام ملی برای پیشبرد اهداف عالیه انقلاب اسلامی است، به نمایش بگذارد.

آرمان:مذاکرات بعد از توافق!

«مذاکرات بعد از توافق!»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم امیر موسوی است که در آن می خوانید؛
مقاماتی که در مذاکرات 1+5 حضور دارند از جمله افرادی هستند که در سیاست خارجی کشور خود و یا سازمان های بین المللی مسئولیت های بزرگ دارند و زمانی که چنین افرادی برای مذاکره به وین می آیند بدون شک به دنبال مذاکره های بدون هدف و پوچ نیستند و اطمینان از رسیدن به یک هدف نهایی در مذاکرات موجب گردهمایی آنان شده است. مذاکرات امروز وین مذاکرات 7 قدرت بزرگ جهان است که نتیجه آن بر معادلات قدرت آینده سیاسی جهان تاثیرگذار خواهد بود.

در این میان سکوت دیپلمات ها بهترین نشان است که در این مذاکرات نتیجه مهمی در حال رقم خوردن است و هدف از حضور در وین نیز یک نمایش تبلیغاتی نیست. ظواهر امر نشان می دهد درخصوص بحث هسته ای یک توافق ضمنی حاصل شده است. درست است که هنوز اختلافاتی بین ایران و کشورهای 1+5 وجود دارد اما دو طرف به یک توافق کلی در حال نزدیک شدن هستند.

همه طرف ها تمایل دارند که این مذاکرات به نتیجه برسد و مهم تر از آن هر دو طرف دوست دارند تا مذاکرات ادامه پیدا کند. برای کشورهایی که سال های سال ارتباطی با هم نداشته اند و همواره پیام های خود را از طریق کشورهای واسطه مطرح کرده اند، خود مذاکره کردن کاری ارزشمند است و حتی اگر وزرای خارجه دو کشور در تمام این 5ساعت و 10ساعت در سکوت به هم نگاه کرده باشند، باز هم گامی بزرگ در تنش زدایی در روابط خارجی ایران با کشورهای غربی به شمار می رود. همین فرصت است که سبب می شود هر دو طرف از تداوم مذاکرات استقبال کنند و و بدشان نمی آید این حالت برای رفع دیگر مناقشات موجود همچنان ادامه پیدا کند و چه در سطح وزرا و چه در سطح کارشناسان مذاکره بین این 7 قدرت جهانی تداوم داشته باشد و بهانه ای باشد برای تجدید دیدار و تجدید مذاکره در نشست هایی که در آینده خواهند داشت.

از نظر منطقی و فنی مذاکرات پایان یافته است. اما به هر حال نگاهی به وضعیت داخلی کشورها نشان می دهد که هر دولتی معذوراتی دارد که نتیجه مذاکرات را دیرتر و به صورت کنترل شده منتشر کند. از یک سو آمریکا تحت فشار لابی تندروها قرار دارد و از سویی روسیه با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم می کند و در نهایت انگلیس و فرانسه که مسائل و اهداف سیاسی خاص خود را در مذاکرات دنبال می کنند و در نهایت دیپلمات های ایران که آنها نیز به شکلی تحت فشار منتقدان سیاست خارجی دولت قرار گرفته اند. با این حال به نظر می رسد همین نشست ها سطح درگیری ها و تنش ها بین کشورها را کم می کند.

همچنان که دیدیم یک آرامش ضمنی حین گفت و گوها برقرار بود و بعید می دانم کسی این فرصت طلایی را از دست بدهد و بخواهد آن را بی نتیجه رها کند. مذاکرات مشکلات طولانی بین کشورها را مرتفع می کند؛ فاصله زیاد بوده اما این گفت وگوها مسائل بسیاری را تبیین کرده و توضیح داده و اساس یک برخورد جدید و روابط جدید در سطح منطقه بین این کشورها دیده می شود.

