اصولگرايان همچنان تلاش ميكنند نسبت احمدينژاد با خودشان را منكر شوند تا هزينههاي هشت سال گذشته بر دوش آنها نباشد. سيد كمال سجادي، سخنگوي جبهه پيروان خط امام و رهبري ميگويد: «احمدينژاد را مردم انتخاب كردند همان طور كه خاتمي را و ما هم به راي مردم احترام گذاشتيم.» تا از زير بار تبعات حمايت از احمدينژادشانه خالي كند. او همچنين معتقد است كه «احمدينژاد از ابتدا تفكري متفاوت از اصولگرايان داشت اما بعدها آن را بروز داد» اما به هر حال احمدينژاد هر چقدر در مديريت كشور موفق نبود در دامن زدن به اختلافات ميان طيفهاي مختلف اصولگرايي موفق شد. نتيجه اين اختلافافكني ريشهدار كه در چند سال اخير به شكافهاي عميقتري تبديل شد در انتخابات رياستجمهوري نمود علنيتر پيدا كرد و حالا اصولگرايان شكست خورده به فكر وحدت افتادهاند تا براي رسيدن به مجلس دهم قدم اول را بردارند.
آيا اصولگرايان براي انتخابات دوره دهم مجلس شوراي اسلامي برنامه مشخصي دارند يا همچنان پله اول براي اصولگرايان در انتخابات رسيدن به وحدت است؟
مسلما اصولگرايان با توجه به تجاربي كه از فعاليتهاي گذشته مثل انتخابات مجلس و رياستجمهوري گذشته دارند بايد به فكر وحدت و انسجام باشند. تجربه ثابت كرده است هر زمان اصولگرايان انسجام لازم را داشتهاند و مدلهاي مشخصي مثل فرمولهاي 5+6 كه در نتيجه انتخابات تاثيرگذار بود ، انتخاب كردهاند و به نتيجه رسيدهاند به نظر مي آيد بايداين مدلها را دوباره احيا كنند. پس در حال حاضر اصولگرايان صرفا به دنبال وحدت هستند و برنامه عملياتي براي انتخابات ندارند؟
ميتوان در مورد جبهه پيروان خط امام و رهبري گفت وارد فاز انتخابات نشدهايم. در مورد اصولگرايان هم ممكن است در بحثهاي درونگروهيشان موضوع انتخابات را بررسي كنند اما برنامه مشخصي كه رسانهيي بشود فعلا در كار نيست. اما به هر حال انسجام چه براي انتخابات و چه ساير فعاليتهاي سياسي براي اصولگرايان يك ضرورت اجتنابناپذير است در حال حاضر هم در مجالس اصولگرايي و در ميان فعالان سياسي اصولگرا بحث انسجام بسيار جدي است. علاوه بر موضوع وحدت اصولگرايان كه براي انتخابات يك ضرورت است افكار عمومي هم موضوعي است كه در نتيجه انتخابات تاثيرگذار است. فكر ميكنيد جريان فكري اصولگرايي همچنان براي افكار عمومي جذابيت دارد؟
گفتمان اصولگرايي برخاسته از متن گفتمان انقلاب اسلامي است. تمام اصولگرايان به اصول مشخصي مثل اسلام، گفتمان انقلاب اسلامي و ولايت فقيه اعتقاد دارند و زيرساخت بسيار خوبي براي هرگونه وحدت و انسجام و ائتلاف است كه موضوع مورد بررسي اصولگرايان است. جلسه اخير سيد رضا تقوي هم با وجود اينكه انتخاباتي نبود امـا در راستاي رسـيدن به هميـن وحدت و ائتلاف برگزار شد پيش نيازي براي انسجام اصولگرايان بود. اما در مورد اينكه تفكر اصولگرايي همچنان براي افكار عمومـي جذابيت دارد يا نه بايد بگويم چون گفتمان اصولگرايي برگرفته از گفتمان انقلاب اسلامي است و چون انقلاب اسلامي نزد مردم جايگاه خاصي دارد مسلما جريان فكري اصولگرايي هم همچنان در ميان مردم جايگاه خاصي دارد. البته نبايد تندرويها را به حساب اصولگرايي نوشت چون اساسا تندروي و راديكاليسم جز اصول ما نيست ما بخش اعتدالي اصولگرايان را در نظر ميگيرم كه براي مردم جاذبه و پايگاه خوبي هم ميان آنها دارد. اين اصولي كه شما گفتيد به هر حال مورد وثوق اكثر اصولگرايان و اصلاحطلبان است فكر نميكنيد تفاوت شيوه مديريتي در ميان اين دو جريان و همچنين پيشينه مديريتي هشت ساله اصولگرايان مردم را به اين جريان فكري بدبين كرده است؟
مسائلي كه مربوط به شخص آقاي احمدينژاد است با كل مجموعه اصولگرايي فرق دارد. آقاي احمدينژاد در هشت سال رياستجمهورياش حتي يك بار هم از عبارت اصولگرايي استفاده نكرده است. دو دولت نهم و دهم در اين هشت سال نقاط قوت و ضعف داشت اما گفتمان اصولگرايي چندان به اشخاص وابسته نيست. من فكر ميكنم همچنان اصولگرايي با توجه به خاستگاه آن براي مردم جاذبه دارد.