ابتکار: درس هایی از یلدای مذاکرات

«درس هایی از یلدای مذاکرات»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مهدی روزبهانی است که در آن می خوانید؛امروز یلدای مذاکرات به پایان می رسد و دیپلمات ها با هماهنگی پایتخت هایشان سرنوشت پرونده قطور هسته ای ایران را مشخص می کنند. بیش از یک دهه مذاکره برای انرژی هسته ای ماجراهای بسیاری به همراه داشت. از اتهام جاسوسی به برخی دیپلمات ها گرفته تا ترور دانشمندان ایرانی. این فصل از تاریخ ایران هرچند با دلهره های فراوان همراه بود؛ اما برای جوامع مختلف و رهبران سیاسی درس های فراوانی داشت. طی سال های متوالی مذاکرات، افکار عمومی متأثر از روند این رایزنی ها بود. چه آنگاه که جلیلی جریان مذاکره برای مذاکره را دنبال می کرد و چه هنگامی که ظریف با جدیت قطار مذاکرات را به حرکت درآورد؛ هر کدام واکنش های خاصی را در میان مردم برانگیختند. اما در جریان این بیم و امید مذاکرات، آنچه بیش از هرچیزی جلب توجه می کرد، تلاش هایی بود که برای مشروعیت بخشیدن به حق ملت ایران در استفاده از فن آوری هسته ای صورت گرفت و باعث شد که دوگانه مبارزه یا مقاومت کنار برود و تابوی مذاکره کردن برای حق مسلم یک ملت شکسته شود.

هرچند که مذاکرات هسته ای هزینه های زیادی برای ملت ایران داشت، اما به جرأت می توان گفت که گفتمانی جدید برای ملل مختلف در خصوص مسائل حساس به ارمغان آورد. هرچند که ممکن است دیپلمات های تیم مذاکره کننده هسته ای ایران در دوره های مختلف با رویکرد خاصی مذاکرات را دنبال کرده باشند اما همین که میز مذاکره را ترک نکردند؛ خود نشان از پذیرش واقع گرایی در اندیشه سیاسیون در تعامل با سایر ملل است. رویکردی که بر اساس منافع ملی جوامع تعریف می شود و باور دارد که زیستن در دنیایی که بر اساس دوست و دشمن تعریف می شود سخت و ناپایدار است.

اما جدای از این درس عمومی، مذاکرات پختگی خاصی را برای دیپلمات های ایرانی فراهم آورد و باعث شد وزارت امور خارجه ایران حداقل در عرصه دیپلماسی هسته ای به رشد قابل توجهی دست یابد. با این حال در این ساعات پایانی، برنامه ریزی برای توافق یا شکست مذاکره از هر موضوعی مهمتر می نماید. ابعاد مذاکرات هسته ای برای دستگاه سیاست خارجی ایران همه گیر بوده و طی سال های گذشته به عنوان یکی از معیارهای اصلی در تعریف نوع رابطه ایران با کشورهای دیگر در نظر گرفته شده است. پرونده هسته ای فرصت ها و تهدید های مختلفی را پیش روی سیاست خارجی ایران گذاشته و حالا که به ایستگاه پایانی خود رسیده نکته قابل تأمل، برنامه ریزی دستگاه سیاست خارجی برای بعد از توافق و یا شکست است. تماس های اخیر جان کری با کشورهای منطقه به ویژه عربستان برای تشریح مذاکرات نشان از تأثیر گسترده توافق یا شکست مذاکرات بر آینده روابط بین الملل منطقه دارد.