شما و بسياري از اصولگرايان عملكرد احمدينژاد را متوجه جريان اصولگرايي نميدانيد. فكر ميكنيد افكار عمومي هم عملكرد هشت سال دولتي كه با حمايت اصولگرايان روي كار آمد را به پاي اصولگرايي نمينويسند؟
در مورد شخصيت آقاي احمدينژاد بحثهاي مفصلي وجود دارد اما ايشان تعريف ديگري از اصولگرايي داشت كه با تعريف ما از اصولگرايي متفاوت است. اما از ابتداي دولت نهم اين گونه نبود بلكه ايشان به عنوان كانديداي مورد وثوق اصولگرايان مطرح شد و حتي تا دو سال آخر دولت دهم هم مورد حمايت اصولگرايان بود.
من فكر ميكنم كه احمدينژاد از ابتدا تعريف متفاوتي از اصولگرايي داشت اما بعدها اين تفكر را بروز داد. به هر حال زمان آقاي احمدينژاد گذشته است و ما نبايد دايما به آن زمان بازگرديم. اصولگرايي متر و معيارهاي مشخصي دارد كه البته خاستگاه اصولگرايي فراتر از آنچه احمدينژاد بيان ميكرد بود. ما اصولگرايان هر كس را كه با متن جمهوري اسلامي و منويات رهبري و خاستگاه نظام سازگاري داشته باشد ميپذيريم. براي مثال در مورد مشايي ما به احمدينژاد نامه نوشتيم و از انحرافي كه ايجاد شده بود انتقاد كرديم. ما فقط قسمتهايي كـه بـا معيارهـاي انقــلاب اسلامي همخواني دارد را ميپذيريم.
پس با اين حساب احمــــــدينژاد از معيارهاي اصولگراياني كه حمايت آنـها را داشت فاصله گرفت. اصولگرايان به خـاطر حمـــايت شان از احمدينــژاد پشيمان نيستند؟
به هر حال ما بخشي از رفتار دولت نهم و دهم كه با گفتمان انقلاب اسلامي همخواني داشت را ميپذيرفتيم و به بخش قابل انتقاد هم انتقاد ميكرديم پس پشيماني وجود ندارد چون ما هم در مصاحبهها و هم در نامهها و بيانيهها بخشهاي قابل نقد را بروز ميداديم. اما به هر حال اين انتخاب مردم بود و انتخاب مردم هم براي ما محترم بود. مردم همان طور كه خاتمي را انتخاب كردند، احمدينژاد را هم انتخاب كردند اما ما هم حمايت داشتيم و هم انتقاد. در مورد اين دولت هم همين رويكرد را داريم. دولت يازدهم در بخشهاي بهداشت و سلامت خوب عمل كرده است و ما از اين عملكرد حمايت ميكنيم اما به مسائلي مثل انتصابات به ويژه در دانشگاهها نقد داريم. ما در مورد احمدينژاد هم همين طور عمل كرديم و اتفاق خاصي نيفتاده است كه پشيمان باشيم. به جز عملكرد دولت نهم و دهم كه با حمايت اصولگرايان آغاز به كار كرد در هشت سال گذشته اكثريت مجلس هم با اصولگرايان بود. عملكرد مجلس را چطور ارزيابي ميكنيد؟
مجلس هشتم و نهم عملكرد خوبي داشتند اما به هر حال هيچ كار انساني مطلقا بدون اشتباه و خطا نيست. همين مجلس در زمينههاي مختلف كارهاي خوبي انجام داده است كه البته انتقاداتي هم وجود دارد. البته در هشت سال گذشته و به دليل مديريت مبتني بر تفكر اصولگرايي كشور با بحرانهاي متعدد در زمينههاي مختلفي روبهرو بوده است. فكر نميكنيد اين بحرانها در افكار عمومي به پاي جريان اصولگرايي نوشته ميشود و همين امر آنها را با ريزش راي در انتخابات 92 روبهرو كرد؟
البته من معتقد نيستم كه همه رفتارهاي احمدينژاد مبتني بر اصولگرايي نبود اما به بخشهايي از آن انتقاد داشتيم. برخي رفتارها كه در جهت منويات رهبري و اهداف نظام و كمك به مردم و نيازهاي مردم بود را تاييد ميكنيم اما بخشهاي انتقادي هم داريم اما ريزش آراي اصولگرايان به خاطر تفرقه ميان آنها بود وگرنه آراي آنها در افكار عمومي آراي كمي نيست.
اما آراي حسن روحاني در انتخابات از مجموعه آراي اصولگرايي بيشتر بود.
البته بايد گفت كه آراي آقاي روحاني هم بخشي از راي اصولگرايان را داشت. من اصولگراياني را ميشناسم كه به آقاي روحاني راي دادند. به هر حال از گفتمان اصولگرايي فاصله گرفتند و به سمت اعتدال پيش رفتند.
اعتدالي كه آقاي روحاني از آن حرف ميزنند بخشي از گفتمان اصولگرايي است. اصولا گفتمان انقلاب اسلامي گفتمان افراط و تفريط نيست و گفتمان اعتدال است. اين اعتدال ملك كسي نيست كه بگويد اعتدال براي من است. رهبري هم يكي از طرفداران اعتدال بوده است نه اينكه چون الان اعتدال مد است ما هم از آن حرف بزنيم. ما هميشه طرفدار اعتدال بودهايم.
از آنجايي كه در مجلس نهم از سوي برخي اصولگرايان شاهد تندرويهايي بودهايم اگر اكثريت مجلس دهم هم با اصولگرايان باشد چه تفاوتي بين مجلس نهم و دهم خواهد بود؟
اگر انسجام ميان اصولگرايان تقويت شود مجلس دهم هم با اكثريت اصولگرا تشكيل خواهد شد اما اگر تفرقه وجود داشته باشد به انتخابات مجلس دهم هم خدشه وارد ميشود. از سويي مجلس هشتم و نهم هم يك شكل و شبيه به هم نبود. اگر آمار هم بگيريد همه نمايندگان دوباره انتخاب نميشوند چه اصولگرا باشند و چه اصلاحطلب. به هر حال مثل مجلس قبل نخواهد بود. هم به لحاظ نمايندگان و هم به لحاظ عملكرد و ويژگيهايشان و من فكر ميكنم برخي نمايندگان ديگر از سوي حوزه انتخاباتي شان انتخاب نميشوند. به هر حال با مجلس نهم متفاوت است. به جز جابهجايي افراد در عملكرد چه تاثيري خواهد گذاشت؟
اگر اكثريت مجلس دهم هم اصولگرا باشد به هر حال بر اصول خود پايبند هستند اما اگر منظورتان تندرويهاست هميشه در مجلس برخي افراطيون با مواضع افراطي حضور داشتهاند و به لحاظ جامعهشناسي انتخابات هم بديهي است كه اين عناصر وجود خواهند داشت. در هر صورت اگر اصولگرايان به وحدت نرسند فرصت خدمت را از دست خواهند داد. اصولگرايان با توجه به نتيجه انتخابات به اين نتيجه رسيدهاند كه وحدت يك ضرورت اجتنابناپذير است كه اگر نباشد سابقه نشان داده فرصتهاي زيادي را از دست ميدهند.