عربستان رقیب منطقه ای ایران، نگران تر از همیشه، مسئله را پیگیری می کند و به اذعان کارشناسان نزدیک شدن ایران به توافق با 1+5، اعراب سعودی را واداشته تا دوباره در خیمه اتحاد جمع شوند و دشمنی های خود با قطر را کنار بگذارند. تحلیل گران یکی از علت های بازگشت سفیران کشورهای حاشیه خیلج فارس به دوحه را نشان از ترس اعراب از نزدیکی ایران و غرب ارزیابی می کنند. از این رو می توان به فرصت منطقه ای توافق هسته ای نیز اشاره کرد و باید دید که ظریف برای تحرکات اعراب چه برنامه ای دارد. مسلم است که شکست در مذاکره قدرت چانه زنی ایران را در منطقه کاهش می دهد و امکان مانور عربستان را در زمینه های مختلف فراهم می کند، چرا که بعد از این جمهوری خواهان در کنگره آمریکا ترحیج می دهند از دلارهای نفتی عربستان استفاده کننده و بنابراین همراهی گسترده تری با آنها خواهند داشت.

از طرف دیگر عبور از تنگنای هسته ای این امکان را برای کشورمان فراهم می کند که در دوره ای که اختلاف میان آمریکا و رقیب دیرینه اش فزونی گرفته از موضعی بالاتر به تعامل با همسایه مرموز شمالی یعنی روسیه بپردازد. بنابراین انتظار می رود که دیپلمات ها قبل از آنکه خبر توافق یا شکست مذاکرات را اعلام کنند، طرح جدی و مشخصی برای آینده سیاست خارجی کشورمان در نظر بگیرند.

دنیای اقتصاد:بازیگران پنهان مذاکرات

«بازیگران پنهان مذاکرات»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم احسان ابطحی است که در آن می خوانید؛در واپسین ساعات منتهی به پایان ضرب الاجل مذاکرات هسته ای، شاهزاده سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان، به طور اعلام نشده به وین سفر و با جان کری، همتای آمریکایی خود دیدار کرد. سفر ناگهانی فیصل به محل مذاکرات هسته ای آن هم در آخرین ساعات این مذاکرات، می تواند نشان دهنده آخرین تلاش های بازیگران ضد توافق برای اثر گذاری بر مذاکرات باشد. به طور کلی می توان بازیگران پنهان مذاکرات هسته ای یا به عبارت دیگر بازیگرانی که در مذاکرات حضور ندارند، اما از طریق لابی های فشرده با مذاکره کنندگان اصلی تلاش می کنند بر مذاکرات اثر گذاری داشته باشند را به سه دسته تقسیم کرد. اول بازیگرانی که می توان آنان را بازیگران سیاه توصیف کرد. این دسته از بازیگران همه تلاش خود را انجام داده و می دهند تا مانع از توافق هسته ای شوند.

در راس این دسته از بازیگران عربستان سعودی اصلی ترین رقیب منطقه ای ایران قرار دارد که شمشیر را از رو بسته و به طور علنی مخالفت خود را باهر گونه توافق هسته ای با تهران اعلام کرده است. سفر دیروز وزیر امور خارجه این کشور به وین آخرین تلاش بزرگ ترین رقیب منطقه ای ایران برای اثر گذاری بر مذاکرات هسته ای است.

هدف از این سفر را می توان در دو سناریو تحلیل کرد. نخست اینکه ریاض از دستیابی به توافق هسته ای میان ایران و گروه 1+5 مطمئن شده است و در آخرین لحظات به وین رفته تا از همتای آمریکایی خود این تضمین را دریافت کند که نقش منطقه ای عربستان و اتحاد دیرینه این کشور با واشنگتن پس از توافق هسته ای با ایران تحت الشعاع قرار نخواهد گرفت. سخنان دیروز وزیر خارجه امارات متحده عربی و ابراز نگرانی او از نقش «ایران پس از توافق هسته ای» نیز بازتاب دهنده همین مساله بود. مسلم است که اعراب در دهه های گذشته بیشترین منفعت را از تنش در روابط ایران و غرب به دست آورده اند و در سال های اخیر و با تشدید بحران های منطقه ای بیشتر هم از این تنش منفعت برده اند. به همین دلیل نگرانند که با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک ایران نه تنها در منطقه که در کل جهان، پس از عادی شدن روابط ایران و غرب، به دوستان درجه دو آمریکا در منطقه تبدیل شوند.

تحلیل دوم از سفر وزیر خارجه عربستان این است که این کشور دریافته که ایران و غرب در آستانه دستیابی به توافق هسته ای هستند و به همین دلیل فیصل به این نتیجه رسیده که حضور فیزیکی او در وین برای ممانعت از دستیابی به توافق ضروری به نظر می رسد. این اقدام اگرچه شاید با آداب دیپلماتیک مغایرت داشته باشد و شاید کمتر کشوری دست به این اقدام بزند، اما واقعیت آن است که اعراب اکنون در مرحله ای قرار دارند که ابایی از هر گونه اقدام این چنینی برای حفظ منافع خود و تضعیف ایران ندارند.

وضعیت اسرائیل هم در این میان مشخص است. رژیم صهیونیستی همواره نگرانی خود را از دستیابی به توافق هسته ای با ایران اعلام و همواره تلاش کرده است تا مانع هر گونه توافق شود. توافق با ایران برای اسرائیل به منزله تضعیف امنیتی است، موضوعی که تل آویو به هیچ عنوان خواستار آن نیست.

بازیگران دیگری هم هستند که نقشی خاکستری ایفا می کنند. این بازیگران اگرچه به طور علنی مخالفت خود را با توافق هسته ای اعلام نمی کنند، اما بی تردید منافع آنان پس از توافق هسته ای به خطر خواهد افتاد. شاید مهم ترین نمونه این گونه بازیگران، ترکیه باشد. ترکیه هم مانند اعراب در دهه های گذشته از تنش در روابط ایران و غرب بیشترین منفعت را برده است و امروز هم با توجه به بحران های منطقه ای مانند بحران سوریه و نگرانی از قدرت گرفتن ایران پس از توافق هسته ای علاقه زیادی به توافق ندارد. این کشور ها نگران این موضوع هستند که با فارغ شدن ایران از پرونده مهم هسته ای دست تهران برای اثر گذاری در سایر بحران های منطقه ای تقویت خواهد شد و به همین دلیل از توافق دل خوشی ندارند. با این همه ترکیه به دلیل داشتن روابط اقتصادی و گسترده با ایران به طور علنی مخالفت خود را اعلام نمی کند؛ زیرا از واکنش منفی ایران و هزینه زیادی که ممکن است از طرف تهران به او وارد شود، نگران است.

در این میان کشورهای دیگری هم هستند که نقشی سفید بازی می کنند. این کشورها مایلند با توافق هسته ای از سایر تنش ها در خاورمیانه کاسته شود و با بازگشت ثبات در منطقه، وضعیت اقتصادی هم بهبود یابد.

در رأس این کشورها سلطان نشین عمان است، کشوری که پیش از مذاکرات اخیر وین میزبان مذاکرات هسته ای بود و در سال های گذشته همواره نقشی مثبت را در روابط تهران و غرب ایفا کرده است. اخبار غیر رسمی در روزهای اخیر هم حاکی از آن بود که یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان سفری محرمانه و غیررسمی به وین داشته و در روزهای اخیر تلاش های دیپلماتیک گسترده ای برای دستیابی ایران و غرب به توافق هسته ای انجام داده است.

امروز در شرایطی آخرین روز مذاکرات هسته ای آغاز می شود که علاوه بر کشورهای 1+5 بازیگران پنهان هم تلاش های خود را برای اثر گذاری بر مذاکرات به حداکثر خود رسانده اند. لحظه لحظه های امروز، کلیدی و سرنوشت ساز هستند. امروز نتیجه نهایی مذاکرات مشخص می کند که آیا بازیگران پنهان و اکثرا سیاه مذاکرات بازهم مانند گذشته موفق خواهند شد تا بازی را بر هم زنند یا آنکه این بار طرف

برچسب ها: سرمقاله ، روزنامه
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز